کارگردان: آلفرد هیچکاک

سال ساخت: ۱۹۵۸

بازیگران: جیمز استوارت و کیم نواک

آدم وقتی که تنهاست پرسه میزنه، دو نفر که با هم باشن همیشه یه جایی میرن….

شهرت سرگیجه در حرکتِ دوربینی بود که هیچکاک برای القای حس سرگیجه ابداع کرده بود، زوم و عقب‌کشیدنِ همزمانِ دوربین فیلم‌برداری، این کار عمق صحنه را مخدوش می‌کرد و بعداً به ترفند «دالی زوم» معروف شد. فیلمی‌ که یکی از مضامین دلخواه هیچکاک، یعنی عشق به مثابهٔ یک وسواس را بررسی می‌کرد. عشقی که زن و مرد را ویران می‌کند. قصه‌ی جابه‌جایی و عوض‌کردنِ آدم‌ها، قصه‌ی اشتباه‌گرفتنِ آدم‌ها، و فرار به یک نوستالژیِ عاشقانه، بسیار شیرین تصویر شده‌است.

سرگیجه استعاره‌ای از رابطه‌ی عاشقانه‌ی زن و مرد است که هردو سعی می‌کنند همدیگر را به قامتِ معشوقِ رؤیاییِ خود درآورند و نهایتاً هم ازاین‌جا رانده و ازآن‌جامانده می‌شوند

فیلم استعاره‌ای از رابطه‌ی عاشقانه‌ی زن و مرد است که هردو سعی می‌کنند همدیگر را به قامتِ معشوقِ رؤیاییِ خود درآورند و نهایتاً هم ازاین‌جا رانده و ازآن‌جامانده می‌شوند. اما همه‌چیز خلاصه در این نمی‌شود. فرارکردنِ اسکاتی به یک خاطره و تحریفِ واقعیت برای راحت‌تر پذیرفتن‌ش، و از آن‌طرف نقش‌ بازی‌کردنِ جودی برای شناخته‌نشدن، و فراموش‌کردن در عینِ عاشق‌بودن. سرگیجه شعر تصویری عاشقانه ای است که مسلما کس دیگری جز هیچکاک قادر به ساختش نبوده است. هیچکاک شاعر تصاویر زیبا و ناب است. هیچکاک احساسات عمیق انسانی را مثل ترس، احساس گناه و هوس را در کاراکترها و شخصیت‌های معمولی قرار می‌دهد و آن‌ها را در تصاویر به‌جای حرف‌ها توسعه می‌دهد.

هیچکاک فیلم را بدون عنوان‌بندی پایانی و تنها با یک فید تمام می‌کند. چرا که راه تفکر و اندیشه را برای تماشاگر باز می‌گذارد.به این ترتیب، با فیلمی‌ سروکار داریم که با یک بار دیدن یا مطالعه کتاب «سرگیجه» برای سرگرمی، لایه‌های مرموز رابطه‌ها را نمی‌توان باز کرد. هر بار که به آن می‌نگریم، در جایی چیزی نایافته می‌یابیم که تازه برای ما کشف می‌شود.

زومجی