همه چیز با ساختن حلقههای قدرتمند شروع شد. سه حلقه به الفها داده شد که جاویدانترین، داناترین و زیباترین بین ُ تمام آفریدگان بودند. هفت حلقه به دورفها، پیشه گران و معدنچیان بزرگ کوهستان و ۹ حلقه به انسانها داده شد که بیش از همه موجودات تشنه قدرت بودند، ولی همه آنها فریب خورده بودند، زیرا حلقه دیگری هم ساخته شده بود. فرمانروای تاریکی مخفیانه یک حلقه اصلی ساخت تا با آن بقیه حلقهها را کنترل کند. حلقهای از خشونت و نفرت و اراده تسلط برای تمام زندگی. اما بعضیها مقاومت کردند»… اولین فیلم «ارباب حلقهها» که با این نریشن شروع میشود، آنقدر از تکنیکهای جلوههای ویژه و فناوری رایانهای استفاده کرده بود که تقریباً تمام آثار سینمایی جنگی و حماسی قبل از خودش را کنار زد. همین فیلم هم بود که باعث شهرت داستان «ارباب حلقهها» در جهان شد. اما قبل از اینکه هالیوود به سراغ آن برود، کتابهای جی آر تالکین جای خود را در ادبیات تخیلی اروپا باز کرده بودند. مخصوصاً که ریشه شخصیتها و موقعیتهای این مجموعه کتاب به اساطیر قدیمی اروپای شمالی برمیگشت. تالکین داستان خود را با خیال پردازیهایی درباره صحنههای شمشیربازی شروع نکرد. او قبل از اینکه کتابهای «ارباب حلقهها» را بنویسد، یک دنیای کامل را در ذهنش ساخته بود.
اولین صفحههای کتاب اول از سهگانه «ارباب حلقهها» با پیرمرد کوتوله ۱۱۱ ساله شروع میشود که میخواهد برای خودش جشن تولد بگیرد. پیرمردی که در بین اهالی منطقه روستایی «شایر» کمی مرموز است و با وجود اینکه همه میدانند احتمالاً زندگی پرهیجانی داشته، اما کسی از ماجراهای او خبر ندارد. زندگی نژاد «هابیت» در منطقهای ییلاقی و با آرامش تمام میگذرد. آنها خانههای چوبی با باغچههای پر از گل دارند و سبزیجات پرورش میدهند، اما با اینکه میدانند در نقاط دیگر عجایب زیادی وجود دارد، میل ندارند این زندگی آرام و شاد را رها کنند و تن به خطر بسپارند. این پیرمرد هابیت که «بیلبو بگینز» نام دارد، سرانجام قسمتی از ماجراهایی را که داشته، برای یکی از پسرهای جوان فامیل بزرگش تعریف میکند و همین هم باعث میشود که «فرودو» از روستایش خارج شود و ناگهان خود را در میان غولهای پوشیده در آهن که نعره میکشند، ببیند. موضوع اصلی سه کتاب «ارباب حلقهها» سارومان جادوگر است که یک انگشتر برای تسلط بر جهان ساخته، اما آن را از دست داده است. لشکر وحشی «اورک» ها به دنبال یافتن حلقه و همزمان جنگ و تصرف سرزمین میانه هستند، اما «گاندالف»، جادوگر دیگر، میخواهد حلقه را که بهسادگی از بین نمیرود، به محل ساخت آن، کوه نابودی، برگرداند.
جان رونالد روئل تالکین متولد ۱۸۹۲ در آفریقای جنوبی بود. خانواده او اصالتی آلمانی داشتند که پس از مدتی زندگی کردن در انگلیس از میان رفته بود. او که در کودکی پدر و مادرش را بر اثر بیماری از دست داده بود، به تحصیل در زمینه ادبیات پرداخت و پس از وقفهای که در اثر شرکت در جنگ جهانی اول ایجاد شد، موفق شد ردههای دانشگاهی زبانشناسی را طی کند، چنانکه حدود ۳۰ سال استاد زبانشناسی دانشگاه آکسفورد بود. او ازدواج کرد و صاحب چهار فرزند شد و تمام اوقات خود را در فضای دانشگاهی و در حال درس دادن انگلیسی کلاسیک و صحیح کردن ورقه دانشجویان میگذراند. اما در خیال خود جهانی را ساخت که نام آن را «سرزمین میانه» گذاشت و اتفاقاتی در آن رخ میداد که دو کتاب بزرگ «هابیت» و «ارباب حلقهها» به همراه چندین ماجرای ریز و درشت دیگر بخشی از آنها را روایت میکند. کتاب «ارباب حلقهها» در ۱۲ سال از سال ۱۹۳۷ تا ۱۹۴۹ نوشته شد و در سالهای ۱۹۵۴ تا ۱۹۵۵ برای اولین بار به چاپ ر سید. یکی از ویژگیهای سرزمین میانه موجودات گوناگون آن است. الفها و اورکها به انسان شباهت دارند، اما در دو قطب مثبت و منفی قرار میگیرند. الفها زیبا، شاداب و همیشه جوان هستند و مهارت زیادی در بهکارگیری سلاحهای گوناگون دارند. اورکها که شبیه مردگان تسخیرشده هستند، پوست تیره و بدنی زخمی و گاهی ناقص دارند و اگرچه وحشی به نظر میآیند، اما در صحنه نبرد جنگجویانی قوی هستند که از هیچچیز نمیترسند.
هابیتها و دورفها هر دو کوتوله هستند، اما دورفها بر خلاف هابیتهای مثبت اندیش و همیشه خوشحال، صنعتگرانی هستند که به طلا و اسلحه دسترسی دارند و به همین دلیل در همه روابط قدرت سهم پیدا میکنند. ترولها که غولهای احمق جنگلی هستند و از نور خورشید فرار میکنند و آنتها که درختان متحرک سخنگو هستند هم بخشهای دیگر این مجموعه موجودات را میسازند. اما تالکین تعداد نژادهای مؤثر در داستان را بیش از حد زیاد نکرده است. تقریباً تمام این نژادها در داستانهای فولکلور اروپایی شناختهشده هستند. چنانکه در داستان معروف سفیدبرفی، هفت کوتوله دورف نام دارند که بنا به صنعتگر بودن قوم خود معدنچی هستند. الفهای زیبا هم در قصههای فولکلور اروپایی حضور دارند. آنها موجوداتی جنگلی هستند که میتوانند مهربان یا خرابکار باشند. ولی معمولاً نسبت به آدمها دشمنی ندارند و حتی به آنها کمک میکنند. الفها روزگار خود را به سرگرمیهایی مانند موسیقی و بازی با حیوانات و گیاهان جنگلی میگذرانند و اگرچه در مقاطعی از تاریخ به صورت کوتولههای مزاحم تلقی میشدند، اما دشمنی خاصی با انسانها ندارند. دیگر شخصیتهای داستانی «ارباب حلقهها» هم به همین شکل در فرهنگ محلی مرکز و شمال اروپا ریشه دارند. بخش دیگری از داستانهای «ارباب حلقهها» به جغرافیای سرزمین میانه ارتباط پیدا میکند.
در افسانههای نورسی جهان به ۹ طبقه تقسیم میشود که انسانها در یکی از طبقههای وسط به نام میدگارد زندگی میکنند که میتوان آن را معادل سرزمین میانه نامید. جهانهای بالایی مثل آسگارد محل زندگی خدایان و جهانهای پایینی مانند یوتونهایم و هلهایم جایگاه موجودات شرور است. شخصیتهای داستان میتوانند تغییر کنند و حرص بیشترین صفتی است که در تمام این داستانها شخصیتها را از بین میبرد. اسمیگل که خود یک هابیت است، به خاطر اینکه دوست را بر سر به دست آوردن یک حلقه میکشد، تبدیل به موجودی مسخشده به نام گالوم میشود و تمام عمرش را در وابستگی بیمارگونه به این حلقه میگذراند. نام او شباهت زیادی به «گولم» دارد که برده احمق ساختهشده از گل در افسانههای اروپایی است. زندگی طولانی گالوم همیشه با ناکامی و تحقیر همراه است. مجازات گناه اول او سرقت و قتل است و به همین دلیلها هم پایان مییابد. جادوگران داستان مانند گاندالف و سارومان هم شباهت زیادی به جادوگران کهنسال اروپایی مانند مرلین دارند. تالکین علاوه بر زبانشناسی و رماننویسی در نقاشی هم مهارتهایی داشت و صحنههایی از کتابهایش را طراحی کرده است. سبک داستانی او خطی و پر از توصیفهای دقیق حرکات اشخاص و فضاهاست. مشهور است که او در حرفه خود یعنی زبانشناسی مهارت زیادی داشت و زبانهای گوناگونی را ساخته بود که همیشه مایل بود در جایی به کار رود و با همین انگیزه هم جهانی را ساخت که در آن نژادهای مختلف به زبانهای مخصوص خود حرف میزنند.
همچنین گفته میشود که تمام داستانها از یک جمله شروع شد که او در دانشگاه روی یک برگه امتحانی سفید نوشته بود. «در سوراخی روی زمین یک هابیت زندگی میکرد». تالکین ابتدا کتاب «هابیت» را نوشت و بعد از آن میخواست کتاب «سیلماریلیون» را بنویسد که داستان آفرینش جهان و به وجود آمدن سرزمینها و نژادها بود. اما ناشرش این کار را اقتصادی ندانست و از او خواست که ماجرای «هابیت» را ادامه دهد. درنتیجه داستان «ارباب حلقهها» به وجود آمد و سیلماریلیون هیچوقت نوشته نشد. پسر تالکین پس از مرگ او بخشهای مختلف این کتاب اولیه را که وقایعش پیش از همه اتفاق میافتد، جمعآوری کرد و به چاپ رساند. در سینما این اتفاق برعکس افتاد و سهگانه «ارباب حلقهها» در سالهای ۲۰۰۱ تا ۲۰۰۳ به نمایش درآمدند و سهگانه «هابیت» هم در سالهای ۲۰۱۱ تا ۲۰۱۴ روی پرده رفتند. کارگردان، فیلمنامه نویس و تهیهکننده هر شش فیلم پیتر جکسن است. این مشهورترین اقتباس از کتابهای تالکین است و آثار دیگر مانند فیلم انیمیشنی که در سال ۱۹۷۸ از روی «ارباب حلقهها» ساخته شد، شهرت چندانی پیدا نکردند.
تالکین کتابهایش را به صورت یکپارچه نوشت و چاپ آنها در جلدهای جداگانه به دلیل حجم زیاد رمان است. پس از نمایش فیلمهای پرفروش «ارباب حلقهها» تفسیرهای زیادی درباره این اثر مطرح شد. واضح است که تالکین از عناصر خیالپردازانه کلاسیک بهره فراوانی گرفته و همه آنها را پرورش داده است. او در سال ۱۹۸۳ در انگلیس درگذشت، درحالیکه بازتاب ادبی کتاب خود را دیده بود. ظاهراً میان جهان داستانی او که در گذشته دور رخ میدهد و جهان داستان آیزاک آسیموف که در آینده دور اتفاق میافتد، نوعی رقابت وجود دارد. اکنون که بیش از یک دهه از معرفی کتاب به واسطه فیلم ساختهشده از روی آن میگذرد، شخصیتها و دنیای تالکین هواداران زیادی پیدا کرده که در پی ادامه دادن خیال پردازیهای او هستند.
این مطلب اولین بار در ماهنامه سرآمد به قلم دانیال سرابی منتشر شده است.