آغاز سخن این است که فارابی در باب رابطۀ میان نجوم و طالع بینی، بر این اعتقاد است که این دو از یکدیگر متمایزند. علاوه بر تأکید بر این تمایز، فارابی تلاش نموده است بین بخشهای معتبر و نامعتبر طالع بینی تفاوت قائل شود. نظرگاه فارابی در باب رابطۀ میان نجوم و طالع بینی را میتوان چنین تبیین نمود:

  • فارابی در توضیح علم النجوم، در فصل سوم «احصاء العلوم»(۱): طالعبینی و نجوم (در اصطلاح امروزی) را ذیل یک علم طبقه بندی می‌نماید. در نظر او، تعبیر علم نجوم به دو علم اطلاق میگردد: «علم احکام نجوم» و «علم نجوم ریاضیاتی».
  • در نظر فارابی، علم احکام نجوم علمی است که در باب دلالت کواکب بر آنچه در آینده به وقوع خواهد پیوست و نیز بر بسیاری از آنچه در زمان حال واقع میشود یا در گذشته واقع شده است، بحث مینماید. وی در احصاءالعلوم، برای توضیح این علم، آن را مقوله‌ای مشابه تعبیر خواب و پیش‌بینی مبتنی بر حرکت پرندگان معرفی نموده است.
  • اما دربارۀ علم نجوم ریاضیاتی ویژگیهای ظاهری اجرام سماوی به بحث میپردازد؛ خصوصاً آن دسته از ویژگی‌هایی که میتوان آنها را با اعداد و به واسطۀ اندازه گیری بیان نمود؛ نظیر فاصله ها، اندازه ها و حرکت. در رابطه با موضوع اصلی این علم و نیز روش آن، در بخش بعد به تفصیل سخن خواهد رفت.

اما این تقسیم بندی به خودی خود، حاوی نکاتی است که در فهم تاریخ علم نجوم، مفید واقع میشود. از این رو، ادامۀ این بخش را به تشریح و تحلیل این تقسیم بندی اختصاص داده ایم.(۲) نخست، آنکه از منظر تاریخی و با توجه به آنچه در احصاءالعلوم آمده است، فارابی از آن جهت که نجوم و علم طالع بینی را ذیل یک عنوان قرار داده است، شبیه دانشمندان یونان باستان عمل نموده است. همانند علم النجوم (= ἀστρονομία ،ستارهشناسی) واژه ای است که در تمدن یونان، به صورت مبهم بر هر دو علم نجوم و طالع بینی اطلاق شده است. ضمن آنکه امروزه روشن شده است که تا اواخر دوران باستان، ادبیات دقیقی برای اشاره به ساحت های ریاضیاتی نجوم به کار گرفته نشد.

اما به هر حال، فارابی یک تمایز واژه شناختی میان نجوم و طالع بینی را پایه گذاری میکند و از این مهم میتوان چنین نتیجه گیری نمود که در نظر وی، چه از حیث موضوع و چه از حیث روش، این دو متفاوت از یکدیگرند. توضیح آنکه طالع بینی با روشهای مختلف نظیر روشهای تجربی و مشاهدۀ حسی و نیز روشهای عقلی، به حوادثی میپردازد که گاهی اوقات و یا اغلب اوقات اتفاق میافتند؛ حال آنکه نجوم علمی است که با بهره گیری از اثباتهای ریاضیاتی، در رابطه با اموری نظیر حرکت اجرام سماوی به بحث میپردازد که وقوع آنها قطعی و حتمی است. لذا این دو علم در نظر فارابی، چه در موضوع، چه در روش و چه در معیار (قطعیت و عدم قطعیت) متمایز از یکدیگرند.

دوم آنکه فارابی نسبت به طالع بینی تردید جدی دارد؛ به عنوان مثال، وی پیش بینی زمان مرگ پادشاهان یا سایر رجال برجسته را بر اساس محل قرار گرفتن ستارگان و سیارات را فاقد اعتبار علمی میداند و آن را نوعی مغالطه برمیشمارد. بدین ترتیب، فارابی خود را از یونان باستان، خصوصاً از بطلمیوس که از بزرگترین منجمان یونان باستان است، متمایز می‌سازد؛ چرا که بطلمیوس در چهار کتاب، به طور کامل از طالع بینی دفاع مینماید. این مهم به خوبی نشان از آن دارد که فارابی نه تنها شارح صرف آثار دانشمندان یونان نیست، بلکه امروز و پس از گذر بیش از هزار سال به دلیل پیشرفت علم مشخص شده که وی یک دانشمند نابغه و تمام عیار بوده است. چنانچه توجه شود که دانشمندان اروپایی، از جمله کپلر، منجم معروف، تا صدها سال پس از فارابی، همچنان به طالع بینی باور داشته اند، اهمیت نظر فارابی بیش از پیش روشن میگردد. سومین دریافت از تقسیم بندی علم نجوم توسط فارابی، نشان دهندۀ آن است که وی بر خلاف نظر دانشمندان سده های بعدی سنت اسلامی، نظیر ابن سینا و خواجه نصیرالدین طوسی و هماهنگ با نظر معاصران خود در این سنت، نظیر اخوان الصفا و خوارزمی، طالع بینی و نجوم را ذیل یک رشتۀ علمی (علم النجوم) قرار میدهد.

توضیح آنکه ابن سینا که او نیز تقسیم بندی علوم را مورد توجه داشته است، در مقالۀ پنجم از مجموعۀ (۹ مقاله در حکمت و طبیعیات)، ذیل عنوان (الرساله الخامسه فی اقسام العلوم العقلیه)، نجوم یا در اصطلاح آن روزگار، هیئت را یک علم مستقل ریاضیاتی دانسته است که به حرکت، وضعیت و ویژگیهای بیرونی، یعنی ویژگیهایی مجرد از مادۀ اجرام سماوی میپردازد. این در حالی است که در همان مقاله، وی طالع بینی را علمی معرفی مینماید که به آثار سیارات در عالم تحت القمر توجه داشته و از این رو در طبقه بندی علوم، این علم را ذیل علوم طبیعی قرار میدهد. تا آنجا که اطلاعات تاریخی نشان میدهد، ابن سینا نخستین فیلسوفی است که بین طالع بینی و نجوم چنین تمایزی قائل شده و آن دو را به دو رشتۀ علمی مختلف نسبت داده است.

بدین ترتیب، تفاوت نظر فارابی با ابن سینا غیرقابل انکار است. معلم ثانی از یک سو با استفاده از دو عبارت متمایز عربی، بر تمایز این دو علم از یکدیگر تأکید می‌ورزد و از سوی دیگر، با طبقه بندی این دو ذیل یک رشتۀ علمی، به شباهت‌های آنها اشاره دارد؛ در حالی که بوعلی به طور کامل، این دو را دو امر متمایز از یکدیگر معرفی نموده است. بنابر آنچه گفته شد، مشخص میشود که تقسیم بندی فارابی از علم النجوم و تفکیک آن به دو علم «احکام النجوم» و «نجوم ریاضیاتی» ویژۀ خود اوست؛ چرا که همزمان، شباهتها و تفاوتهایی را هم با گذشتگان و هم با آیندگان داراست و نقش مفیدی را در تاریخ علم ایفا نموده؛ بدین ترتیب که میراث گذشته را برای ساختن آینده و بهره برداری آیندگان قابل استفاده نموده است. در ادامه، با بررسی موضوع اصلی علم نجوم ریاضیاتی و نیز روش آن از منظر فارابی، این مدعا بیش از پیش تأیید میگردد.

 ‌پی‌نوشت

  1. ظاهراً فارابی شرحی بر المجستی بطلمیوس نوشته‌است. بررسی مطالب مندرج در این اثر میتوانست در مسیر تبیین نظرگاه معلم ثانی در باب نجوم، بسیار راهگشا باشد، لکن این اثر تا به امروز یافت نشده‌است.
  2. برای توضیح بیشتر، مراجعه شود به: نصر، سیدحسین (بی‌تا): ۲۴ .در اینجا به اختصار اشاره میشود که اهمیت تحلیل این تقسیم بندی زمانی بیشتر روشن میشود که توجه نماییم فارابی، طبق یک نظر کارشناسانه، از آن جهت «معلم ثانی» خوانده شد که نقش تعیین کنندهای در تحدید علوم و روش‌های مختلف کسب علم و نیز قرار دادن آنها در سلسله مراتب ـ به نحوی که وحدت و پیوستگی علم و شعب آن حفظ گردد ـ داشته‌است؛ یعنی همان نقشی را که معلم اول، ارسطو، در تمدن یونان عهده دار بود فارابی در تمدن اسلامی عهده دار شده است.

فهرست پرونده ویژه فارابی و کاوش در آسمان شب

  1. قسمت اول
  2. قسمت دوم
  3. قسمت سوم
  4. قسمت چهارم
  5. قسمت پنجم
  6. قسمت ششم
  7. قسمت هفتم
  8. قسمت آخر

نویسنده: رشید قانعی – مسعود طوسی سعیدی