فیلم Hitman’s Wife’s Bodyguard یا «محافظ همسر هیتمن» دیگر یک اکشن کمدی رفاقتی بر اساس شخصیتهای بسیار متضاد نیست، بلکه همانطور که شعار تبلیغاتی آن نشان میدهد، ما بر خلاف فیلم اول به جای یک تیم دو نفره، اساساً با یک مثلث شخصیتی خاص روبرو هستیم که کمدی موجود در آن دارای زیر متنی اروتیک و البته منطق اکشنهای آن نیز تجسم واقعی کارتون رودرانر و کایوت (همان میگ میگ) است. همچنین لحن این سفرنامه اکشن اروپایی، تداعی کننده اثری چون «سه کله پوک» است.
با نمایش فیلم «محافظ هیتمن» در سال ۲۰۱۷ میلادی، شخص پاتریک هیوز به عنوان کارگردان یک فیلم نسبتاً تازه را روانه سینماها کرد که توجه اصلی آن بر روی آثار کمدی اکشن رفاقتی پیش از خود و البته استفاده از عناصر کنایه آمیز بود که نتیجه آن فیلمی سرگرمکننده با روحی سَبُک بال شد. اما اکنون دنباله این اثر، فیلمی است که از منظر ابعاد و بودجه بزرگتر و بلندتر از قسمت اول است، اما قطع به یقین اثر ضعیفتری است. شاید در طول حدود ۱۰۰ دقیقه زمان فیلم لبخند بر لب شما باشد، اما بعد از پایان آن، به یاد ماندنی ترین صحنه چیزی است که شما در سه شنبه هفته گذشته برای ناهار خوردید.
از قرار معلوم، هالیوود سابقه طولانی و نه چندان غرورآمیزی در ساخت دنبالههای غیر ضروری و کمدی اکشنهای کم اهمیت ستاره محور دارد که تنها برای کسب گیشه ساخته میشوند. برای مثال «The Whole Ten Yards»، «سرخ ۲» و «رئیسان وحشتناک ۲» فقط چند مورد از این فیلمها هستند. به طور کلی، این آثار سعی میکنند با گرفتن فرمول فیلم اول و تکرار آن، و البته اضافه کردن ستارگان و مکانهای جدید، کمبود واضح فیلمنامه و طرح داستانی خود را جبران کنند.
حالا فیلم «محافظ همسر هیتمن» دقیقاً همین رویه را دنبال میکند. بنابراین، این اثر با یک سکانس رؤیا گونه و سرعتی شروع میشود که دوباره داستان فیلم اول را یادآوری میکند. اما تفاوت اصلی این فیلم با قسمت اولش این است که تیم دو نفره مایکل بریس (رایان رینولدز) و داریوس کینکید تبدیل به یک مثلث شده و شخصیت سونیا با بازی سلما هایک، همسر بد دهن و آتشین کینکید نیز به آنها اضافه شده است.
در این شرایط شخص پاتریک هیوز سعی میکند دلیلی برای ما ایجاد کند که چرا همه این شخصیتها باید دوباره دور هم جمع شوند. بنابراین او ساده ترین روش را انتخاب میکند: داریوس ربوده شده است، سونیا پیامی را اشتباه تعبیر کرده و اکنون او مایکل را مجبور میکند تا به او کمک کرده تا داریوس را از مافیا ایتالیا پس بگیرد، با این اوصاف حتی اگر داریوس واقعا از همسرش کمک نمیخواست، سونیا بازهم میتوانست به تنهایی ماموریت نجات را انجام دهد. بنابراین به نظر میرسد دلیلی برای دخالت مایکل وجود نداشته باشد، اما حضور احمقانه او و درگیر شدنش با یک ماجراجویی جانبی جدید، تنها برای ساخت یک دنباله شکل گرفته است؛ همین و بس.
از طرف دیگر برای اینکه فیلم یک شرور، و قصهای برای جنگ بازی لونی تونزی داشته باشد، ما شاهد شخصیتی آنتاگونیست به نام ارسطو پاپادوپولس با بازی کاریکاتوری و به شدت کلیشهای و اغراق آمیز آنتونیو باندراس هستیم. این فردِ ثروتمند با نامی که شایسته تکرار شدن توسط جناب سرهنگ علیفر در گزارش فوتبال است، قصد دارد از قاره اروپا به دلیل تحریمهای اعمال شده علیه زادگاهش یونان انتقام بگیرد (اشاره به بحران اقتصادی و احتمال خروج این کشور از منطقه یورو). نقشه ارسطو برای طرفداران فیلمهای اکشن کاملاً شناخته شده است. اگر قهرمانان اصلی نتوانند جلوی آن را بگیرند، بازارهای مالی فرو میریزد، میلیونها انسان بی گناه کشته میشوند و یک کشور به صحنه میآید و به بشر یادآوری میکند که مهد تاریخ، فرهنگ و… کجاست! حال با این اوصاف باید تصور کنید که سرنوشت جهان در دست یک هیتمن، همسرش و محافظ او است.
در نتیجه، همه این ماجراها منجر به این میشود که سه شخصیت رینولدز، جکسون و هایک در سراسر اروپا بدوند، و تقریباً به هر کسی که با آن روبرو میشوند تیراندازی کنند و بدون توقف بر روی هم دیگر فریاد بزنند. در این میان اجرای ساموئل ال جکسون، دقیقاً مشابه همان چیزی است که از او انتظار میرود؛ سلما هایک نیز در یک نقش تهاجمی و کمیک سایه بیادبانهای از صحنههای اروتیک را رهبری میکند و رایان رینولدز نیز یک میلیون کیلومتر با قهرمان اکشن معمولی و روان خود فاصله دارد.
با توجه به اینکه جورج کلونی در طول یک دهه گذشته فیلم مهمی بازی نکرده است، به نظر میرسد رینولدز تاج و تخت کاریزماتیک ترین ستاره هالیوود را به دست گرفته، اما در اینجا او اساساً یک عنصر ذاتاً احمقانه است؛ به عنوان مثال در حالی که جکسون و هایک او را مسخره میکنند، کتک میزنند، با قرص بیهوش میکنند و در اتومبیل رابطه جنسی برقرار میکنند در حالی که او در صندوق عقب است، رینولدز به طرز وحشتناکی غیر طبیعی عمل میکند. در ظاهر او خواسته هوشمندانه بی تفاوت باشد اما این اجرا در نیامده است. در واقع اکثر صحنههای کمدی یا شوخیها تکراری هستند.
بزرگترین مشکل چنین فیلمی این است که فیلمنامه نویسان آن هیچ ایدهای برای خلق یک دنباله نداشتهاند، بنابراین آنها با ورود به موضوعات تصادفی سعی در ایجاد انسجام کردهاند که در این اثر جواب نداده است. برای مثال طرح کردن موضوعاتی چون فراموشی، ناباروری، بستنی، اتفاقات ناگهانی در پارک تفریحی، حملات کوسهها و فیلم (Overboard) با بازی کرت راسل، هر کدام برای بررسی یک نیاز روایی فوری معرفی میشوند و سپس خیلی سریع و بدون معنی خاصی کنار گذاشته میشوند. کارگردانی شخص پاتریک هیوز نیز کمک شایانی به این فیلمنامه نکرده است. در واقع به نظر میرسد این همه انسان دور هم جمع شدهاند و در طول یک گردش توریستی چهار خط دیالوگ را با انبوهی از بدلکاریها و جلوههای ویژه بی کیفیت فیلمبرداری کردهاند و آن را تحت عنوان یک دنباله روانه سینما کردهاند.
در جمع بندی این نقد باید گفت: فیلمی مانند «محافظ همسر هیتمن» نوعی از بلاکباستر تابستانی محسوب میشود که در اوج احمقانه بودن، سرگرمکننده است. در واقع این اثر با حضور ستارگانی چون آنتونیو باندراس، مورگان فریمن، ساموئل ال جکسون، رایان رینولدز، سلما هایک، فرانک گریلو و ریچارد اِی گرانت که همگی حکم یک نمک طعم دهنده را دارند، مصداق یک مهمانی تابستانی است که در سراسر اروپا جریان دارد. هر یک از صحنههای اکشن این فیلم ما را به محلی جدید منتقل میکند.
برای مثال ما از کرواسی تا لندن و از بلغارستان تا ایتالیا را در روند داستان مشاهده میکنیم. در فیلم پاتریک هیوز چندین سکانس اکشن وجود دارد که شمایل یک اثر بلاکباستر را دارند. اما نکته مهم این صحنهها این واقعیت است که تمام تعقیب و گریزها چه با اتومبیل چه با قایق یا حتی هلیکوپتر، یادآور صحنه قبلی است؛ این یعنی فقط مناظر زیبا و آفتابی ایتالیا است که در این صحنهها تغییر میکند. همچنین تعداد زیادی تیراندازی و انفجار وجود دارد که همه تکراری و شلوغ هستند.
در نتیجه باید گفت: آیا فیلم Hitman’s Wife’s Bodyguard یک اثر خوش فرم است؟! قطعاً خیر. اما این اثر یک اکشن کارتونی احمقانه است که با تکیه بر سه بازیگر اصلیاش و یک تُن کلیشه خالص سعی میکند سرگرمکننده باشد. از این رو جکسون و رینولدز شیمی بزرگ خود را از فیلم اول تا این فیلم ادامه میدهند؛ و افزودن سونیا با بازی سلما هایک نیز به این فرمول کمک شایانی میکند. با این اوصاف «محافظ همسر هیتمن» هرگز کسل کننده نیست، اما در واقع خودش را از کمدیهای اکشن دیگر هم جدا نمیکند.