به بهانه زنده شدن مجدد در شماره اخیر از کمیک “مرد عنکبوتی شگفت انگیز” تصمیم گرفتیم این مقاله را درباره پسر کینگ پین برایتان تدارک ببینیم!
۱- شرح اولین حضور در دنیای کمیک و سرگذشت
ریچارد فیسک سال ۱۹۷۰ و در شماره ۸۳ از کمیک “مرد عنکبوتی شگفت انگیز” و به دست استن لی و جان رومیتا خلق شد. در این کمیک تصور بر این بود که ریچارد فیسک، پسر ویلسون فیسک ملقب به کینگ پین، به خاطر زندگی مجرمانه پدرش دست به خودکشی زده است. همزمان شاهد ظهور شخصیت جدیدی بودیم به نام «دسیسه چین» (Schemer):
دسیسه چین یک رئیس جرم و جنایت جدید در شهر بود که میخواست با کینگ پین رقابت کنه و جایش را بگیره. دسیسه چین امپراتوری تبهکاری کینگ پین را هدف قرار داد و مزدورانش را میدزدید و به مقرهای مختلف او حمله میکرد. جای تعجبی نداره که فعالیت های او نظر مرد عنکبوتی را به خودش جلب کرد. او حتی همسر کینگ پین (ونسا) را نیز گروگان گرفت و نبرد نهایی یک نبرد سه نفره بین دسیسه چین، کینگ پین و مرد عنکبوتی بود و در نهایت وقتی هویت واقعی اش را آشکار ساخت کینگ پین دچار بهت شدید و روان گسیختگی شد زیرا زیر ماسک او پسرش، ریچارد فیسک، قرار داشت!
در همین شماره (یعنی در شماره ۸۵ از سری نخست کمیک بوک های “مرد عنکبوتی شگفت انگیز”) به سرگذشت ریچارد هم اشاره شد و فهمیدیم که پسری ناز پروده بوده که فکر میکرده پدرش یک تاجر خوش نام و با آبرو است. ویلسون البته گاهی باهاش بدرفتاری میکرد ولی ریچارد پدرش را دوست داشت. یک بار هم شاهد بود که پدرش داره با خشونت با یک نفر رفتار میکنه و کتکش میزنه اما همچنان پدرش را خیلی قبول داشت. سپس توسط پدرش به دانشگاهی معتبر در سوئیس فرستاده شد تا درس بخواند ودر آنجا بود که فهمید که پدرش در واقع همان «کینگ پین»، رئیس مافیای شهر نیویورک است!
در حقیقت وقتی ریچارد فهمید ثروتی که باهاش در ناز و نعمت بزرگ شده محصول امپراتوری تبهکاری پدرش است، افسرده و خشمگین شد در صدد برآمد تا کارهای بد پدرش را جبران نماید. بعدش طوری وانمود کرد که خودکشی کرده که این موضوع باعث شد ویلسون فیسک بسیار از دست او ناراحت شود زیرا همیشه فکر میکرد پسرش آنقدر شجاعت داره که دست به خودکشی نزنه. و سپس همانطور که گفته شد ، مشخص شد که ریچارد زنده است و هویت دسیسه چین را برگزیده بوده و تا به امپراتوری خلافکاری پدرش ضربه بزند و … از آن زمان به بعد ریچارد فیسک به عنوان کسی که با پدرش دشمنی دارد به تصویر کشیده شد.
۲- تبدیل شدن به «رُز» (Rose)
دومین تلاش ریچارد فیسک برای تبدیل شدن به یک جنایتکار نقابدار در شماره ۲۵۳ از کمیک مرد عنکبوتی شگفت انگیز (منتشره در سال ۱۹۸۴) روی داد. در این شماره شاهد خلق تبهکاری جدید به نام «رُز» بودیم بودیم که بعدا مشخص شد همان ریچارد فیسک است! (در مورد بعدی توضیح داده میشه که چطور خالق شخصیت رز یعنی «تام دی فالکو» دوست نداشت ریچارد فیسک زیر ماسک رز باشه ولی در هر حال اینطوری شد!). او هیچ نیروی فوق بشری نداشت (یک گل رز هم همیشه روی کُت بنفش او دیده میشد!) و تنها گاهی اوقات از اسلحه های کوچک برای حمله استفاده میکرد. البته او در فنون رزمی تبحر ویژه ای داشت و یک برنامه ریز و استراتژیست قهار به شمار می آمد. درسته که رز در کارهای خلافکارانه ای مثل شرط بندی غیر قانونی شرکت داشت ولی هدف اصلی اش این بود که کینگ پین را شکست دهد و برای رسیدن به این هدف حتی با خبیث خطرناکی به نام «هاب گابلین» که آن موقع هویتش در هاله ای از ابهام بود همکاری میکرد. یک نبرد بین گروه های خلافکاری شهر در غیبت کینگ پین نیز رخ داد که رز در آن از بازیگران اصلی بود و با تبهکاران دیگری مثل Arranger و «سیلورمین» و «کله چکشی» و «جک اولانترن» و … هم در داستانی به نام Gang War سرشاخ شد.
نکته مهم درباره رز این بود که او خودش را هم سطح خلافکارانی مثل پدرش نمیدانست و همیشه اعتقاد داشت که درسته که دیگر تبهکاران کار میکند ولی آدم خوبی است تا اینکه به طور اتفاقی یک افسر پلیس را کشت و دچار دگرگونی شد …
۳- ریچارد فیسک قرار بود هاب گابلین باشد!
«هاب گابلین» (Hobgoblin) مردی است پر از رمز و راز و یکی از خطرناک ترین دشمنان مرد عنکبوتی! او در سال ۱۹۸۳ و در شماره ۲۳۸ از سری کمیک “مرد عنکبوتی شگفت انگیز” توسط نویسنده ای برجسته به نام «راجر استرن» و طراحی نامدار به نام «جان رومیتا جونیور» خلق شد، یعنی زمانی که «نورمن آزبورن» بزرگ در کمیک های مرد عنکبوتی مرده پنداشته میشد و واقعا جای خالی یک گابلین تمام عیار در داستان های اسپایدرمن حس میشد. اما از همان ابتدا سعی شد هویت هاب گابلین مخفی بماند. در واقع سالها طول کشید تا خوانندگان بلاخره فهمیدند او واقعاً کیست! برای آنکه با داستان نحوه تبدیل شدن او به یکی از دشمنان خطرناک مرد عنکبوتی آشنا شوید، بهتره این مقاله را بخوانید. اسپایدرمن و هاب گابلین بارها و بارها با یکدیگر جنگیدند ولی اسپایدرمن هر بار به دلایلی نتوانست ماسک از صورتش بردارد تا پی به هویت مخفی اش ببرد. تا اینکه «راجر استرن» در شماره ۲۵۲ مرد عنکبوتی شگفت انگیز ، کمیک های مرد عنکبوتی را رها کرد در حالیکه هنوز هویت مخفی هاب گابلین را برای خوانندگان فاش نکرده بود! او حتی به سردبیران مارول هم در این باره چیزی نگفت! بعد از رفتن استرن، آقای «تام دی فالکو» نویسنده کمیک های “مرد عنکبوتی شگفت انگیز” شد و برای مدتی تونست معمای هویت واقعی هاب گابلین را با موفقیت ادامه بده ولی گفته شده او قصد داشت در نهایت فاش کنه که زیر نقاب هاب گابلین کسی نیست جز «ریچارد فیسک»! ولی سردبیر آن وقت کمیک بوک های مرد عنکبوتی به نام «جیم آوزلی» با این ایده مخالف بود زیرا آن موقع خبیث مرموز دیگری به نام «رُز» در داستان های مرد عنکبوتی وجود داشت که او هم هنوز هویتش فاش نشده بود و آوزلی اصرار داشت که ریچارد فیسک باید رُز باشد، نه هاب گابلین! کار به جایی کشید که دی فالکو اخراج شد و در داستانی عجیب فاش شد هاب گابلین، خبرنگار قدیمی دیلی بیوگل به نام «ند لیدز» بوده است (این مقاله را بخوانید) ! سپس آوزلی خودش در شماره ۳۰ از کمیک Web of Spider-Man داستانی نوشت که در آن مشخص شد رز همان ریچارد فیسک است! (اینجوری به خواسته دیرینه خودش رسید!
البته در نهایت و پس از گذشت ۱۰ سالT راجر استرن داستان Hobgoblin Lives را نوشت که در آن نشان داد نه ریچارد فیسک و نه ند لیدز بلکه «رادریک کینگزلی» هاب گابلین بوده است …
۴- همکاری با «آلفردو مورِلی»
«آلفردو مورلی» (Alfredo Morelli) دوست صمیمی ریچارد فیسک بود که بهش کمک کرد با پدرش بجنگه. آلفردو صورتش را عمل جراحی کرد تا شبیه به ریچارد بشه. اما وقتی کینگ پین به دست بی باک و هایدرا سرنگون شد، به ریچارد خیانت و طوری وانمود کرد که انگار ریچاردِ حقیقی است و جانشین کینگ پین شد! اما وقتی ریچارد به یک وجلنتی به نام «رز خونین» تبدیل شد (در مورد بعدی راجع بهش توضیح داده میشه) ، به آلفردو شلیک و او را زخمی کرد. آلفردو هم با شخصیتی به نام Trench ملاقات و یکی از زره های ساخته شده از نانو فن آوری او را دزدید و با هویت «گانتلِت» (Gauntlet) به شهر برگشت:
اما در نهایت به دست قهرمانی به نام «نایت واچ» شکست خورد و به زندان افتاد.
۵- تبدیل شدن به «رُز خونین»!
در مورد شماره ۳ گفتیم که وقتی ریچارد فیسک در هیبت رز فرو رفته بود ناگهان پس از کشتن یک افسر پلیس دچار دگرگونی شد و تصمیم گرفت به یک وجلنتی/vigilante (کسی که نیروی پلیس و قانون را برای اجرای عدالت کافی نمیداند و خودش مستقیما دست به اجرای قانون میزند) تبدیل شود به نام «رز خونین» (Blood Rose) ! در واقع او مثل پانیشر شده بود و با بی رحمی خلافکاران را به قتل میرساند و همانطور که در مورد قبلی گفته شد حتی به دوست قدیمی خودش (آلفردو مورلی) هم رحم نکرد. ولی در نهایت مرد عنکبوتی شکستش داد و روانه زندان شد.
۶- کشته شدن به دست مادر
چند سال بعد وقتی ویلسون فیسک دوباره تونست به مقام کینگ پین شهر نیویورک برسه ، ریچارد هم دوباره در کنارش دیده شد. او به پدرش قول داد که دیگه بهش ضربه نزنه و قصدی برای سرنگونی اش نداشته باشه. ولی پس از ملاقات با یکی از رفقای دوران کودکی خودش به نام «ساموئل سیلکه» (Samuel Silke) که یک قاتل حرفه ای بود، به نظرش رسید که سرانجام تونسته به بهترین راه برای کشتن پدرش دست پیدا کنه (سیلکه برای کینگ پین کار میکرد ولی وقتی فهمید او علیرغم باخبر بودن از هویت واقعی بی باک همچنان بهش اجازه میده تو کاراشون دخالت کنه، از دست او شاکی شد) نقشه او و سیلکه چیزی نمونده بود به موفقیت برسه (سیلکه با چاقو به کینگ پین که قبلا کور شده بود، ضربه زد و جراحت مهلکی بهش وارد آورد ولی ویلسون جان سالم به در برد).
با این حال ریچارد روی مادرش (ونسا) حساب نکرده بود (او شوهرش را به اروپا فرستاد تا بتونه تجدید قوا کنه). وقتی ریچارد به خانه برگشت مادرش را دید که آنجا منتظرش است.
او به مادرش گفت که تنها با حذف پدرش میتونند آزادی به دست بیاورند و نقشه قتلش را کشیده بوده تا پس از سالها به آرامش برسند.
ولی ونسا بهش شلیک کرد و کشتش!
(این اتفاق در شماره ۳۱ از سری دوم کمیک های Daredevil رخ داد که سال ۲۰۰۲ منتشر شد).
۷- زنده شدن!
و پس از چند سال سرانجام ریچارد فیسک در شماره ویژه از مرد عنکبوتی شگفت انگیز که اینجا ترجمه شده است، زنده شد! زنده شدن حاصل آرکی طولانی درباره جستجوی بی امان کینگ پین برای یافتن تکه های لوحی قدرتمند موسوم به لوح “حیات” بود که سرانجام به نتیجه رسید (به کمک مزدوری به نام «بومرنگ» و البته خود مرد عنکبوتی!). در حالی که همگان فکر میکردند ویلسون میخواهد با این لوح ، همسر خودش (ونسا) را زنده کند اما در کمال تعجب پسرش ریچارد را زنده کرد. او در توجیه کار خود گفت که وقتی از شیطانی به نام «کیندرد» خواسته تا همسرش را زنده کند بهش گفته بود که “آیا مطمئنی همسرت میخواهد زنده شود؟” بنابراین پسرشان را زنده کرد تا اینگونه روح همسرش نیز که به خاطر کشتن پسرشان در عذاب بود، به آرامش برسد.
۸- رُزهای دیگر
گروهبان «بلوم» (Blume) از اعضای اداره پلیس نیویورک بود. برادرش، بیلی، که یک پلیس بود به دست کینگ پین کشته شد و او در صدد انتقام برآمد. پس از آنکه هویت واقعی ریچارد فیسک فاش شد ، بلوم هویت رز را برای انتخاب کرد و با ریچارد همکاری کرد تا به هدفش برسد (او خبر نداشت که این ریچارد فیسک در واقع همان آلفردو مورلی است که با جراحی پلاستیک خودش را به شکل ریچارد فیسک درآورده!). سپس در داستانی دیدیم که ریچارد (یعنی همان آلفردو!) برای کشتن پیتر پارکر جایزه تعیین کرده است (پیتر عکس هایی گرفته بود که برایشان خطرناک بود). اینجا بود که بلوم احساس کرد زیاده روی کرده اند و از شریکش خواست تا دست از سر پارکر بردارد و حتی با مرد عنکبوتی همکاری کرد ولی در نهایت به دست افراد ریچارد (یعنی همان آلفردو!!) کشته شد.
و اما رُز سوم در کمیک های مرد عنکبوتی، «جیکوب کانُوِر» (Jacob Conover) نام داشت.
کانور از خبرنگاران دیلی بیوگل بود که اگر یادتان باشد آن مقاله معروف را درباره پسر بچه ای که اشیا مربوط به مرد عنکبوتی را جمع آوری میکرد نوشته بود (کمیکش اینجا ترجمه شده است). همچنین گفته میشه وقتی «بولزآی» برای اولین بار خودش را به عنوان یک تبهکار معرفی کرد، با کانور مصاحبه ای انجام داد تا سرشناس بشه. در هر حال، کانور از بیوگل اخراج شد و اینجا بود که از «جی جونا جیمسون» و معاونش ، «رابی رابرتسون» کینه به دل گرفت. از سوی دیگر او قبلا یک بار جان یکی از روسای خلافکاری شهر به نام «دون فورچوناتو» (Don Fortunato) را نجات داده بود و او وقتی خبردار شد کانور از کار بیکار شده بهش پیشنهاد داد تا هویت رز را برای خودش انتخاب کند و بدین ترتیب او به سومین رُز دنیای مارول تبدیل شد و برای مدتی این لقب را در اختیار خود داشت.
و اما چهارمین شخصی که در داستان های مرد عنکبوتی هویت رُز را داشته، «فیلیپ هِیز» (Phillip Hayes) نام دارد.
او دکتری بود که بودجه خودش را مربوط به پروژه ژن درمانی در آزمایشگاه Phelcorps از دست داد (حادثه ای در آزمایشگاه رخ داد که در نتیجه آن قهرمان جدیدی به نام «جک پات» خلق شد) و هویت رز را برای خودش انتخاب کرد و دست به قاچاق مواد مخدری که از غدد خبیثی به نام «فاسد کننده» (Corruptor) تولید میشد، زد. او موفق شد خودش را تا مدتها از دید ابرقهرمانان پنهان سازد ولی جک پات بهش داشت نزدیک و نزدیک تر میشد و وقتی در نهایت هویت جک پات را فهمید، بومرنگ را استخدام کرد تا به خانه اش بروند و همسرش را در مقابل دیدگان او و دخترش به قتل برساند (مورد شماره ۷ این مقاله را بخوانید).
۹- پسر ریچارد فیسک در دنیای ۲۰۹۹ مارول، بی باک است!
سال ۲۰۰۴ ، مارول بی باک جدیدی را برای دنیای سال ۲۰۹۹ معرفی کرد. او «ساموئل فیسک» (Samuel Fisk) نام داشت و پسر ریچارد فیسک و نوه ویلسون فیسک (کینگ پین) بود. ساموئل فهمید که پدر بزرگش مت مورداک (بی باک اریجینال) را کشته است. او که از گذشته خانواده خودش خجالت میکشید و میخواست جبران کند ، از ثروت زیادی که برایش به ارث گذاشته بودند استفاده کرد تا لباس مجهزی برای خودش بسازد و خودش را به مبارزی در راه عدالت به نام بی باک تبدیل کرد. البته کمیک های سری ۲۰۹۹ ابتدا یک بی باک دیگر هم داشتند که در این مقاله معرفی شده است.
و حالا که صحبت از دنیاهای موازی شد باید خدمتتون عرض کنم که در دنیای شماره ۱۶۱۰ مارول که به دنیای Ultimate مشهور است ما شخصیتی را داشتیم به نام «رُز» که هیچ وقت نام واقعی اش فاش نشد و به نظر هیچ ارتباط خانوادگی با کینگ پین نداشت ولی مشاور کینگ پین بود.
وقتی کینگ پین دستور حمله به دبیرستان پیتر پارکر را صادر کرد، او با این کار مخالفت کرد.
۱۰- حضور در دیگر گونه های سرگرمی
ریچارد فیسک در انیمیشن معروف مرد عنکبوتی در دهه ۹۰ میلادی به نام “اسپایدرمن: مجموعه کارتونی” حضور داشت (با صدای «نیک جیمسون».
این نسخه از او به پدرش وفادار بود و یک شرکت پوششی به نام فیسکترانیکس (Fisktronics) داشت . در دو اپیزود این سریال که بی باک هم در آن حضور داشت، پیتر پارکر استخدام شد تا برای ریچارد در این شرکت کار کند و ریچارد برایش پاپوش دوخت اما او با همکاری با مت مورداک/بی باک تونست خودش را تبرئه کنه.
یک نسخه بچه از ریچارد فیسک در انیمیشن سینمایی تحسین شده “مرد عنکبوتی: سفر به دنیای عنکبوتی” حضور یافت.
این نسخه از ریچارد فیسک از فعالیت های مجرمانه پدرش خبر نداشت تا اینکه او مادرش دیدند که ویلسون دارد با مرد عنکبوتی میجنگد و وحشت و فرار کردند که باعث شد با یک کامیون تصادف کرده و کشته شوند. این حادثه موجب شد تا ویلسون انگیزه پیدا کنه و بره سراغ ساخت دستگاهی به نام تسریع کننده ذرات تا بتونه از طریق آن نسخه های موازی پسر و همسرش رو از دنیاهای دیگر پیدا کنه.
همچنین در این انیمیشن وقتی مایلز مورالز و اون پیتر پارکر شکم گنده (!) وارد مقر پیتر پارکر کشته شده میشوند شاهد هستیم که روی دیوار یک سری عکس و بریده های روزنامه وجود داره که نشون میده در این دنیا پیتر پارکر با خبیث های دیگری مثل کله چکشی (Hammerhead) که عکسش سمت راست بالا دیده میشه یا مجریان جنایت (the Enforcers) که سمت چپ دیده میشن و … نیز میجنگیده.
اما چیزی که جالبه اون آقایی هستش که ماسک بر صورت داره و اون پایین سمت راست تصویر دیده میشه که رُز هستش که قطعا با توجه به مرگ پسر کینگ پین، ربطی به ریچارد فیسک نداره: