طی بیش از ۲۵ سال، پل توماس اندرسن خودش را بهعنوان یکی از بهترین هنرمندان سینمایی مدرن آمریکا به اثبات رسانده است. فیلمهای ابتدایی او الهام گرفته از سبک سینمایی کارگردانهای محبوب او از مارتین اسکورسیزی تا رابرت آلتمن بودند، اما بهتدریج او به سبک بصری مخصوص خود دست یافت.
علاوه بر آن با گذشت زمان، مشخص شد که اندرسن نهتنها یکی از مؤلفترین کارگردانهای تاریخ سینما است، بلکه یکی از بهترین کارگردانها در زمینهی گرداندن بازیگران است و برخلاف بسیاری دیگر از کارگردانها تنها به حضور چهرههای شاخص در فیلمهایش بسنده نمیکند. هشت فیلم او نگاهی گذرا به تمام نقاط برجستهی تاریخ آمریکا انداختهاند و شامل بعضی از بهترین نقشآفرینیهای چند دههی اخیر سینما هستند.
در ادامه نگاهی میاندازیم به ۲۰ نقشآفرینی برتر در فیلمهای پل توماس اندرسن.
۲۰. آلفرد مولینا در شبهای عیاشی (Boogie Nights)
- محصول: ۱۹۹۷
- سایر بازیگران: مارک والبرگ، جولیان مور
- امتیاز راتن تومیتوز: ۹۳ از ۱۰۰
- امتیاز متاکریتیک: ۸۵ از ۱۰۰
روایت داستانی فیلمی که نقطهی عطف کارنامهی پل توماس اندرسن شد دربارهی گروهی از افراد است که در سن فرناندو، اواسط دههی هفتاد، دور هم جمع شدهاند و به ساخت فیلمهای مستهجن مشغول هستند. اگرچه فیلم در نیمهی دوم تاریکتر و تلختر میشود، با این حال بهنظر میرسد ما میدانیم که ماجرای صعود و افول دریک دیگلر جوان از چه قرار است.
در قسمتی از فیلم، دریک و دو دوست دیگرش برای یک معاملهی مواد، وارد خانهی غریبهای میشوند و چیزی نمانده است که کشته شوند. آن غریبه که راهاد نام دارد، بهطرزی استادانه و منزجرکننده توسط آلفرد مولینا حیات مییابد. این نقشآفرینی در گروه آن دست از نقشآفرینیها قرار میگیرد که تنها با حضور در یک صحنهی فیلم، تمام آن را مال خود میکنند.
راهاد اعتیاد عجیبی به خواندن آهنگهای ریک اسپرینگفیلد دارد، او اجازه میدهد که یک نفر مدام درون خانهاش ترقه منفجر کند و غریبههای تازه وارد به خانهاش را تولهسگها صدا میزند. این چند دقیقه از شبهای عیاشی، صحنهی عجیبی است و توسط نقشآفرینی بدونترس و کاملا فراموشنشدنی مولینا ارتقا هم یافته است.
۱۹. کاترین واترستون در خباثت ذاتی (Inherent Vice)
- محصول: ۲۰۱۴
- سایر بازیگران: واکین فینیکس، جاش برولین
- امتیاز راتن تومیتوز: ۷۳ از ۱۰۰
- امتیاز متاکریتیک: ۸۱ از ۱۰۰
خباثت ذاتی حالا فقط هفت سال دارد، با این حال عجیبترین فیلم در کارنامهی فیلمسازی اندرسن است و این میتواند معنای فراوانی داشته باشد. در بین هشت فیلمی که اندرسن ساخته است، خباثت ذاتی دومین اقتباس او است؛ او پیش از این هم فیلم خون بهپا خواهد شد را از رمان نفت! آپتون سینکلر اقتباس کرده بود.
خباثت ذاتی که از رمانی به همین نام، اثر توماس پینچن، اقتباس شده است، پیچیدهترین، سرگیجهآورترین و درهمآمیختهترین فیلمی است که اندرسن تا به امروز ساخته است. این فیلم هم مانند سایر آثار اندرسن از درخششهای کمنظیر بازیگران بهره میبرد و یکی از بهترین نقشآفرینیها را بازیگری ارائه میدهد که کمتر از سایرین شناخته شده است.
کاترین واترستون در نقش شستا فی هپورث باید همزمان اغواکنندگی زنانهی فیلمهای نوآر سینمای کلاسیک آمریکا و حساسیت زنانهی کالیفرنیای اواخر دههی شصت را در خود خلق میکرد و او با توانایی بالای خود، به این هدف دست مییابد، بهطوری که گویا از آن دهه خارج شده است و مستقیما به صحنهی فیلمبرداری آمده است. شستا یکی از فریبندهترین و اغواکنندهترین نقشآفرینیهای کارنامهی پل توماس اندرسن است و بیشک نقطهی عطفی است در کارنامهی واترستون.
۱۸. برت رینولدز در شبهای عیاشی
- محصول: ۱۹۹۷
- سایر بازیگران: مارک والبرگ، جولیان مور
- امتیاز راتن تومیتوز: ۹۳ از ۱۰۰
- امتیاز متاکریتیک: ۸۵ از ۱۰۰
تنها دلیل اصلی فروش بالای شبهای عیاشی، حضور بازیگران شناخته شده نبود، بلکه دلیل اصلی فروشش حضور برت رینولدز بهعنوان یکی از بازیگران اصلی فیلم بود. این ستارهی افسانهای در اوایل دههی ۹۰ با مشکلات متفاوتی دست و پنجه نرم میکرد، اما نقش جک هورنر، تهیهکننده و کارگردان معروف فیلمهای مستهجن، کارنامهی کاری او را احیا کرد؛ همانطور که داستان عامهپسند (Pulp Fiction) به کارنامهی کاری جان تراولتا حیاتی تازه بخشید.
پس از شبهای عیاشی رینولدز در نقشهای مشابه ظاهر نشد. در شبهای عیاشی او با شخصیتی بسیار ظریف، طرف است که باتشکر از دیالوگگوییهای لطیف و اجرای نرم رینولدز، هیچوقت بهعنوان یک شخصیت خشن شناخته نمیشود. در حالی که دریک بهدنبال یک خانواده است، جک هورنر شمایل یک پدر را به خود میگیرد و حتی در سختترین زمانها، به خشم خود اجازهی بروز نمیدهد. این یکی از آن شخصیتهایی است که به حق، نامزد اسکار شده است.
۱۷. فیلیپ بیکر هال در برد دشوار (Hard Eight)
- محصول: ۱۹۹۶
- سایر بازیگران: جان سی ریلی، گوئینت پالترو
- امتیاز راتن تومیتوز: ۸۰ از ۱۰۰
- امتیاز متاکریتیک: ۷۸ از ۱۰۰
نخستین فیلم کارنامهی کاری اندرسن بهعنوان کارگردان، شاید در مقایسه با سایر فیلمهای او که پس از آن ساخته شدهاند، عجیب بهنظر برسد. درام جنایی متمرکزی که بهطور محسوسی با بودجهی اندک ساخته شده است؛ نکتهای که اندرسن در سایر فیلمهایش بهوضوح آن را برجسته نمیکند.
برد دشوار توسط دو بازیگر اصلی هدایت میشود؛ جان سی ریلی و فیلیپ بیکر هال. شخصیت بیکر یکی از آن شخصیتهای قدیمی و همیشگی است که بر صحنهی تیاتر، تلویزیون و سینما دیده میشود؛ یک قمارباز حرفهای و باتجربه که یک قمارباز جوان را در دوران زندگی سختش در لاسوگاس، هدایت میکند.
البته که داستان چیزی بیش از این یک خط را درون خود جای میدهد، اما آنچه پس از این همه سال برد دشوار را شایستهی بحث کردن میکند، نقشآفرینی هال است. او بعدها در فیلمهای دیگری هم با اندرسن همکاری کرد، اما این نقشی بود که نام او را یکبار دیگر بر سر زبانها انداخت و او را در لیست هدف کارگردانها برای ایفای نقش قدرتمندان فاسد قرار داد.
۱۶. جاش برولین در خباثت ذاتی
- محصول: ۲۰۱۴
- سایر بازیگران: واکین فینیکس، بنیسیو دلتورو
- امتیاز راتن تومیتوز: ۷۳ از ۱۰۰
- امتیاز متاکریتیک: ۸۱ از ۱۰۰
اگر بخواهیم ساده بگوییم، در خباثت ذاتی اتفاقهای زیادی بهطور همزمان در حال رخ دادن است، شخصیتها از مسیرهای فراوانی به هم برخورد میکنند و دستیابی به هستهی اصلی رمز و راز داستان از میان این همه برخورد، کمی مشکل است.
نقشآفرینی دیگری که از این فیلم اندرسن به این لیست راه پیدا کرده است، از جانب کسی است که نقش شرور خود را با رگههایی از طنزی تلخ تغییر داده است. جاش برولین، در نقش پلیس ضدقهرمان فیلم با لقب پاگنده، کسی است که مدام با قهرمان ما از در ناسازگاری وارد میشود و شاید با خواندن این تعریف، شخصیتی معمولی بهنظر بیاید، اما برولین مدام با حرکات غیرمنتظرهی بصری و الفاظ غیرمنتظره، نقش را دگرگون میکند. برولین تنها در همین یک فیلم با اندرسن همکاری کرده است، اما این همکاری یکی از بهترین ترکیبهای کارگردان، بازیگر، شخصیت بودهاست.
۱۵. امیلی واتسون در عشق پریشان (Punch-Drunk Love)
- محصول: ۲۰۰۲
- سایر بازیگران: آدام سندلر، فیلیپ سیمور هافمن
- امتیاز راتن تومیتوز: ۷۹ از ۱۰۰
- امتیاز متاکریتیک: ۷۸ از ۱۰۰
عشق پریشان هنوز هم مبهمترین فیلم کارنامهی کاری پل توماس اندرسن است و یکی از بهترین فیلمهای او. این فیلم باعث شد که اندرسن یکبار دیگر با یک تیم بازیگری فوقالعاده همکاری کند که نقش اصلی آنها را آدام سندلر در اوج کارنامهی هنری کمدی خود به عهده داشت. سندلر یک نسخهی بسیار تاریک از شخصیتهای به بلوغ فکری نرسیدهی خود را در این فیلم ایفا میکند. یک لولهکش که بهدنبال مشکلات احساسی خود وارد مسیرهای خطرناکی میشود.
امیلی واتسون در نقش لنا، همزمان بسیار خیرهکننده و بهشدت گیجکننده است. برخلاف بری ایگان، ما دربارهی زندگی لنا چیز زیادی نمیدانیم؛ اینکه او چرا از بری خوشش میآید و اینکه آیا او انگیزههای دیگری دارد یا نه؟ امیلی واتسون در نقشی که حالا، پس از منتشر شدن نخ خیال، گویا یک پیشنمایش از شخصیت اصلی زن آن بوده است، جذاب و بهطور مناسبی راز آلود است.
۱۴. جیسون روباردز در مگنولیا (Magnolia)
- محصول: ۱۹۹۹
- سایر بازیگران: تام کروز، فیلیپ سیمور هافمن
- امتیاز راتن تومیتوز: ۸۳ از ۱۰۰
- امتیاز متاکریتیک: ۷۷ از ۱۰۰
در بین درامهای چند قسمتی مختلفی که اندرسن ساخته است، مگنولیا شخصیترین و جاهطلبانهترین آنهاست. در بین قورباغههایی که از آسمان میریزند و در بین شکوفاییهای دراماتیک دیگر فیلم، شخصیت ارل پارتریج زیست میکند که هستهی اصلی داستان است.
جیسون روباردز در آخرین نقشآفرینی سینمایی خود، شخصیت تهیهکنندهی تلویزیونی خودشیفتهی پیری را ایفا میکند که با ترس فراوان بین زندگی و مرگ معلق است. روباردز هرگز از تخت خارج نمیشود و مدام مونولوگهایی دربارهی گذشتهی خودش میگوید؛ دربارهی پشیمانیها و بیش از آن. شخصیتی عمیق و سرسخت که اخلاقیات خود را رها کرده است تا به موفقیت برسد و ما با مونولوگهایش، باید بتوانیم نیمنگاهی به گذشتهی او بیاندازیم. مگنولیا فیلمی است سرشار از اجراهای خیرهکننده، اما نقشآفرینی احساسی روباردز کلید اصلی آن است.
۱۳. جولیان مور در شبهای عیاشی
- محصول: ۱۹۹۷
- سایر بازیگران: مارک والبرگ، فیلیپ سیمور هافمن
- امتیاز راتن تومیتوز: ۹۳ از ۱۰۰
- امتیاز متاکریتیک: ۸۵ از ۱۰۰
همانطور که جک هورنر بهعنوان پدر این خانوادهی عجیب که در مرکز داستان شبهای عیاشی شکل گرفته است، ایفای نقش میکند، امبر ویوز که بسیار دقیق توسط جولیان مور حیات مییابد هم نقش مادر را بازی میکند. مور در مگنولیا هم با شخصیتی زنندهتر و بیدوامتر با اندرسن همکاری کرده است، اما اجرای او در شبهای عیاشی، بهراستی خیرهکننده است.
از طریق داستان فرعی او که به داستان اصلی فیلم میپیوندد، درمییابیم که او واقعا یک مادر است، اما پدر فرزندش، با وجود تلاشهای مشهود مادر برای حضور داشتن در زندگی پسرش، هیچ علاقهای ندارد که اجازه دهد فرزندش با مادری که بازیگر فیلمهای مستهجن است، ارتباطی داشته باشد. مور، بیش از هرکس دیگر، در فیلم دچار زخمهای عصبی و روانی میشود؛ چرا که او عشق فراوانی برای عرضه کردن دارد، اما جایی برای ارائهی آن ندارد.
۱۲. پل دانو در خون به پا خواهد شد (There Will Be Blood)
- محصول: ۲۰۰۷
- سایر بازیگران: دانیل دی-لوئیس، کوین جی اکونر
- امتیاز راتن تومیتوز: ۹۱ از ۱۰۰
- امتیاز متاکریتیک: ۹۳ از ۱۰۰
آنطور که در گزارشها دیده میشود، پل دانو قرار نبوده است که در شاهکار ۲۰۰۷ پل توماس اندرسن در دو نقش ایلای و پل ساندی ظاهر شود. در اصل او قرار بود فقط نقش پل را ایفا کند، اما وقتی که بازیگری که در ابتدا برای ایفای نقش ایلای انتخاب شده بود، فیلم را رها کرد، تصمیم بر آن شد که دانو هر دو نقش را ایفا کند.
پل ساندی تنها در یک صحنه حضور پیدا میکند و دنیل پلینویو را به لیتل بوستون و بزرگترین کشف زندگیاش راهنمایی میکند، در حالی که برادر کوچکتر او که واعظ است و ایلای نام دارد، در تمام طول فیلم در خط مقدم مقابله با دنیل قرار میگیرد. دانو بسیار عمیق به درون ایلای سفر میکند و از او شخصیتی را خلق میکند که بهراستی یک راسوی تمام عیار است. دانو، ایلای را به جایگاهی میرساند که بهاندازهی خود پلینویو و حتی بیشتر از آن، نفرتانگیز میشود.
۱۱. امی آدامز در استاد (The Master)
- محصول: ۲۰۱۲
- سایر بازیگران: واکین فینیکس، فیلیپ سیمور هافمن
- امتیاز راتن تومیتوز: ۸۴ از ۱۰۰
- امتیاز متاکریتیک: ۸۶ از ۱۰۰
با گذشت سالها، امی آدامز خودش را بهعنوان یکی از بهترین بازیگران نسل خود به اثبات رسانده است. استاد جایی است که او نقشی مانند همسر مکبث را برای لنکستر داد ایفا میکند و تبدیل به یکی از عناصری میشود که فیلم اندرسن را به ثبات میرساند. آدامز بیشک، سومین بازیگر اصلی این درام دورهای است؛ پس از واکین فینیکس و فیلیپ سیمور هافمن که در حقیقت قهرمانان اصلی فیلم هستند.
گاهی آدامز حضور خود را بهطور غیرمنتظره و بدونترس، برجستهتر از فینیکس و هافمن میکند. برجستگی او تنها وابسته به حضور مؤثر و رهبرانهاش در مسیر هدف نیست، بلکه حضور وحشتآور و همزمان آرامبخش او برای فردی کوئل است که او را به شخصیتی کلیدی مبدل میکند. آدامز هر دو سوی پگی داد را با نقشآفرینی خیرهکننده بر پرده میآورد و خودش را بیش از همیشه به شما نزدیک میکند.
۱۰. جان سی ریلی در مگنولیا
- محصول: ۱۹۹۹
- سایر بازیگران: تام کروز، فیلیپ سیمور هافمن
- امتیاز راتن تومیتوز: ۸۳ از ۱۰۰
- امتیاز متاکریتیک: ۷۷ از ۱۰۰
تبدیل کردن جیم کیورینگ به یک شخصیت مسخره کاملا آسان بود؛ یک افسر پلیس لسآنجلس که اسلحهی خود را طی یک روز پر از فراز و نشیب گم می کند. ریلی اما به این دام نمیافتد و شخصیت خود را به هستهی احساسی اصلی ماگنولیا تبدیل میکند. برای مدتی دقیقا مشخص نیست که او چگونه با سایر شخصیتهای اصلی مرتبط است. او اسلحهی خود را گم کرده است و با زنی که بهخاطر سر و صدای زیاد از او شکایت شده است شروع به قرار گذاشتن میکند.
ریلی، جیم را بهجای یک کاریکاتور، تبدیل به یک مرد میکند. مردی که محبت و انسان بودن را پیش از هر چیز دیگر قرار میدهد. چه کس دیگری بهجز ریلی میتوانست جیم کیورینگ را تبدیل به یکی از خالصترین و جذابترین شخصیتهای آثار اندرسن کند؟
۹. مارک والبرگ در شبهای عیاشی
- محصول: ۱۹۹۷
- سایر بازیگران: برت رینولدز، جولیان مور
- امتیاز راتن تومیتوز: ۹۳ از ۱۰۰
- امتیاز متاکریتیک: ۸۵ از ۱۰۰
مارک والبرگ وقتی که تصمیم بگیرد و بخواهد، میتواند بازیگر بسیار خوبی باشد. او با کارگردانهای بزرگی از دیوید او. راسل گرفته تا مارتین اسکورسیزی کار کرده است، اما بازی او در نقش دریک دیگلر جوان در شبهای عیاشی بود که ثابت کرد او چیزی بیشتر از یک مدل است که رویای بازیگر شدن دارد.
دریک از جهات زیادی یکی دیگر از شخصیتهایی است که اندرسن در مسیر دستیابی به خلق شخصیتهای مخصوص خود، آنها را خلق کرده است. دیگلر بهترین شخصیتی که اندرسون خلق کرده نیست، اما طراوت جوانی و انرژی و ناامیدیهای کودکانهی والبرگ آن را بهطور عجیبی تبدیل به شخصیتی دوستداشتنی میکند و نمای بلندی که در آن دریک بهآرامی درمییابد که باید از خانهی راهاد بگریزد، یکی از تأثیرگذارترین بازیهای والبرگ است که ارتباطی عمیق با مخاطب برقرار میکند و او از آن موقع تا به امروز نتوانسته است دوباره در صحنهای به آن اندازه خوب ظاهر شود.
۸. فیلیپ سیمور هافمن در مگنولیا
- محصول: ۱۹۹۹
- سایر بازیگران: تام کروز، فیلیپ سیمور هافمن
- امتیاز راتن تومیتوز: ۸۳ از ۱۰۰
- امتیاز متاکریتیک: ۷۷ از ۱۰۰
یکی دیگر از شخصیتهای واقعا خالص و خوب مگنولیا، فیلک پارما است؛ پرستار و مراقب ارل پارتریج در حال مرگ. بهعنوان پارما که یکی از بهترین نقشآفرینیهای هافمن است، او یکبار دیگر محدودهی وسیعی از نقشهایی که میتواند بازی کند را به رخ تماشاگران میکشاند. هافمن فقید در پنج نمونه از فیلمهای اندرسن، پنج فیلم از شش فیلم ابتدایی او، بازی کرده است و نقشآفرینیای مانند همین نقشآفرینی در مگنولیا، دلیل واضحی است از اینکه چرا اندرسن به کار کردن با او ادامه داده است.
شما نمیتوانید حتی تکهی کوچکی از شخصیتی که هافمن در مگنولیا بازی میکند را در هیچ یک از سایر نقشآفرینیهای او بیابید، اما او این مرد را عمیقا با مهربانی و عشق، سرشار میکند؛ بهگونهای که حتی برای یک لحظه این عشق تقلبی بهنظر نمیآید. پارما یکی از آن شخصیتهای مگنولیا است که همهی ما آرزو داشتیم یک فیلم کامل فقط دربارهی او و داستان زندگیاش ببینیم.
۷. تام کروز در مگنولیا
- محصول: ۱۹۹۹
- سایر بازیگران: تام کروز، فیلیپ سیمور هافمن
- امتیاز راتن تومیتوز: ۸۳ از ۱۰۰
- امتیاز متاکریتیک: ۷۷ از ۱۰۰
هر اجرای افراطی همیشه خوب نیست، اما تام کروز مگنولیا در بالاترین حد اجرای نمایشی خود و بالاترین حد جذابیت قرار دارد و نمیتوان در مقابل او مقاومت کرد. کروز در مگنولیا نقش فرانک تی. جیمکی را ایفا میکند؛ یک سخنران انگیزشی که برای تاکتیکهای تنفر از زن خود که با آنها مردان میتوانند زنان را اغوا و سپس نابود کنند، شناخته شده است.
بهتدریج که داستان فرعی فرانک پیش میرود، درمییابیم که او فرزند رها شدهی ارل پارتریج است و نحوهی رفتار پدر خود با زنها را سرمشق زندگی خود قرار داده است. در انتهای فیلم وقتی که فرانک درمییابد که پدرش در حال مرگ است، از نظر احساسی خودش را تخلیه میکند و کروز نشان میدهد که بر فراز و نشیب این شخصیت، تسلط کامل دارد.
۶. آدام سندلر در عشق پریشان
- محصول: ۲۰۰۲
- سایر بازیگران: امیلی واتسون، فیلیپ سیمور هافمن
- امتیاز راتن تومیتوز: ۷۹ از ۱۰۰
- امتیاز متاکریتیک: ۷۸ از ۱۰۰
سندلر با فیلم اخیر خود، جواهرات تراشنخورده (Uncut Gems) ار برادرای سفدی، یکمرتبه دیگر به همه ثابت کرد که قادر است نقشهایی فراتر از کمدیهای دمدستی و پیشپا افتاده را خلق کند. نخستین فیلمسازی که توانست به نیمهی تاریک سندلر راه پیدا کند، پل توماس اندرسن با درام-کمدی عشق پریشان بود.
در این فیلم سندلر نقش بری ایگان را ایفا میکند. لولهکش خردهپایی که توسط خواهران خود اذیت میشود و مجذوب زن غریبهای شده است که نمیخواهد او را ترک کند. چیزهای زیادی دربارهی بری ایگان وجود دارد که ما بهطور کامل درک نمیکنیم؛ مانند مشکلات احساسی او که نشانههای کوچکی از یک بیماری روانی هستند. با این وجود، سندلر شخصیت خود را تبدیل به یک نقش اصلی گیرا و غیرمنتظره میکند.
۵. دانیل دی-لوئیس در رشتهی خیال (Phantom Thread)
- محصول: ۲۰۱۷
- سایر بازیگران: لسلی منویل، ویکی کریپس
- امتیاز راتن تومیتوز: ۹۱ از ۱۰۰
- امتیاز متاکریتیک: ۹۰ از ۱۰۰
اگر پای حرف خود بماند، دی-لوئیس دیگر در هیچ فیلمی بازی نخواهد کرد و بازی او در نقش رینولدز وودکاک آخرین نقشآفرینی او در سینما خواهد بود؛ یک آخرین نقش فوقالعاده. رینولدز در ظاهر به ترسناکی سایر شخصیتهایی که دی-لوئیس برای اندرسن ایفا کردهاند نیست، اما او یک حساسیت بیرحمانه دارد که پیش از آشنا شدن او با پیشخدمت جوان، آلما، در یک تعطیلات، زنهای زیادی را فراری داده است.
روند پیشروی رینولدز و آلما طی فیلم خیرهکننده است. دی-لوئیس نقش مردی را که همهی زنها بهجز خواهرش از او گریزان بودهاند را با اجرایی کمنظیر بر پردهی نقرهای میآورد؛ کسی که دوست ندارد دستان خود را کثیف کند، اما با نابود کردن هر کسی که به او بد نگاه کند، از طریق کلمات، مشکلی ندارد.
۴. ویکی کریپس در رشتهی خیال
- محصول: ۲۰۱۷
- سایر بازیگران: دانیل دی-لوئیس، لسلی منویل
- امتیاز راتن تومیتوز: ۹۱ از ۱۰۰
- امتیاز متاکریتیک: ۹۰ از ۱۰۰
آلما یکی از فریبندهترین شخصیتهای فیلمهای اندرسن است و با یک اجرای رازآلو توسط ویکی کریپس حیات یافته است. وقتی که برای نخستینبار آلما را ملاقات میکنیم، او یک پیشخدمت در رستورانی کوچک است. کسی که با نگاهش طراح فشن، رینولدز وودکاک را مسحور میکند، اما خیلی زود رابطهی آنها از مرحلهی ماه عسل، وارد مرحلهای خصمانهتر میشود و بعد مانند همیشه، اندرسن پیچشی دیگر بر آنچه رابطهی آنها میتواند باشد، اضافه میکند.
در بین بازیگران این لیست، کریپس یک تازهوارد محسوب میشود، اما با این وجود یکی از دلایل اصلی که نخ خیال بهخوبی به هدف خود میرسد، نقشآفرینی خیرهکنندهی او است. ما میتوانیم رینولدز وودکاک را بهسختی کشف کنیم، اما آلما بسیار مرموزتر است و همهی این مرموز بودن را مدیون نقشآفرینی کریپس است.
۳. فیلیپ سیمور هافمن در استاد
- محصول: ۲۰۱۲
- سایر بازیگران: واکین فینیکس، امی آدامز
- امتیاز راتن تومیتوز: ۸۴ از ۱۰۰
- امتیاز متاکریتیک: ۸۶ از ۱۰۰
یکی از بینقصترین صحنههایی که اندرسن تا به امروز کارگردانی کرده است و نوشته است در اویل استاد رخ میدهد. وقتی که فردی کوئل در کشتی شخصی لانکستر داد با او روبهرو میشود و نوشیدنی مخصوصی برای نوشیدن به او میدهد. لنکستر، کویل را ترغیب میکند تا در روندی که در آن باید به یک سری از سؤالات، بدون پلکزدن، پاسخ دهد، شرکت کند؛ شخصیت فینیکس در این صحنه شکافته میشود، حال آن که هافمن در نقش لنکستر داد بهطور آزاردهندهای آرام است.
اجرای هافمن کمتر از فینیکس نمایشی است و به همان اندازه مهم و همین است که استاد را به یکی از بهترین فیلمهای اندرسن تبدیل میکند. دفعات کمی که لنکستر از کوره در میرود به این دلیل وحشتآور است که او در سایر شرایط بسیار آرام است و همانند یک دانای کل همه چیز را تحت کنترل دارد. این فیلم دو قطب دارد و هافمن فقید در یکی از آخرین نقشآفرینیهای خود یکی از قطبهای آن است.
۲. واکین فینیکس در استاد
- محصول: ۲۰۱۲
- سایر بازیگران: فیلیپ سیمور هافمن، امی آدامز
- امتیاز راتن تومیتوز: ۸۴ از ۱۰۰
- امتیاز متاکریتیک: ۸۶ از ۱۰۰
اگر شما عاشق فینیکس در نقش یک دلقک در رأس جرم و جنایت شدهاید، پس باید از استاد پل توماس اندرسن سپاسگزار باشید؛ فیلمی که در آن فینیکس به همان اندازه حیوانی، رازآلود و غیروابسته است.
وقتی که برای اولین بار استاد بهعنوان فیلم جدید اندرسن معرفی شد، اشاره شد که اندرسن اینبار علمگرایی را هدف قرار داده است. در حالی که بخشی از فیلم به همین نکته میپردازد، استاد فیلمی است دربارهی مطالعهای خیرهکننده من باب انسان بهعنوان یک حیوان؛ مطالعهای که از طریق شخصیت یک سرباز نیروی دریایی جنگ جهانی دوم بهنام فردی کوئل صورت میگیرد. نقشآفرینی خشن فینیکس همان چیزی بود که کارنامهی کاری او را پس از رسیدن به نشیبی خطرناک دوباره به اوج رساند.
۱. دانیل دی-لوئیس در خون به پا خواهد شد
- محصول: ۲۰۰۷
- سایر بازیگران: پل دانو، کوین جی اکونر
- امتیاز راتن تومیتوز: ۹۱ از ۱۰۰
- امتیاز متاکریتیک: ۹۳ از ۱۰۰
دی-لوئیس که کاملا به حق برای این نقشآفرینی خود دومین اسکار را به کارنامهی هنریاش افزود، بهعنوان یکی از بزرگترین بازیگران تاریخ سینما شناخته میشود و دانیل پلینویو سایهای عظیم بر تمام فیلمهای اندرسن میاندازد.
دی-لوئیس در نقش پلینویو یکی از نفسگیرترین و وحشتآورترین نقشآفرینیهای خود را ارائه میدهد. فیلم دربارهی یک مرد است که به دنبال نفت میگردد و توسط آن در اوایل قرن بیستم ثروتمند میشود. اگرچه شاید تمام چیزی که ما از فیلم به خاطر خواهیم آورد لحظههای بهیادماندنی باشد که دی-لوئیس خلق کرده است؛ مانند صحنهی انتهایی فیلم که او با صداسازیای فوقالعاده میگوید: «من میلکشیک تورو میخورم.»
دی-لوئیس از یک مرد که در دوران منفعتگرایی روح خود را باخته است، شخصیتی پیچیدهتر خلق میکند؛ مانند عمق مخفی احساسات پلینویو وقتی که با مردی آشنا میشود که میپندارد برادرش است. دی-لوئیس بهدرستی یکی از بهترین بازیگران تاریخ سینما است و این بهترین نقشافرینی او در بهترین فیلم پل توماس اندرسن است.
منبع: slashfilm