کارگردان: اینگمار برگمان

سال ساخت: ۱۹۵۳

بازیگران: هاریت آندرشون، لارس آکبورگ، اکه گرونبرگ، آکه فریدل

عاشق نمی‌تواند به اینکه عمیقا در مبادرت به دشمنی و خصومت نسبت به معشوق غوطه‌ور است تظاهر کند. در یک تحقیر دو جانبه عاشق حتی برای خودش نیز چنین چیزی را نمی‌تواند بپذیرد. این همان کور سوی پنهان اما هنوز ادامه دار امید در سکوت است. شجاعت برگمان در سر باز زدن از حتی یک قدم عقب نشینی نه از ساختارهای فلسفی‌اش مانند «مهر هفتم» و نه از ثبت زیبا و اصیل رؤیاها و استیلا یافتن کابوس‌ها مانند «توت فرنگی‌های وحشی» و نه از روشنگری‌های اجتماعیش از حوادث دراماتیک در این فیلم «تابستان با مونیکا» و نه از شرح احساسات که همه ما تجربه کرده‌ایم و فهمیده‌ایم، بلکه به مانند رعشه‌های مداوم ما میان عشق و نفرت، میان ترس از مرگ و تنهایی، میان حسادت و سخاوت و درنهایت میان اشتیاق به تحقیر و لذت از انتقام شکل گرفته است.

من همیشه عاشق زن‌هایی می‌شوم که برای من آفریده نشدن

این مرد یکی از معدود کارگردانان است، شاید تنها کارگردان جهان که به اندازه داستایوفسکی و کامو در باب طبیعت انسان سخن گفته است. برگمان زمانی ‌که از دنیای بیرون فاصله گرفت و علاقه و توجهش را به درون معطوف کرد، توانست با درایت، توانمندی و زیبایی هرچه تمام و با بسط و پردازش یک گرامر سینمایی خاص خودش، به تشریح و بیان تعارض‌های و تنش‌های میان عاشق/معشوق دست بزند. یکی از اجزای دستور زبان او کلوزآپ بود. او در فیلم هایش طوری از کلوزآپ استفاده میکرد که تا پیش از آن هیچ کس اینگونه این تکنیک را به کار نبرده بود.

برگمان در فیلم «تابستان با مونیکا» روایتگر رابطه کوتاه و عاشقانه میان دو جوان از طبقه کارگر است که منجر به ازدواج‌شان می‌شود. مونیکا بچه‌دار هم می‌شود اما شوهر دیگر پاسخگوی انتظاراتش نیست و تعلقات خانوادگی نمی‌تواند او را راضی کند، بنابراین به‌دنبال زندگی ماجراجویانه‌تری می‌رود. در انتهای فیلم شخصیت اصلی «هریت اندرسون»، در درون کافه‌ای دود‌گرفته نشسته است. او سر خود را اندکی می‌چرخاند، تا چشم‌هایش دوربین را احاطه کنند. او به همسالان خود، به ما و به هر آن کَس که او را ازطریق تصـویر و مدیوم سینما می‌بیند، خیره شده است. دوربین در جواب به آرامی‌به او نزدیک می‌شود، تا زمانی‌که می‌توانیم لب‌های بی‌احساس و چشمان لبریز از سیاهی وی را از نزدیک احساس کنیم. مونیکا با نگاهش، خود و ما را از فضای داستانی فیلم جداکرده، گویی به ‌طـور مستقیم و رودررو با ما سخن می‌گوید: «به من نگاه کن، مـرا قضاوت کنید، اگر جرأت انجامـش را دارید.»

زومجی