فیلم The 400 Blows فقط یک دستاورد هنری دلچسب برای فرانسوا تروفو نیست. بلکه حکم یک قدم رو به جلو برای فرم روایت داستانهای مربوطبه گذر شخصیتهای نوجوان از دوران بلوغ در سینما است. زیبایی و نبوغ او را وقتی بهتر درک میکنیم که میبینیم سینما در زندگی شخصیت اصلی هم نقش زیادی دارد. در نتیجه کارگردان در حالی با سینما به کمک مخاطب میآید که در فیلم خود هم گرفته شدن دست یک شخصیت توسط سینما را به تصویر میکشد.
چهارصد ضربه در جایگاه اثری درخشان و متعلق به موج نوی سینمای فرانسه توانست جایزهی کارگردانی را در جشنواره کن کسب کند. هنر کارگردانی تروفو آنجا به چشم میآید که فیلم همزمان پرشده از ظرافتهای بصری چشمنواز و تصاویر مستندمانند است. گویا تروفو با اینکه فیلمی قدرتمند و لایق موشکافی ساخت، نمیخواهد به مخاطب بگوید که دارد یک فیلم را تماشا میکند؛ دوست دارد فیلم او شبیه یک مستند سادهی ضبطشده از زندگی یک انسان به نظر بیاید.
این الگو در بخشهای دیگر فیلم هم دیده میشود؛ از نقشآفرینیهای فوقالعادهای که اغراقآمیز و فروشده در چشم مخاطب نیستند تا احساساتی که ناگهان فوران نمیکنند، بلکه ذرهذره شکل میگیرند و بیننده درگیر آنها میشود. البته به جز لحظهی آخر. آنجا فیلمساز بزرگ دل به دریا میزند و یکی از مهمترین سکانسهای دویدن در تاریخ هنر هفتم را تقدیم تماشاگر میکند.