«مرجان اشرفیزاده»، نویسنده و کارگردان سینما و تلویزیون است. او فعالیت هنری خود را از سال ۷۹ آغاز کرد و طی این سالها، فیلمهای کوتاه و مستندهای زیادی را کارگردانی کرد.
این روزها فیلم سینمایی «آبجی» به کارگردانی او در سینماهای «هنر و تجربه» روی پرده است.
فیلمنامه این اثر توسط «مرجان اشرفیزاده»، «ناهید طباطبایی» و «علی اصغری» به نگارش درآمده و محمدحسین قاسمی آن را تهیه کرده است.
گلاب آدینه، معصومه قاسمیپور، پانتهآ پناهیها، حمیدرضا آذرنگ، بابک حمیدیان، شیرین یزدانبخش، سیاوش چراغیپور و… در این فیلم بازی کردهاند.
این فیلم که نخستین تجربه کارگردانی اشرفیزاده در سینمای بلند داستانی است تاکنون در بیش از ۱۰ جشنواره بینالمللی به نمایش درآمده و موفق به دریافت عنوان بهترین فیلم در جشنواره زنان هرات، بهترین بازیگر در جشنواره فیلم پکن، بهترین بازیگر در جشنواره فیلم بروکلین آمریکا و بهترین فیلم جشنواره Action on film آمریکا شده است.
در ادامه گفتوگوی مرجان اشرفیزاده را با سینماسینما درخصوص ایده فیلم آبجی، طولانی شدن روند اکران، فعالیت این روزهای کارگردان و… میخوانید.
ایده فیلم سینمایی «آبجی» از کجا شکل گرفت؟
موضوع فیلم «آبجی» دور از زندگی من نبوده است. من خواهری دارم که سالهای دور دچار بیماری شده که بعدها این مساله در زندگی و روند رشد ذهنیاش تاثیر گذاشته است. البته خوشبختانه خواهر من فرد مستقلی است که شرایط خوبی داشته اما این قضیه و ارتباطش با مادرم جلوی چشمان من بوده و همیشه این وابستگی و رابطه در خلوت، دل من را میلرزانده.
در حقیقت قصه فیلم «آبجی» از یک نگرانی و ترس در من شروع شد که اگر روزی چنین وضعیتی پیش بیاید، و یا جدایی در بین چنین افرادی رخ دهد که یکی به دیگری نیازمند است به چه صورتی میتواند باشد و چه اتفاقاتی خواهد افتاد.
ایده اثر دقیقا از همینجا شکل گرفت. وقتی در درون خودم کندوکاو میکردم که قصهی اولین فیلم بلند سینمایی من چه میتواند باشد احساس کردم که شاید این اولین قصهای است که میتواند به من نزدیک باشد و اولین حرفی است که دلم میخواهد در سینما بزنم.
شما رابطه مادر و دختر را در فیلم بسیار شناسنامهدار و غیر کلیشهای نشان دادید. آیا آن انتظاری را که از بازیگران برای ارائه جلوی دوربین داشتید را توانستید به مخاطب القا کنید؟
طبیعتاً قصه، قصهای است که ساخته و پرداخته ذهن من با گروه نویسندگان است. موقعیتها و یا گزینههای متفاوتی داشتیم که همه آنها را بررسی کردیم و از ترکیب آنها رسیدیم به شخصیت آبجی و مناسباتش با «مامان طلا» که در فیلم مشاهده میکنید. بخشی از آن در واقعیتهای متفاوت و بخشی از ویژگیهای کاراکتر در تخیل گنجانده میشود.
اما فکر میکنم ترکیبی که ناخودآگاه اتفاق افتاد یعنی ترکیب من، خانم گلاب آدینه و معصومه قاسمیپور انگار که ما را در یک عهد و پیمان نانوشتهای قرار داد. من وقتی که برای نقش مامان طلا با خانم آدینه صحبت کردم و خواستم که فیلمنامه را بخوانند بلافاصله به دفتر من آمدند و گفتند: شخصیت «آبجی» را دیدهای؟ من هم گفتم که نمونهای در ذهنم دارم.
ایشان گفتند: پس حالا آبجی من را هم ببین.
ایشان خواهرشان را به داخل دفتر آوردند و بعد من متوجه شدم که خواهر ایشان خانم حمیده مستعان هم، چنین مسالهای دارند و برای خانم آدینه هم قصه بسیار آشنا بود.
خانم آدینه گفتند: من احساس میکنم که قرار است نقش مادرم را بازی کنم.
از آنجا بود که فکر کردیم باید این فیلم را باهم بسازیم و فراتر از قصهای که دوستش داشتیم انگیزههای شخصی پیدا کردیم.
در خصوص نقش آبجی هم باید بگویم که از زمان طراحی کار به خانم قاسمیپور فکر کرده بودم و به نظرم خوب میرسید که ایشان نقش آبجی را بازی کنند.
ایشان در تمام مراحل با من بودند. و چیزی که در آبجی ساخته شد نتیجه یک پروسه نسبتا طولانی در دیدن، انتخاب و تمرین، برای اجرا بود. خودم بسیار از نقش آبجی راضی هستم و باید بگویم که خانم قاسمیپور هم بسیار خوب از عهده نقش برآمدند.
نظرات گاهی ممکن است در مورد این اجرا متفاوت باشد. من همین الان هم به معصومه میگویم نگران این تفاوت در نظرها نباش. به این دلیل که آنقدر مسأله افراد کمتوان ذهنی یا توانیابان متفاوت و متنوع است که ممکن است هر مخاطبی بسته به افرادی که با آنها مواجه شده یک الگویی در ذهن داشته باشد و احساس کند که شخصیت باورپذیری درست شده است یا خیر. اما مایی که میدانیم چه شخصیتی درست کردیم و چه الگوهایی داشتیم مطمئنیم که اجرای درست و دقیقی نسبت به چیزی که انتظار داشتیم شکل گرفته است.
خانم گلاب آدینه بازی یکدست و ماهرانهای در آبجی داشتند و به خوبی نشان دادند که به حکم مادر بودن چگونه زندگیشان با زندگی فرزندشان درهم تنیده شده است. اساسا فکر میکنید تفاوت این نقش با بازیهای دیگر خانم آدینه(در نقش مادر) در چیست؟
به قدرت بازی خانم آدینه ایمان داشتم. نقشهای مادری را که او تاکنون ایفا کرده بود همگی درخشان و ناب بودهاند اما اگر دقت کنید در بیشتر این نقشها طبقه اجتماعی کمی پایین است و یک تندی در ریتم بازی، حرکت و گفتار وجود دارد که یک بخشی از آن هم مربوط به شخصیت خانم آدینه میشود که حرکات و بیانشان پرانرژی و با ریتم بالاست.
اما در فیلم آبجی قرار بود نقش مادر قصه اساسا یک چیزی دیگری باشد. هم از لحاظ طبقه که تا آن زمان شبیه به آن را از ایشان کمتر دیده بودم هم اینکه مامان طلا به دلیل شخصیت، پیشینه و بیماری قلبیاش قرار بود که آرام باشد و حفظ این ریتم در صدا، بدن و حسی که از صورت منتقل میشود برای من و خانم آدینه چالش محسوب میشد و نقش را متفاوت میکرد.
هربار که کار را روی پرده میبینم احساس میکنم که خانم آدینه چقدر خوب و بینقص این نقش را ایفا کردهاند.
فیلم «آبجی» فیلمی پر از بازیگران مطرح بود، همکاری شما با این بازیگران در اولین فیلم بلند سینماییتان چگونه شکل گرفت؟
من برای ساخت فیلم اولم، فیلمساز عجولی نبودم. سالها فیلمهای کوتاه و ویدئویی کار کرده بودم که خوشبختانه آنها دیده شده بودند و موفقیتهایی داشتند. به همین دلیل تاحدی خیال کسانی که قرار بود با من کار کنند راحت بود. به هرحال میدانستند که اتفاق بدی نخواهد افتاد.
یک بخشی از آن هم به فیلمنامه مربوط میشد که خوشبختانه فیلمنامهای بود که دست هرکسی میرسید دوستش داشت و فضای منفی خیلی در و بر فیلمنامه نبود.
نحوه انتخاب بازیگرها برای شما به چه شکلی بود؟
این را بگویم که روند انتخاب نقشها از خیلی قبلتر اتفاق افتاده بود. مثلاً به این شکل که به «پانتهآ پناهیها» گفته بودم پانی جان نقش «عالی» برای تو هست و این شخصیت را برای تو مینویسم.
یا برای مثال آقای «بابک حمیدیان» هم با یک حضور کم ولی تاثیرگذار خودش را به خوبی نشان داد. هربار سکانسی را که بابک خودش را میتکاند تا بیاید و با خانم آدینه بازی کند میبینم، به این نقطه میرسم که بازیگر خوب حتی میتواند در یک تکسکانس تواناییاش را به مخاطب نشان دهد و جا و اندازهی بازیاش را به خوبی پیدا کند.
در کل باید بگویم که نقش برای آنها نوشته میشد. و چون این بده و بستان وجود داشت خیلی راحتتر با آن مواجه میشدند و آن را میپذیرفتند و در آخر شد ترکیبی که در فیلم آبجی میبینید.
اطلاق نام آبجی به «عطی» که نام فیلم هم وامدار اوست، نشاندهنده تضادی دراماتیک در موقعیت کاراکتر است. خواهر بزرگتری که باید تکیهگاه و مورد توجه و احترام باشد اما واقعیت این است که معلولیت ذهنی او باعث شده که همه چیز به گونهی دیگری باشد… دلیل انتخاب این نام برای فیلمتان چه بود؟
انتخاب این اسم پیشنهاد خود من بود. شاید به این ماجرایی که میگویید اشاره دارد. به بزرگتری که به دلایلی نمیتواند بزرگی کند و نیازمند دیگران است. خود این تکواژه و آوا برای من خوشایند و جذاب بود و نوستالژی و تناقضی با کاراکتر داشت. به دلیل اینکه این شخصیت با آوردن این اسم و صدا زدنش با این کلمه برتری و بزرگیاش را میخواست جا بیندازد.
ممکن است بعضیها بگویند چرا اسم فیلم به نام مادر نیست؟ به این دلیل که دختر دغدغه مادر بود پس به نظرم آمد که «آبجی» را که یک کلمه کوتاه و خوشآهنگ است انتخاب کنم.
خیلی بحث درباره این اسم وجود داشت بعضیها میگفتند این واژه به نوعی ریشه در سنتهای ما دارد و وقتی میگوییم آبجی یک واژه لمپنی به ذهنمان میآید؛ اما برای من آبجی واژه مدرنی بود.
حتی به بعضی از دوستان میگفتم تا به حال شده که کتاب «آبجی خانم» صادق هدایت را لمپنی ادا کنیم؟ نه، چون کنار اسم صادق هدایت است.
معتقد بودم وقتی که مخاطب فیلم را میبیند اسم آبجی کنار آن معنا پیدا میکند و آن حس بد پاک میشود که خوشبختانه به نظرم همین هم شد.
فیلم «آبجی» با راه نیافتن به جشنواره فجر، عدم اکران عمومی، شیوع کرونا و… کشوقوسهای فراوانی را پشت سر گذاشت تا بالاخره در خرداد ۱۴۰۰ در گروه هنر و تجربه به روی پرده رفت، خودتان این روند را چطور ارزیابی میکنید؟
از همان ابتدا تصمیم داشتیم که فیلم را در جشنواره فجر سال ۹۴ نمایش دهیم اما نشد. این خودش یک آسیبشناسی جدی میخواهد و جزو فصلهای دردناک زندگی من است.
سال ۹۴ هئیت انتخاب، زمان امضای صورت جلسه فیلم «آبجی» و «ماهی» داوود خیام را هم به لیست اضافه کردند اما هرگز این دو اثر اعلام نشدند. یعنی این کارها صورت جلسه دارند که باید در فجر ۹۴ حضور میداشتند اما به دلیل حواشی که آن سال به وجود آمد و فشاری که از طرف صداوسیما برای وارد کردن تعدادی فیلم بود دبیر جشنواره ترجیح داد هیچ فیلمی وارد نشود و مقابل آن فیلمها هم ایستاد. نهایتا ما از جشنواره باز ماندیم و این آغاز ناکامیهای ما برای این فیلم شد.
طبیعتاً هرچقدر هم که ما در این فضا بگوییم حضور در فستیوالها مهم نیست و فقط سلیقه چند داور در آن دخیل است و… اما به هرحال واقعیت امر این است که جشنواره فیلم فجر در سرنوشت فیلمها در سال سینمایی پیشرو تاثیرگذار است و برای همه اهمیت دارد.
فیلم ما متاسفانه این تریبون را از دست داد و فکر میکنم که شاید پیگیریهای بعدی هم به دلیل دلسردی تهیهکننده و پخشکننده با انگیزه و جدیت رخ نداد.
پس از آن فیلم در جشنواره جهانی فجر نمایش داده شد، به جشنوارههای خارجی رفت و جوایزی را دریافت کرد. قصد داشتیم در همان حال و هوا فیلم را اکران کنیم ولی باز هم به بازی این افتادیم که اکران سرگروه داشته باشیم و مدام میگفتند کنار این فیلم و آن فیلم نمیشود.
خلاصه برای هر ماه بهانههایی آورده میشد و ما از سال ۹۵ به سال ۹۸ رسیدیم و سه چهار سال را به دلایل گوناگونی از دست دادیم. تا امروز که تصمیم گرفتیم که فیلم «آبجی» رنگ پرده را به خود ببیند و این شد که به هنر و تجربه رسید و بعد هم راهی اکران آنلاین خواهد شد.
درخصوص پروژه «می جان» و دلیل کنارهگیریتان از آن برایمان بگویید؟
«می جان» سریال ۴۰ قسمتی بود که به نوعی نوشتن آن را از سال ۹۶ آغاز کردم. این سریال در پاییز ۹۸ کلید خورد اما در اسفند ماه کار متوقف شد در نهایت نتوانستم با شبکه و تهیهکننده به نتیجه برسم. به این دلیل که خیلی از توافقاتی که بر سر اجرای کار داشتیم تغییر کرد و من احساس کردم کار به لحاظ کیفی دارد دچار صدمه جدی میشود.
در نهایت هرچه تلاش کردم نتوانستم شرایط را به نفع پروژه برگردانم و مجبور شدم که کار را رها کنم. عمده بچههای جلوی دوربین و مجموعه هم همراه من بیرون آمدند و به همکاریشان خاتمه دادند. البته حالا آن کار با اسم «کلبهای در مه» در حال پخش شدن است.
در حال حاضر مشغول انجام چه کارها و فعالیتهایی هستید؟
فیلمنامه «الف دزفول» را تمام کردم و تحویل شبکه یک دادم. این اثر کاری بود که آن را بسیار دوست داشتم و برایش بسیار زحمت کشیدم. زمانبندی آن هنوز مشخص نشده به این دلیل که پروژه سنگینی است. کار دیگری را هم برای تلویزیون مینویسم و قرار است که بسازم منتها تمام اینها بستگی دارد به اینکه شرایط چگونه پیش برود.
از طرفی دیگر برای سینما و شبکه نمایش خانگی هم در حال نوشتن و رایزنی هستم. در کل این روزها بیشتر مشغول نگارشام تا ببینیم زمان ساخت کدام کار زودتر مهیا میشود.