اژدها وارد میشود فیلمی بهکارگردانی و نویسندگی مانی حقیقی محصول سال ۱۳۹۴ است. این فیلم برای نمایش در بخش سودای سیمرغ سیوچهارمین دورهی جشنوارهی فیلم فجر پذیرفتهشد و در ۴ بخش نامزد دریافت سیمرغ بلورین گشت، همچنین این فیلم در تاریخ ۸ اردیبهشت ۱۳۹۵ در سینماهای ایران اکران شدهاست. «اژدها وارد میشود!» در بخش مسابقهٔ جشنواره فیلم برلین برای کسب جایزهٔ خرس طلایی نامزد شد و در جشنوارهٔ بینالمللی فیلم مستقل بوئنوس آیرس نیز نامزد دریافت جایزهٔ بهترین فیلم بلند ژانر آوانگارد شد.
داستان فیلم اژدها وارد میشود
در آغاز فیلم گفته میشود که این فیلم براساسِ یک داستان واقعی تهیه شدهاست. مصاحبه با افراد گوناگون، از جمله خودِ مانی حقیقی، این گمان را تقویت میکند و عنوان میشود ماجرای فیلم، داستان صدابردار فیلم خشت و آینه ساختهٔ پدربزرگِ مانی حقیقی، ابراهیم گلستان، است و در فیلم گفته میشود یک گروه سینمایی با دسترسی به این داستان در تلاش است تا فیلمِ داستانی تهیه کند.
دوم بهمن ماه ۱۳۴۳ است، یک شورلت شورلت ایمپالای نارنجی رنگ از قبرستان باستانی میگذرد و به سمت کشتیِ به خاک نشستهای میراند.[۱] فیلم دربارهٔ مرگِ یک تبعیدی در جزیره قشم است که در فیلم گفته میشود مارکسیست-لنینیست است. یک مأمور ساواک برای بررسیِ قتل به قشم میرود و متوجه میشود که این تبعیدی کشته شدهاست. او در این جزیره با پدیدهٔ عجیبی روبهرو میشود. پس از دفنِ هر جنازهای در یک گورستان متروک، زلزله رخ میدهد. در فیلم گفته میشود که اژدهایی در زیر گورستان زندگی میکند (عنوان فیلم نیز در این ارتباط انتخاب شدهاست). او به کمکِ دو دوستِ زمینشناس و صدابردار خود بار دیگر به جزیره میرود تا راز این موضوع را کشف کند. در آنجا ماجراهای دیگر اتفاق میافتند که سرانجام سرنوشتِ سه دوست را بهگونهای شوم رقم میزنند.
در ادامهٔ فیلم، متوجه میشوند که فرد مارکسیست با دختر یکی از محلیها (حلیمه) ارتباط جنسی برقرار کرده و پدر دختر برای انتقام او را میکشد و خودکشی را صحنهسازی میکند و چارکی (ساواکی مستقر در قشم) نیز این داستان را مخفی میکند. چند روز بعد حلیمهٔ حامله را در سردخانهٔ کشتی پیدا میکنند و بچهٔ او را وضع حمل میکنند؛ ولی حلیمه جانِ خود را از دست میدهد و این سه دوست بچهٔ او را بزرگ میکنند. در انتها ساواک از ادامهٔ تحقیقاتِ این سه دوست جلوگیری میکند و میخواهد آنها را به قتل برساند. آنها متوجه میشوند و یکی از آنها، در حالِ فرار از دست ساواک، کشته میشود،یکی از ایران فرار میکند و آن دیگری در موشک باران درمیگذرد.
حقیقی دربارهٔ عنوان فیلم (به انگلیسی، A Dragon Arrives)، که درست عنوان فیلم بروس لی دستکم در زبان فارسی را (فیلم بروس لی اما به انگلیسی: Enter the Dragon است) دارد، گفت که بحثهای زیادی میان دستاندرکاران فیلم صورت گرفته و سرانجام این عنوان پذیرفته شدهاست.
دربارهٔ فیلم اژدها وارد میشود
فیلم رویکردی سورئال و سمبلیک دارد. برخی نقدها کاراکترهای فیلم را که یک زمینشناس و همینطور یک صدابردار بودند، بهترتیب به علم و هنر تشبیه کردهاند. همچنین والیه را نماد نسل آینده دانستهاند و اژدهای موجود در فیلم نیز به ایران تشبیه شده؛ شتر نیز نماد گنج قلمداد شدهاست. ضمن اینکه اشاره به واقعهٔ تصرف هرمز توسط ایران به کمک غرب و همینطور استفاده از سعید حجاریان و صادق زیباکلام در این محصول، نمادگراییِ فیلم را هرچه بیشتر با مسائل سیاسیِ روز ایران پیوند میزند. بااینحال کارگردان فیلم گفت: «در فرایندِ خلق آثار هنری از سمبلیزم بیزارم و این فیلم بر اساس یک اتفاق واقعی ساخته شده است.»
برخی رسانهها ، بهدلیلِ شباهت نمادهای فیلم با جریانهای سیاسی-اجتماعی روز ایران و استفاده از شخصیتهای اصلاحطلب مانند سعید حجاریان و منتقد مانند صادق زیباکلام، اقدام به حمله به فیلم و عواملِ آن کردند.
نقد فیلم اژدها وارد می شود
یک مامور ساواک در سال ۱۳۴۳ به جزیره قشم میرود تا پرونده خودکشی یک تبعیدی مارکسیست – لنینیست را در کشتی عتیقهای در یک قبرستان قدیمی بررسی کند. او در حین ماموریت از زبان یکی از بومیان متوجه میشود که در آن قبرستان با خاک کردن جنازه زلزله می آید. آنها باور دارند که زیر این قبرستان یک اژدها زندگی می کند…
«اژدها وارد می شود» یکی از بصریترین فیلمهای امسال سینمای ایران است. با ورود سینما به دنیای دیجیتال و در دسترس قرار گرفتن دوربینهای باکیفیت و باقابلیت در ایران، فیلمسازان جوان همچون مانی حقیقی با استفاده از فیلمبرداران جوان، موفق به خلق تصاویری شدهاند که به جرات می توان گفت فاصله زیادی با سینمای روز دنیا ندارد. هومن بهمنش، تصویربردار فیلم، با بهره گرفتن از منطقه بکر جزیره قشم تصاویری را برداشت کرده که بهعکس یا تابلو نقاشی میمانند. یک شورلت ایمپلای نارنجیرنگ در وسط بیابانهای قشم با آسمانی آبی و دریای لاجوردی و یک مأمور ساواک با کتوشلوار مرتبش (که تا انتهای فیلم اینطور تانخورده نخواهد ماند) یا یک کشتی مخروبه و عظیم و پر از جزئیات وسط دره ستارگان، تصویر آشنایی برای سینمای ایران نیست. این بکر و تازگی مخاطب را بسیار به وجد میآورد. البته این نکته را نباید فراموش کرد که این حس تازگی تنها به تصاویر برنمیگردد بلکه قصه فیلم هم بر جذابیتهای آن افزوده است.
فیلم «اژدها وارد می شود» سومین همکاری کریستف رضاعی با مانی حقیقی پس از فیلم کنعان و آبادان است. بیشک «اژدها وارد می شود» در کنار تصاویر چشم نوازش، فیلمی است برای شنیدن. موسیقی فیلم تلفیقی از موسیقی بومی و مدرن است که استادانه توسط کریستف رضاعی اجرا شده است. اضطراب و تنش فیلم در سکانسهای اکشناش تا حد زیادی مدیون موسیقی و صداگذاری بینظیر فیلم است. این بومیسازی موسیقی یکی از عجایب کارهای کریستف رضاعی است که کمک بسیار زیادی به فضاسازی میکند. همان اندازه که موسیقی فیلم «در دنیای تو ساعت چند است؟» مخاطب را به یاد شمال میاندازد و فضای رشت را میسازد؛ موسیقی «اژدها وارد میشود» فضای جنوب را تداعی میکند. استفاده از سازهای کوبهای هم به هیجان فیلم افزوده و هم به بومی شدن موسیقی کمک کرده است. باعث تعجب است که این فیلم از گرفتن سیمرغ در جشنواره بازماند چراکه علاوه بر کارگردانی و تصویربرداری بینظیر فیلم (که البته رقیبان قدری همچون ابد و یک روز و خشم و هیاهو داشت)، یک سیمرغ مسلم باید به کریستف رضاعی تعلق میگرفت که متأسفانه مورد بیمهری داوران جشنواره قرار گرفت.
برخی معتقدند که اغلب فیلمها در سینمای ایران در اتاق تدوین بسته میشوند و تدوین گران سینما کارگردان دوم فیلمها هستند. فارغ از اینکه این حرف چقدر در مورد فیلمهای فعلی سینمای ایران مصداق داشته باشد، بیشک «اژدها وارد می شود» فیلمی است که پیش از فیلمبرداری به تدوین آن فکر شده است و نماها بر اساس اتصال نهایی به هم گرفتهشدهاند. اما تدوین هایده صفی یاری جذابیت فیلم و ریتم آن را دوچندان بهتر کرده است. نمونه بسیار عالی تدوین بر اساس ریتم تند (که در ایران به دلیل نابلدی کارگردانهایش کمتر دیده میشود) سکانسی است که گروه هوزوارش همراه چارَکی در ایمپلای نارنجی از قشم می روند. در ضرباهنگ آن سکانس تعلیق و هیجان به اوج خود میرسد که بیشک ماحصل کارگردانی درست و از آن مهمتر تدوین بینظیرش است. نمونه خوب دیگر از تدوین صحیح در فیلم بهجایی برمی گردد که چارکی به بابک میگوید که «اگر از الماس در مورد دخترش سؤال بپرسی کلهات رو می بره و به کله پاچت میگه به تو چه». این دیالوگ خشن قطع میشود به یک حوض خون در خانه الماس که تصویری دلهرهآور است و کاملاً حس دیالوگ قبل و ترس از الماس را به مخاطب انتقال میدهد و بهعلاوه شروع مناسبی برای گشت زدن در خانه عجیبوغریب الماس است.
باید بپذیریم که سینمای ایران در تاریخ خود هیچگاه بهطورجدی ژانر سینمایی را تجربه نکرده است (صاحبنظران بر این باورند که این ژانر مطلقاً متعلق به سینمای آمریکا (هالیوود) است) بلکه در سینمای ایران دورههای مختلفی طی شده است و در هر دوره از یک سبک (یا گونه فیلم) بیشتر ساخته شده است. مثلاً دوره سینمای جنگی پس از جنگ تحمیلی یا سینمای اجتماعی پس ازآن یا سینمای آپارتمانی در این روزها. اما در این مدت معدود فیلمهایی هم بودهاند که خلاف جهت آب شنا کردهاند و با تأثیر گرفتن از سینمای ژانر، ابداعات چشمنوازی را خلق کردهاند. «اژدها وارد می شود» وامدار سینمای نوآر و کارآگاهی است. فیلمهای نوآر متأثر از سینمای اکسپرسیونیستی آلمان در آمریکا شکل گرفت و منتقدان فرانسوی نام نوآر (سیاه) بر آن گذاشتند چراکه شخصیت اصلی همواره در مسیر زوال قدم برمیدشت. این فیلمها معمولا روایتگر کارآگاهان تنهایی بود که درگذشته خود خاطرات تلخی داشتند و حال گرفتار عشق زنی مو بلوند و زیبارو میشدند و کنجکاوی و حرصشان باعث میشد تا در مسیری بیبازگشت جان خود را به خطر بیاندازند.
وجه اشتراک «اژدها وارد میشود» با سینمای نوآر به همان کلمات کنجکاوی و حرص برمی گردد. بابک حفیظی، مأمور مخفی ساواک با کیوان حداد، دوست صدابردارش، و بهنام شکوهی، یک متخصص زمینشناس، یک دلیل محکم برای همراه شدن در جزیره دارند. آنها کنجکاو هستند! و هرکسی از زعم خود در این ماجراجویی همراه شده است. کیوان در کنار ماموریتش صداها و سکوتهای محیط را ضبط میکند و بهنام با بادکنکهای رنگارنگش عکسهای عجیبوغریب میگیرد. در شروع ماجرا بهنام از بابک میپرسد: «چرا گزارش اتفاقا رو به سازمان نمیدی؟» و او جواب می دهد که: «اینجوری سازمان میفهمه قضیه از چه قراره نه ما». این همان کنجکاوی است که جدیترین محور فیلم بهحساب میآید و در تمام مدت فیلم پیگیری میشود. اتفاقا همین دیالوگهای کوتاه و بریدهبریده و پینگپنگی هم وامدار سینمای نوآر و داستانهای کارآگاهی نویسندگان آمریکایی همچون ریموند چندلر و داشیل همت است. نمونه بسیار لذتبخش دیگر این شکل دیالوگ به پایان فیلم بازمیگردد، جایی که بهنام و کیوان در خانه الماس در ماشین حرف میزنند که درنهایت موجزی و زیبایی نوشته شده است. بهنام: «برم؟» کیوان: «میرم، بده». (و اسلحه را از بهنام میگیرد).
ویژگی دیگر فیلم صدای ذهن شخصیتها است که بهصورت مونولوگ در فیلم شنیده میشود و فضاهای غریب فیلم را توصیف میکند. جایی بابک برای بار دوم به خانه الماس، شکارچی نهنگ و دکتر چشمپزشک و با حفظ سِمَت پدر حلیمه، میآید و درحالیکه در آن قدم میزند صدای ذهنش بر تصویر شنیده میشود (که بخشی از همان نوار ضبطشده در اتاق بازجویی است) که میگوید: «رفتم خونش، خونه نبود. خونه شم خونه نبود. بوی عجیبی میداد یه چیزی بین گوگرد و میخک». واقعاً چه بویی میتواند بین گوگرد و میخک باشد؟ یا چه کسی در اتاق بازجویی اینطور جذاب و شنیدنی حرف میزند؟ اما همین کلمات معنادار و حسی، فضای فیلم را باورپذیر میکنند و از محیط تصوری (هرچند خیالی) به مخاطب میدهد که لذتبخش است.
دیدن سعید حجاریان، صادق زیبا کلام، لیلی گلستان و دیگر شخصیتهای حقیقی در نقش خودشان در یک شیوه مستندگونه و بازسازیشده بر پرده سینما اتفاق شگرفی است و مخاطب را به یاد مستند-داستانی های عباس کیارستمی قبل از انقلاب میاندازد. اگر در داستان روایتشده ذرهای شک وجود داشته باشد، حضور آن شخصیتها سند محکمی برای فریب دادن مخاطب است که مانی حقیقی بهخوبی از پساش برآمده است. عده زیادی از مخاطبان آنقدری فیلم را باور کردهاند که در اطراف تهران به دنبال اژدها میگردند و این جذابترین اتفاق فیلم مانی حقیقی است. گاهی اوقات یک دروغِ قشنگ جذابتر، باورپذیرتر و زیباتر از هزاران حقیقت تلخ عریان دیگر جلوه میکند. در سینمای حقیقت زده فعلی ایران که تنها فیلمهای رئال و واقعگرا حق تنفس دارند، حضور «اژدها وارد می شود» نعمت بزرگی است.
خانواده گلستان نقشی مهمی در ادبیات و هنر ایران دارند. ابراهیم گلستان پدربزرگ مادری مانی حقیقی یکی از بزرگترین فیلمسازان قبل از انقلاب است که به خاطر مستندها و فیلم سینمایی «خشت و آینه» و «اسرار دره جنی» شناخته می شود. لیلی گلستان مادر مانی از مترجمان مهم بهحساب میآید و کاوه گلستان، پسر ابراهیم، از مهمترین عکاسهای انقلاب بوده است. حال طبیعیترین اتفاق برای فرزندی در این خانواده آن است که فیلمساز شود. مانی حقیقی اما تفاوت بزرگی با طرز تفکر پدربزرگش دارد. ابراهیم گلستان و فیلم خشت وآینه را میتوان نماینده سینمای روشنفکری و مدرن در سینمای ایران دانست اما مسیر مانی فارغ از قیاس مسیر متفاوتی است. او در سبکهای مختلف فیلم ساخته و هیچگاه خود را تکرار نکرده است. از فضای عاشقانه کنعان، سر از فضای غریب و سرد «پذیرایی ساده» درمیآورد و ناگهان سراغ یک فیلم ژانر متعلق به سینمای مستند ساختگی می رود که فقط دو سال طول میکشد تا یک کشتی عظیم را در دره ستارگان شبیهسازی کند و پسازآن یک کمدی فیلم فارسی برای بازگشت سرمایه میسازد. او غیرقابلپیشبینی است. شاید سال دیگر با یک عاشقانه برگردد، شاید سرکی به ژانر بکشد و شاید فروش خوب «۵۰ کیلو آلبالو» به دهانش مزه کند و دوباره سراغ کمدی برود. مانی حقیقی با اختلاف، غیرقابلپیشبینیترین فیلمساز امروز سینمای ایران است.
منبع نقد: زومجی