ربرت شومان در ششم ژوئن سال ۱۸۱۰ م. در تسویکا از شهرهای کوچک آلمان به دنیا آمد. پدرش کتابخانه‌ای داشت و ناشر کتاب بود و به این جهت ربرت از کودکی به کتاب و ادبیات توجه پیدا کرد و در سال‌های اولیه جوانی شعر می‌سرود. در پانزده سالگی شومان انجمنی تأسیس کرد و با عده‌ای از جوانان هم‌سن خود آثار گوته، شیللر، بایرون و والتر اسکات را مورد بحث و مطالعه قرار داد. ضمن  ا به فکر افتاد ارکستر کوچکی تشکیل دهد و به کمک دوستان خود به ایجاد آن توفیق یافت. مادرش مایل بود که او در رشته حقوق تحصیل کند. به همین سبب شومان در ۱۸۳۸ م. پس از مرگ پدر به دانشگاه لایپزیک رفت و در آن شهر به تحصیل در این رشته پرداخت. در این دوره شومان آثار فیلسوفان آلمان را مطالعه می‌کرد و اشعار خود را در بعضی از روزنامه‌ها به چاپ می‌رساند. یک شب در ضیافت یکی از استادان دانشگاه باکلارویک آشنا شد، این دختر که در آن زمان بیش از نه سال نداشت به خوبی پیانو می‌نواخت. پدرش رئیس ارکستر و موسیقیدان بود. به همین جهت از کودکی او را تعلیم داده بود. این ملاقات چنان اثر عجیبی در شومان گذاشت که تصمیم گرفت نزد پدر کلارا به تحصیل موسیقی بپردازد و از آن وقت به عالم موسیقی قدم گذاشت. اولین درس موسیقی را شومان در هیجده سالگی از ویک پدر کلارا یاد گرفت.

ابتدا آثار باخ و بتهوون را تمرین کرد و در این ایام نخستین اثر خود «اپوس یک» را نوشت. شومان از مشاهده استعداد کلارا به فکر افتاد که در پیانو به درجه استادی برسد. اما یکی از انگشتانش از کار افتاد و ناگریز از آن خیال منصرف شد و به تصنیف آهنگ پرداخت. در سال ۱۸۳۴ م. با انتشار نامه جدید موسیقی به نقد آثار موسیقی پرداخت و در این مجله بعدها برلیوز و واگنر هم مقالاتی نوشتند. شومان زندگی تازه‌ای یافته بود. با آنکه او از دانشگاه نیا به دریافت درجه دکترای فلسفه نائل شده بود، از انتخاب رشته موسیقی بسیار راضی بود او به کلارا که به سن جوانی رسیده بود، دل باخت و از عشق او بیش از همه در شعر و موسیقی الهام می‌گرفت. کم کم عشق شومان به مرحله جدی‌تری رسید، زیرا کلارا هم به او عشق می‌ورزید و هر دو به فکر ازدواج بودند. اما این امر با مخالفت شدید پدر کلارا مواجه شد. ویک می‌پنداشت که شومان قادر به اداره امور خود نیست و شخصیت اجتماعی او نامعلوم و مبهم و از همه مهم‌تر  جسماً علیل و ناتوان است. هیچ یک از این دلایل برای کلارا و برت منطقی نبود و آنها حاضر نبودند از ازدواج صرف نظر کنند. عاقبت کار به محاکمه کشید ولی محکمه به نفع کلارا و شومان رأی داد و آنها توانستند در دوازدهم سپتامبر ۱۸۴۰ م. شب بیست و یکمین سال تولد کلارا ازدواج کنند.

تا این زمان شومان آثار برجسته‌ای در موسیقی به وجود نیاورده بود، اما از سال ۱۸۴۰ م. دست به فعالیت‌های خستگی ناپذیری زد چنانکه بهترین لیدهای او در مجموعه‌ای به نام عشق و زندگی و یک زن و عشق‌های شاعر منتشر شد. در ۱۸۴۱ م. به آثار مجلسی پرداخت و سه کوارنت و یک کوئنتت به وجود آورد. در ۱۸۴۳ م. در کنسرواتور لایپزیک که به ریاست مندلسون تأسیس شده بود مقام استادی یافت و اراتوریوی «بهشت و پری» را تصنیف کرد. شورمان روز به روز بر میزان کار خود می‌افزود و در هر رشته از موسیقی آثاری به وجود می‌آورد و بالاخره در سال ۱۸۴۹ م. بیش از سی اثر مهم به وجود آورد که از بین آنها «مناظر جنگل» و «مانفرد» شاهکار اوست. کلارا مانند دوست فداکاری به شومان کمک می‌کرد، و در همه کنسرت‌های شوهرش شرکت می‌نمود و اجرای پیانو را به عهده می‌گرفت. اما هر اندازه که شومان به کار خود می‌افزود از سلامتش کاسته می‌شد. در سفر برلین و بار دیگر در پترزبورگ و مسکو شومان گرفتار بیماری عصبی شد، کلارا با وجود مشکلات مادی از او پرستاری کرد. کلارا هفت فرزند آورد که خانواده بزرگ شومان را تشکیل می‌دادند. در سال ۱۸۰۵ م. شومان به دوسلدرف مسافرت کرد و در آن شهر سمفونی «زمان» و اورتور «نامزد مسینا»، «ژول سزار» و «هرمان» و «درته» را تصنیف کرد.

سال ۱۸۵۳ م. سخت‌ترین ایام عمر شومان بود. بیماری عصبی او شدت یافت، حس بینایی و شنوایی او مختل شد و قدرت تکلم خود را از دست داد. گاهی به خیال آنکه شوبرت به او تم‌هایی دیکته می‌کند نت‌هایی یادداشت می‌کرد و زمانی بر می‌خاست تا به استقبال باخ و بتهوون برود. یک شب در فوریه ۱۸۵۴ م. با وجود سرمای زمستان بدون آنکه کسی مطلع شود از خانه بیرون رفت. وقتی از حرکت او آگاه شدند در پی او دویدند اما شومان رفته بود که خود را در رودخانه راین غرق کند. اتفاقا وقتی خود را از فراز پل به آب انداخت چند قایقران او را دیدند و نجاتش دادند، شومان دیوانه شده بود. به دستور پزشک او را به آسایشگاه ایدنیخ نزدیک شهر بن بردند. در آنجا دوستانش یوآخیم، به تینا آرینم، برامس به عیادت او می‌آمدند. حتی در آن دقایق سخت هم شومان آثاری به وجود آورد، ولی عاقبت پزشکان او را از دید و بازدید منع کردند. روبرت شومان در حالی که زن خود را بر بالین خود نمی‌شناخت در بیست و نهم ژوئیه ۱۸۵۶ م. زندگی را بدرود گفت و در بن شهری که بتهوون به دنیا آمده بود به خاک سپرده شد.

شومان با آنکه در بعضی از آثار خود تحت تأثیر باخ، بتهوون و شوبرت بوده مع هذا در موسیقی لحن خاصی دارد که او را از دیگر آهنگسازان متمایز می‌کند. قطعاتی که شومان برای پیانو یا آواز نوشته بسیار پخته و عمیق است. همسر او کلارا که از نخستین روز آشنایی شومان او را به شاهراه هنری هدایت کرده بود، پس از مرگ شومان بزرگ‌ترین وظیفه زن وفادار را انجام داد و طی چهل سال که از عمرش باقی بود با کنسرت‌های متعددی که برگزار کرد، شوهر خود را که تا آن وقت  تقریباً ناشناس بود را به دنیا معرفی کرد. در حقیقت کلارا زنی بود که شومان را به وجود آورد و او را در ردیف بزرگ‌ترین آهنگسازان آلمان جای داد.

این مطلب اولین بار در فصلنامه توان‌یاب با گردآوری منصور برجیان منتشر شده است.