همیشه برای سفر به بوشهر، دنبال کوچکترین بهانه میگردم. تابستان و زمستان هم ندارد. نه اینکه گرما و سرما برایم مهم نباشد، اتفاقاً برعکس، خیلی هم گرماییام، اما پای بوشهر که در میان باشد، تابستان و زمستان نمیشناسم. کافی است پیشنهادی ساده برای سفر به بوشهر وسوسهام کند… حتماً شما حکایت امیر نصر بن احمد سامانی و رودکی شاعر را شنیدهاید که وقتی رودکی در سفر هرات، شعر «بوی جوی مولیان آید همی» را در محضر او میخواند، چنان متأثر میشود که بدون پایافزار (کفش) بر اسب مینشیند و راه شهر و دیار خود بخارا را در پیش میگیرد! به قول زندهیاد عمران صلاحی، «حالا حکایت ماست!» پیشنهاد دوستان خانهی مطبوعات بوشهر به مناسبت روز خبرنگار، آن هم درست در اواسط مرداد ماه که به «خرماپزان» بوشهر معروف است، با من همان کاری میکند که شعر رودکی با امیر سامانی!
رویای بندر
یک سالی میشود که نتوانستهام به بوشهر بروم. این مدت برای یک بوشهری که شیفتهی خوب و بد این بندر تاریخی است، عمری به حساب میآید! از طرفی، خیلی خوب میدانم که اگر بخواهی بوشهر را از چشم گردشگر ببینی، زمان مناسبی برای گشت و گذار در کوچه پس کوچههای بندر نیست؛ اینکه بخواهی ببینی این بندر قدیمی چه جاذبههای گردشگری، بهخصوص در حوزه دریایی دارد و چند سالی است گوی سبقت را از خیلی شهرهای کشور در جذب توریست ربوده و به عنوان یکی از مقاصد اصلی گردشگری ایرانیان در نوروز شناخته شده است.
همچنین خیلی از اماکن دیدنی و تاریخی و محلههای قدیمی را چند سالی است ندیدهام و فکر میکنم فرصت خوبی است که ببینم بوشهریها به نسبت دیگر هموطنانمان با میراث گذشتهی خود چگونه تا کردهاند و آیا دیدن این آثار و محلهها در گرمترین روزهای سال هم همان لطفی دارد که مثلاً در زمستان و اوایل بهار عاید مسافر میشود؟
گردشگری در دمای ۴۵ درجه
پیشتر گفتم که برای سفر به بندر بوشهر زمان مناسبی را انتخاب نکردهام، اما از شما چه پنهان، دیدن بوشهر در اوج گرما هم خالی از لطف نیست! اصلاً باید تیر و مرداد به بوشهر سر بزنی که بتوانی بگویی آنجا را دیدهای! مطمئنم خیلی از شماها گرمای بالای ۴۵ درجه را با رطوبت نزدیک به ۹۰ درصد تجربه نکردهاید؛ آن هم در چند قدمی ساحل شبه جزیرهای که انگار از اعماق تاریخ برخاسته است. اینکه صبح زود و آفتاب نزده به قصد شنا بزنی بیرون و یکی دو دقیقه بعد توی آب نسبتاً خنک و تمیز ساحل «جفره» یا پارک «باسیدون» باشی، خیلی میارزد! یا سری به بازار قدیم و راستهی ماهی فروشها بزنی که در همان ابتدای روز، جنب و جوشی تماشایی دارد و ببینی که چند نسل در کنار هم، صید روزشان را پیش روی تو بساط کردهاند و میتوانند ضیافت قلیه ماهی ناهارت را با شیر و شوریده و حلوا و هامور و سنگسر و… رنگین کنند، حتماً روزی متفاوت را برایت میسازد. شاید دیوانگی به نظر برسد، ولی باور کنید با اینکه بارها همهی ایام یک سال را از تابستان تا زمستان در بوشهر گذراندهام، اما باز هم برای این حال و هوای شرجی زده لحظه شماری میکنم.
دلم میخواهد هر چه زودتر به بوشهر برسم و دور از هوای سربی تهران، تنم را به گرمای طاقت فرسا اما لذت بخش این بندر بدهم، غرق عرق شوم، خیس و آب کشیده به خانه برگردم و بعد از گرفتن دوشی دلچسب که خاطرهاش تا سالها در ذهن خواهد ماند، خودم را به ناهار یا شامی جنوبی دعوت کنم.
اتوبوس یا هواپیما؟
اگر از تهران قصد سفر به بوشهر را دارید، یا باید با هواپیما بروید یا اتوبوس. با این که سالهاست صحبت از احداث راه آهن شیراز بوشهر میشود، اما بوشهریها تا امروز از خط ریلی یا همان قطار محروماند. عقل سلیم حکم نمیکند که در این موقع از سال، مسافت بیش از هزار و ۱۰۰ کیلومتری تهران بوشهر را با اتوبوس یا ماشین شخصی بروم. شنیدهام آنهایی که به هر دلیلی این مسیر را با اتوبوس طی میکنند، ۱۵ ۱۶ ساعت در راه هستند تا به بوشهر برسند! و این تازه به مدد اتوبوسهای مجهز امروزی میسر میشود که در ترمینالهای جنوب و بیهقی (یا همان آرژانتین) تهران، هر روزه در ساعتهای مختلف به بوشهر میروند و جالب اینجاست که اغلب هم پر از مسافرند. سفر هوایی به بوشهر هم مصائب خاص خودش را دارد! هرچند اغلب پروازهای داخلی در سالهای اخیر با تأخیر زیادی همراه بوده، اما تقریباً میشود گفت که این مسئله در خصوص پروازهای فرودگاه بوشهر که یکی از سه فرودگاه قدیمی ایران به حساب میآید، بیشتر بوده است.
خیلیها با وجود افزایش هزینهی بلیت رفت و برگشت به بوشهر، که در مواردی به یک میلیون و ۲۰۰ هزار تومان هم میرسد، به دلیل کاهش زمان سفر و صرفه جویی در وقت از هواپیما استفاده میکنند، ولی وقتی تأخیرها نه به یکی دو ساعت که در برخی موارد به ۱۲ ساعت و حتی یک شبانه روز هم کشیده میشود، دیگر مزیّت استفاده از پرواز برایشان از بین میرود. آنهایی که در مسیر تهران بوشهر تردد کردهاند، حتماً بارها خاطراتی از این دست را به یاد دارند؛ تازه اگر شانس با آنها یار بوده و پروازشان لغو نشده باشد! مواردی هم بوده که بعد از کلی تأخیر، وقتی هواپیما بالای فرودگاه بوشهر رسیده، خلبان اعلام کرده که به علت مه گرفتگی و کاهش دید افقی به کمتر از ۱۰۰ متر در فرودگاه بوشهر، امکان نشستن وجود ندارد و پرواز به تهران برمیگردد، یا به شیراز تغییر مسیر میدهد! خودتان را جای مسافری بگذارید که پس از ۱۲ ساعت تأخیر، یک ساعت و ۲۰ دقیقهی مسافت تهران بوشهر را هم تحمل کرده است و وقتی بالای فرودگاه میرسد، خلبان اعلام میکند که «ببخشید! برمیگردیم تهران!» حالا باید همان مسافت را برگردید و تا کی دوباره راهی بوشهر شوید، خدا میداند. حالا حتماً قیافهتان خیلی دیدنی است! (بعدها که در همین مورد با دوستی بوشهری حرف میزدم، برایم تعریف کرد که یکی از همین اتفاقها به دست محمدباقر قالیباف، شهردار اسبق تهران، رقم خورده. قالیباف که خلبان هم هست، آن شب، بوشهریها را از تهران میآورده که دچار این بدشانسی میشود و وقتی برمیگردد، کلی هم حرف درشت میشنود)! خوشبختانه پس از لغو تحریمهای هواپیمایی ایران، مردم بوشهر هم طعم میوهی «برجام» را چشیدهاند!
حتماً میپرسید: «چطور؟!» پاسخ به این سؤال خیلی سخت نیست. حالا اگر میخواهید اسمش را شانس مردم بوشهر بگذارید یا برنامه ریزی مدیران سازمان هواپیمایی کشور، باید گفت که با پیوستن هواپیمای ایرباس «A321» جدید به ناوگان هوایی، بخشی از تأخیرهای پروازهای بوشهر کاهش یافته است. ظاهراً بوشهریها در سه روز پایانی هفته با این هواپیما به تهران آمد و رفت میکنند و در مدت کوتاه فعالیت این هواپیمای ۱۹۰ نفرهی ایرباس که از ۲۳ دی ماه ۱۳۹۵ وارد ایران شده، در زمینهی سرویس گیری از آن رتبهی دوم را در بین استانها به خود اختصاص دادهاند. شاید همین بتواند تا حدودی خاطرهی تلخ تأخیرها و لغو پرواز هواپیماهای پا به سن گذاشته و پر سر و صدای قبلی را از یاد آنها ببرد. با این همه، بهترین راه رسیدن به بندر بوشهر، هواپیماست و تقریباً هر روز چند پرواز از تهران به مقصد بوشهر در تردد است. بد نیست بدانید، مقصد داخلی پروازهای فرودگاه بینالمللی بوشهر، هشت شهر تهران، مشهد، شیراز، اصفهان، اهواز، جزایر خارک، کیش و سیری است و تنها مقصد خارجی این فرودگاه نیز بندر دوبی در کشور امارات است. البته برخی شهرهای دیگر این استان نیز صاحب فرودگاه هستند، ولی اغلب آنها در انحصار شرکت نفتیهاست: جزیره خارک، بندر عسلویه، بندر امام حسن و شهر جم. همین که در مواقع مواقع ضروری، میتوانید به عنوان گزینهای غیر از فرودگاه بندر بوشهر به آنها هم فکر کنید، قوت قلبی برای شما است.
ورود به سونای خشک
آتا پرواز ۱۹ و ۴۰ دقیقه شرکت هواپیمایی که قرار است مرا از فرودگاه مهرآباد تهران به بندر بوشهر برساند، با نیم ساعتی تأخیر بلند میشود. نیم ساعت که در پروازهای داخلی، تأخیر به حساب نمیآید! خوشبختانه خلبان دید کافی داشت و بعد از یک ساعت و ۱۵ دقیقه، صحیح و سالم، در فرودگاه بینالمللی بوشهر به زمین نشست. مسافت هواپیما تا سالن فرودگاه، پیاده، دو سه دقیقه بیشتر نیست، اما تا به آنجا برسم انگار وارد سونا شدهام؛ خیس خیسم. مسافر بغل دستیام که ظاهراً بوشهری هم نیست، میگوید باز خدا را شکر که شب است، اگر ظهر بود که از گرمای سوزان هلاک میشدیم! به یاد روزنامهی داخل هواپیما میافتم که به نقل از مدیرعامل سازمان مدیریت پسماند شهرداری بندر بوشهر نوشته بود، گرمای بیسابقه و رطوبت بالای ۹۰ درصد روز گذشته، شش نفر از پاکبانان شهرداری را روانه بیمارستان کرده است. این مقام مسئول همچنین گفته بود، برای جلوگیری از چنین اتفاقاتی، ساعت کاری پاکبانان در نوبت صبح را از شش به چهار صبح منتقل کردهایم تا فشار کمتری به آنها وارد شود اما کاهش فاصلهی دما در شب و روز، مشکلات جوی در بوشهر را افزایش داده است، به طوری که تفاوت چندانی بین دمای روز و شب وجود ندارد و همین مسئله سبب بروز اتفاقات این چنینی حتی در شب نیز خواهد شد. او برای جلوگیری از چنین وضعیتی دست به دامان شهروندان شده و درخواست کرده بود تا با رعایت مسائل بهداشتی و نریختن زباله در مکانهای عمومی، همکاری بیشتری با نیروهای زحمتکش پسماند به خصوص در روزهای گرم سال داشته باشند.
شهر کولرهای همیشه روشن
بوشهریها و در کل مردم جنوب، در سال، دو فصل بیشتر ندارند که هشت نُه ماه آن هم تابستان است! آنها به گرمای ۴۰ تا ۵۰ درجه عادت دارند اما آنچه زندگی را برایشان سخت میکند، شرجی و رطوبت بالای هواست که گاهی تا ۹۰ درصد هم میرسد. هوای بوشهر در برخی مواقع از این فصل سال، همانند هرم تنور نانوایی است.
واقعاً تحمل گرما از حوالی ظهر تا غروب بسیار سخت و طاقت فرسا میشود. خیلیها ترجیح میدهند در این ساعتها از خانه خارج نشوند. آنهایی هم که مجبورند برای انجام کاری بیرون بروند، به محض این که برگردند، حتماً باید دوش بگیرند. حتی بعضیها در طی یک روز چند بار سروقت حمام خانه میروند تا کمی خنک شوند. این وضعیت و گرمای هوا در دیگر شهرهای جنوب مثل اهواز و بندرعباس به مراتب بیشتر است. حالا خدا آن روز را نیاورد که برق شهر قطع شود، آن وقت است که حضرت اجل را میبینی که از دور برایت دست تکان میدهد! نمیتوانم بفهمم مردم جنوب در گذشته چگونه این روزهای سال را تاب میآورده اند. واقعاً درکش کمی سخت است! شاید برایتان جالب باشد که بدانید در جنوب و از جمله همین بوشهر، اغلب مردم کولرهایشان را بعد از تعطیلات نوروز روشن میکنند و تا اواسط پاییز اصلاً خاموش نمیکنند. یعنی کولر زبان بسته به راحتی شش هفت ماه سال را پیوسته کار میکند! قبلاً که خبری از اسپلیت و دیگر دستگاههای سرمایشی نبود، معمولاً کولرهای گازی اُجنرال (OGENERAL) جور گرمای تابستان بوشهر را میکشید. این شرکت ژاپنی، همین چند سال پیش روی بیلبوردهای شهر آگهی بامزهای منتشر کرده بود: «اُجنرال، ریش سفید کولرها»! و به نوعی سعی میکرد در بین دیگر شرکتهای نوآمده و صاحب نام روز جهان، جایگاه و محبوبیت گذشتهی خود را یادآوری و همچنان حفظ کند.
از لیان تا ریشهر
خیلیها تجربهی سفر به بندر بوشهر ندارند، اما اطلاعات عمومیشان از این شهر و دیگر بنادر کوچک و بزرگ آن خوب است. شاید این شناخت نسبی مردم از بندر بوشهر، بیش از هر چیز، به پیشینه و قدمت طولانی آن برگردد. آنطور که گفته شده، این شبه جزیرهی پرآوازه در خلیج فارس، در طول تاریخ، نامهای متعددی داشته است. روایت موریس پزار فرانسوی که ۱۰۴ سال پیش در پاریس منتشر شده، به ما یادآوری میکند که این منطقه در زمان امپراتوری عیلامی (یعنی در هزاره سوم تا هزاره اول قبل از میلاد حضرت مسیح)، شهری مهم بوده و آن را «لیان» مینامیدهاند. او همان سالها در نواحی نزدیک به بوشهر امروزی همچون «تُلِپُیتُل» و محلههای «امامزاده» و «سبزآباد» دست به حفاری زد و به کتیبهها و آجر نوشتههای عیلامی رسید که کلمهی «لیان» بر روی آنها حک شده بود؛ هرچند حمدالله مستوفی، مورخ و نویسندهی نامدار قرن هشتم نظری دیگر دارد. او در کتاب «نُزهت القلوب» خود که نوعی دانشنامه محسوب میشود و آن را در ردیف نخستین دایره المعارف های فارسی به حساب آوردهاند، توضیح میدهد که برای نخستین بار، «لُهراسب» (پادشاه افسانهای سلسلهی «کیانی)» این شبه جزیره را «ریشهر» نام نهاده است؛ نامی که هنوز هنوز زنده و پابرجاست و میتوان بوشهریهای اصیل و مهمان نواز را در کوچه پس کوچههای بعضاً خاکی آن (در محلهای به نام ریشهر (در حدود ۱۰ کیلومتری جنوب مرکز شهر بوشهر امروزی) پیدا کرد. برخی دیگر ریشهر را خلاصه شدهی «ریواردشیر» دانستهاند و آبادانی آن را به اردشیر ساسانی نسبت دادهاند. آنها در تأیید این گفتهی خود، ما را به «کارنامه اردشیر بابکان» ارجاع داده و گفتهاند که در این کتاب به بندر «بُختاردشیر» اشاره شده که به وسیلهی جادهای به کازرون و شیراز متصل بوده و از آنجا، کالاهای صادراتی را به مناطق دیگر میفرستادهاند.
این شبه جزیره را «راماردشیر» هم نامیدهاند و گفتهاند که به مرور به «ریشهر» تبدیل شده است. همچنین گفتهاند که این شهر در دوران حکومت ساسانیان یکی از مهمترین مراکز علمی و ادبی بوده که جماعتی از دانشمندان و نویسندگان در آن زندگی میکردهاند و با استفاده از خطوطی موسوم به «گشتک»، کتابهایی در زمینهی علوم مختلف از جمله طب، نجوم، فلسفه و همچنین متون و روایات مذهبی و سایر رشتههای علم و ادب را ثبت و تدوین میکردهاند و آنها را «گشتک دفتران» میخواندهاند. این شبهجزیره حتی تا سدههایی بعد از اسلام رونق فراوان داشته است. برای نمونه، بقایای منارهها و فانوسهای دریایی در قلعهی ریشهر که برای راهنمایی دریانوردان به کار میرفته است، نشان از اهمیت و آبادانی آن در گذشته میدهد. مطابق اسناد و نقشههای پرتغالیها، ریشهر در قرون ۱۶ و ۱۷ میلادی، یکی از مراکز تجاری بزرگ به حساب میآمده و در حدود دو هزار خانهی مسکونی داشته است.
فانوس دریایی قلعه ریشهر
آثار باقیمانده از پیشینیان به ما نشان میدهد که ایرانیان دریانورد در ساخت علائم دریایی پیشرو بوده و یکی از نوآوریها و ابتکارات آنان، فانوس یا چراغ دریایی بوده است. خیلی از مورخان و سفرنامه نویسان از جمله ناصرخسرو قبادیانی به وجود این فانوسهای دریایی در خلیج فارس اشاره کرده و در شرح چگونگی استفاده از آنها در بین مردمان این سامان، از سواحل خلیج فارس تا تنگهی هرمز بسیار نوشتهاند. همچنین مورخان متأخر در نوشتههای خود به این نتیجه رسیدهاند که ایرانیان دریانورد، مخترع فانوسهای دریایی بودهاند. هادی حسن، دانشمند هندی، در کتاب ارزشمند «تاریخ دریانوردی ایرانیان»، این افتخار را به ایرانیان نسبت داده است. از جملهی دیگر کسانی که در پژوهشهای خود با دلیل و مدرک به اثبات این فرضیه کمک کرده، اسماعیل رایین، نویسندهی بوشهری و صاحب کتاب مهم «دریانوردی ایرانیان»، است که چراغهای دریایی را از قدیمیترین اختراعات ایرانیان در زمینهی دریانوردی دانسته است. آنها بر این باورند که در گذشته، فانوسهای دریایی، وظیفهی راهنمایی دریانوردان و شناورهای آنان را به عهده داشتهاند. در دوران باستان، فانوسهای دریایی را در دو محل متفاوت نصب میکردند: اول، در جایی که آب آرام و گذر کشتی از آن بیخطر بود و دوم، در جایی که آب و وضعیت راه نامساعد بود. در مناطق موجخیز و گردابی دریا نیز، وجود این چراغهای هشدار دهندهی دریایی ضرورت داشت.
به عنوان مثال، در قدیم آبهای اطراف بندر گناوه پیوسته طغیانی و سرکش بود و از این رو، بر کنارههای آن فانوسهای دریایی متعددی نصب شده بودند. فانوسهای دریایی، علاوه بر وظایفی که در دریا بر عهده داشتند، برای خبررسانی به ساحل هم به کار میرفتند و نگهبانان فانوسها، اخبار را با علائم برساخته از دود، آتش و نور آینهها به بلندیهای سواحل و بنادر میرسانیدند. امروزه آثار بهجامانده از منارهها و فانوسهای دریایی که در دوران باستان برای راهنمایی دریانوردان به کار میرفتند، در قلعهی ریشهر کنار بندر بوشهر فعلی قرار دارد. در این قلعه، که به گفتهی باستانشناسان ایرانی و فرانسوی، قدمت آن به پنج هزار سال قبل میرسد، منارهای بود که بر بالای آن آتش میافروختند تا دریانوردان را به طریقی به سوی ساحل راهنمایی کند که با تپههای شنی یا صخرهها برخورد نکنند و کشتی آنها آسیب نبیند. عقیدهی مردم ریشهر بر آن است که منارهی قلعهی ریشهر برای ارسال خبر حملهی سپاهیان مهاجم یا دزدان دریایی به ساحل به کار میرفته است. هنگامی که مهاجمان و دزدان دریایی به شهر لیان و قلعهی ریشهر حمله میکردند، نگهبانان قلعه، آتشی بر فراز منارهی قلعهی ریشهر برمیافروختند و وقوع حمله را به اطلاع شهرهای دیگر از جمله استخر و تخت جمشید میرسانیدند. به این ترتیب، اخبار مهم از ریشهر به تیسفون میرسید و از منارهی این کوه و از طریق کام فیروز، فراشبند و استخر، به اطلاع نگهبانان مراقب تخت جمشید میرسید.
نادرشاه و تأسیس نیروی دریایی ایران در بوشهر
سالها میگذرد تا اینکه نادرشاه افشار به فکر راه اندازی ناوگان جنگی در آبهای خلیج فارس میافتد. ریشهر در چنین روزگاری دیگر اهمیت و رونق گذشته را نداشته و دوران افول خود را سپری میکرده است. از طرفی در نزدیکی ریشهر، مردمانی فقیر در روستایی کوچک زندگی میکردند که ماهیگیری، شغل اصلیشان بود و اغلب کپرنشین بودند. به دستور نادرشاه، در همین نقطه، نیروی دریایی ایران تأسیس میشود، کارخانهی کشتی سازی راه اندازی میگردد، چند ناو جنگی در ساحل آن پهلو میگیرد، پایگاه دریایی به راه میافتد، کاروانسرا و بندر ساخته شده و طرح حمله به بصره، بحرین، مسقط و عمان ریخته میشود که در نهایت بحرین و عمان توسط سپاهیان نادر فتح میشوند… خب، دیگر طبیعی است اگر آن را «بندر نادریه» بنامند!
بندر نادریه درست در محل فعلی بندر بوشهر به وجود میآید که با «ریشهر» نزدیک به ۱۰ کیلومتر فاصله داشته است. پس از آن ریشهریها به این بندر میروند و در نتیجه ریشهر متروکه میشود. البته برخی گفتهاند که عنوان «بندر نادریه» را میرزا مهدی خان، منشی مخصوص نادر و نویسندهی «دُره نادری»، برای خود شیرینی به کار برده که بعد از آن در برخی از متون دولتی نیز راه یافته است. با مرگ نادر، «شیخ نصرخان آلمذکور» حاکم این بندر میشود و در روزگار اوست که نام «ابوشهر» رواج مییابد. شاید این نامگذاری و اطلاق «پدرشهر» به این بندر، پُربیراه نباشد؛ چرا که در آن ایام، بوشهر از اهمیت تجاری قابل توجهی برخوردار بوده است. عبدالحسین احمدی ریشهری نویسندهی کتاب «سنگستان» که به فرهنگ عامهی مردم بوشهر و آداب و رسوم و زندگی اجتماعی آنها تا سال ۱۳۵۷ شمسی میپردازد، مینویسد: «ابوشهر در زمان نادرشاه افشار (۱۱۵۳ ه.ق / قرن هیجدهم میلادی) بدین اسم خوانده شده و پیش از آنکه ابوشهر شناخته شود، به اسم سیف (ساحل دریا) معروف بود و یک دهکدهی کوچک ماهیگیری بیش نبود.» اگر به متون تاریخی مراجعه کنیم، تقریباً تا نیمهی دوم قرن ۱۳ هجری قمری است که نام «ابوشهر» رواج داشته و در نوشتهها و اسناد رسمی ذکر شده است. بعد از این تاریخ است که این بندر نام تازهای برای خود مییابد: «بوشهر»! نویسندگان و مورخان از این پس نامی از «ابوشهر» به میان نمیآورند و به جای آن، «بوشهر» مینویسند. اگرچه تا امروز تحقیق درست و دقیقی دربارهی چگونگی پیدایش این نام و حتی معنی کلمهی «بوشهر» صورت نگرفته و اغلب حدس و احتمالهایی اینجا و آنجا مطرح شده است، اما اسماعیل رائین، نویسندهی بوشهری و صاحب کتاب مهم «دریانوردی ایرانیان،» تا اندازهای کار ما را آسان کرده است.
او در جلد دوم کتاب خود و در بخش «سکههای ضرب شده در بوشهر»، به قدیمیترین سکهای که نام بوشهر بر آن ضرب شده، اشاره کرده و نوشته است: «… یکطرفش نقش یک ماهی که به احتمال شبیه ماهی «دختر ناخدا» است با حاشیه موازی و خطدار نقر شده، در روی دیگر سکه، بین کلمات «بو» و «شهر» عدد «۳۱» که ظاهراً منظور ۱۲۳۱ هجری (۱۸۱۵ م) است، دیده میشود…» با این همه نمیتوان چشم به روی نوشتههای کسانی همچون یاقوت حموی که در قرن هفتم زندگی میکرده، بست. او در کتاب «معجمالبلدان» خود از بندر بوشهر به عنوان یکی از ایستگاههای دریایی در خلیج فارس نام برده است. شاید هم به دلیل عدم آگاهی ما از برخی دورههای تاریخی این شبه جزیره باشد که «ریشهر» و «بوشهر» را یکی دانستهایم، در صورتی که این احتمال وجود دارد که این دو نام، دو شهر جداگانه در کنار هم بودهاند و هر کدام در دورهای رو به افول گذاشته و مورخان در دورههای مختلف، به آبادانی هر کدام اشاره کردهاند. هرچه هست، این شبه جزیرهی پُر ماجرا، تا امروز نامهای «لیان»، «ریشهر»، «راماردشیر»، «نادریه»، «ابوشهر» و «بوشهر» را تجربه کرده، هرچند در بین مردم سرزمینهای دیگر به نامهای دیگری نیز خوانده شده است.
شهر چوبکها و آتشیها
از بوشهر که حرف میزنیم، از چه حرف میزنیم؟! از فقر؟ از ثروت؟ از هنر؟ از مقاومت؟… این بندر همزاد با تاریخ، با ناخدا سلیمانهای سیرافیاش به فتح آبهای جهان رفته است و با رئیس علیهای دلواری و شیخ حسین خانهای چاه کوتاهی و میرمهناهای بندر ریگیاش خواب را از چشمان متجاوزان به بوشهر و دلوار و خارک ربوده است.
با دارا بودن بزرگترین منبع مستقل گاز در جهان و نفت سرشارش، به اقتصاد کمرمق ایران جان داده و با نیروگاه اتمیاش پایتخت انرژی کشور لقب گرفته است. مهمترین ترمینال صادرات نفت خام جهان را در دل جزیرهی خارک خود جای داده است و عنوان دومین بندر کانتینر بری کشور را هم یدک میکشد. در بسیاری از صنایع جدید، از جمله یخسازی و برق و چاپ و نشر و مطبوعات و سینما و عکاسی و حتی در ورزش فوتبال، گوی سبقت را از بسیاری شهرهای ایران ربوده و با چوبکها و آتشیها بر بلندای ادبیات معاصر ایران ایستاده است. بزرگترین بندر صیادی کشور را در خود دارد و ماهی و به خصوص میگوی آن، زبانزد عالم و آدم است. خرمای بوشهر هم که شهرتی جهانی دارد. با این همه ثروت و انبانی از داراییها، وقتی از بوشهر حرف میزنیم، فقر و محرومیت پیش و بیش از هر چیز دیگری به چشم میآید. اصلاً درد، نام دیگر اوست! بگذریم! وقتی میگوییم بوشهر هفدهمین استان پهناور کشور است، یعنی که خیلی بزرگ نیست، اما بیش از ۷۰۰ کیلومتر مرز دریایی دارد بیش از هر استان دیگری و به شکل حیرت انگیزی پر رمز و راز است. داستان شهرها و بنادر آن از سیراف و عسلویه و جم در جنوب استان گرفته تا ریگ و گناوه و دیلم در شمال و خارک و شیف و نخیلو در آبهای خلیج فارس بسیار شنیدنی است. حیف که اینجا مجال پرداختن به همهی آنها نیست. به ناچار، به خود بندر بوشهر، این «غول جادو شدهی زیبا» بسنده میکنم.
مهمان نوازی، سوغات بوشهر
از خیلیها شنیدهام که وقتی برای اولین بار وارد بوشهر شدهاند، بیشترین چیزی که نظرشان را جلب کرده، مهماننوازی و صمیمیت بوشهریهاست. طبق این سند، حتی اگر روانشناسان هم نمیگفتند، میدانستم که گرما بر اخلاق و اعصاب آدم تأثیر میگذارد. آنها میگویند که گرما حتی بر سیستم گردش خون، دستگاه تنفسی، سیستم گفتاری و آسیبهای جسمی هم تأثیر خودش را میگذارد. حتماً به همین دلیل است که مردم استانهای جنوبی به نسبت مردم مرکز و شمال کشور احساسیترند و از شور و هیجان بیشتری برخوردارند. به روایت دوست و دشمن، بوشهریها اهل دوز و کلک نیستند و به نسبت خیلی از شهرهای دیگر، امنیت نیز در آن بالاست. شما میتوانید در این بندر، با اطمینان بیشتری خرید و گردش کنید و یا با راهنماییهای افراد بومی، به دیدن جاهای تاریخی یا جاذبههای گردشگری بروید و خیالتان راحت باشد که شهر در امن و امان است.
چهار محل
یکی از جاذبههای اصلی بندر بوشهر، بافت تاریخی است. بافت قدیم بوشهر از سه طرف شرق، شمال و غرب در محاصرهی آب است و تنها از قسمت جنوب به خشکی دسترسی دارد که محدود به خیابان لیان است. در گذشته، یعنی کمی کمتر از دو قرن پیش، در همین خیابان لیان، حصار شهر افراشته بوده و به واسطهی دروازهای محافظت میشده است. آن روزها، در این محدوده، چهار محل قرار داشته که عبارت بودهاند از: بهبهانی، شنبدی (شنبهای)، دهشتی و کوتی (شیخ سعدون)؛ و دلیل این نامگذاری نیز به ساکنان اولین آنها برمیگردد. اغلب ساختمانهای چهار محل دوطبقه و برخی نیز چندطبقه بودهاند که از سنگهای فسیلی و ملات گچ و ساروج و حتی کاه و گل و پوشش تیر «چندَل» ساخته میشدهاند.
در و پنجرهها نیز از جنس چوب ساج ساخته میشدهاند تا در برابر موریانه و نم و رطوبت مقاوم باشند. خارج از این محدوده، زمینها، پست و غیر قابل سکونت بودهاند؛ به خصوص در فصل زمستان که آب دریا بالا میآمده. به همین دلیل مردم با کمبود زمین مواجه بودهاند و ساختمانهای خود را چند طبقه میساختهاند. آنها برای اینکه از زمینهای چهار محل بیشترین استفاده را ببرند، کوچهها را هم باریک انتخاب میکردهاند. چهار محل یعنی بوشهر. اگر کسی به این بندر برود و کوچه پس کوچههای زیبا و صمیمی چهار محل را زیر پا نگذارد، به جرات میتوان گفت بوشهر را ندیده است. خیلی از بناهای معروف بوشهر در همین چهار محل واقع شدهاند. کنسولگری کشورهای مختلف، عمارت های زیبای قدیمی، دهها مسجد و حسینیه و کلیسای معروف، از این جملهاند. هنگام چهار محل گردی اگر دست بر قضا با یکی از همان بوشهریهای مهمان نواز رو به رو شوید که سن و سالی هم داشته باشد، میتوانید اطلاعات بیشتری از محل و ساکنان آن به دست بیاورید. خاطرات قدیمیهای بوشهری از رفت و آمد کشتیها و مردمان مختلف از سراسر دنیا و ماجراهای آنها در دیدار با مردمان بومی بسیار شنیدنی است. یا اینکه خیلی از آنها خانههای چهرههای سرشناسی همچون صادق چوبک داستان نویس بزرگ ایرانی یا اسماعیل رایین نویسندهی بوشهری که کتاب «تاریخ دریانوردی» اش مهم و راهگشاست را به یاد دارند، و یا میتوانند با ذکر جزییات، از «زارمحمد» و «تنگسیر» چوبک و امیر نادری فیلمساز برایتان بگویند.
میزبان ناخوانده
با اینکه چهرهی بندر بوشهر به دلیل نوسازی بافت و تحولات شهرسازی دچار تغییراتی شده، اما هنوز میتوان شکوه گذشتهی بوشهر را در کوچههای چهار محل دید، یا با حضور در «شناشیر» عمارت های قدیمی، نمهبادی که از جانب خلیج فارس وزان است را همراه با سمفونی دلانگیز دریا حس کرد. تنها چیزی که احتمالاً توی ذوق گردشگری میزند که برای اولین بار است اینجا را میبیند، بوی بد فاضلاب شهر است؛ هرچند نسبت به دو سه دهه قبل بهتر شده. بازار قدیمی بوشهر که هنوز هم نبض شهر و زندگی بوشهریها در آن میتپد، در همسایگی همین بافت قرار دارد. مرمت این بازار به دوره قاجار برمیگردد و تمام ویژگیهای بازارهای آن دوره را در خود دارد. حتی بازار پر جنب و جوش و دیدنی ماهیفروشان هم در همین نزدیکی است. اگر از آن دسته آدمها هستید که به ماهی و غذاهای دریایی علاقهمندید و از بوی آن هم ناراحت نمیشوید، در مسافرت به بوشهر، حتماً بازدید از این بازار را در برنامههای خود بگنجانید. به یکبار دیدنش میارزد. شما میتوانید انواع مختلف و متنوع ماهی جنوب را در این بازار تماشا کنید، درحالیکه خیلی از آنها هنوز نیمهجانی در بدن دارند و بیاغراق، سخت جانترینشان اگر به آب دریا انداخته شوند، بعید نیست عمر دوباره بیابند!
نوروز دریایی
دریانوردان ایرانی در زمانهای بسیار دور، برای مسافرت در دریاها و اقیانوسها، نوعی تقویم دریایی ابداع کرده بودند که از نوآوریهای بسیار جالب و منحصر به فرد آنها محسوب میشود. این دریانوردان برای آغاز سفرهای دریایی خود که اغلب بیش از ۹ ماه از سال به طول میانجامید، از تقویم دریایی، یا حساب نوروز دریایی استفاده میکردند و بیشتر مواقع، آغاز مسافرت خود را، روز اول نوروز دریایی، که دریا آرامتر از مواقع دیگر است یا از این روز به بعد رفته رفته رو به آرامش میگذارد، قرار میدادند و با استفاده از زمانهای دقیق تقویم دریایی، مسافرت مطمئن و امیدبخشی را شروع میکردند. نوروز دریایی هنوز هم بین معدودی از دریانوردان خلیج فارس، دریای سرخ، دریای عمان و حتی بنادر هند و پاکستان متداول است. حسین نوربخش در کتاب «ایرانیان دریانورد، پیشگام و نوآور در دریاها» نوروز دریایی را چنین معرفی کرده است: «نوروز دریایی دارای ۳۶۵ روز و سه فصل ۱۰۰ روزه و یک فصل ۶۵ روزه میباشد و اولین روز این تقویم و نوروز آن بنا به نوشتهی اسماعیل رایین، از ۹ مردادماه و به اعتقاد اهالی لنگه و کنگ و برابر تقویم وحیدی از ۱۰ مردادماه آغاز میشود. بهار دریا: ۱۰۰ روز اول نوروز از ۹ یا ۱۰ مرداد ماه شروع و به ۱۷ یا ۱۸ آبان ماه خاتمه مییابد. این ۱۰۰ روز برای دریانوردان و دریاورزان و همهی کسانی که با دریا سر و کار دارند، در حکم بهار بوده و به «بهار دریا» معروف است؛ چرا که در این ایام، دریا ۶۵ روز پرآشوب را پشت سر گذارده است و روی به آرامش و سکون دارد.
به اصطلاح دریانوردان خلیج فارس، دریا، خواهر، یعنی مهربان و بامحبت شده و برای کشتیهای بادبانی فصل مناسبی برای آغاز مسافرت در خلیج فارس، دریای سرخ، دریای عمان و حتی افریقا و چین بوده است.» (حسین نوربخش، صص ۹۵ -۹۴) نوروز دریایی در حقیقت نوعی حساب، یا تقویم دقیق دریایی است که گذشتگان ما از زمانهای دور و از همان روزهایی که جشن نوروز را برگزار میکردند، برای سفرهای دریایی ابداع کردند و به طور قطع سابقهای دیرینه در کشور ایران دارد. همچنین، دریانوردان در بنادر هند و پاکستان در روز اول سال دریایی، نارگیل و موز به دریا میریزند و به این ترتیب، آغاز سال دریایی را جشن میگیرند و آرزوی سالی آرام و خوب میکنند. با آغاز نوروز دریایی، به طور محسوس از شدت بادها کاسته میشود و طغیان آب دریاها کاهش مییابد. دریانوردان باتجربه و قدیمی خلیج فارس، از روی حساب نوروز دریایی، هنگام آرامش دریا یا موقع وزش بادهای شدید و بارانهای موسمی را پیشبینی میکردند و با توجه به زمان وزش باد و توفان و بارندگی، وقت مناسب را انتخاب و مسافرت دریایی خود را آغاز میکردند
پای صحبت ناخدا
در مجاورت بافت قدیمی شهر، ادارات کل بنادر و دریانوردی و گمرک بوشهر قرار دارند که نه تنها اقتصاد بوشهریها، بلکه اقتصاد ایران به آنها متکی است. هر دوی این ادارات در بوشهر از قدمت زیادی برخوردارند. اتفاقات فراوان و تلخ و شیرین اسکلههای بندر بوشهر و سفرهای متعدد دریایی از فراموش نشدنیترین خاطرات چندین نسل از مردم این بندر است.
هنوز هستند دریانوردانی که خاطرات سفر به هند و ملیوار و آفریقا را به یاد دارند که به مدد کشتیهای بادبانی صورت میگرفت. آن روزها خبری از تجهیزات پیشرفتهی دریانوردی نبود و ناخداهای کارکشته و با تجربه، به کمک موقعیت ماه و خورشید و ستارهها، و البته دیره (قطبنما) های قدیمی سفر میکردند. مشهدی محمد شریفی یکی از این ناخداهاست که با فاصلهی کمی از اداره بندر در کنار عروس و فرزندانش زندگی میکند. پیش از اینکه وارد اداره بندر شوم، دوست راننده که از بستگان نزدیک ناخداست، پیشنهاد دیدار با او را میدهد. بیدرنگ راهمان را کج میکنیم و چند دقیقه بعد در محلهی صلح آباد در کنار ناخدا نشستهایم. ۹۲ سال دارد و حدود ۲۵ سال است که دیگر به دریا نرفته، اما حافظهاش باورنکردنی است. دستمان را میگیرد و به سفرهای دور و دراز و گاهی هم پر خطر دریایی راهی میشویم. از ماجراهای عجیبی و غریبی میگوید که اگر نمیگفت برای خودش اتفاق افتاده، فکر میکردم دارد افسانهای از مردمان اهل دریا تعریف میکند. او بوشهر قدیم را هم خیلی خوب به یاد دارد. از روزهایی میگوید که در نزدیکی «خور دیسیفو» (واقع در محلهی جبری) زندگی میکرده و خانهی آنها در یکی دو متری دریا بوده. «آن روزها وفور نعمت بود. مثلاً دخترم توی پنجرهی اتاق رو به دریا مینشست و ماهی گرفت!» ناخدا مشهدی محمد که خاطرات گذشته او را به وجد آورده، از سفر بوشهر به هند و ملیوار میگوید که شش ماه طول میکشیده؛ آن هم با جهاز (لنج کشتی) بادی که مصائب و مشکلات خاص خودش را داشته. ناخدا از دوران پررونق بندر بوشهر میگوید و وقتی آن را با امروز مقایسه میکند، نمیتواند بپذیرد که بوشهر امروز خیلی پیشرفت کرده.
استدلالش هم ساده است: «آن روزها که بندر بوشهر، بروبیایی داشت و کشتیهای بزرگ روز در آن پهلو میگرفت، خیلی از بنادر کشورهای حاشیهی خلیج فارس وجود نداشتند. مثلاً توی کویت، کشتی نبود. وقتی لنج (کشتی) ما به کویت میرسید، مردم برای تماشا میآمدند. یا اینکه همین کویتیها آب خوردن نداشتند و ما با بوم (نوعی کشتی) از بصره برای آنها آب میبردیم! حالا برو و ببین! ما کجا، آنها کجا!» خاطرات ناخدا مشهدی محمد شریفی از دیروز و امروز خودش و دریانوردی در بوشهر تمامی ندارد. شرح مفصل این نشست را در کنار خاطرات دریانوردانی دیگر از بنادر مختلف بوشهر نوشتهام که در جایی دیگر خواهد آمد.
نگین، راه توسعه بوشهر
پیشتر گفتم که بندر بوشهر، دومین بندر کانتینر بری کشور به حساب میآید. (بندر شهید رجایی در هرمزگان، بزرگترین است.) این بندر استراتژیک، سابقهای طولانی به اندازهی تاریخ خود شهر دارد و زمانی که خیلی از بنادر ایران وجود نداشتهاند، بزرگترین بندر و راه ارتباطی دریایی ایران با خارج بوده است. امروزه نیز بندر بوشهر در توسعهی صادرات و واردات، صاحب امکانات و استعدادهای زیادی است، به طوری که با همین پشتوانه میتواند گذشتهی پر رونق و ممتاز خود را باز یابد. بندر بوشهر صاحب هفت پُست اسکله به طول یک هزار و ۱۷۰ متر است که با تکمیل لایروبی کانال آن، لنگرگاه بندر از ۸/۲ متر به ۱۱ متر افزایش مییابد و امکان پهلوگیری کشتیهایی با تناژ ۳۰ هزار تن را دارد. ظرفیت تخلیه و بارگیری کالا در بندر بوشهر هفت میلیون تن در سال است که این ظرفیت نیز با تکمیل طرحهای در حال اجرا قابل افزایش است.
برخورداری از مزایا و تسهیلات قانونی مناطق ویژه اقتصادی بندری، امکان دسترسی سریع به بازارهای داخلی و بینالمللی، نزدیکترین بندر جنوبی به کشورهای حوزه خلیج فارس (قطر، بحرین و عربستان)، مزیت نسبی صادرات مواد معدنی از معادن استان و استانهای همجوار به کشورهای حوزه خلیج فارس، و بزرگترین پایانهی واردات و صادرات میوه با دارا بودن سردخانه پنج هزار تنی ویژه نگهداری میوه از مزیتها و قابلیتهای بندر بوشهر است. عمدهترین فرصتهای سرمایهگذاری در بندر بوشهر مربوط به جزیره (مجتمع بندری) «نگین» است. این جزیرهی مصنوعی که درست روبهروی بندر بوشهر واقع شده، از مواد حاصل از لایروبی به وجود آمده که توسعه اولیه آن در دهههای ۴۰ و ۵۰ انجام شده است. جزیره نگین که قرار است اسکلههای کانتینری و فرآوردههای نفتی در آنجا نصب شود، در گذشته به تل ژاپنیها هم معروف بوده است امکانات و تجهیزات بندری در جزیره نگین به عنوان پس کرانهای مهم برای اجرای طرحهای توسعهای بندر بوشهر با سرمایهگذاری بخش خصوصی ایجاد میشود. حتی یک بازدید ساده و غیر کارشناسانه هم شما را با من همراه و همنظر میکند که مزیت مهم این جزیره قرار داشتن در کنار حوضچه قابل کشتیرانی و امکان دسترسی مستقل به بزرگراه بوشهر برازجان است. محدوده عملیاتی بندری موجود در بندر بوشهر به دلیل محصور بودن در محدوده شهری عملاً امکان توسعه ندارد و تنها راه گسترش این بندر، جزیره نگین است. محدوده جزیره نگین ۴۷۰ هکتار است که پروژههای پیشبینی شده در مساحتی حدود ۲۰۰ هکتار اجرا میشود و مابقی نیز اراضی پشتیبانی هستند که مطابق با توسعه بنادر نسل سوم، صنایعی با کاربرد مختلف در آن قرار میگیرد و پس کرانهی استان بوشهر را تا شعاع قابل توجهی پوشش میدهد.
در حال حاضر کشتیهای تا ۳۰ هزار تن میتوانند در بندر بوشهر پهلو بگیرند و ظرفیت سالانه پذیرش کالا در این بندر پنج میلیون تن است و مسئولان قول دادهاند که با ایجاد مجتمع بندری نگین قابلیت پذیرش کشتیهایی با ظرفیت ۵۰ هزار تن فراهم شود.
خواهران بوشهر!
اصطلاحی وجود دارد به نام «خواهرخواندگی» که چیز عجیبی نیست و شما هم حتماً آن را شنیده اید. این را آوردم که بگویم بندر بوشهر هم در بین شهرهای دنیا، صاحب سه خواهر است: بندر «مرسین» در ترکیه، شهر «حیدرآباد» در هند و شهر «هرار» در اتیوپی. بنا به گفتهی چند سال پیش علی بحرینی، سفیر وقت ایران در اتیوپی، «به سبب وجود همبستگی فرهنگی و دینی دو شهر بوشهر و هرار اتیوپی، زمینه خواهرخواندگی این شهرها فراهم میشود… شهر هرار در شرق اتیوپی دارای شباهت فرهنگی مناسبی با تمدن و فرهنگ ما دارد؛ چرا که آنان محبان اهل بیت (ع) هستند و برخی از نسخ خطی در این شهر گویای بسیاری از فرهنگها است». همچنین علی نیکزاد وزیر وقت راه و شهرسازی کشورمان و بینالی یلدریم وزیر وقت راه و ارتباطات ترکیه در پایان هفتمین کمیسیون مشترک همکاریهای حمل و نقلی در آنکارا (۱۳۹۳)، سند همکاری حمل و نقل هوایی، دریایی و زمینی امضا کردند که در این کمیسیون مشترک، در خصوص استفاده از تجارب یکدیگر و خواهرخواندگی بنادر بوشهر و مرسین هم مذاکره و توافق شد. ویکیپدیا در تعریف و توضیح «خواهرخواندگی» آورده است: «خواهرخواندگی، قراردادی است بین سران مملکتی یا سران دو شهر که برای ایجاد همبستگی و اتحاد بیشتر انسانی و فرهنگی بسته میشود… هدف از این قرارداد پیوند و اتحاد بین شهروندان دو شهری است که دارای منافع مشترک هستند.
مفاد این قراردادها موضوعات فرهنگی اقتصادی و بازرگانی و اخیراً ورزشی را شامل میشود… علت بهکارگیری واژهی «خواهرخواندگی» به این اعتبار است که در بیشتر زبانهای دنیا واژهی شهر، مؤنث است. معمولاً دو شهر برای خواهرخواندگی باید دارای تشابهاتی باشند. مثلاً دو شهر تاریخی، دو شهر علمی یا دانشگاهی یا دو بندر یا حتی دو سمبل مشترک باشند که این انگیزه را ایجاد کند. رونق و رواج گردشگری بین دو شهر خواهرخوانده و نامگذاری متقابل نام خیابانهایی به نام شهر خواهرخوانده از جمله نتایج اعلام خواهرخواندگی شهرها است». بنا به این تعریف و توضیح، دلایل خواهرخواندگی بندر مرسین ترکیه و بندر بوشهر تا حدودی معلوم و مشخص است، اما نمیدانم شهرهای حیدرآباد هند و هرار اتیوپی تا چه اندازه مشمول چنین تعریفی میشوند! نه خبری از همبستگی و اتحاد انسانی و فرهنگی میان آنهاست و نه دارای منافع مشترک و مشابهاتی هستند. همچنین از رونق گردشگری و نامگذاری خیابانی به نام بوشهر در این شهرها بیاطلاعم، اما مطمئنم که نه تنها خیابان بلکه هیچ کوچه پس کوچههای در بوشهر نیست که نام این چند شهر بر آن قرار گرفته باشد!
نِیمه و انواع آن
«جاشو» ها و ماهیگیران بوشهری هنگام پارو زدن و کار روی دریا، نغمهها و آوازهایی میخوانند که در زبان محلی به «نِیمه» یا «نِهمه» معروفاند. «نیمه» همان موسیقی کار دریایی است که به جاشوها و ملوانان، توان هماهنگی و تحرک بیشتر در کار کردن میدهد و خستگی را از تن آنها بیرون میکند. آنها در این آوازها و نغمهها، اغلب از ائمه و امامان یاری میطلبند که در کار طاقتفرسای دریا، کمکحالشان باشند. هرچند ماهیگیران و دریانوردان امروزی کمتر به سراغ «نیمه» میروند، اما اگر گذارتان به برخی سواحل بوشهر بیفتد که لنج (به فتح لام که در بوشهر بیشتر با کسره خوانده یا گفته میشود) یا قایقی در حال نشستن و پهلو گرفتن به خشکی باشد (بهخصوص اگر خوششانس باشید که ناخدای آن دریانوردی اهل دل و پا به سن گذاشته باشد)، زمزمهی نغمه یا نِیمهی او را خواهید شنید. سعید شنبه زاده، موزیسین و نوازندهی بوشهری که همشهریانش او را با نام «فرازو» میشناسند، از جمله کسانی است که در اجراهای خود به بازخوانی و روایت زندگی مردم بوشهر پرداخته است. او در خصوص موسیقی بوشهر هم دست به پژوهش زده و در این زمینه صاحبنظر است. شنبه زاده دربارهی چگونگی اجرای «نیمه» مینویسد: «در بوشهر نیمهخوانی با ساز همراه نیست، ولی در کشورهای عربی برای هماهنگی بیشتر، از ساز «دمام» استفاده میشود. از آنجایی که دریانوردان بوشهری ارتباط تنگاتنگی با کشورهای عربی و آفریقایی و هند داشتند، در بعضی از نیمهها کلماتی وجود دارد که معنا و مفهوم خاصی را تداعی نمیکند؛ مانند کلمهی «هلِه»… نحوهی اجرای آنها هم بدین صورت است که یک نفر به عنوان «سردَمدار» که او را به نام «سرهنگ» یا «ناخدا» میشناسند، وظیفهی تکخوانی را بر عهده دارد و بقیهی افراد که شامل ملوانان و جاشوها میشوند، قطعات و جوابهای مخصوص هر نیمه را به سرهنگ جواب میدهند. با این حرکت، ریتم کاری که انجام میدهند (مانند پارو زدن) هماهنگ میشود. البته یادآوری کنم که ریتم نیمهها از نظر زمان ضربی با هم متفاوتاند. نیمههایی که با ریتم کندترند، در شروع کار خوانده میشوند و رفتهرفته ریتم تندتر میشود تا کار سریعتر انجام شود. مضمون آوازها بیشتر در مورد توصیف ائمه معصومین و یا در مورد رشادت و قدرت جاشوهاست. مثلاً «نیمهی میرمحمد» که به امامزاده میرمحمد در جزیرهی خارگ مربوط میشود و برخی اعتقاد دارند که همان محمد حنفیه فرزند حضرت علی (ع) است، چنین است:
- یا میرمحمد (سرهنگ) ساکن الخارگی (جاشوها)
- دریانشینی (سرهنگ) ساکن الخارگی (جاشوها)
- تا بد نبینی (سرهنگ) ساکن الخارگی (جاشوها)
- بلا نبینی (سرهنگ) ساکن الخارگی (جاشوها)
- یالا محمد (سرهنگ) ساکن الخارگی (جاشوها)
- باشی انشاالله (سرهنگ) ساکن الخارگی (جاشوها)
- رحمان رحیمن (سرهنگ) ساکن الخارگی (جاشوها)
- یا الله کریمن (سرهنگ) ساکن الخارگی (جاشوها)
- کریم دائم (سرهنگ) ساکن الخارگی (جاشوها)
- دائم به الله (سرهنگ) ساکن الخارگی (جاشوها)
- الله بزرگی (سرهنگ) ساکن الخارگی (جاشوها)
- بزرگواری (سرهنگ) ساکن الخارگی (جاشوها)
- سی ما عیالی (سرهنگ) ساکن الخارگی (جاشوها)
- روزی برسون (سرهنگ) ساکن الخارگی (جاشوها)
در حال حاضر این نیمه به دلیل اینکه اغلب کارها با ماشین صورت میگیرد، تقریباً فراموش شده است». نیمه تنها محدود به کار بر روی دریا نیست. بوشهریها هنگام ساختن لنج و به آب انداختن که اصطلاحاً به آن «راگی» کردن لنج میگویند، از نیمه استفاده میکنند. حتی موسیقی کار در بوشهر فراتر از دریاست. آنها هنگام کشاورزی، بنایی و قدیمترها که «ساروجکوبی» مرسوم بوده، آواز میخواندهاند؛ یا موقع دوشیدن گاو و گوسفند و راندن حیواناتی همچون شتر که با «نی چوپانی» همراهی میشده است. نیمهی کار دریایی خود انواعی دارد: نیمهی میداف یا نیداف که برای به حرکت درآوردن قایق و موقع پارو زدن، با ریتم خوانده میشود و با شور و حرارت و فریاد همراه است. در نیمهی میداف، اشعار فایز دشتی و مفتون بُردخونی (دو شاعر دوبیتی سرا و مشهور بوشهری) را هم میخوانند و حتی برای سرگرمی و رفع خستگی و هیجان بیشتر، در قالب شعر، سر به سر کسی میگذارند، یا به او طعنه میزنند! نیمهی راگی کردن لنج، همان به آب انداختن قایق نو و تازه ساخته شده است. این مراسم با جشن و پایکوبی همراه است و هیچ کم از مراسم عروسی در بوشهر نیست. همسایهها و همکاران صاحب لنج، در زمان وصلت قایق و دریا به کمک او میروند و کار تا ساعتها ادامه مییابد. نوع دیگری از نیمه، نیمهی «گلافی» لنج است. بوشهریها به کسی که لنج میسازد و یا آن را تعمیر میکند، «گلاف» میگویند. گلافها در هنگام کار با میخ و چوب و تخته که در ساخت و تعمیر کشتی به کار میرود، به شدت دچار خستگی میشوند؛ کاری سخت و طاقتفرسا که تنها از مردمانی بردبار و سختکوش برمیآید.
حالا اگر در فصل تابستان و آن هم در جهنم جنوب باشد که وامصیبتا! آنها به مدد همین نیمههاست که چنین روزهایی را تاب میآورند. اشعار این نیها بیشتر ترانهها و شروعهایی است که از فایز به یادگار مانده است. یکی دیگر از انواع موسیقی کار دریایی در بندر بوشهر، «نیمهی غوص» است که میشود گفت امروزه دیگر وجود ندارد. میدانیم که «غوص» به معنی فرو رفتن در آب است و به کسانی که در آب فرو میروند هم غواص میگوییم. در گذشته که صید مروارید در بوشهر و بهخصوص در اطراف جزیرههای خارگ و خارگو رواج داشته، خواندن این نیمه هم معمول بوده است. به طوری که قبل از صید و شروع به کار غواصان، فردی با خواندن نیمه بر روی لنج، آنها را آماده میکرده که به زیر آب بروند. او با چنان شور و هیجانی میخوانده که غواصان هم شروع به یَزلِه و پایکوبی میکردهاند و در تکرار و پاسخ به نیمهها با او همراه میشدهاند. در نهایت آنها هم به وجد آمده و برای مدتی طولانی به زیر آب میرفتهاند و اغلب با ظرفی پر از صدف برمیگشتهاند. بعد از پاک کردن صدفها، فصل برداشت مروارید است که خستگی کار را از تن آنها میزداید. البته ذکر این نکته ضروری است که موسیقی کار دریایی بخشی از موسیقی غنی بندر بوشهر به حساب میآید و معمولاً بوشهریهای قدیم هنگام دیگر فعالیتهای خود نیز به سراغ موسیقی میرفتهاند و به گونهای موسیقی در رگ و خون آنها عجین شده است.
این مطلب اولین بار در ماهنامه بندر و دریا به قلم محمد ولی زاده منتشر شده است.