کنعان عنوان فیلمی سینمایی ساخته مانی حقیقی و نویسندگی اصغر فرهادی و مانی حقیقی محصول سال ۱۳۸۶ ایران است. داستان فیلم روایتگر بخشی از زندگی مینا (ترانه علیدوستی) و مرتضی (محمدرضا فروتن) را در شرایط سخت و آستانه طلاق است.

خلاصه داستان فیلم کنعان

مینا که زمانی دانشجوی مرتضی بوده، پس از ده سال زندگی مشترک با وی، تصمیم می‌گیرد از او جدا شود و برای ادامه تحصیل به کانادا برود، اما مرتضی که از این تصمیم ناخرسند است، تمام تلاش خود را معطوف منصرف کردن او از تصمیمش می‌کند، تا اینکه روزی متوجه می‌شود مینا موضوع طلاقشان را با عزیز، مادر بیمار مرتضی، در میان گذاشته است. مرتضی نیز از شرایط پیش آمده استفاده می‌کند و …

نگاهی به فیلم سینمایی «کنعان»: رابطه‌ها و آدم‌ها

«کنعان» سومین فیلم سینمایی مانی حقیقی و البته بهترین فیلم او تا به امروز است. هرچند که در زمان اکرانش با اقبال درستی مواجه نشد و نقدهای منفی زیادی به فیلم روا کردند اما از باقی آثار مانی حقیقی یک گام جلوتر است. احتمالاً از خواندن این جمله تعجب‌زده شده‌اید. چطور فیلمی به‌ظاهر معمولی مانند «کنعان» می‌تواند در مقایسه با آثار دهن پرکن‌تر و بیشتر تحویل گرفته‌شده کارگردان یعنی «پذیرایی ساده» و مهم‌تر از آن «اژدها وارد می‌شود» عنوان پیشروترین فیلم او را از آن خود کند. دلیلش ساده است: در وهله اول «کنعان» موفق می‌شود جهانی واقعی و قابل‌لمس بسازد. این بزرگ‌ترین ویژگی فیلم است که نه‌تنها در مقایسه با آثار دیگر فیلم‌ساز که در مقایسه با باقی آثار آن دوره جشنواره فیلم فجر هم قابل‌بازشناسی است.
درباره زندگی زوجی جوان است که در آستانه میان‌سالی و فهم جدیدشان از این دوره جدید زندگی قرار دارند و می‌خواهند زندگی مشترک پرمسئله‌شان را خاتمه ببخشند اما حال ناخوش مادر مرتضی که در شهری شمالی زندگی می‌کند و بازگشت خواهر مینا از خارج از کشور پس از مدتی طولانی و آن‌هم به شکل غیرمنتظره در روند این جدایی خلل ایجاد می‌کند.

آنچه باعث می‌شود «کنعان» به این میزان به جهان واقعی اطرافمان نزدیک باشد، در قدم اول در فیلم‌نامه فیلم جان گرفته است که محصول مشترک مانی حقیقی و اصغر فرهادی است. همکاری پیشین این دو نفر در فیلم‌نامه «چهارشنبه‌سوری» اصغر فرهادی هم نتیجه‌اش یکی از بهترین فیلم‌های سینمای بی‌بضاعت آن سال‌ها بود اما تأثیری که فرهادی در فیلم‌نامه «کنعان» داشته است به‌مراتب ژرف‌تر و کارکردی‌تر به نظر می‌رسد. کافیست مقایسه‌ای بکنیم با فیلم‌های پیشین حقیقی مانند «کارگران مشغول کارند» و یا آثار متأخرترش مانند «پذیرایی ساده». فیلم‌هایی که بیش از آنکه از سینما متأثر باشند، از کلاس‌ها درس فلسفه مانی حقیقی در طول تحصیلش در رشته فلسفه در دانشگاه‌هایی چون مک گیل و گولف می‌آیند. فیلم‌هایی به سبک بلوک شرق اروپا که بیش از آنکه به سینما بها دهند به دنبال طرح سؤال و جواب‌های پیچ‌درپیچ فلسفی هستند. «کنعان» در میان‌ همه آثار مانی حقیقی تنها اثری است که بیش‌تر به سینما نزدیک است تا هر چیز دیگری. شاید با خود فکر کنید که «اژدها وارد می‌شود» یکی از بیگ پروداکشن ترین و مرعوب‌کننده‌ترین فیلم‌هایی ست که در سینمای ایران دیده‌اید، کاملاً هم درست فکر می‌کنید! در مقیاس بصری «اژدها وارد می‌شود» را می‌توان یکی از خوش‌رنگ و لعاب‌ترین فیلم‌های سینمای ایران دانست که ترکیب موسیقی به‌یادماندنی و فیلم‌برداری هیجان انگیزش کیفیتی ورای هر فیلم دیگری به شکل و فرم فیلم بخشیده است؛

اما وقتی از سینما حرف می‌زنیم، آیا به شکل خاصی از فرم‌های مرعوب‌کننده و چشم‌نواز صحبت می‌کنیم؟ با این حساب تکلیف فیلم‌های کلاسیک سینمای آمریکا که در عین سادگی بصری، کمال ویژه‌ای را در سینما درمی‌نوردند چه می‌شود؟ اصلاً داستان تا چه مقدار با سینما رابطه تنگاتنگ برقرار می‌کند؟ چه سینمای قصه‌گو را دوست داشته باشید و چه نه داستان را نمی‌توانید از ذات سینما جدا کنید. حتی بی داستان‌ترین فیلم‌ها، حتی آثار تارکوفسکی هم‌داستان ویژه خودشان را دارند هرچند که داستان را در تعریف معمولی که از آن سراغ داریم حذف کرده باشند.
وجه برتری «کنعان» به دیگر آثار مانی حقیقی شکل داستان‌پردازی آن است که بیشتر متأثر از نگاه اصغر فرهادی ست تا مانی حقیقی. «کنعان» بیش از آنکه شما را به یاد «پذیرایی ساده» بی اندازد، با عوالمی مشابه «درباره الی» و «جدایی نادر از سیمین» درگیرتان می‌کند. عالمی که دغدغه‌اش انسان‌ها و اتفاقی ست که در ارتباطشان با یکدیگر می‌افتد؛ یعنی برخوردی به‌مراتب اومانیستی‌تر از هر فیلم دیگر حقیقی که آدم‌ها تنها شبیه به مهره‌های شطرنج جاگذاری شده‌اند تا کارگردان چالش‌های موردنظرش را به خورد تماشاگر بدهد. «کنعان» اصلاً درباره رابطه‌ها و آدم‌هاست.

درباره رابطه به فنا رفته دو آدم که متأثر از حضور دو نفر دیگر در زندگی‌شان، به مرز جدیدی می‌رسد و آدم‌های قصه در طول ماجرا به بلوغ تازه‌ای در روابطشان دست می‌یابند. آن سیر مشهود تغییر و رسیدن از نقطه اول به نقطه نهایی فیلم همان چیزی ست که مرتضی، مینا، خواهرش و علی را فراتر از شخصیت‌های فیلم، تبدیل به آدم‌هایی واقعی ملموس می‌کند که تنها یک تصویر دوبعدی نیستند، گوشت و خون دارند. البته این به‌هیچ‌وجه به معنی رد چالش‌های فلسفی در آثار سینمایی نیست، اما به چه قیمتی و در چه فضایی؟
کاری که مانی حقیقی به شکلی خام در دو فیلم اول شبه روشنفکرانه‌اش یعنی «آبادان» و «کارگران مشغول کارند» می‌کند و در باقی آثارش بعد از «کنعان» هم آن را به شکل اغراق‌شده تری ادامه می‌دهد، یک بازی گول زننده فلسفی و درواقع فراری روبه‌جلو است تا با پیچیده کردن بیخودی مفاهیم، ایرادات و سوراخ‌های فیلم‌ها پوشانده شود. ناگزیر در این مسیر مانی حقیقی روز به روز بیشتر اسیر ادا و اطوارهای روشنفکرانه و کلاژهای بصری می‌شود تا فیلم‌هایش را خاص و مهم جلوه دهد. «اژدها وارد می‌شود» هرچند صد برابر فیلم جذاب‌تر، جالب‌توجه و تماشاگرپسندتری نسبت به «کنعان» است اما یک ماکت خوش‌رنگ و لعاب است، یک سراب یا چیزی که اصالتی ندارد. «کنعان» در میان همه فیلم‌های مانی حقیقی تنها اثر اوست که موفق می‌شود مستقیماً از مجرای حسی و شهودی با تماشاگر ارتباط برقرار کند و او را درگیر جهان زندگی آدم‌های قصه کند. کاری که هیچ‌کدام از آثار بعدی مانی حقیقی موفق به انجام آن نشدند و به‌جای داستان، روایت، مضمون و مفهوم تماشاگر را با انبوهی سؤالات بی سروته و گیجی و منگی به حال خود رها کرده‌اند.

منبع: بلاگ نماوا