به مناسبت پخش اپیزود ویژه سریال زامبی محور «Kingdom» با عنوان «Ashin of the North» از نتفلیکس، من در این مطلب قصد دارم جهت یادآوری و آشنایی بیشتر با فضای این اثر، دو فصل اول سریال پادشاهی را به شکل کوتاه مورد بررسی قرار دهم.

حدوداً دو سال پیش بود که نتفلیکس اعلام کرد قصد دارد سریالی تاریخی و ترسناک را با محوریت هیولاهای زامبی، از کشور کره جنوبی به نمایش بگذارد. در آن ایام ما فیلم زامبی محور قطار بوسان را دیده بودیم که خود آن اثر نیز خون تازه‌ای به این سبک آثار تزریق کرده بود؛ بنابراین ما علاقمندان به ژانر وحشت و انسان‌های گوشت‌خوار با اشتیاق به دیدن این سریال پرداختیم. با این اوصاف پادشاهی یکی از زیباترین و وحشیانه ترین تولیدات ژانر زامبی است که به نحوی جذاب و هیجان انگیز با ژانر‌های درام، تاریخی و اکشن ترکیب شده است. بنابراین، اگر کسی دنبال دیدن آثار ترسناک و تاریخی می‌گردد، پادشاهی خود جنس است.

در دهه گذشته، سریالی مانند «مردگان متحرک» و فیلم‌هایی مانند «سرزمین زامبی‌ها» به طور جامع همه زوایای ژانر وحشت زامبی را واکاوی و زیرو رو کردند. به همین دلیل شاید دیگر حرکت مردگان متحرک گوشت خوار برای مردم تکراری و عادی شده بود. در این بین تنها سریالی که با موضوع زامبی‌ها متفاوت برخورد کرد، حتی اگر به عنوان یک قوس بسیار جزئی در داستان خود، سریال «بازی تاج و تخت» بود. مردگان و حتی شاید ارواح خلق شده توسط مارتین برخلاف آنچه قبلاً دیده بودیم بسیار ترسناکتر و جذابتر بودند. اما همانطور که تصور می‌شد در فصل پایانی آن سریال هم، همه چیز نهایت به یک بازی تکراری تبدیل شد. 

 همه این مطالب را گفتم که به این نکته برسم، کار نمایشی در ژانر زامبی و ترسناک با وجود موارد پیشین، کار دشواری است. اما فصل اول سریال پادشاهی با وجود تمام این مواردِ چالشی، یک اثر داستانی سیاسی و کاملاً جذاب بود که اتفاقاً تمرکز آن نیز بر انسان‌های خاص گوشت خوار بود. فصل اول سریال پادشاهی به شدت خونین و پُر از هیجانات تَنش آور بود، آن هم با یک طرح متراکم که افق شخصیت‌های آن با شیوع طاعونی مرگبار اسرار آمیزتر و تاریکتر می‌شد، و این نمایشی بود که علاوه بر مخاطبان سزاوار تحسین فراوان منتقدین نیز بود. شاید چنین التهابی را ما از سرزمین وستروس انتظار داشیم، اما این نتفلیکس و سلسله جوسئون بودند که آن را به ما تقدیم کردند.

فرض اساسی اکثر داستان‌های زامبی محور حادث شدن آن‌ها در آخرالزمان است؛ بر همین اساس همیشه عده‌ای سعی در متوقف کردن شیوع ویروس زامبی شدن در آخرالزمان را دارند. اما در اینجا ما به جای سفر در آینده، به درون قرون گذشته کشور کره جنوبی خواهیم رفت و در دل دوران پادشاهی و حکومت‌های فئودال آن دوران قصه را دنبال خواهیم کرد.

فصل اول این سریال جذاب کره‌ای، در دوره جوسئون جریان دارد و تمرکز آن بر قلمرو پادشاهی است که با فساد سیاسی و قحطی، رو به شکست کامل و فروپاشی پیش می‌رود. در همین آشفتگی سیاسی خبر شیوع نوعی بیماری طاعون گونه نیز اعلام می‌شود که انسان را به هیولایی گوشت‌خوار و گرسنه تبدیل می‌کند. در همین بین ولیعهد چانگ (جی هون جو) که شخصیت محوری و قهرمان داستان است در برخورد با پیامدهای سیاسی قدرت، قربانی توطئه‌ای می‌شود و همزمان با خبردار شدن از بیماری برای نجات مردم خود راهی را برای رونمایی از طرح شیطانی و منشأ طاعون آغاز می‌کند.

فصل اول سریال پادشاهی در ۶ قسمت داستانش را به شکلی متفاوت و با احساسات فراوان روایت می‌کند. این روش باعث می‌شود بیننده برای دیدن زامبی‌ها و مبارزه با آن‌ها لحظه شماری کند. سازندگان این اثر هیچ گونه عجله‌ای در نشان دادن هیولا‌های وحشتناک خود نمی‌کنند و با آرامش و نظمی خاص داستان دراماتیک و از پایه سیاسی خود را آتشین‌تر می‌کنند. فصل اول سریال پادشاهی به راحتی می‌تواند تعطیلات آخر هفته شما را به خودش اختصاص دهد، بدون این که شما احساس از دست دادن وقت خود را داشته باشید. بدون شک شما تسلیم جذابیت این قصه تاریخی اتفاق افتاده در کره باستان خواهید شد.

سازندگان سریال در فصل اول به گونه‌ای مرموز و پُر از رمز و راز علت شیوع بیماری و گسترش آن را در پرده قرار می‌دهند که خود این موضوع نکته‌ای بسیار عالی و تعلیق آفرین است. عز طرف دیگر نحوه روایت داستان و معرفی شخصیت‌ها نیز واقعا منحصر به فرد است. همچنین نحوه پوشش سکانس‌های ترسناک نیز به میزان کافی حرفه‌ای است. سازندگان این سریال با استفاده از ترس‌های کلاسیک بقا محور در محیط‌های ناشناخته، توانسته‌اند با ظرافتی خاص خون تازه‌ای به ژانر زامبی تزریق کنند.

کارگردانی هنری و فیلمبرداری فصل اول سریال Kingdom چنان در اوج به سر می‌برد که حتی در تاریکی شب نیز زیبایی فراوانی در تصاویر قابل مشاهده است. برای مثال ترکیب رنگ قرمز و نارنجی، حاصل سوختن اماکن در شب نتیجه همین شناخت زیبایی شناسی سازندگان است. اکثر نماها و قاب‌های درون سریال مانند تابلو‌های عریضی از نقاشی‌های طبیعت هستند که در کنار هم قرار گرفته اند. بنابراین، هیچ ایرادی را نمی‌توان به جنبه‌های فنی این سریال گرفت.

زامبی‌های سریال Kingdom نیز به شکلی ویژه جذاب، ترسناک و درنده هستند. زامبی‌های خلق شده در این اثر بسیار متفاوت‌تر از آنچه که ما در آثار سینمایی یا تلوزیونی دیگر دیده‌ایم هستند. شاید در نگاه کلی تفاوتی بین آنها احساس نشود؛ ولی اگر با دقت آن‌ها را بررسی کنیم متوجه شباهت زیاد آن‌ها با خون آشام‌ها خواهیم شد. موجودات ترسناک این سریال در طول روز به خوابی زمستانی و عمیق فرو می‌روند و با غروب خورشید بیدار می‌شوند (چیزی مانند رفتار خون آشام‌های کلاسیک). آن‌ها همچنین تمایل دارند گردن را گاز بگیرند، اما این ممکن است به دلیل فقدان لباس در آن نقطه و دسترسی آسان به آن موقعیت باشد.

از طرف دیگر فصل اول سریال Kingdom شباهت‌های فراوانی به بازی تاج و تخت دارد؛ چرا که ما در این سریال مانند بازی تاج و تخت شاهد کارکردهای بازی استراتژیک سیاسی و ترکیب آن با دیوانگی بی حد مردگان متحرک هستیم. مانور‌های سیاسی و ترکیب آن با سکانس‌های عظیم اکشن به طور پیوسته ما را به یاد بازی تاج و تخت می‌اندازد. اما این رویه قصه گویی و ابعاد فنی در فصل دوم سریال نیز خودنمایی می‌کند. در واقع فصل دوم سریال Kingdom، مخاطبان را دقیقاً در جایی که فصل اول آنها را با یک سکانس هیجان انگیز ترک کرده بود، دوباره وارد داستان می‌کند. با حرکت مردگان متحرک در زیر نور آفتاب، قهرمانان سریال باید برای ایمنی خود از شیوع، تا آخرین نفس خود مبارزه کنند.

فصل دوم این سریال با دو قسمت چشمگیر شروع می‌شود که نه تنها خشونتی افسار گسیخته را با صحنه‌های اکشن جذاب به نمایش می‌گذارد، بلکه بخش بعدی داستان خود را بر پایه شخصیت شاهزاده چانگ و مقابله او با قبیله نامادری‌اش تنظیم می‌کند. چانگ و افراد وفادار به او با پیشرفت داستان متوجه یک شکاف اطلاعاتی بین خود می‌شوند، و در این بین اما هدف اول آنها نیز بازپس گیری تاج و تخت و مهمتر از آن جلوگیری از شیوع طاعون مرگبار در قلمرو پادشاهی است.

ریتم تند سریال در فصل دوم به قدری حرکت جریانات را باسرعت به جلو پیش می‌برد که گاهی شاید بگوییم شخصیت‌ها در حال فدا شدن هستند، اما با پیشرفت سریال شخصیت‌ها نیز جدی تر وارد جریان قصه می‌شوند. با این اوصاف اگر فصل اول «Kingdom» عالی بود، فصل دوم با تمام اقداماتش پا را فراتر از انتظارات ما می‌گذارد. میزان تنش در این فصل سریال به گونه‌ای است که شما تمام مدت آماده اتفاقی جدید هستید، و وقتی سرانجام اوضاع کمی آرام‌تر به نظر می‌رسد، سریال به سمت چالش و تنش بعدی پیش می‌رود.

از نظر من نکته مثبت شاخص این سریال محو نشدن هیجان از نقطه شروع تا پایان فصل است. در پایان هر قسمت بینندگان با یک حادثه یا مطلبی که به اسطلاح کلیف‌هنگر نامیده می‌شود، روبرو می‌شوند که آنها را وادار به تماشای قسمت بعد می‌کند؛ و این بعد با بعدی و بعدی و بعدی ادامه پیدا می‌کند که فصل نیز به همین صورت پایان می‌پذیرد، و بیننده حالا انتظار فصل سوم ماجراهای پادشاهی زامبی زده جوسئون را می‌کشد.

در دل تنش‌های ژانری، نگاه سریال به جریان کسب قدرت سیاسی بسیار آشکار و جذاب است. قدرتی که عامل شیوع اصلی بیماری نیز می‌باشد و دلیلی بر فساد آور بودن قدرت و دنباله روی از هوای نفسانی و شیطانی است. از منظر نگاه نماد گرایانه فصل دوم این سریال بررسی بسیار عبرت انگیزی از میل به قدرت است، البته فراموش نکنیم از نظر فرم روایی نیز این سریال یک کلاس درس خوب برای مشتاقان ژانر زامبی است. توانایی این سریال برای به تعادل کشاندن روایت یک فتنه سیاسی و تلفیق آن با نبردهای هیجان انگیز و گاهاً خارق العاده جنگی، حتی با پدیده های بزرگ فرهنگی مانند The Walking Dead قابل مقایسه است؛ البته لازم به ذکر است که این سریال گاهاً چند سرو گردن بالاتر از امثال این آثار قرار می‌گیرد.

در زمانه حضور ایده‌های تکراری در آثار نمایشی، ترکیب خلاقانه ژانر وحشت با داستانی تخیلی در بستر تاریخ یک حاشیه غیر منتطره را شکل داده که به داستان نویسان سریال این اجازه را می‌دهد که کاری منحصر به فرد را خلق کنند. با محدود کردن فصل به شش قسمت، دقیقاً همانند سری اول، سریال پادشاهی داستان را به ذرات ریز و تکامل یافته‌ای تقسیم می‌کند و آن را با قوام در طول سریال پخش می‌کند که باعث می‌شود هر ثانیه نگاه بیننده به آن شایسته و مفید باشد.

 به نظر من وقتی که شخصیت‌های انسانی سریال از مردگان گوشت خوار خطرناک تر به نظر می‌رسند، کاملاً روشن است که داستان این اثر در تلاش خود برای متفاوت بودن موفق شده است. سریال در فصل دوم عزم جدی دو زنِ کاملاً توانا را که اهداف متفاوتی هم دارند، به نمایش می گذارد. یکی ملکه، که با وجود جنسیت ظریفش از تعریف خود برای آرزوهای سیاسی گ‌اش امتناع نمی‌ورزد، و دیگری یک پرستار یا پزشک که از نهایت تلاش خود برای بهبود اوضاع آشفته به نفع مظلومان امتناع نمی‌کند. یکی در قامت ملکه پا را فراتر گذاشته و حتی در خشونت و بی رحمی برای کسب قدرت از سرسی لنیستر هم جلو زده است، و دیگری برای نجات مردم از بیماری و مرگ، از جان خود نیز دریغ نمی‌کند. با پایان یافتن فصل دوم سریال، درهای گسترده‌ای برای توسعه بیشتر داستان این شخصیت وجود دارد.

با تمام نکات گفته شده، کاملاً مشخص است سریال پادشاهی یک درام سیاسی زامبی محور و حماسی است که بعید است شبیه آن را این روز‌ها بیابید. شاید این سطح از تنوع لوکیشن و زیبایی شناسی در ارائه داستان را تنها در بازی تاج و تخت شاهد بوده باشیم، اما پادشاهی با داستانی درست و کارگردانی جذاب، خود را در این گونه آثار شاخص‌تر از گذشته به رُخ جهانیان می‌کشد.

در پایان باید گفت: فصل دوم سریال Kingdom از انتظارات تعیین شده در پایان فصل اول فراتر رفته و با پایان یافتن این فصل که یک تجربه پر تنش دیگر بود، حالا فصل سوم خواستنی‌تر از هرچیز دیگری به نظر می‌رسد. در کل فصل دوم سریال پادشاهی کمال گراتر، زیباتر و خونین‌تر از گذشته بود و این نشان می‌دهد که کره جنوبی دائماً در حال افزایش سطح تولیدات زامبی در جهان است. نویسندگان سریال Kingdom در هر دو فصل دقیقاً می‌دانند چه موقع باید یک قوس یا یک قطعه مشخص به پایان برسد، و این همان چیزی است که ما را متقاعد می‌کند، که آنها اجازه نخواهند داد این سریال با پیشرفت خودش خراب شود.

منبع