از فیلم سراسر احساس ایتی (.E.T) تا هجوم دایناسورهای پارک ژوراسیک (Jurassic Park)، در این مطلب فیلمهای علمی-تخیلی استیون اسپیلبرگ را از بدترین تا بهترین رتبهبندی کردیم.
استیون اسپیلبرگ تقریبا در همهی ژانرهای ممکن فیلم ساخته است، اما فیلمهای علمی-تخیلی او چگونه از بدترین تا بهترین رتبهبندی میشوند؟ از سال ۱۹۷۷ تا ۲۰۱۸، او بارها به سرچشمهی تماشایی ژانر علمی-تخیلی و تفریحگاه جدیدترین پیشرفتهای تکنولوژیکی سینما و بهعنوان منشوری که توانست برخی از شخصیترین آثار خود را از طریق آن فیلتر کند بازگشته است.
موفقیت بزرگ اسپیلبرگ با کارگردانی فیلم آروارهها (Jaws) در ۱۹۷۵ اتفاق افتاد. این فیلم رکورد گیشه را در آن زمان به دست آورد، موفقیت مهمی داشت و اولین نامزدی اسکار بهترین فیلم را برای او به ارمغان آورد. بلافاصله پس از آن، اسپیلبرگ چشم به ستارگان دوخت و کارگردانی فیلم برخورد نزدیک از نوع سوم (Close Encounters of the Third Kind) را انجام داد و بلافاصله بعد از آن ایتی موجود فرازمینی (E.T. The Extra-Terrestrial) را ساخت. تسلط او بر ژانر علمی-تخیلی همچنان باقی مانده است و در تمام عمر حرفهای پربار اسپیلبرگ، چه در پارک ژوراسیک با ایجاد وحشت به وسیلهی دایناسورها یا گزارش اقلیت (A.I. or Minority Report)، هرگز تا کنون وقفهای در این توانایی او ایجاد نشده است.
استیون اسپیلبرگ از زمان فیلم برخورد نزدیک تا بازیکن شمارهی یک آماده (Ready Player One)، جایگاه خود را بهعنوان یکی از مهمترین کارگردانان ژانر علمی-تخیلی اثبات کرده است. در اینجا فیلمهای علمی-تخیلی او از بدترین تا بهترین رتبهبندی شده است.
۸. بازیکن شمارهی یک آماده (Ready Player One)
- بازیگران: تای شرایدن، اولیویا کوک، بن مندلسون
- محصول: ۲۰۱۸
- امتیاز متاکریتیک: ۶۴ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷٫۴ از ۱۰
به نظر میرسید در طول سالهای ۲۰۱۰ اسپیلبرگ کاملا از سرگرمیهای پرطرفدار کودک درونش که بر اوایل کار او سایه انداخته بود فاصله گرفته است. در عوض، این کارگردان با نگاههای پیچیده و ظریف به تاریخ آمریکا با ساختن آثاری مانند پل جاسوسها ( Bridge of Spies) یا لینکلن (Lincoln) متمرکز شد. به این ترتیب، هنگامی که اعلام شد او اقتباس رمان پرفروش ارنست کلاین دربارهی آیندهای بسیار خشن را بر عهده دارد که جامعه را مجبور به فرار به واقعیت مجازی میکند، هیجان و انتظار زیادی برای بازگشت او به چنین ژانر پرطرفداری بوجود آمد. افسوس، بازیکن شمارهی یک آماده تنها یک نمایش چشمنواز است، زیرا کارگردان علاقهی چندانی به آوردن هر نوع احساساتی در طرح اصلی خود ندارد و در عوض با جان و دل تسلیم بسیاری از سکانسهای اکشن طولانی مدت CGI میشود که کاملا سرشار از IP است. این فیلم برای جامعهی علاقهمند ما به نوستالژی میتوانست جالب باشد، اما متأسفانه، جدا از سکانسی در اواسط آن که هتل اورلوک فیلم درخشش را بازسازی میکند، فیلمی به شدت و به شکل باورنکردنی خالی از احساس و شادی است.
۷. جهان گمشده؛ پارک ژوراسیک (The Lost World: Jurassic Park)
- بازیگران: جف گلدبلوم، جولیان مور، وینس وان
- محصول: ۱۹۹۷
- امتیاز متاکریتیک: ۵۹ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۶٫۶ از ۱۰
اسپیلبرگ در واقع اهل ساختن دنبالهی فیلم نیست و وقتی این کار را انجام میدهد، معمولا به تقویت بیش از حد نسخهی اصلی و بازدهی بیشتر میرسد. این موضوع مطمئنا دربارهی جهان گشمده صادق است، این اولین دنبالهی پارک ژوراسیک بود که نشان داد تازه نگه داشتن فرمول پارک دایناسورها کار سختی است. در اینجا هیچ چیز شگفتانگیزی مانند قسمت اول وجود ندارد. با وجود ظاهر شدن جولیان مور و وینس وان، شخصیتهای جالبی هم به چشم نمیخورد. جف گلدبلوم، که در قسمت اول از نظر عصبی هیستریک بود، به مردی برجسته با شرایط متفاوت ارتقا یافته است و اسپیلبرگ به غیر از یک تلاش برای رساندن یک پیام زیست محیطی، کمی هم به اضافه کردن لحظات بامزه و سرگرم کننده میپردازد، مانند گم شدن تیرکس در ساندیگو. همهی اینها بدون آلن گرانت و الی ساتلر بسیار احمقانه و مضحک است، اما یادآوری خوبی از مهارتهای کارگردان در ساخت برخی از جذابترین مجموعههای اکشن سینما است.
۶. جنگ دنیاها (War Of The Worlds)
- بازیگران: تام کروز، داکوتا فانینگ، میراندا اتو
- محصول: ۲۰۰۵
- امتیاز متاکریتیک: ۷۳ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۶٫۵ از ۱۰
بسیاری از طرفداران و منتقدان اسپیلبرگ این فیلم را به همراه ترمینال (The Terminal) محصول ۲۰۰۴ و مونیخ (Munich) محصول ۲۰۰۵ یک سهگانهی غیررسمی دانستند که بر حال و هوای آمریکا پس از فاجعهی ۱۱ سپتامبر متمرکز شده است. در حالی که فیلم اول دلچسبتر است و دومی بیشتر بر جوایز تمرکز دارد، جنگ دنیاها از هر دو نام سهگانه فراتر میرود و به یکی از هولناکترین و قطعیترین فیلمهای آمریکایی دربارهی آن روز وحشتناک تبدیل میشود. دیگر از ماجراجوییهای پارک ژوراسیک خبری نیست، هیچ یک از آدمهای خوب و آروارهای هم در کار نیست. این در وهلهی اول فیلمی دربارهی ترس و وحشت است، از رودخانهای که با اجساد سرریز میشود تا هیولاهای سهپایهی وحشتناک و اسپیلبرگ داستان خود را دربارهی کشوری که با یک حملهی قریب به اتفاق ویرانگر روبهرو شده و رژهی تیره و تار کابوس را روایت میکند. منتقدان ممکن است پایان ناگهانی امداد غیبی (deus ex machina) آن را مسخره کنند (اگرچه ایدهی از بین بردن گونهای ویروس در سال ۲۰۲۰ کمی بیشتر قابل لمس باشد)، اما این فیلم تقریبا یکی از وحشتناکترین و قدرتمندترین فیلمهای اسپیلبرگ است.
۵. گزارش اقلیت (Minority Report)
- بازیگران: تام کروز، کالین فارل، سامانتا مورتون
- محصول: ۲۰۰۲
- امتیاز متاکریتیک: ۸۰ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷٫۶ از ۱۰
ارتباط ۱۱ سپتامبر به فیلم جنگ دنیاها ختم نمیشود. درست است که اقتباس اسپیلبرگ از داستان گزارش اقلیت مدتها قبل از سپتامبر ۲۰۱۱ ساخته شده بود، اما تصویری پارانویا و یک نظارت اجتماعی، که در آن پلیس میتواند افراد را فقط به این دلیل که فکر و قصد قتل خواهند داشت دستگیر کند، به تصویر کشید. روایتی وحشتناک و کاملا شگفتانگیز بسیاری از اینها به منبع اصلی آن مربوط میشود، رمانی محصول سال ۱۹۵۶ نوشتهی فیلیپ کی دیک، که از آن برای دیگر شاهکارهای علمی-تخیلی مانند بلید رانر (Blade Runner) و یادآوری کامل (Total Recall) الهام گرفته شده است. با این حال، فیلم بسیار متفاوت از کتاب است و اسپیلبرگ همراه با فیلمبرداری فوقالعادهی یانوش کامینسکی، بهترین شکل این داستان اقتباسی را به تصویر میکشد. در اوایل سالهای ۲۰۰۰ اسپیلبرگ با تسلط بر این ژانر با ناامیدی از خوشبینی که علامت تجاری او در دههی ۷۰ و ۸۰ بود برگشت. گزارش اقلیت، که بر بازی قوی تام کروز متکی است، به همان اندازه یک فیلم تکان دهنده و هیجانانگیز است.
۴. برخورد نزدیک از نوع سوم (Close Encounters Of The Third Kind)
- بازیگران: ریچارد دریفوس، فرانسوا تروفو، ملیندا دیلن
- محصول: ۱۹۷۷
- امتیاز متاکریتیک: ۹۰ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷٫۶ از ۱۰
سال ۱۹۷۷ سالی پربار برای داستانهای علمی-تخیلی در دنیای سینما و بیانگر تلاشهای جورج لوکاس و استیون اسپیلبرگ در این ژانر بود که راه را برای انواع فیلمهای ساخته شده تا به امروز باز کرد. با این حال، اگر جنگ ستارگان یک نگاه ویژه به فضا، یک داستان افسانهای وسترن دربارهی خیر و شر، قهرمانان عجیب و غریب، شاهزاده خانمهای بیپروا و اسلحههای لیزری بود، برخورد نزدیک از نوع سوم داستانی جدیتر و باشکوهتر بود، تا جایی که اسپیلبرگ پس از دستیابی به موفقیت این فیلم، به فکر ساخت دنبالهای هم از آن بود. این فیلم بیش از هر کدام از آثار اسپیلبرگ در مورد کنجکاویهای کودکانه است، اما یک ویژگی اسرارآمیز و تسخیر شده در نمای فرازمینی آن وجود دارد. این یکی از کندترین، سردترین و به فکر فرو برندهترین! فیلمهای اسپیلبرگ است، اما داستان آن دربارهی مردی وسواسی است که در آشپزخانهاش مدل میسازد و سعی میکند با نیروی کیهانی بزرگتر از خودش ارتباط برقرار کند هم به طرق مختلف تصویر کلی از زندگی حرفهای او است. سکانس پایانی بهعنوان یکی از بارزترین آثار او، تصویری سمفونیک بصری و شنیداری است که فقط توسط چنین استادی قابل ارائه است. اسپیلبرگ با فیلم نمادین آروارهها یک ماکت ساده را به یک فیلم پرفروش تبدیل کرد، اما با برخورد نزدیک خواستههای خود را برای فراتر رفتن از تلههای ژانر و دستیابی به ستارهها آشکار کرد.
۳. هوش مصنوعی (A.I. Artificial Intelligence)
- بازیگران: هالی جوئل آزمنت، جود لا، برندن گلیسون
- محصول: ۲۰۰۱
- امتیاز متاکریتیک: ۶۵ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷٫۲ از ۱۰
بدون شک یکی از قطبیترین آثار کل فیلمشناسی اسپیلبرگ هوش مصنوعی است که حتی پس از ۲۰ سال هم به درستی مورد ارزیابی قرار میگیرد. این یک افسانهی بازگشت به علمی-تخیلی نبود که تماشاگران شاید در سال ۲۰۰۱ از کارگردان انتظار داشتند یا میخواستند، بلکه به شکل سادهای در مجموعهای قرار میگیرد که اکنون شامل خروجیهای تیره و تار ژانر علمی-تخیلی مانند گزارش اقلیت است. علاوه بر این، نقدهای اولیهای که بر تقسیم فیلم به «قسمتهای استیون اسپیلبرگ» و «قسمتهای استنلی کوبریک» وارد شده بود (اسپیلبرگ و کوبریک سالها قبل از مرگ کوبریک ایدهی این فیلم را با هم ارائه داده بودند) اکنون میتواند تا حد زیادی بهعنوان یک نظر نامعقول مطلق نادیده گرفته شوند.
در حالی که هوش مصنوعی با فضای سرد و بی روح کوبریک که شناسهای از آثارش محسوب میشود سرشار است، این یک فیلم از ابتدا تا انتها پر از رد پای اسپیلبرگ است. در واقع، میتوان استدلال کرد که این فیلم ارتباطی محض بین مردی است که آروارهها و مهاجمان صندوق گمشده ساخته و کسی که لینکلن و مونیخ را ساخته است. هالی جوئل آزمنت در نقش دیوید یک نسخهی وحشتناک و سرگرم کننده از هنری توماس در نقش الیوت است. هرکسی که این فیلم را تماشا کند و بگوید پایان آن به احساساتی دلانگیز ختم میشود قطعا درست توجه نکرده است. آخرین تصویری که اسپیلبرگ ارائه میکند یک کنایه از وحشتناکترین و آزاردهندهترین کارهای او است.
۲. پارک ژوراسیک (Jurassic Park)
- بازیگران: سام نیل، لورا درن، جف گلدبلام
- محصول: ۱۹۹۳
- امتیاز متاکریتیک: ۶۸ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۸٫۱ از ۱۰
چیزهای زیادی برای تحلیل دربارهی پارک ژوراسیک وجود دارد، خواه این نوآوری تکنیکی و CGI باشد، یا جان ویلیامز نمادین، یا این واقعیت که هنوز هم بسیار شگفتانگیز است و یا اینکه که در همان سال بهعنوان یکی دیگر از شاهکارهای او در تاریخ، قطب مقابل فهرست شیندلر منتشر شد. سال ۱۹۹۳ نمایانگر یک تصویر مهم از تنوع بینظیر آثار اسپیلبرگ است، اما پارک ژوراسیک تا به امروز آخرین فیلم پرفروش بزرگی است که همچنین میتواند جزء بهترین آثار او محسوب شود. در قلب خود یک تمثیل فرانکشتاین دربارهی غرور دارد. پارک ژوراسیک بهعنوان یکی دیگر از کلاسهای اسپیلبرگ با کنجکاویهای کودکانهی او شروع شده و به دایناسورها اجازه میدهد تا دلهرهآور عمل کنند و به یکی از هیجانانگیزترین سواریهای تماشاگران بر قطار سینما تبدیل شود. بسیاری از کارهای سخت و غیرقابلباور این کارگردان در اینجا به نمایش گذاشته شده است، از صحنهی مقدماتی تیرکس گرفته تا صحنهی آشپزخانهی شبیهسازی شده و ولاسیرپتر وحشتناک و متغیر. ساخت دنبالهی پنجم برای سال آینده در نظر گرفته شده است، اما هیچ کدام هرگز بر نسخهی اصلی برتری نخواهند داشت.
۱. ایتی موجود فرازمینی (E.T. The Extra-Terrestrial)
- بازیگران: هنری توماس، دی والاس، رابرت مکناتن
- محصول: ۱۹۸۲
- امتیاز متاکریتیک: ۹۱ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷٫۸ از ۱۰
ET فیلم تعیین کنندهای در حرفهی استیون اسپیلبرگ است. با فیلمنامهی ملیسا ماتیسون آغاز میشود که داستان پسری در حومهی شهر را روایت میکند که در انبار خود بیگانهای پیدا میکند و تصمیم میگیرد از آسیب در امان نگهش دارد. با این حال، اسپیلبرگ است که این مفهوم ساده را به یکی از اصلیترین داستانهای دوستی سینما تبدیل میکند. همه چیز در این فیلم زنده به نظر میرسد، از صحنهی آغازین پویای یک مادر مجرد که سعی میکرد بچههای باهوشش را در کنار هم نگه دارد و پیتزا سفارش دهد، تا عروسک گردانی قابل توجهی که به شخصیت اصلی فیلم روح میبخشد. چرخش خام هنری توماس بهعنوان الیوت بدون شک بزرگترین بازی کودک در تاریخ فیلم است. این فیلم مانند یک گل ظریف است که به یک اثر باشکوه با احساسات سر به فلک کشیده تبدیل میشود. تماشای ET تسلیم شدن در برابر قدرت کامل یک استاد سینمایی است که همیشه درک کرده که گاهی اوقات فیلتر ژانر علمی-تخیلی میتواند بهترین راه برای رسیدن به یک حقیقت جهانی باشد. در آخر، اسپیلبرگ اشک مخاطبانش را درمیآورد، زیرا فیلم از ویرانی تا سرخوشی، از شادی تا یک احساس فوقالعاده قدرتمند از دست دادن را در خود جای داده است. زمان کوتاه ET روی زمین به الیوت و تماشاگران فیلم میآموزد که چگونه عشق بورزند و وقتی زمان آن فرا رسید چگونه خداحافظی کنند. او میگوید: «من همین جا خواهم بود.» ET یکی از جاودانهترین آثار کلاسیک سینما است و نسلها یکی پس از دیگری آن را کشف خواهند کرد.