شیرین عنوان فیلمی ایرانی ساخته عباس کیارستمی است که در سال ۱۳۸۷ خورشیدی (۲۰۰۸ میلادی) تولید شد. فیلم تصویرگر نگاه ۱۱۳ بازیگر زن، بدون هیچ سخنی به دوربین فیلمبرداری است، در حالی که صداهایی از قرائت منظومه خسرو و شیرین نظامی گنجوی به گوش می‌رسد. همه بازیگران فیلم به جز ژولیت بینوش، ایرانی و همگی از هنرپیشگان حرفه‌ای سینما هستند. در فیلم شیرین زنان هنرپیشه تک تک در برابر دوربین ظاهر شده و نگاه‌ها و واکنش‌های خود را به نمایش گذاشته‌اند. البته مردان هم در سالن سینما دیده می شدند اما در حاشیه دوربین دیده می شوند و دوربین فقط روی بازیگران زن تمرکز می کند. همایون ارشادی یکی از بازیگرانی است که در حاشیه تصویر دیده می شود. فیلم شیرین که به شیوه دیجیتال فیلم‌برداری شده‌است، در مراسم گشایش شصت و پنجمین جشنواره فیلم ونیز و در بخش خارج از مسابقه به نمایش گذاشته شد.

شیرین مرثیه‌ای برای کیارستمی

به بهانه خبر ویران کننده سفر کیارستمی که مرگ نبود و سفری بود از میان گندم زارهای «باد ما را خواهد برد» ؛«شیرین» را دوباره دیدم.یکی از شاهکارهای او.فیلمی که باید آن را در نگاه زنان سینمای ایران و در میان لب گزیدن ها و تلخ خنده ها و اشک هایی که به سرعت بر گونه ها غلطان است, نگاه کرد.فقط صداهایی را شنید که در نگاه این زنان که همه گویی شیرین هستند, تبلوری تازه یافته است.فیلمی که از ابتدا تا انتهایش مرگ است. سوگواره شیرین برای نگاه فرهاد و آغوش خسرو.سوگواره زنان این سرزمین و عاشقانی که قرار نیست هیچ وقت عاشقی کنند؛ عاشقانی که یا دیر می رسند و گردی از معشوق به جا مانده, یا هرگز نمی رسند.

زنانی که عشق را در پشت پلکهایشان پنهان می کنند؛ تا به یک مژه بر هم زدن ,با اشکی داغ از گونه هایشان جاری شود و راز مگویشان را بر دروازه های شهر جار زنند.شیرین شاهزاده ارمن مرثیه برای کیارستمی می خواند و زنان این سرزمین که شاعرانگی مردی چون او برایشان بهشتی دست نیافتنی است ،در سوگش مویه می کنند.کیارستمی برای ایشان چون فرهاد است که شیرین واسب چموشش را روی دوش خود گرفته و از کوه عشق بالا می رود.فیلم« شیرین» مرثیه ای برای کیارستمی است و باید آن را مراسم ختمی دانست ,که کیارستمی برای خودش تدارک دیده ,تا همه زنان سرزمینش برایش با صدای بلند گریه کنند.

کیارستمی مرگ را هم به بازی گرفته بود و قرار نبود بمیرد, که سرشار از شور زندگی بود، وقتی در میان گندم زارهای «باد ما را خواهد برد» نجوا می کرد که از پیری بدتر,مرگ است و افسوس این جهان زیبا را می خورد؛ که بعد از مرگ دیگر از دیدنش محروم می ماند؛ آنگاه که نگاهش خیامی بود:

گویند کسان بهشت با حور خوش است….. من می گویم که آب انگور خوش است

این نقد بگیر و دست از آن نسیه بدار………… کاواز دهل شنیدن از دور خوش است.

این فرار از مرگ و درگیری مستقیم با مرگ در آثار کیارستمی مثل «طعم گیلاس» و «شیرین» و «باد ما را خواهد برد», نشان از لذت بردن عمیق او از هستی داشت و مرگ اندیشی او معطوف به بقای جاودان بود, تا خلاصی از جهانی پر از نکبت و تلخی .جهانی که او قطعا از پشت عینک دودی اش بهتر آن را می دید و زیباتر درک می کرد؛ جهانی که او با نرمی و لطافت یک توت یک انسان در آستانه خودکشی را به زندگی بر می گرداند.وقتی برای گرفتن یک عکس ده ساعت انتظار می کشید تا نور از همان جایی که می خواست به شاخه های درخت بتابد؛یعنی با طبیعت و بهار و تابستان و پاییز و زمستان یکی شده بود و اصلا او فصلی جداگانه بود ,که همه فصول بود و هیچ کدام نبود.

او حتی می خواست برای مرگش, شیرین های سرزمینش مویه کنند, که او فرهاد بود و کوه کنده بود برای هنر این سرزمین، که تا بیستون باقی است,«خانه دوست کجاست» جاودان و «طعم گیلاس» ماندنی است.حالا او آرام گرفته در بی کرانی که تجربه های جدید بصری را برایش فراهم آورده است, چرا که ترجیع بند کلامش ما هیچ ما نگاه بود.اکنون او از درد و بیماری رهایی یافته و این ابیات سعدی را برای کتاب بعدی اش گلچین خواهد کرد:

“غنیمت دان اگر روزی به شادی در رسی ای دل پس از چندین تحمل ها که زیر بار غم کردی

شب غمهای سعدی را مگر هنگام روز آمد……………..که تاریک و ضعیفش چون چراغ صبحدم کردی”

برگرفته از سلام سینما