وقتی فیلمی با تحسین منتقدان و موفقیت تجاری همراه میشود، تقریبا همه عوامل آن میدانند که به زودی باید دوباره گرد یکدیگر جمع شوند تا دنباله فیلم را بسازند. این استراتژی، یک استراتژی مطرح در هالیوود است که تا جایی که ممکن باشد هم ادامه پیدا میکند. اگرچه یک فیلم خوب لیاقت یک دنباله خوب را دارد اما همیشه هم قرار نیست همه چیز طبق میل استودیوها باشد.
در بیشتر موارد، دنباله فیلم نمیتواند در سطح و اندازه فیلم اصلی ظاهر شود. در برخی از موارد، دنباله فیلم اصلا ارتباطی با فیلم اصلی ندارد و در تعداد اندکی از موارد، دنباله فیلم از فیلم اصلی هم بهتر ظاهر میشود. همین برتری فیلم دوم نسبت به فیلم اول بوده که باعث شکلگیری بهترین فرانچایزهای سینمایی شده است.
اگرچه تعداد دنبالههایی که از فیلم اصلی بهتر هستند چندان زیاد نیست اما به هر حال این فیلمها وجود دارند. بنابراین با ویجیاتو همراه باشید تا ۱۰ دنباله فیلم که از فیلم اصلی بهتر ظاهر شدند را مرور کنید.
Toy Story 2
وقتی فیلم Toy Story در سال ۱۹۹۵ اکران شد، تلاش مبتکرانه استودیوی پیکسار برای ساخت متفاوتترین انیمیشنهای سهبعدی تحسینبرانگیز به نظر میرسید. خط داستانی سرشار از صمیمیت، شخصیتهای دوستداشتنی و سبک منحصربهفرد پیکسار در انیمیشنسازی به فیلم Toy Story کمک کرد تا یکی از متفاوتترین انیمیشنهای همه دورانها شکل بگیرد. اگرچه این موفقیت باعث محبوبیت بیشتر پیکسار شد اما در نهایت مسئولیت این استودیو را بیشتر از قبل کرد.
وقتی شایعاتی پیرامون ساخت دنباله فیلم Toy Story منتشر شد، حتی خوشبینترین هواداران انیمیشن اصلی هم تصور نمیکردند پیکسار در تکرارکردن موفقیت ماجراجوییهای وودی و دوستانش موفق ظاهر شود. اما فیلم Toy Story نهتنها از نظر گرافیکی برتریهای محسوسی نسبت به فیلم اصلی داشت بلکه به عنوان یک دنباله فیلم داستان بینظیری را ارائه میکرد.
به همین دلیل فیلم Toy Story 2 که در ابتدا قرار بود در شبکه نمایش خانگی عرضه شود [در آن سالها سرویسهای استریم وجود نداشتند] به یک موفقیت تمامعیار دیگر برای استودیوی پیکسار تبدیل شد. این دنباله فیلم نهتنها فروش بیشتری از فیلم اصلی به دست آورد بلکه در جمع منتقدان هم انیمیشن بهتری به نظر میرسید. در حقیقت فیلم Toy Story 2 به عنوان یک دنباله فیلم ارزشمند به استودیوی پیکسار کمک کرد تا فرانچایز ماجراجوییهای وودی، باز و جسی را تا قسمت چهارم ادامه دهد.
Paddington 2
ترکیب شخصیتهای انیمیشنی سهبعدی با انسانهای واقعی و محیطهای طبیعی به حدی دشوار به نظر میرسد که تنها استودیوی غولپیکری مانند دیزنی به ساخت آن فکر میکند. مسئله تنها دشواریهای گرافیکی و طراحی چنین آثاری نیست. حفظ مرز باریک میان فانتزی و واقعیت است که ساخت لایواکشنها را دشوارتر میکند. اما فیلم Paddington که در سال ۲۰۱۴ اکران شد در رعایت این مرز باریک موفق ظاهر شد.
اگرچه تماشاگران برای تماشای دنباله فیلم تا سال ۲۰۱۷ صبر کردند اما به نظر میرسد این صبر و تحمل نسبتا طولانی ارزش زیادی داشته است. پاول کینگ، کارگردان فیلم اصلی، برای کارگردانی دنباله فیلم بازگشت و اینبار اثری را خلق کرد که حتی از فیلم اصلی هم لذتبخشتر به نظر میرسید. در دنباله فیلم Paddington خبری از نیکول کیدمن نبود اما حضور مسرتبخش سالی هاوکینز و پیتر کاپالدی به هیو گرنت کمک کرد تا دنباله جذابی ساخته شود. البته که صداپیشگی بن ویشاو در نقش پدینگتون، خرس کوچک مهربان، باید یادآوری شود.
با نمرههای بینظیری که فیلم Paddington 2 از منتقدان دریافت کرد، بسیاری پذیرفتهاند که این فیلم یکی از بهترین آثار دهه ۲۰۱۰ میلادی برای کودکان [و حتی بزرگسالان] است.
Star Wars: The Empire Strikes Back
جرج لوکاس در سال ۱۹۷۷ از فیلم Star Wars: A New Hope رونمایی کرد. فیلمی که صنعت سینما را برای همیشه تحت تاثیر قرار داد. اما او نمیدانست که ساخت دنباله فیلم محبوبش منطقی به نظر میرسد یا ریسک بیش از حد بزرگی است. او ریسک بزرگ را به جان خرید و در نهایت یکی از بهترین دنبالههای تاریخ سینما را به یادگار گذاشت.
تماشاگرانی که فیلم The Empire Strikes Back را پس از فیلم A New Hope تماشا کرده بودند به راحتی متوجه میشدند که این فیلم در حقیقت عنوانی کمزرق و برقتر و صمیمیتر از فیلم اول است. در حالی که چهارمین فیلم فرانچایز استار وارز (بر اساس خط داستانی) و اولین فیلم جنگ ستارگان (براساس تاریخ اکران) بودجه کمتری هم از فیلم The Empire Strikes Back داشت اما به نظر میرسید که فیلم The Empire Strikes Back عنوان سادهتری باشد.
جلوههای ویژه این فیلم در مقایسه با فیلم A New Hope پیشرفت بزرگی به نظر میرسید اما هیچکدام از نقاط ضعف یا قوت این فیلم برای جرج لوکاس و همکارانش اهمیتی نداشت. چون این روش متفاوت دنبالهسازی به آنها کمک میکرد تا در نهایت بهترین توصیف را از روابط درون فیلمها ارائه کنند، بینقصترین شخصیتپردازیها را به تصویر بکشند و داستانی حماسی را روی پرده نقرهای نمایش دهند.
درباره جنگ ستارگان در ویجیاتو بخوانید:
هیچکس نمیتواند بگوید فیلم The Empire Strikes Back فیلمی خستهکننده یا بدون رویدادهای هیجانانگیز است. این فیلم میتواند دقیقا همان چیزی باشد که از یک عنوان جنگ ستارگانی انتظار میرود؛ همه قصه پیرامون آدمهای بد داستان میچرخد که تلاش میکنند آدمهای خوب داستان را گیر بیاندازند و به قول جرج لوکاس، یک اپرای فضایی برای کودکان است.
جرج لوکاس تصمیم گرفت فیلم The Empire Strikes Back بیشتر از آنکه یک دنبال سنتی باشد به یک روایتگر کلی داستانی ادامهدار تبدیل شود. این همان تعریفی است که امروز بهعنوان تعریف یک دنباله سینمایی وجود دارد. ایده اصلی لوکاس که یک انقلاب بلاک باستری بود، بعدها توسعه پیدا کرد و بلاک باسترهای میلیارد دلاری و جهانهای سینمایی از درون آن متولد شدند.
برای آنهایی که دنیای سینما را فراتر از تماشای فیلمها دنبال نمیکنند احتمالا فیلم The Empire Strikes Back تنها یک دنباله متفاوت به نظر میرسد. اما این فیلم یک انقلاب بزرگ در صنعت سینما بود. دومین فیلم فرانچایز استار وارز سیاست استودیوهای سینمایی برای دنبالهسازی را برای همیشه تغییر داد و ثابت کرد جنگ ستارگان بهصورت اتفاقی به کاملترین فرانچایز تاریخ سینما تبدیل نشده است.
Captain America: The Winter Soldier
فیلم Captain America: The First Avenger بهعنوان فیلمی که قرار بود تماشاگران دنیای سینمایی مارول را با استیو راجرز آشنا کند به موفقیت عظیمی دست پیدا کرد. اگرچه روایت جذاب این فیلم در تبدیلکردن استیو راجرز از سربازی ضعیف به ابرقهرمانی بهیادماندنی بیش از حد جذاب به نظر میرسید اما برادران روسو با ساخت دنباله فیلم اعتبار بیشتری به شخصیت کاپیتان آمریکا [با هنرنمایی کریس ایوانس] در دنیای سینمایی مارول بخشیدند.
فیلم Captain America: The Winter Soldier به تماشاگر ثابت کرد که استیو راجرز با جامعه مدرن هم همخوانی دارد. ضمن اینکه مارول در این دنباله فرصت پیدا کرد تا اعضای گروه شیلد را بیشتر از قبل به تماشاگر معرفی کند و البته که بلک ویدو [با هنرنمایی اسکارلت جوهانسن] هم نقشی کلیدی در این فیلم دارد. موفقیت دنباله فیلم Captain America: The First Avenger باعث شد سهگانه کاپیتان آمریکا در دنیای سینمایی مارول با فیلم Captain America: Civil War به اوج برسد.
The Hunger Games: Catching Fire
بسیاری از اقتباسهای سینمایی که از کتابهای محبوب شکل میگیرند در روایت کلی داستان رمانها پیروز ظاهر میشوند. اما فیلم The Hunger Games موفق شد ضرورت ساخت یک اقتباس سینمایی از رمانهایی به همین نام [نوشته سوزان کالینز] را هم نشان دهد. جنیفر لاورنس در نقش کتنیس اوردین بینظیر ظاهر شد و قهرمان داستانهای سوزان کالینز را واقعیتر از همیشه به تماشاگر معرفی کرد.
تماشاگران فیلم The Hunger Games میدانستند که مدتی پس از تماشای فیلم اول نوبت به دنباله فیلم میرسد. آنها متوجه شده بودند که تنها یک سال زمان نیاز است تا دنباله فیلم The Hunger Games را تماشا کنند اما نگران بودند که آن دنباله هم مسیر بیشتر دنبالههای سینمایی را دنبال کند و به فیلمی بیارزش تبدیل شود که پتانسیل رمانهای سوزان کالینز برای تبدیلشدن به یک فرانچایز را زیر سوال ببرد.
اما فیلم The Hunger Games: Catching Fire در مقایسه با فیلم اول پیشرفت کرد و به عنوان یک فیلم واقعا هیجانانگیز مطرح شد. به همین دلیل منتقدان هم احساس میکردند این دنباله فیلم در مقایسه با فیلم اصلی جذابتر به نظر میرسد. به عبارت دیگر، فیلم The Hunger Games: Catching Fire در مقایسه با فیلم The Hunger Games اعتماد به نفس بیشتری داشت و پختهتر به نظر میرسید. این فیلم هنوز هم بهترین فیلم فرانچایز ماجراجوییهای کتنیس اوردین شناخته میشود.
The Dark Knight
آن دسته از هواداران سینما که تعصب خاصی به کریستوفر نولان و فیلمهای ندارند، میتوانند فیلم The Dark Knight را به عنوان دنباله فیلم Batman Begins بدانند. اما قطعا در بحث و جدل با هواداران کریستوفر نولان به مشکل میخورند. چراکه هواداران کریستوفر نولان نهتنها فیلم The Dark Knight را بهترین فیلم سهگانه شوالیه تاریکی کریستوفر نولان میدانند بلکه این دنباله فیلم را به عنوان یکی از بهترین آثار کارگردان محبوبشان هم معرفی میکنند.
با وجود بینظیربودن فیلم The Dark Knight باید این حقیقت را یادآوری کرد که فیلم Batman Begins به هیجوجه فیلم ناامیدکنندهای نبود. اما واقعیت آن است که دنباله فیلم Batman Begins به حدی خیرهکننده است که نهتنها فیلم اصلی را تحت تاثیر قرار میدهد بلکه حتی بالاتر از فیلم بعدی هم قرار میگیرد.
از هنرنماییهای بهیادماندنی تا داستان خیرهکننده و جلوههای ویژه نفسگیر؛ فیلم The Dark Knight یک دنباله فیلم تحسینبرانگیز است که به خوبی نشان میدهد چگونه دنبالههای سینمایی میتوانند باعث شکلگیری محبوبترین فرانچایزها شوند.
Aliens
نهتنها منتقدان فیلم Alien را دوست داشتند بلکه تماشاگران هم از تماشای آن لذت میبردند. موفقیت فیلم Alien با کارگردانی ریدلی اسکات و درخشش سیگورنی ویور باعث شد تا شرایط برای ساخت دنباله این فیلم هم فراهم شود. بنابراین جیمز کامرون وارد عمل شد، زمام امور را به دست گرفت و یک دنباله ارزشمند برای فیلم ریدلی اسکات خلق کرد؛ فیلمی که در مقایسه به فیلم نخست صحنههای اکشنتر بیشتری داشت و با خلق خردهداستانهای جدید به توسعه دنبالههای بعدی هم کمک میکرد.
به همین دلیل منتقدان همیشه درباره فیلم Alien و دنباله آن یعنی فیلم Aliens بحث میکنند. گروهی فیلم اصلی به کارگردانی ریدلی اسکات را بهتر میدانند و گروهی هم به جذابیتهای هیجانانگیز دنباله فیلم به کارگردانی جیمز کامرون اشاره میکنند. به هر حال همه آنها در یک بحث مشترک به توافق میرسند؛ هر دو فیلم از فیلم سوم یعنی فیلم Alien 3 بسیار بهتر هستند.
Shrek 2
فیلم Shrek دقیقا همان چیزی بود که دیزنی از وجودداشتن آن آزار میدید. این فیلم در زمان اکرانش به شدت متفاوت به نظر میرسید. یک انیمیشن پرطراوت که با بیشتر انیمیشنهای آن روزها متفاوت به نظر میرسید؛ به شدت شوخطبع بود، اندگی بزرگسالانه و سرشار از شخصیتهای دمدمیمزاج که در لحظه قابل پیشبینی بودند. هواداران جدی سینما میدانستند که استودیوی دریمورکس بیخیال غول سبز نهچندان مهربان نمیشود و به همین دلیل خیلی زود دنباله فیلم Shrek از راه رسید.
دنباله فیلم Shrek یعنی فیلم Shrek 2 همه آنچه در فیلم اصلی جذاب بود را قرض گرفت و با صدای بلندتری فریاد زد. موسیقیهای به یادماندنی، ارتباطهای متعدد با فرهنگ روزمره و شخصیتهایی که حالا دوستداشتنی از قبل به نظر میرسیدند به فیلم Shrek 2 کمک کردند تا به عنوان یک دنباله فیلم از فیلم اصلی جذابتر باشد. البته که باید به پیشرفتهای بصری فیلم هم اشاره کرد که باعث شد فیلم Shrek 2 در مقایسه با فیلم اول اندکی واضحتر و باکیفیتتر باشد.
Happy Death Day 2U
فیلم Happy Death Day یکی از متفاوتترین فیلمهای ترسناک دهه ۲۰۱۰ میلادی لقب گرفت که با ترکیب مضامین اصلی فیلمهای ترسناک و اضافهکردن اندکی ادویه کمدی به یک غذای فوری خوشمزه تبدیل شده بود. این فیلم به معنای واقعی کلمه سرگرمکننده بود؛ صفتی که معمولا فیلمهای کمدی ترسناک از دستیابی به آن ناکام هستند. وقتی کریستوفر لندان تصمیم گرفت دنباله فیلم محبوبش را بسازد، ابتدا مطمئن شد که مسیری برای تکرارینبودن داستان پیدا میکند.
او نمیخواست دنباله فیلم Happy Death Day صرفا یک تکرار فیلم اصلی باشد. کریستوفر لندان تصمیم داشت دنبالهای بسازد که بیشتر از فیلم اصلی مورد توجه قرار بگیرد. بنابراین تصمیم گرفت داستان شخصیتهای فیلم اصلی را در دنباله فیلم از همانجایی آغاز کند که در فیلم نخست به پایان رسانده بود. او این ایده را در فیلم Happy Death Day 2U اجرایی کرد و با فاصلهگرفتن از ژانر ترسناک بیشتر از قبل به حلقههای زمانی پرداخت.
دنباله فیلم Happy Death Day در مقایسه با فیلم اصلی فروش کمتری تجربه کرد. در حالی که فیلم اصلی تنها از گیشههای خارجی بیشتر از ۶۹ میلیون دلار درآمد کسب کرده بود، فیلم Happy Death Day 2U نتوانست فروش جهانیاش را از ۶۴ میلیون دلار عبور دهد. اما واقعیت آن است که فیلم Happy Death Day 2U به عنوان یک دنباله کیفیت مشابهی با فیلم اصلی دارد و کاملا در سطح و اندازه یک دنباله باکیفیت که میتواند بهتر از فیلم اصلی باشد هم قرار میگیرد.
The Godfather Part II
البته که فیلم The Godfather یکی از بهترین فیلمهای تاریخ سینما است اما گروهی از هواداران سینما اعتقاد دارند که دنباله فیلم تکرارنشدنی فرانسیس فورد کاپولا حتی از فیلم اصلی هم جذاتر ظاهر شده و لیاقت تحسین بیشتری دارد. فیلم The Godfather Part II بیشتر از فیلم اول به درون شخصیتهایش نفوذ پیدا میکند و زوایای بیرحمانهتری از زندگی مافیایی را نمایش میدهد. به طور کلی، دنباله فیلم The Godfather علاقه بیشتری به واکاوی معنای اخلاق در زندگی دارد.
فیلم The Godfather Part II نهتنها در مراسم آکادمی اسکار جایزه بهترین فیلم را تصاحب کرد بلکه جایزه بهترین کارگردانی [فرانسیس فورد کاپولا] و جایزه بهترین بازیگر مکمل مرد [رابرت دنیرو] هم را به خانه برد. ضمن اینکه فرانسیس فورد کاپولا و ماریو پوتزو جایزه بهترین فیلمنامه اقتباسی آکادمی اسکار را هم تصاحب کردند. اما این لیست طولانی پایان افتخارات اسکاری فیلم The Godfather Part II نیست.
این فیلم برنده جایزه اسکار بهترین موسیقی متن هم شد و جایزه بهترین کارگردانی هنری را هم تصاحب کرد. اگرچه آل پاچینو هم به دلیل هنرنمایی تحسینبرانگیزش در فیلم The Godfather Part II برای جایزه بهترین بازیگر نقش اول مرد هم مکمل شد اما در نهایت نتوانست این جایزه را به خانه ببرد. با این حال نمیتوان این حقیقت را انکار کرد که دومین فیلم از سهگانه محبوب فرانسیس فورد کاپولا هم وارد فصل مهمی از کتاب تاریخ سینمای آمریکا شده است.