دیگر وقتی باقی نمانده. اگر قرار است دنیای فردای ما شبیه آنچه در فیلم «بلید رانر» روی می‌دهد بشود، ما تنها پنج سال فرصت داریم. نیمی از یک دهه تنها زمانی است که باید از آن استفاده کنیم تا خیابان‌هایی که هر روز در آنها تردد می‌کنیم، الزاماً روی زمین نباشد. بزرگراه‌های هوایی، ماشین‌های پرنده و کدهای تغییردهنده روحیه، تمام چیزهایی هستند که طی پنج سال آینده باید به آنها برسیم. چندی است که تصویری از مجله‌ای قدیمی در فضای مجازی دست به دست می‌شود که تصور تصویرساز از آینده را نشان می‌دهد. تصویر مورد نظر چند دهه پیش تهیه شده و آینده مورد بحثش، امروز ماست. البته تصویرسازی که حرفش شد، تصور چندان بی‌راهی هم نداشته و در اغلب موارد هواپیما و ماشین و تلفن را درست و صحیح پیش‌بینی کرده، اما تصور ریدلی اسکات از آینده، که می‌شود امروز ما، تفاوت اساسی با واقعیت امروزی دارد. «بلید رانر،» فیلمی پاد آرمان‌شهری است که در سال ۱۹۸۲ ساخته شده است. پاد آرمان‌شهر دقیقاً نقطه برابر آن مدینه فاضله‌ای است که داستان‌ها و قصه‌ها، کارشناسان و فیلسوفان در پی بنا کردن و رسیدن به آن بودند. فضای این شهرها که اغلب کلان‌شهرهایی در محاصره صنعت و فناوری هستند، غرق در مصائب و گرفتاری‌هایی است که جز با آشوب عظیم نمی‌توان از شر آنها خلاص شد، اما در این میان هستند کسانی که هنوز به انسان و ذات آن باور دارند. همین عبارت‌های کوتاه شرح ماجرای فیلمی است که در میان یکصد اثر ماندگار تاریخ سینما قرار گرفته است.

رسالت مأمور دکارد

ریک دکارد (هریسون فورد) مأمور مخفی است که مأموریت دشواری بر دوش دارد. مسئولیت اصلی او شناسایی، تعقیب و درنهایت دستگیری رپلیکانتها است. رپلیکانتها موجوداتی هستند که در ظاهر کاملاً شبیه انسان معمولی به نظر می‌آیند، اما ژنهای آنها مصنوعی است و برای همین هم به آنها آدم مصنوعی میگویند. زمانی که جنگ بزرگ جهانی در آخرالزمان مورد نظر فیلم، به پایان می‌رسد، منابع زمین نیز در اثر این جنگ بزرگ از بین رفته‌اند. برای همین سیاره دوست‌داشتنی انسان‌ها دیگر جای مناسبی برای زندگی نیست و از همین رو هم انسان‌ها بار سفر را می‌بندند و هر کدام راهی سیارهای می‌شوند. اما سفر به سیاره دیگر بدون یار و همراه تقریباً غیرممکن است. برای همین هم هر انسانی که قصد سفر می‌کند، یکی از این رپلیکانتها را با خود همراه می‌کند. گره داستان از اینجا کور می‌شود که طبق همین سینما و ادبیاتی که به فیلم‌ها و آثار علمی- تخیلی می‌پردازد، آدمیزاد هرگز نباید به هوش مصنوعی اعتماد کند.

آدم مصنوعی‌ها در سیاره‌های غریبه به انسان‌ها خیانت می‌کنند و راهی سرزمین اصلی خود یعنی زمین می‌شوند. از اینجاست که پلیس و جایزه‌بگیرهایی مانند ریک دکارد کارشان آغاز می‌شود. در صحنه ابتدایی فیلم هریسون فورد را در هیبت همیشگی خود می‌بینیم؛ عاقله‌مردی که بزن بهادر است و از دیوار صاف بالا می‌رود. او سرش برای دردسر درد می‌کند و به استقبال خطر می‌رود. در آغاز «بلید رانر» هم دنبال کسی می‌کند که برای بیننده گنگ است، مگر او چه کرده. اما وقتی کمی این تعقیب و گریز اوج می‌گیرد، می‌فهمیم که مظنون قابلیت‌های فرا انسانی دارد. او باید دستگیر شود. ماجرای این فیلم در متروپلیس لس‌آنجلس و در فاصله سال‌های ۲۰۱۹ تا ۲۰۲۱ روی می‌دهد. زمانی که اگرچه امروز برای ما چند سال آینده است، اما در دهه ۸۰ میلادی آینده‌ای دست‌نیافتنی به نظر می‌آمد. در ادامه یک گروه مسلح از رپلیکانتها وارد شهر می‌شوند و قصد دارند به ساختار تایرل کورپریشن، شرکت سازنده آدم‌های مصنوعی رخنه کنند.

شاهکاری که جدی گرفته نشد

سال ۱۹۸۲ وقتی «بلید رانر» بر اساس برداشتی آزاد از کتاب «آیا آدم مصنوعی‌ها خواب گوسفند برقی می‌بینند» ساخته شد، کمتر کسی گمان می‌کرد با شاهکاری از دنیای سینما روبه‌رو می‌شود. این اثر در هفته‌های متمادی زمانی که در سالن‌های تاریک سینماها در آمریکا و بعداً باقی نقاط دنیا اکران شد، چندان توجهی به خود جلب نکرد، اما حرکت رو به اوج و صعود آن زمانی آغاز شد که در هیاهوی سال‌های دهه ۸۰ نگاه‌ها کمکم به سمت آن جلب شد. موسسه فیلم آمریکا این اثر را شایسته حضور در میان ۱۰۰ فیلم برتر تاریخ سینما خواند و روزنامه گاردین وقتی نظرسنجی پیرامون آن برگزار کرد، مشخص شد که بسیاری از دانشمندان و اهالی علم و دانش، «بلید رانر» را بهتریم فیلم تاریخ سینما می‌نامند. همین اظهار نظرها موجب شد که مردم تا دیر نشده به سالن‌های تاریک بروند و شاهد تلاش انسان فردا برای زیستن بر سرزمین کهن باشند. کار «بلید رانر» تا آنجا پیشرفت کرد که امروز در مدارس فیلم‌سازی آن را تدریس می‌کنند و بر اساس آن اصول را به هنرجویان آموزش می‌دهند.

آدم‌های مصنوعی چه خوابی می‌بینند

این فیلم برداشتی آزاد از کتاب «آیا آدم مصنوعی‌ها خواب گوسفند برقی می‌بینند» است. فیلیپ کی. دیک این اثر را نوشته و در آن دنیای آخرالزمان را ترسیم کرده که پیشرفت‌های بشر جا را برای زیستن تنگ کرده. آن‌قدری که حتی گریز به سیاره دیگر هم چاره‌ساز نیست. طبیعی است که داستان کتاب، جزئیات بیشتری را نسبت به فیلم برای بیننده ترسیم می‌کند و سرگشتگی‌ها عمق بیشتری در میان صفحه‌های کاغذی دارند. در کتاب سال‌های وقوع حوادث مربوط به ۱۹۹۲ است که بعدها در نسخه‌های جدیدتر این زمان به سال ۲۰۲۱ موکول شد. نویسنده فجایع روی‌داده در کتاب را آن‌قدر زنده و نزدیک می‌بیند که نام آینده و پیشگویی بر آنها نمی‌گذارد. بحران هویت، آنجا که انسانها به ماهیت خود شک می‌کنند، به اینکه نکند آنها هم یکی از رپلیکانتها با هوش مصنوعی و ساخته دست دیگری باشند، یکی از مهمترین مضامین کتاب و به تبع آن فیلم است. تردید در شناسایی و بازشناسی امر درست و اخلاقی دیگر چالشی است که نویسنده و بعداً کارگردان پیش روی مخاطب قرار می‌دهد. قهرمان اثر باید انسانهای واقعی را از مدلهای مصنوعی شناسایی و نوع تقلبی و دروغین را بازداشت کند، اما ماجرا به همین سادگی نیست. انسان‌هایی با هوش مصنوعی، آنها که مانند ما نیستند، ساخته دست و زاده تفکر انسانهای عادی هستند و برای همین هم بیشترین شباهت را با آدمیزاد عادی و معمولی دارند.

راه شناسایی آنها اصلاً ساده نیست. تنها از طریق آزمون همدلی و با سنجیدن حس همدردی است که می‌توان فهمید کدام واقعی و کدام مصنوعی هستیم. در دنیای فیلیپ دیک، نویسنده کتاب، ابزارها و وسایلی معرفی می‌شود که شاید یادآور تصاویر قدیمی و تصورات انسان‌های آن دوره از زندگی در دنیای جدید باشد. مثلاً اولین چیزی که به ذهن هر آدم دهه هشتادی می‌رسید، لابد حضور و وفور ماشین‌های پرنده بود و اصلاً هم تفاوتی برای آنها نداشت که ترافیک اعصاب خردکن است، چه در بزرگراهی روی زمین و چه در خیابانی فرضی روی آسمان. اما در «بلید رانر» این فضا را به تکرار می‌بینیم، ولی دستگاه‌ها و وسایل و پیشرفت‌های مورد نظر به ماشین‌ها و مسیر آمد و شد آنها خلاصه و منتهی نمی‌شود. دستگاه روحیه‌ساز یکی از اصلی‌ترین چیزهایی است که در «بلید رانر» می‌بینیم. هرچند تصور سازندگان از کامپیوترهای پیشرفته امروزی چیزی شبیه همان سیستم‌های ناتوان و الکن دهه ۹۰ میلادی است، اما دستگاه روحیه‌ساز یکی از مهم‌ترین وسایلی است که با آن آشنا می‌شویم. کاربر با دادن کدی خاص به این دستگاه روحیه انسان را تنظیم می‌کند. به‌عنوان مثال کدی برای ایجاد اشتیاق برای تماشای تلویزیون وجود دارد. با استفاده از این کد میل تماشا فارغ از محتوای برنامه‌های تلویزیونی ایجاد می‌شود و انسان پیشرفته، مات و هیپنوتیزم جعبه جادو، ذهن و فکرش را به نورها و تصویر مغشوش آن کرایه می‌دهد.

سایبر پانک، در جست‌وجوی درمان دردهای بی‌دوا

آثار علمی- تخیلی، آنها که آینده را ترسیم می‌کنند یا گذشته را بر اساس تصورات خود می‌چینند، دسته‌ها و گروه‌های مختلفی دارند و در میان آثار ادبیات و سینما این دسته‌ها از سوی سازندگان رعایت می‌شود. یکی از محبوب‌ترین زیر دسته‌ها یا همان ساب ژانرها، سایبرپانکها هستند. دسته‌ای که کلیدواژه آن داستان‌های پاد آرمان‌شهری است. جایی که پیشرفت‌ها منجر به وقوع فاجعه می‌شوند و آخرالزمانی مملو از فناوری را رقم می‌زنند، اما جایی برای زندگی در آنجا نیست. پیشرفته‌ای مبتنی بر فناوری در این دنیا موجب ازهم‌گسیختگی نظم اجتماعی می‌شود. ارتباطات میان فردی در این دنیا دچار تحولات عظیمی می‌شود که بازگرداندن آن به دنیای قبل، عملاً غیرممکن به نظر می‌رسد. هکرها، خرابکاری‌های آنها و هوش مصنوعی که عنان از کف انسان گرفته و خود علیه سازنده شورش کرده، از دیگر ترجیع‌بندهای آثار علمی- تخیلی در دنیای سایبر پانکها هستند. کارشناسان و منتقدان زیادی بر این باورند که «بلید رانر» مترقی‌ترین و عمیق‌ترین فیلم در میان این دسته است. فیلیپ کی دیک، نویسنده کتابی که «بلید رانر» به آن متکی است، تنها ۲۰ دقیقه اول فیلم را دید و پیش از پایان کار چشم از جهان فرو بست و هرگز اثر تصویری و زندهای از کتاب دوست داشتنی‌اش مشاهده نکرد. اما در عوض این فیلم را شخصی‌ترین و دوست داشتنی‌ترین فیلم ریدلی اسکات خوانده‌اند که اگرچه اکران آن با یکی دیگر از بهترین آثار سینمای علمی- تخیلی یعنی «ای. تی» همزمان شد، اما مرور زمان، ارزش‌های آن را برای دنیای امروز نمایان کرد تا آنکه از فردای بی همدردی بر حذر باشند.

این مطلب اولین بار در ماهنامه سرآمد به قلم روزبه حسینی منتشر شده است.