شیوه آذری
آذری، سبکی در معماری اسلامی ایران، منسوب به آذربایجان، مشهور به سبک مغول یا ایرانی  مغول و مقارن با دوره حکومت ایلخانان بر ایران (۷۳۶-۶۵۴ ق/۱۲۵۶-۱۳۳۶ م) است. با توجه به مشخصات تاریخی، جغرافیایی، ویژگی‌های معماری و بناهای بازمانده منسوب به سبک آذری می‌توان آن را بر معماری اسلامی ایران در دوره ایلخانی (مغول) منطبق ساخت. به نظر پیرنیا پس از استقرار هولاکو در مراغه (۶۵۷ ق/۱۲۵۹ م) معماری ایران جان تازه‌ای گرفت و سبک آذری در پی دگرگونی‌هایی که بر اثر اوضاع سیاسی، اجتماعی  و اقتصادی حکم بر جامعه، در سبک رازی (معماری دوره سلجوقی) پدید آمد، از مراغه آغاز شد و با نام سبک مغولی راه تبریز و سلطانیه را پیموده و به سراسر ایران و خارج ایران نفوذ کرد و روز به روز آراسته‌تر شد تا در اوج درخشش خود شاهکارهای روزگار فرزندان تیمور و به ویژه شاهرخ (۸۵۰-۸۰۷ ق/۱۴۴۶-۱۴۰۴ م) را پدید آورد.

از این سخن پیرنیا و قراین دیگر در دو مقاله وی، چون ذکر مقبره، شیخ  صفی‌الدین اردبیلی و مسجد گوهرشاد و برخی دیگر از آثار دوره پس از ایلخانی در جزو بناهای سبک آذری، آشکارا برمی‌آید که او سبک آذری را بر معماری دو دوره ایلخانی و تیموری را جدا از یکدیگر و به‌سان دو دوره مختلف به بحث کشیده‌اند، حتی کونل که از این دوره زیر یک عنوان، سبک ایرانی  مغول، گفت‌وگو کرده، توجه دارد که در اینجا دو دوره متوالی با فاصله زمانی کوتاه قابل تشخیص است که به عقیده وی در دوره نخست که مربوط به ایلخانان است عنصر مغولی بر کارهای هنری ایران تأثیر می‌گذارد و در دوره دوم که عنصر مغولی در فرهنگ ایران حل و هضم می‌شود سبک تیموری ارزش و اعتبار می‌یابد. اما به هر حال باید این واقعیت را در اینجا پذیرفت که گرچه دوره ایلخانی با مرگ آخرین پادشاه مقتدر این سلسله، ابوسعید، در ۷۳۶ ق/۱۳۳۵ م پایان می‌یابد، ولی چون مرگ او «نه در فعالیت ساختمانی وقفه ایجاد کرد و نه در سبک معماری» ساختمان‌های بقیه سده ۸ ق/۱۴ م را نیز می‌توان جزو این دوره و سبک به شمار آورد.

وجه تسمیه: پیرنیا به وجه تسمیه این سبک تصریح نمی‌کند، ولی با توجه به این جمله‌ها می‌توان به علت این نام‌گذاری پی برد: این سبک «با آمیزش و ترکیب و تلفیق معماری جنوب و سنت‌ها و روش‌هایی که  از روزگاران کهن، بومی آذربایجان شده بود» پدید آمد و «به حق نام آذری گرفت»، اما وی روشن نمی‌سازد که این سبک کی و از سوی چه کسی و در کجا نام «آذری» گرفته و در کدام متن کهن یا نو به کار رفته است. البته توجه و اشاره به «معماری بومی آذربایجان» در نوشته‌های دیگر پژوهشگران بی‌سابقه نیست. پیش از پیرنیا، آندره گدار در گفت‌وگو از مقابر مراغه، که در نیمه دوم قرن ۶ ق/۱۲ م (پیش از یورش مغول) ساخته شده‌اند تعبیر یر «نوع ساختمان‌های آذربایجان» و «معماری آذربایجان» را به کار برده است. همچنین وی در گفت‌وگو از آرامگاه الجایتو (سلطان محمد خدابنده)، بناترین اثر معماری عصر ایلخانان، به «ابنیه پیشین آذربایجان» و «معماری قدیمی آذربایجانی» عنایت داشته است.

خاستگاه: برخی از محققان چون عباس اقبال معتقدند روابط میان جهان اسلام و چین (مرکز حکومت خان مغول) که از روزگار هولاکو آغاز گردید، تأثیرات متقابلی در معماری جهان اسلام داشت، «یکی شکل گنبدهاست  که در مقابر و مساجد کاملاً از معابد چینی و بودایی تقلید شده، دیگر رنگ آبی شفاف در کاشی‌کاری و پوشاندن خارج گنبدها از کاشی‌های کبود براق، تأثیر شکل یورتها در مقبره مشهور به دختر هولاکو واقع در مراغه از همه‌جا نمایان‌تر است». ارنست کونل نیز از سرازیر شدن سیل وار طرح‌هایی از شرق آسیا به ایران و کشورهای مجاور و تأثیر عنصر مغولی بر هنر ایران در روزگار ایلخانان سخن گفته است، ولی افزوده: «ابداعات و تکامل گذشته آن، آن قدر نیرومند بود که در مقابل این خطر بتواند استقامت کند … در بادی امر نوع برج در ابنیه دوره سلجوقی به همان شکل باقی  ماند. مثلاً قبر دختران هلاکو در مراغه، درست همان سبکی را دارد که در مقابر نخجوان رعایت گردید». در برابر این نظرات، کارل دوری عقیده دارد که در معماری این دوره (ایلخانان) به‌طور کامل آنچه سلجوقیان به‌طور سنتی توسعه داده بودند، پذیرفته شد و «طرح‌های مسجد و مدرسه سلجوقی تقریباً بدون تغییر چشمگیری اجرا می‌گردید … آرامگاه مادر و دختر هولاکو در مراغه شبیه به معماری آل سلجوق است». سخنان گدار با صراحتی بیشتر نظر پژوهشگرانی چون اقبال را مردود می‌سازد. 

وی شیوه «ساختمان گنبد فوقانی گنبدهای دوپوسته» را که از آغاز دوره مغول معمول گردید دنباله شیوه ساختمانی دوره ساسانیان معرفی می‌کند و می‌نویسد: این شیوه در دوره سلجوقیان نیز گاه به کار رفته و همچنان تا دوره مغول تداوم یافته است. وی حتی آشکارا مقبره سلطان سنجر و بنای گنبد دار سنگ  بست و گنبد هارونیه را، که هر سه در خراسان و از دوره سلجوقی‌اند، به عنوان الگوهای گنبد سلطانیه و شنب غازان، دو اثر مهم معماری عصر ایلخانان (مغول، سبک آذری) معرفی می‌کند. دونالد ویلبر، که درباره معماری اسلامی ایران در دوره ایلخانان کتابی مستقل و جامع تألیف کرده است، آثار ساختمانی این دوره را مرحله‌ای از تاریخ پیوسته معماری اسلامی ایران می‌داند که اشکال (فرم‌های) دوره‌های قبل و خصوصیات طرح و جزئیات آنها را منعکس می‌سازد. به عقیده وی «فرم‌های معماری» بناهای تاریخی دوره سلجوقی، میراثی از روزگار ساسانیان است و ویژگی‌های معماری روزگار سلجوقیان و ویرانی‌های هراس‌انگیز مغولان را پشت سر نهاد و همچنان به جای ماند و از این راه خصوصیات اساسی گنبد و ایوان برای همه دوره‌های بعد تثبیت شد.

همچنین به نظر او، معماران دوره ایلخانی همه نقشه‌ها و مصالح و روش ساختمانی دوره سلجوقی را اقتباس کردند. به ویژه این سخن ویلبر نظر محققانی چون اقبال را درباره تأثیر شکل گنبدهای چینی بر گنبدهای دوره مغول (ایلخانی، آذری) یکسره باطل می‌سازد: «گنبدهایی که در این دوره ساخته شده از لحاظ نسبت به سنت مستقیماً به دوره ساسانیان  با واسطه دوره سلجوقی می‌رسد». پیرنیا برای رد نظر اقبال و هم نظران او با ارائه شواهدی از آثار بازمانده معماری به بررسی مسئله پرداخته است. وی اولاً بناهای ربع رشیدی، شنب غازان و دارالشفای یزد را به سان حلقه‌های مفقوده سلسله بناهای مراغه تا گنبد سلطانیه می‌داند. و می‌نویسد: اگر این بناها به جای می‌ماند، سیر تحول و تکامل سبک رازی (معماری سلجوقی) به آذری آسان‌تر قابل مطالعه بود. ثانیاً «گنبد مدرسه ضیائیه یزد را که به تصریح تاریخ یزد در سال ۶۳۱ ق./۱۲۲۶ م. ساخته شده و نیز گنبد جبلیه کرمان و هارونیه طوس را برهانی قاطع بر بی‌پایگی این نظر می‌داند.

هرچند اصل سخن پیرنیا درست می‌نماید و پیش از او دیگر پژوهشگران نیز آن را آشکارا طرح و تأیید کرده‌اند. ولی پایه استدلال وی سست است، زیرا اولاً به خاک توده‌های به  جای مانده از ربع رشیدی، شنب غازان و دارالشفای یزد نمی‌توان استناد کرد، ثانیاً درست است که بنای مدرسه ضیائیه بنا بر تصریح تاریخ یزد در سال ۶۳۱ ق/۱۲۳۴ م آغاز شده ولی ساختمان آن در سال ۷۰۵ ق/۱۳۰۵ م  یا ۷۵۰ ق/۱۳۴۹ م  به پایان رسیده است. به بیان روشن‌تر با توجه به تاریخ اتمام بنای مدرسه ضیائیه و گنبدان که عادتاً از آخرین اجزای ساخته شده یک بناست این اثر معماری متعلق به دوره ایلخانی (مغول) است نه پیش از آن.

ویژگی‌ها
کونل در گفت‌وگو از معماری سبک ایرانی  مغول مقابر را جدا از مساجد و مدارس و دیگر بناها بررسی کرده است. به نظر وی سبک مقابر برجی این دوره همان سبک دوره سلجوقی است، ولی مقابر گنبد دار با گسترش و عظمت بیشتری که می‌یابند دستخوش تحول می‌شوند و به ویژه تأکید بر جنبه عمودی بنا و گنبد هلالی نوک‌دار که بر پایه ۸ ضلعی ساخته شده چشمگیر است. وی سبک مساجد این دوره را نیز دنباله سبکی می‌داند که در دوره سلجوقیان ابداع شد، با این تفاوت که طرح آنها در دوره ایلخانی «با ایجاد ۴ ایوان و یک نمازخانه [شبستان] عظیم متصل به آنها تکمیل گردید و گسترش بیشتری یافت». دوری، نخستین نشانه ویژه معماری مغولی را در آرامگاه‌ها نشان می‌دهد: «گنبد عظیم دولایه و محوطه‌ای کوچک برای مزار». به نظر ویلبر معماری اسلامی ایران در طی یک دوره ۳۰۰ ساله (از سلجوقی تا ایلخانی) سیری منظم و تکاملی داشته است. معماری سلجوقی را می‌توان شکل ابتدایی سبک ایلخانی دانست. «ظرافت عناصر ساختمانی» یکی از عمده‌ترین ویژگی‌های معماری این دوره است: عناصر و جزئیات ساختمانی مشترک با دوره سلجوقی در این سبک ظریف‌تر و آراسته‌تر و کالبد ساختمان‌ها سبک‌تر و نازک‌تر شد.

سبک شدن کالبد بناها امکان ساختن پنجره‌های بزرگ‌تر و ایجاد تجانس میان دیوارهای درونی و بیرونی را فراهم ساخت. نتیجه طبیعی استفاده روزافزون از پنجره‌های بزرگ، روشن شدن داخل ساختمان‌ها بود و این ویژگی در بناهای ایلخانی (آذری) درست نقطه مقابل ساختمان‌های تاریک دوره سلجوقی است. دیگر ویژگی عمده این سبک تأکید بر ارتفاع بیشتر بناهاست. روش‌هایی که آگاهانه در ایجاد عمودیت بیشتر به کار گرفته شده، گرچه همه نسبت به دوره پیش تازه نیست، ولی اگر با هم در نظر گرفته شود با فنون دوره سلجوقی تفاوت دارد:

  1. افزودن ارتفاع اتاق‌ها و تالارها نسبت به اندازه‌های افقی آنها.
  1. بلندتر و باریک‌تر ساختن ایوان‌ها: از ویژگی‌های این سبک ایوان بلند و باریک سردر است که یک جفت ستاره نیز در دو طرف آن، بلندی را بیشتر جلوه می‌دهد.

معماری ایران دارای ویژگی‌هایی است که در مقایسه با معماری کشورهای دیگر جهان از ارزشی بخصوص برخوردار است.. ویژگی‌هایی چون طراحی مناسب، محاسبات دقیق، فرم درست پوشش، رعایت مسائل فنی و علمی در ساختمان، ایوان‌های رفیع، ستون‌های بلند و بالاخره تزئینات گوناگون که هریک در عین سادگی معرف شکوه معماری ایران است.

درون‌گرایی
یکی از باورهای مردم ایران زندگی شخصی و حرمت آن بوده که این امر به گونه‌ای معماری ایران را درون گرا ساخته است. معماران ایرانی با سامان دهی اندام‌های ساختمان در گرداگرد یک یا چند میان سرا، ساختمان را از جهان بیرون جدا می‌کردند و تنها یک هشتی این دو را به هم پیوند می‌داد. معماران ایرانی با ساماندهی اندام‌های ساختمان در گرداگرد یک یا چند میانسرا، ساختمان را از جهان بیرون جدا می‌کردند و تنها یک هشتی این دو را به هم پیوند می‌داد. خانه‌های درون‌گرا در اقلیم گرم و خشک، همچون بهشتی در دل کویر هستند، فضای درون‌گرا مانند آغوش گرم بسته است و از هر سو رو به درون دارد. بخش بیرونی، آذین‌های بیشتری نسبت به اندرونی داشت. معماران حتی در ساختمان‌های برونگرا مانند کوشک میان باغ‌ها، نیز درون‌گرایی را پاس می‌داشتند. کوشک‌ها ساختمان‌هایی برونگرا بودند که گرداگرد آنها باز بود و از هر سو به بیرون باز می‌شدند. بیشتر خانه‌های غربی یا شرق آسیا چنین هستند.

ویژگی معماری غیرقابل انکار آثار و ابنیه‌ای مانند خانه، مسجد، مدرسه، کاروانسرا، حمام و غیره مربوط به خصوصیت درون گرایانه آن است که ریشه‌ای عمیق در مبانی و اصول اجتماعی -فلسفی این سرزمین دارد.. درون گرایی در جستجوی حفظ حریم محیطی است که در آن شرایط کالبدی با پشتوانه تفکر، تعمق و عبادت به منظور رسیدن به اصل خویش و یافتن طمأنینه خاطر و آرامش اصیل در درون، به نظمی موزون و متعالی رسیده است. به طور اعم و بر اساس تفکر شرقی و در سرزمین‌های اسلامی؛ جوهر فضا در باطن است و حیاط درونی، به وجود آورنده اساس فضا است.

پرهیز از بیهودگی
در زیگورات چغازنبیل از ۱۲۵۰ پیش از میلاد می‌توان کاربرد کاشی را دید. در این ساختمان، ازاره دیوارها را با کاشی آبی آمود کرده‌اند. چون هنگام رفت و آمد مردم، برخورد به پای دیوار بیشتر بوده است، و چون خشت در برابر باران آسیب می‌دیده، نمای ساختمان را با آجر پوشانده‌اند. 

همچنین از کاشی در آمود گنبدها بهره‌گیری می‌کردند و آن را پر از نقش و نگار می‌کردند. این تکه‌های رنگی کاشی، آسان‌تر تعمیر و بازسازی می‌شدند. کاشی عمر زیادی ندارد و پس از زمانی از جا کنده شده و فرو می‌ریزد، به ویژه در جاهایی که برف و یخ هم باشد. اگر روی‌های یکرنگ باشد، بازسازی بخش کنده شده دشوار می‌شود و کار دو زنگ در می‌آید؛ ولی هنگامی که تکه‌تکه و چند رنگ باشد کار آسان‌تر است.

مردم محوری
مردم محوری به معنای رعایت تناسب میان اندام‌های ساختمانی با اندام‌های انسان و توجه به نیازهای او در کار ساختمان سازی است. در ایران هم مثل مکان‌های دیگر، معماری هنری وابسته به زندگی است.. پهنای اتاق خواب به اندازه یک بستر است و افراز طاقچه به اندازه‌ای است که نشسته و ایستاده به آسانی در دسترس باشد و از طرفی تالار که مخصوص مهمان است به اندازه‌ای پهناور بوده که شایسته پذیرایی باشد.

خودبسندگی
معماران ایرانی تلاش می‌کردند ساخت مایه مورد نیاز خود را از نزدیک‌ترین جاها به دست می‌آوردند و چنان ساختمان می‌کردند که نیازمند به ساخت مایه جاهای دیگر نباشد و «خودبسنده» باشند. بدین گونه کار ساخت با شتاب بیشتری انجام می‌شده و ساختمان با طبیعت پیرامون خود «سازگارتر» درمی‌آمده است و هنگام نوسازی آن نیز همیشه ساخت مایه آن در دسترس بوده است.

کاخ تچر در تخت جمشید
معماران ایرانی بر این باور بودند که ساخت مایه باید «بوم آورد» یا «ایدری» (اینجایی) باشد. به گفته دیگر فرآورده (محصول) همان جایی باشد که ساختمان ساخته می‌شود و تا آنجا که شدنی است از امکانات محلی بهره‌گیری شود. برای نمونه در ساخت تخت جمشید بهترین را از یک کان (معمدن) در نزدیکی دشت مرغاب به دست می‌آوردند و با ارابه‌های چوبی به پارسه می‌رساندند. این سنگ را بیشتر برای روکش دیوارهای ستبر خشتی به کار می‌بردند. فرآوردن خشت نیز کاری بسیار ساده بوده است.

باز برای نمونه در محله شارستان یزد، زمین تا ژرفای دو  متری از جنس خاک رس و پایین‌تر از آن، جنسی به نام چلو یا کرشک است که لایه‌ای بسیار سخت است.  معماران خاک رس را برداشته و روی لایه سخت، با همان خاک ساختمان می‌ساختند.. بدین گونه شاید بتوان انگیزه بنیادی بهره‌گیری از تاق و گنبد در معماری ایران را باور به «خودبسندگی» در ساختمان سازی دانست.

مصالح شناسی
واژه «نیارش» در معماری گذشته ایران بسیار به کار می‌رفته است. نیارش به دانش ایستایی، فن ساختمان و ساخت مایه (مصالح) شناسی گفته می‌شده است. معماران گذشته به نیارش ساختمان بسیار توجه می‌کردند و آن را از زیبایی جدا نمی‌دانستند. «پیمون»، اندازه‌های خردو یکسانی بود که در هرجا در خور نیازی که بدان بود به کار گرفته می‌شد. پیروی از پیمون هرگونه نگرانی معمار را درباره نااستواری یا نازیبایی ساختمان از میان می‌برده، چنان  که یک گل‌کار نه چندان چیره‌دست در روستایی دور افتاده می‌توانست با به کار بردن آن، پوشش گنبدی را به همان گونه انجام دهد که معمار کار آزموده.

سبک‌شناسی معماری ایران پیش از اسلام
شیوه پارسی تا سده چهارم پیش از میلاد، شامل:

  • شیوه پیش پارسی تا سده هشتم پیش از میلاد، مثال چغازنبیل
  • شیوه مادی سده هشتم تا ششم پیش از میلاد
  • هخامنشیان سده ششم تا سده چهارم پیش از میلاد، که ظهور آن در شهرهای دیدنی که برای مدیریت و سکونت استفاده شد (همانند تخت جمشید، شوش، اکباتان،) (معبدهایی که برای عبادت و همایش‌های اجتماعی ساخته شده‌اند (همانند معابد زرتشتی)، و آرامگاه‌هایی که برای احترام به پادشاهان منقرض شده استفاده شده است (همانند آرامگاه کوروش کبیر)
  • شیوه پارتی سده چهارم پیش از میلاد تا صدر اسلام، که شامل طرح‌های زیر می‌شود: دوره سلوکیان شامل معبد آناهیتا، ستون‌های خورهه اشکانیان ارگ کهن نسا
  • ساسانیان مثال: قلعه دختر، طاق کسری، بیشاپور، کاخ سروستان

سبک شناسی معماری پس از اسلام

  • شیوه خراسانی (صفاریان، طاهریان، غزنویان و)… از ابتدای قرن چهارم هجری شمسی تا پایان قرن چهارم؛ مثال: مسجد جامع نائین، مسجد جامع اصفهان
  • شیوه رازی قرن پنجم تا اول قرن هفتم (قرن یازده میلادی تا حمله مغول) که شامل روش‌ها و ابزارهای دوره‌های زیر می‌شود:

     

    • سامانیان: مثال: آرامگاه اسماعیل سامانی

     

    • غزنویان مثال: برج گنبد قابوس

     

    • سلجوقیان برج‌های خرقان

     

    • خوارزمشاهیان
  • شیوه آذری (ایلخانیان و تیموریان) از اول قرن هفتم تا اول قرن دهم، مثال‌ها: سلطانیه، ارگ تبریز، مسجد جامع ورامین، مسجد گوهرشاد، مسجد بی‌بی خانم در سمرقند، مقبره عبدالصمد اصفهانی، گور امیر، مسجد جامع یزد، منارجنبان
  • شیوه اصفهانی (صفویان، افشاریه، زندیه و قاجاریه) از اول قرن دهم تا اواسط دوره قاجاریه؛ مثال چهل ستون، عالی‌قاپو، مسجد آقابزرگ، کاشان، مسجد شاه، مسجد شیخ لطف‌الله،
  • معماری معاصر (پهلوی، بعد از انقلاب ۱۳۵۷) از اواسط دوره قاجاریه تا کنون

از شش شیوه معماری ایران دو شیوه پارسی و پارتی مربوط به پیش از اسلام و چهار شیوه دیگر مربوط به دوره اسلامی می‌باشد. غربی‌ها برای شیوه‌های اسلامی نام‌هایی را به کار می‌برند مانند شیوه‌های اموی و عباسی.

ادامه معماری اسلامی و نحوه ساخت طاق‌های قدیمی ایران

  1. بخش اول
  2. بخش دوم
  3. بخش سوم
  4. بخش چهارم
  5. بخش پنجم
  6. بخش ششم
  7. بخش آخر

این مطلب اولین بار در ماهنامه جهان گستر به قلم گلنوش حسینی و آرش نورآقایی منتشر شده است.