تنهایی مزمن چیزی است که بیشتر مردم با آن و یا با ترس از آن زندگی میکنند. علیرغم اینکه در دنیایی زندگی میکنیم که به لطف فضای مجازی، روابط در آن گستردهتر شده است، اما از همیشه تنهاتر هستیم. بسیاری از ما از ترس تنهایی اسیر روابط ناسالم و دوستیهای مسموم شدهایم. تنهایی فقط نداشتن یک همراه نیست. «گای وینچ»، روانشناس، در سخنرانی خود با عنوان «چرا همه ما باید امدادرسانی عاطفی را تمرین کنیم؟» میگوید: «تنهایی در ذهن افراد تعریف میشود و به این بستگی دارد که شما احساس جدایی عاطفی یا اجتماعی از دیگران داشته باشید یا خیر». تنهایی یک حالت ذهنی است که مقابله با آن میتواند بسیار دشوار باشد.
انزوا یا تنهایی
به گفته «کارن توریس»، درمانگر بدن از مرکز مراقبتهای آکسفورد، خلوت میتواند تجربهای ضروری، مقدس و پرورش دهنده باشد. آنجاست که تنهایی معنای یک نفر بودن را میدهد. برعکس، تنهایی احساسی است که میتواند در زندگی ما نفوذ کند، حتی زمانی که در جمع هستیم. البته یک لحظه یا یک روز تنها بودن با احساس انزوا و قطع ارتباط کامل و عدم پذیرش از سوی دیگران فرق دارد. در کتاب «طبیعت انسان و نیاز به روابط اجتماعی» نوشته «جان تی کاچیوپو» و «ویلیام پتریک» آمده است که تنهایی موقت حالتی طبیعی از وجود انسان است و آن را به عنوان یک بخش عادی از زندگی خویش پذیرفتهایم. اما تنهایی دائمی فرق میکند و در این حالت ما فقدان چیزی را در سطح اجتماعی و بیولوژیک احساس میکنیم. به گفته کاچیوپو و پاتریک، مردم عشق و صمیمیت را در رتبهای بالاتر از شهرت، ثروت و حتی سلامت جسمانی قرار میدهند. ما نیاز فیزیولوژیک شدیدی به برقراری روابط پرمعنا داریم و مرتفع نکردن این نیاز میتواند ما را دچار درماندگی شدید کند.
غریبههای مجازی
به لطف تکنولوژی در طول تاریخ هرگز تا این اندازه با دیگران در ارتباط نبودهایم. ما به سادگی میتوانیم با جمع وسیعی از مردم از سرتاسر دنیا ارتباط برقرار کنیم، پس چرا تا این اندازه تنهاییم؟ به گفته کارن، ما به خستگی ناشی از اطلاعات دچار هستیم. ما به دلیل حجم وسیعی از اطلاعات که در عصر دیجیتال به صورت روزمره با آنها سر و کار داریم، از پا درآمدهایم. ما در پایان یک روز کاری، خستهتر از آن هستیم که با دوستان و اعضای خانواده ارتباط برقرار کنیم و به زمان نیاز داریم تا تجدید قوا کنیم. در این حالت اشباع شده از اطلاعات و فرسودگی، گزینه آسانتری را برای رفع نیاز خود جستوجو میکنیم: فضای مجازی. دراز کشیدن روی مبل با پیژامه و بالا و پایین کردن صفحات اینستاگرام، قطعاً کمتر از آماده شدن و بیرون زدن به قصد دنیای واقعی یا نشستن سر میز بحث با یک دوست یا شریک عاطفیتان به شما فشار کمی آورد. متأسفانه آنقدر به چشم پوشی از برقراری روابط پرمعنا عادت کردهایم که به خشنودی موقتی حاصل از فضای مجازی معتاد شدهایم. طبیعت روابط فضای مجازی موجب شده چرخه ترشح دوپامین در بدن ما سریع شود و این خاصیت اعتیادآور دارد و اگرچه نتیجه آن برقراری رابطه است، اما این روابط بسیار سطحی هستند. وقتی که برای فضای مجازی وقت میگذارید، از جستوجوی روابط چهره به چهره باز میمانید و نوعی حس تقلبی از همراهی دیگران تقویت میشود که هرگز رضایت یک شناخت واقعی را به شما نمیدهد. تمام این روابط در واقع میتوانند به احساس تنهایی شدیدتری منجر شوند.
سیستم عصبی ما با روابط و تأثیر متقابل کار میکند و این اتفاق زمانی ر خ میدهد که ما دیگران را ببینیم، با آنها گفتوگو کنیم، صدای آنها را بشنویم و عطر و حضور آنها را احساس کنیم. فضای مجازی جایگزین ضعیفی است که اگر بیش از حد مورد استفاده قرار گیرد، میتواند به شدت آسیبزننده باشد. مطالعات نشان میدهند که بین مدت زمانی که افراد در فضای مجازی سپری میکنند و احتمال ابتلای آنها به افسردگی ارتباط وجود دارد. همچنین کودکانی که روزانه مدام در فضای مجازی یا ساعتها پای کامپیوتر هستند، با فقدان مهارتهای اجتماعی لازم برای بلوغ روانی بزرگ میشوند.
تاوان تنهایی
وینچ میگوید تنهایی یک احساس همیشگی است و چنان زخم روانی عمیقی ایجاد میکند که ادراک ما را تحریف کرده و افکارمان را مختل میکند. تنهایی ما را وادار میکند که فکر کنیم اطرافیان کمتر به ما اهمیت میدهند. احساس جدایی به معنای فراهم شدن زمان بیشتر برای فرایند تولید افکار مخرب است که منجر به بروز افسردگی میشود. تنهایی علاوه بر تضعیف سلامت روانی، برای سلامتی جسمانی نیز خطرناک است. به گفته کاچیوپو و پاتریک، تأثیر انزوای اجتماعی روی سلامتی با تأثیر فشارخون بالا، ورزش نکردن و استعمال دخانیات بر بدن برابر است و موجب تسریع پیری، تولید هورمون استرس، اختلال عملکرد سیستم ایمنی و ابتلا به بیماریهای قلبی و عروقی میشود.
همچنین هنگام طردشدگی و تنهایی، مرکز ثبت دردهای جسمانی در مغز فعال میشود. تنهایی مزمن احتمال ابتلا به مرگ زودرس را تا ۱۴ درصد بالا میبرد.
برقراری ارتباط را بیاموزید
اگر احساس تنهایی میکنید، به پیشنهاد کارن، آدمهای زندگیتان را سبک و سنگین کنید: چه کسانی شما را احاطه کردهاند؟ آنوقت قدردان اعضای خانواده و دوستانی باشید که حلقه درونی زندگی شما را، هر چند کوچک، شکل دادهاند. به همین ترتیب ممکن است متوجه شوید که اغلب با آدمهایی معاشرت میکنید که ربطی به شما ندارند و باید وقت کمتری را روی آنها سرمایهگذاری کنید و کمتر از آنها توقع داشته باشید و در عوض روابط خود را با کسانی توسعه دهید که واقعاً ارزشهای شما را ارج مینهند. روی این افراد تمرکز کنید و برای گفتوگو با آنها وقت بگذارید، به قصههای آنها گوش کنید و داستان خودتان را برایشان بگویید. وینچ همچنین روی اهمیت شناخت عادتهای روانی ناسالم و ترک آنها، مخصوصاً تمایل به نشخوار رویدادهای ناگوار گذشته، تاکید میکند. مشکل اینجاست که میل به نشخوار گذشته میتواند چنان شدید باشد که ترک این عادت را دشوار کند. وقتی تنها هستید، دست به اقدام بزنید تا واکنش خود را به شکست تغییر دهید، از عزت نفستان محافظت کنید و با افکار منفی بجنگید تا زخمهای روانیتان شفا یابند و از نظر عاطفی سازگار شوید.
کارن میگوید که همچنین مهم است از اسیر شدن در حلقه احساسات خود بپرهیزید، چون همینجاست که بیماریهای جسمی و روانی نمایان میشوند. احساسات باید گذرا باشند، همانطور که برای کودکان اینگونه است. تلفن همراه، تبلت و لپتاپ خود را زمین بگذارید و عادت فضای مجازی را از سرتان بیندازید. سعی کنید علامتهای هشدار پیام جدید را قطع کرده و اپلیکیشنهای فضای مجازی را از روی گوشیتان پاک کنید تا مدت زمان کمتری گوشی را در دستتان بگیرید. روی روابط چهره به چهره تمرکز کنید، حتی اگر کوتاه باشد. به سبزی فروشی محلهتان بروید و میوهها و سبزیجات تازه بخرید و با هر کسی که آنجاست، گفتوگو کنید. فروشگاههای بزرگ را ترک کنید، جامعه خود را در شهرتان پیدا کنید، به یک انجمن بپیوندید، در یک کار داوطلبانه سهیم شوید و با دیگران ارتباط برقرار کنید. مهمتر اینکه خودتان و موقعیت زندگیتان را بپذیرید. وقتی با خودتان و محل زندگیتان در صلح و آرامش باشید، تمرکز روی اتفاقات و آدمهای بیرونی به رهایی از احساس تنهاییتان کمک میکند.
این مطلب اولین بار به قلم سولماز فروتن در ماهنامه موفقیت منتشر شده است.