ظاهرا مستند «زمستان است» به کارگردانی مهرداد زاهدیان دومین مستندی («میدان بیحصار» درباره میدان توپخانه تهران) است که وی در جست و جوی هویت مناطق مختلف شهری تهران ساخته است. اثری که محور یا شخصیت اصلی آن خیابان لاله زار تهران است. این مستند که می توان آن را در دسته «داکیودرام» طبقه بندی کرد، نشان می دهد این خیابان که به دلایل مختلف در حافظه تاریخی تهرانی ها ثبت شده است، چه اهمیت و جایگاهی در مدرن شدن پایتخت سلسله قاجار داشته است و چگونه طی دهه های بعد خصوصا از کودتای ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲، سیر رو به افولی پیدا کرده است. مستندی که بر اساس تحقیقات وسیع از هر گونه سند مکتوب، تصویری و صوتی بهره می برد تا به این خیابان تاریخی، اهمیت و جایگاه یک شخصیت را بدهد و نقشش در مدرنیته ایرانی را برجسته کند.
سیر تاریخی خیابان لاله زار از وقتی باغی در محدوده شمال تهران بوده تا ساخت دروازه های شهر و وسیع شدنش در دوره پهلوی اول و گم شدنش در میان حجم خیابانهای پرترافیک امروز تهران، نشان دهنده مطالعات وسیع و عمیق کارگردان است، چنانچه در گفت و گوهای خود به جست و جوی مطالب و اسنادی در آرشیو کتابخانه های خارج از کشور نیز اشاره می کند.
در راستای تکمیل وجه مطالعاتی، اسناد تصویری استفاده شده که شامل فیلمهایی از آرشیو سفرا و مسافران خارجی در ایران گرفته تا عکسهای آرشیو کاخ گلستان در زمانی که خیابان لاله زار هنوز باغ دل انگیزی بود و محل گشت و تفریح سلسله قاجار و سفرای خارجی، تا امروز که خیابانی با فروشگاههای بی هویت و موتورسوارانی با تَرکهای پر از بار است. هر جا که این اسناد تصویری از بیان روایت رو به تکامل خیابان ناتوان می شود، تصویرسازی دوبُعدی و سه بُعدی خصوصا در مرحله تبدیل شدن باغ به خیابان و گسترش آن به کمک می آید تا فضاسازی و اسناد تصویری خیابان کامل باشد و بهتر در ذهن مخاطب بماند.
در نگاه امروزی به این خیابان پر رفت و آمدِ انسان و ماشین، هرگز تصور نمی شود که می توان تاریخ معماری را در آن دید و خصوصا تاثیر هنر آرت دکوی غربی را در آن ردیابی کرد، چرا که همه این نشانه ها در حجم زیاد نشانه های بی هویت خیابان از نظر دور می ماند. اما کارگردان با نگاهی دقیق اهمیت معماری و خصوصا تاثیر مدرنیته غربی را در آن نشان می دهد و جزییات این اتفاق را از زبان یک استاد معماری بیان می کند تا بر اهمیت این خیابان و جایگاهش در مدرنیته ایرانی بیفزاید.
یکی از مهمترین وجوه این مستند، استفاده از اسناد صوتی است. این اسناد هم شامل اسناد صوتی آرشیوی از افرادی است که به نوعی با این خیابان در تعامل بوده اند و خاطراتشان با این خیابان پیوند خورده (مثل مرتضی احمدی و خاطراتش از سالن های تئاتر لاله زار)، و هم شامل صدای کسانی است که کارگردان با آنها گفت و گو کرده اما فقط صدایشان را در اثر استفاده می کند تا از بازنمایی هر فیگور انسانی بپرهیزد و همچنان «لاله زار» شخصیت اصلی اثرش باقی بماند.