شباهت‌های زیادی بین دزدان دریایی کارائیب و جدیدترین اثر دیزنی به نام گشت‌وگذار در جنگل وجود دارد اما سؤال این است که کدام بهتر است؟ این دو فیلم تقریبا از یک روح مشابه، حس عمیق ماجراجویی و اسطوره‌شناسی برخوردارند که نقش مهمی در روایت جامع فیلم ایفا می‌کند.

در حالی که هر دو فیلم اشتراکات زیادی دارند اما دزدان دریایی کارائیب فیلمی بسیار بهتر از گشت‌وگذار در جنگل است و علاوه بر عملکرد فوق‌العاده‌اش، حرف‌های بیشتری برای گفتن دارد.

در گشت‌وگذار در جنگل، دکتر لیلی هوتون در جست‌وجوی درخت زندگی که گلبرگ‌های شفابخش جادویی دارد، از انگلستان به برزیل می‌رود. در آنجا او با فرانک ولف، کاپیتان تورهای قایقی که از نظر شخصیتی کاملا با او متفاوت است، روبه‌رو می‌شود. هر دو فیلم علاوه بر اینکه بر اساس یک ماجراجویی هستند، داستانی مبتنی بر آب دارند که درباره‌ی نفرینی باستانی روایت می‌شود. در پایان هر دو فیلم، همه‌ی شخصیت‌ها با دیدگاه‌های جدیدی نسبت به یک‌دیگر و زندگی، از هم جدا می‌شوند.

دزدان دریایی کارائیب

با این حال، دزدان دریایی کارائیب فیلمی بسیار قوی‌تر است. این اثر چند جنبه از مشخصه‌های دیزنی را در بر می‌گیرد و آن را به داستانی تبدیل می‌کند که بر اساس ویژگی‌های خود، استوار است. همه، از شخصیت‌های اصلی گرفته تا دزدان دریایی، به یاد ماندنی هستند. جلوه‌های ویژه، متناسب با زمان اکران، خوب هستند و مصنوعی به نظر نمی‌رسند و داستان آن نسبت به گشت‌وگذار در جنگل (سرگرم کننده اما فاقد هر گونه ریسک) معنی‌دارتر است. در فیلم گشت‌وگذار در جنگل، هیچ احساس خطر واقعی برای شخصیت‌ها وجود ندارد. دزدان دریایی دارای مضامینی مانند هویت و جایگاه اجتماعی است و ویل ترنر و کاپیتان جک اسپارو ظاهرا در اخلاق و شخصیت، متضاد یکدیگر هستند. ویل معتقد است که اصلا نمی‌تواند شبیه به جک باشد اما با پیش‌روی فیلم و آشنایی بیشتر او با تاریخچه خانواده خود، نظرش در مورد شخصیت خودش تغییر می‌کند. اقدامات او در فیلم، از نظر اخلاقی و همچنین از نظر جامعه و قوانینی که او قبلا تایید کرده بود، خیلی جالب به نظر نمی‌رسند.

او که از نوادگان دزدان دریایی است، افرادی مانند کمودور نورینگتون و فرماندار سوان را به چالش می‌کشد تا تعصبات خود را درباره‌ی دزدان دریایی و همچنین آنچه ممکن است در پی وقایع فیلم درست و نادرست تلقی شود، ارزیابی کنند. لیلی نقش اصلی فیلم گشت‌وگذار در جنگل است اما طی فیلم دائما به مخاطب یادآوری می‌شود که او در واقع یک زن است که کاملا غیرضروری به نظر می‌رسد. در حالی که دزدان دریایی کارائیب برای تمرکز بر شخصیت الیزابت، نیازی به اضافه‌کاری ندارد، زیرا او دارای اختیارات زیادی در داستان است و موقعیت او به‌عنوان یک زن در قرن هجدهم، بدون اغراق یا کاستی، آشکار است. فیلم هم‌چنین دارای یک طرح فرعی عاشقانه بسیار بهتر نسبت به فیلم رقیب خود است و بین ویل و الیزابت عشقی واقعی وجود دارد که در مورد لیلی و فرانک صدق نمی‌کند. علاوه بر این، دزدان دریایی کارائیب پر از موضوعاتی درباره‌ی طمع، شرف و وفاداری است. نفرین مروارید سیاه بر دزدان دریایی چیره می‌شود، چرا که آن‌ها در جست‌وجوی گنجی بودند که مال خودشان نبوده و نحوه روایت‌ فیلم از این داستان، منحصربه‌فرد و هیجان‌انگیز است و از ابتدا نشان می‌دهد که آن‌ها چه اشتباهی انجام داده‌اند و باید چه تاوانی در قبال آن بدهند.

گشت‌وگذار در جنگل هم یک نفرین و یک شخص شرور دارد اما آگوئر به اندازه کاپیتان باربوسا تأثیر‌گذار نیست و رقابت باربوسا با جک اسپارو بیشتر از آگوئر و فرانک ساخته و پرداخته شده است. چیزهای بیشتری برای مقایسه وجود دارد اما اصل کلام این است که گشت‌وگذار در جنگل توانایی رقابت با دزدان دریایی کارائیب را ندارد. سکانس‌های اکشن، موقعیت‌ها، شخصیت‌ها و اجرای داستان دزدان دریایی کارائیب از هر نظر برتر است. موسیقی فیلم هم به یاد ماندنی است و کاملا با صحنه‌های فیلم، هماهنگی دارد و در بسیاری از مواقع به‌خوبی احساس خطر و تنش را القا می‌کند.

منبع: Screenrant

منبع