کتاب با جملهای از راجر ایبرت فقید در توصیف همین اثر آغاز میشود: «فوقالعاده مفید… گاهی از من میپرسند کتابی پیدا میشود که تماشاگران با خواندنش بفهمند فیلم چگونه ساخته میشود و هنگام تماشای فیلم هم کمکشان کند؟ این همان کتاب است». این توصیف، چکیدهای است روشنگر از آنچه میتوان درباره این کتاب گفت. بیشتر فیلمهایی که لومت از آنها در کتاب نام برده و مثالی را از دلشان پیش کشیده است، خصوصاً آنهایی که با شرح جزئیات فراوان به سراغش میرود، فیلمهایی هستند که خودش کارگردانی کرده و از چند و چون تصمیم گیریهایش سر صحنه و امکانات ساخت آنها آگاه است. او در مقدمه مینویسد که تمام تلاشش را کرده است تا بگوید که فیلم چطور ساخته میشود. فصل اول با عنوان «کارگردانی بهترین شغل جهان» با توصیف یک مکان خاطرهانگیز برای لومت آغاز میشود: با توصیف سالن تمرین در رستورانی اوکراینی در مرکز ملی اوکراین در نیویورک که او هشت یا ۹ فیلمش را در آنجا تمرین کرده است. نویسنده به جذابترین شیوه ممکن که در ترجمه نیز بسیار دلنشین از آب درآمده است، مکان و شیوه ورود و رفتار بازیگران و عوامل صحنه را توصیف میکند. او مینویسد که چگونه ستارهها به اتفاق «حواریون» شان از پلهها بالا میآیند، از اطوارهای آنها و حضور بادمجان دور قاب چین هایش میگوید. البته به توصیف لومت در میان آنها استثناهایی چون پل نیومن هم به چشم میخورند که بدون منشی میآید و آنقدر بهآرامی از پلهها بالا میرود که گویی بار تمام مشکلات جهان را به دوش میکشد، چند قطره مرطوبکننده در چشمش میریزد، شوخی بی مزهای تعریف میکند و بعد هم مستقیم و بدون اداهای معمول ستارهها سراغ فیلمنامهاش میرود.
مینویسد که فیلمنامه نویس همیشه آخرین نفری است که سر میرسد، چون میداند که همه تیرها به سمت او نشانه خواهد رفت و هر اشکالی پیش بیاید، عجالتاً تقصیر اوست، و به همین دلیل نرم و آهسته میرود سراغ قهوه و یک شیرینی دانمارکی هم در دهانش میچپاند تا نتواند جواب سؤالی را بدهد و سعی میکند آنقدر خودش را کوچک کند که اصلاً به چشم نیاید. این فصل در کنار توصیف لحظات و آدمهای دیگر، توصیف ذهنیات و قواعد کاری خود کارگردان را نیز دربر میگیرد. در عین حال مثالهایی از فیلمهای دیگر به آن افزوده شده تا تماشاگر ریشه این قواعد را بهتر دریابد. لومت به هنرمی و در میان تمامی روایتهای کوتاهی که تعریف میکند، بهدقت در حال شرح این موضوع است که زمان ساختن فیلم در ذهنش چه میگذرد و چگونه میاندیشد. نویسنده در فصل دوم به سراغ اهمیت فیلمنامه و جایگاه بازنویسی میرود. از برخورد اولش با فیلمنامه و فیلمنامه نویس میگوید، شیوه گفتوگویش را با فیلمنامه نویسان شرح میدهد و… او تاکید میکند که بدرفتاری استودیوها با فیلمنامه نویسان برخلاف آنچه در تئاتر و در برخورد با نمایشنامهنویسان دیده بود، آنقدر واضح است که نیازی نمیبیند به آن بپردازد، اما خودش در اغلب موارد برای آنان احترام بسیاری قائل بوده است، مگر اینکه فیلمنامه نویسی عزت نفس نداشته باشد و نقش ژله را برای ستاره فیلم ایفا کند و به ساز او برقصد، یا ضعف اخلاقی دیگری داشته باشد که مستقیم در فیلم تأثیر بگذارد.
به عقیده او در بهترین فیلمها همیشه عامل سومی ظهور میکند؛ عاملی که نه کارگردان آن را پیشبینی کرده است و نه نویسنده. فصل سوم با عنوان «سبک» با این جمله خارقالعاده آغاز میشود: «سبک بعد از عشق لغتی است که همیشه به اشتباه از آن استفاده شده است». لومت میگوید که بحث درباره سبک بهعنوان چیزی جدای از محتوای فیلم واقعاً عصبانیاش میکند، چون فرم همیشه باید از محتوا تبعیت کند. برای او سبک گاهی با کم کردن راههای اجرا به دست میآید و گاهی با مکالمات طولانی با نویسنده، مدیر فیلمبرداری، طراح صحنه و تدوینگر با تکرار درونمایه اصلی فیلم. فصل بعد عنوان جالبی دارد: «بازیگران: آیا بازیگر میتواند خجالتی باشد؟» بحثهای متنوع و فراوانی درباره بازیگری و بازیگران در این فصل مطرح میشود، اما پاسخ لومت به سؤالی که در عنوان آن پرسیده است، صریح و جذاب است: «در جواب سؤال عنوان این فصل باید بگویم بله؛ پل نیومن مردی است بسیار خجالتی و بازیگری فوقالعاده و راننده درجه یک مسابقات اتومبیلرانی و در یک کلمه، بینهایت زیباست»! در فصل «دوربین: بهترین دوست کارگردان»، یعنی پنجمین فصل کتاب، لومت دوربین را بهعنوان یکی از ستارههای هر اثری معرفی میکند و توضیحاتی فنی و بسیار کاربردی را در مورد دوربین، نور، لنزها و فیلترها میدهد که به گمانم بسیار به کار فیلمنامه نویسان در چگونگی تصور کردن آنچه مینویسند و آنچه توقع دارند نتیجه نهایی از آب دربیاید، میخورد.
کتاب بهطور کل از ۱۳ فصل تشکیل شده که عناوین آن عبارتاند از: «طراحی صحنه و لباس،» «بالاخره رسیدیم به ساختن فیلم،» «دیدن کار روز قبل از رنج و سرمستی،» «اتاق تدوین بالاخره تنهایی،» «آوای موسیقی: صدای صدا،» «میکس: تنها بخش خستهکننده سینما،» «کپی اول کودکی که متولد میشود،» «استودیو: آیا تمام زحمات من برای این بود؟.» چاپ دوم «فیلم ساختن» اثر سیدنی لومت با ترجمه بهمن فرمان آرا، در بهار ۱۳۹۶ و از سوی نشر چشمه وارد بازار شده است. کتابی که با خواندن آن میتوانید درحالیکه لذت مرور خاطرات لومت و طنازی منحصربهفردش را در نوشتن مزه مزه میکنید و هر از چند گاهی با صدای بلند، گاهی بسیار بلند میخندید، نکاتی کلیدی و منحصربهفرد نیز از سینما بیاموزید.
این مطلب اولین بار در ماهنامه هنر و تجربه به قلم نیوشا صدر منتشر شده است.