آدمیان با این دیدگاه‌های متفاوت است که در هر سرزمین و در هر سن و سال دنبال خوشبختی می‌گردند. کوشش بسیاری صورت می‌پذیرد که سرزمینی را سرزمین خوشبختی و نمادی از بهشت نشان دهند تا جامه‌های دیگر آن جامعه را سرمشق قرار دهند. خوشبختی در کجاست؟ این موضوع، عنوان مقاله « نیکال بوزو » نویسنده و اقتصاددان فرانسوی در هفته نامه معروف فرانسوی اکسپرس است. بوزو این مقاله را با داستان سفر تابستانی امسال خود به جزیره «استروی» در نروژ آغاز می‌کند. او می‌گوید در اواسط ماه اوت وارد خانه‌ای می‌شود که در این جزیره اجاره کرده است، درجه حرارت در این جزیره در حدود ١۲ درجه است و هوای جزیره اغلب بارانی است، هنگامی‌که او از سرایدار خانه کلید گاراژ دوچرخه‌ها در محله را می‌خواهد، سرایدار نروژی به وی می‌گوید که کلید لازم ندارد، زیرا درب گاراژ همواره باز است.
وقتی سرایدار نروژی با نگاه تعجب آمیز بوزو روبرو می‌شود، می‌گوید که از ١۰۰ سال پیش در این محله دزدی وجود نداشته است. بوزو می‌نویسد اگر عوامل به وجود آورنده خوشبختی در جامعه‌ای وجود داشته و همانطور که در نروژ می‌بینیم به واقعیت بپیوندند، سرما و باران مانع خوشبختی نمی‌شود. بوزو می‌نویسد سرزمین نروژ به بزرگی سرزمین آلمان است، ولی تنها ۲.۵ میلیون نفر جمعیت دارد. این کشور در تازه‌ترین گزارش سازمان ملل در مورد معیارسنجی خوشبختی مردم کشورهای جهان، مقام اول را کسب کرده است. وی می‌نویسد که از سال ۱۹۷۴ میلادی تحقیقات علمی اقتصادی در جهان در باره موضوع و معیارهای خوشبختی مردم کشورهای جهان، تئوری اقتصادی ریچارد استرلین، اقتصاددان آمریکایی در زمینه عدم ارتباط مستقیم خوشبختی با ثروت ملت‌ها را زیر پرسش برده و آن را رد کرده‌اند. در سال ۱۹۷۴ میلادی نظرات ریچارد استرلین این اقتصاددان آمریکایی در باره خوشبختی سر و صدای بسیاری در محافل علمی به پا کرد. این اقتصاددان اعتقاد دارد که افزایش درآمد ملی سرانه در یک کشور، به معنی افزایش خوشبختی مردم آن کشور لزوماً نیست. این اقتصاددان دو دلیل را برای اثبات نظریه خود در این باره ارائه می‌دهد. او می‌گوید که انسان با بهبود شرایط زندگی به تدریج خو می‌گیرد و پس از مدتی از آنچه افزون بر گذاشته داشته، احساس خوشبختی نمی‌کند و همواره خواسته‌ای بیشتری دارد.
او دلیل دیگر اثبات نظریه خود را حسادت افراد نسبت به یکدیگر در صورت بهبود شرایط مادی زندگی مردم یک کشور تعریف می‌کند. او می‌گوید رشد اقتصادی و افزایش درآمد سرانه ملی، رقابتی تخریبی را میان مردم آن جامعه ایجاد می‌کند و در چنین شرایطی مردم هیچ‌گاه احساس خوشبختی نمی‌کنند. نیکال بوزو در مقاله خود می‌نویسد که از سال ۱۹۷۴ تحقیقات علمی اقتصادی در باره معیارهای خوشبختی مردم بر تناقض‌های نظریه ریچارد استرلین در این باره تأکید دارد. او می‌گوید که مورد نروژ در این خصوص این واقعیت را آشکار می‌سازد. اکنون میدانیم عواملی از جمله، درآمد بالا، افزایش امید به زندگی و افزایش عمر متوسط، کیفیت مناسبات اجتماعی، بخشندگی و مهربانی ساکنان یک کشور، آزادی و اطمینان به نهادهای اساسی یک کشور که همگی در مورد کشور نروژ صدق می‌کنند، خوشبختی نسبی مردم یک کشور را تأمین می‌کنند. او درباره نروژ می‌گوید که این کشور دومین میزان بالای در آمد سرانه را در جهان پس از کشور لوکزامبورگ دارد. امید به زندگی از ۸۲ سال عبور کرده است. کمک‌های گسترده دولت در زمینه اقتصادی در نروژ موجب ایجاد بدهی‌های دولتی نشده است.
فساد اداری، وجود خارجی ندارند. او می‌گوید که ناامنی تقریباً بدون تردید نمی‌توان انکار کرد که منابع سرشار حاصل از تولیدات نفت و گاز این کشور افزایش اشتغال و درآمد را در نروژ به همراه داشته است، اما نباید این موضوع را فراموش کرد که درآمدهای نفتی به تنهایی نمی‌توانند موجب خوشبختی مردم یک کشوری شوند. او مثال ونزوئلا، الجزایر را مطرح می‌کند که مردمان آنها از نظر معیارهای خوشبختی در درجات پایینی قرار دارند. نیکال بوزو می‌گوید که نسبتاً پیشرفت اجتماعی و اقتصادی در نروژ موجب شده که دولت و مردمان این کشور برای کیفیت فضای زیستمحیطی خود اهمیت فوق‌العاده‌ای قائل شوند. وی می‌نویسد که در نروژ به رغم تولیدات سرشار نفت و گاز بیش از ۹۸ در صد انرژی مورد استفاده کشور از انرژی‌های پاکیزه و پایدار است.، انرژی‌های آبی سهم عمده‌ای در تولید انرژی در این کشور دارند. نیکال بوزو برای فرانسه توصیه می‌کند که امانوئل ماکرون، رئیس جمهوری فرانسه باید از بهشت نروژی پند و سرمشق بگیرد و کاری کند که فرانسه نیز همچون نروژ، مبدل به یکی از خوشبخت‌ترین کشورهای جهان برای فرانسوی‌ها بشود.

این نوشته اولین بار در ماهنامه کارآفرین منتشر شده است.