ایران در طول تاریخ به وجود آمدنش توسط قوم آریا فرهنگ معماری خاص خود را به جهان ارائه داده است. ایران سرزمینی است با وسعت زیاد و به علت همین وسعت جغرافیایی و وجود ناحیه‌های متعدد دارای تنوع معماری زیادی می‌باشد اگر خوب دقت کنیم خواهیم فهمید که حتی در یک منطقه جغرافیایی خاص نیز با تنوع در شیوه ساخت مسکن روبه رو هستیم. ما برای بررسی و شناخت نگرش معماری ایرانی و به طور کلی معماری هر نقطه‌ای از جهان ابتدا به یک تقسیم بندی مناسب نیاز داریم شاید. در درجه‌ی اول دو عامل مکان و زمان نظر ما را به خود جلب می‌کند (در چه مکانی و در چه زمانی)، این انتخاب را می‌توان کمی عجولانه تلقی کرد چرا که دو عامل ذکر شده را نمی‌توان به عنوان اساس تقسیم بندی به کار گرفت. همان‌طور که گفتم در سرزمینی که در یک زمان و در یک مکان شاهد تفاوت در شیوه‌ی معماری مسکن بوده‌ایم نمی‌توان این دو عامل را به عنوان تنها مؤلفه‌ها انتخاب نمود پس ناگزیر به قرار دادن مؤلفه ی سومی در این معادله هستیم تا با بهره‌گیری از آن بتوانیم به یک تقسیم بندی ایده‌آل دست یابیم انتخاب گونه شناسی درون‌گرا و برونگرا با توجه به این موضوع صورت گرفته است. لفظ درون‌گرا و برونگرا در چند کلمه بدین صورت بیان می‌شود که در خلق طرح بنا و اجرای آن اولویت را با فضای داخلی در نظر گرفته‌اند یا فضای بیرونی (در به کار بردن عناصری نظیر تزئینات، عوامل بصری و…) معماری ایرانی و معماری اسلامی توجه بر درون‌گرایی مسکن دارد.

این انتخاب و گرایش در معماری ایرانی (اسلامی) ریشه در اعتقادات ایرانیان (که اکثریت مسلمان هستند) دارد. ایرانیان خواستار فضایی آرام برای خانواده‌ی خود به دور از هیاهو و مزاحمت دیگران هستند. ما می‌توانیم از درون‌گرایی بر داشت مختلفی داشته باشیم. این واژه پیش از آنکه نوع نگرش در معماری باشد آشکار کننده‌ی دیدگاه اخلاقی و عرفانی هر اقلیمی می‌باشد. تودار بودن گرایش به حالات درونی و پرهیز از نشان دادن آن حالات به صورت تظاهر، بعضی از این مفاهیم می‌باشد. در بحث معمارانه ی این واژه نپرداختن به ظاهر و در عوض کار بر درون معنا دارد. تا آنجا که در کلیت معماری ایرانی می‌توان خانه‌ها از نظر نمای بیرونی ساده و بی آلایش بوده و در عوض در درون عظمت و شکوه چشم نواز دارد. پژوهشگران تاریخ هنر و معماری، غالباً دوران ۱۴۰۰ ساله هنر و معماری ایران بعد از اسلام را به سلسله‌های مهم حکومتی نسبت داده و برای مثال زیر عنوان‌های سده‌های نخستین، دوره سلجوقی، مغول (ایرانی – مغول، ایلخانان)، تیموری، صفوی و قاجار به بحث کشیده‌اند و جز تنی چند از اینان چون زکی محمدحسن  و ارنست کونل غالباً بی‌هیچ توضیحی از به کار بردن واژه «سبک» که اصطلاحی است فنی، تن باز زده‌اند.

تنها ویلبر در تعلیل این نکته نوشته: چون فرمانروایان این روزگاران فقط پشتیبان و فراهم‌کننده زمینه پیشرفت معماری بودند نه آفریننده آن، به جای به کار بردن واژه «سبک» از عنوان سیاسی استفاده می‌شود. گرچه او خود در جای‌جای کتابش تعبیرات «سبک مغول»، «سبک ایلخانی» و گاه «سبک معماری دوره ایلخانی» را به کار برده است. در میان این پژوهشگران ظاهراً محمد کریم پیرنیا، نخستین بار در ۱۳۴۷ ش در مقاله «سبک‌شناسی معماری ایران» آگاهانه واژه «سبک» را به کار برده و به منظور به دست دادن «نام‌هایی منطقی و مناسب» برای چند بنا که «به یک سبک ساخته شده» ولی نام‌های مغولی، تیموری، قراقویونلو و نظایر آن» گرفته اصطلاحاتی نو در پژوهش تاریخ معماری ایران بعد از اسلام عرضه کرده است. وی به پیروی از سبک‌شناسی شعر فارسی، سبک‌های معماری را به زادگاه‌های آنها نسبت داده و نام‌های خراسانی، رازی، آذری و اصفهانی و… را در معماری پیشنهاد کرده است.

این سبک‌ها عبارت‌اند از:

  • شیوه پارسی (هخامنشیان) سده ششم پیش از میلاد تا سده چهارم.
  • شیوه پارتی (اشکانیان و ساسانیان) سده چهارم تا صدر اسلام.
  • شیوه خراسانی (صفاریان، طاهریان، غزنویان و)… از ابتدای قرن چهارم تا پایان قرن چهارم.
  • شیوه رازی (سامانیان، سلجوقیان و خوارزمشاهیان) قرن پنجم تا اول قرن هفتم.
  • شیوه آذری (ایلخانیان و تیموریان) از اول قرن هفتم تا اول قرن دهم.
  • شیوه اصفهانی (صفویان، افشاریه، زندیه و قاجاریه) از اول قرن دهم تا اواسط دوره قاجاریه.
  • معماری معاصر (پهلوی، بعد از انقلاب ۱۳۵۷) از اواسط دوره قاجاریه تا کنون

از شش شیوه معماری ایران دو شیوه پارسی و پارتی مربوط به پیش از اسلام و چهار شیوه دیگر مربوط به دوره اسلامی می‌باشد. غربی‌ها برای شیوه‌های اسلامی نام‌هایی را به کار می‌برند مانند شیوه‌های اموی و عباسی… اما به نظر خیلی‌ها هیچ یک از کشورها و ملت‌ها یعنی ترک‌ها، عرب‌ها و… نمی‌توانسته‌اند در معماری کشوری که پیشینه معماری چند هزارساله دارد کارساز باشند، زیرا آنها در آن زمان معماری ارزشمندی نداشته‌اند.

معماری پارسی

یکی از ویژگی‌های ایرانیان کهن و هنرمندان آنها باور به تقلید درست بوده که آن را بهتر از نوآوری بد می‌دانستند. تقلید یا برداشتی که منطق داشته باشد و با شرایط زندگی سازگار باشد. آریایی‌ها چون مردمی کشاورز بودند و در سرزمینی آباد و خرم زیسته بودند خویی آشتی جو و سازگار داشتند. به گمان فراوان آریایی‌ها هنگام کوچ و گذر از کنار دریاچه ارومیه در برخورد با معماری ارارتویی از آنالگو گرفته و آن را «برساو» کرده‌اند. مردم ایران از هزاران سال پیش از چنین شیوه معماری پیروی می‌کرده اند چنانکه مردم ابیانه و افوشته (در نطنز) هم که نامی از ارارتو نشنیده‌اند چنین کرده‌اند. نمونه‌های این الگو برداری هم در معماری وهم در نیارش شیوه پارسی یافت می‌شود که دو نمونه از آنها «تالار ستون‌دار» و «کلاوه» ها بوده است. نیایشگاه ارارتویان دارای تالاری با آسمانه تخت چوبی بود و چون دهانه آن بزرگ بود ستون‌های چوبی هم در میان تالار زده می‌شد.

همین روش را آریایی‌ها در شوش پی گرفتند. البته آنها ستون‌ها را از سنگ و دیوارهای گرداگرد تالار را از خشت می‌ساختند که ستبرای (قطر) برخی دیوارها تا پنج گز می‌رسید. با بکار بردن خشت و پوشش دو پوسته تلاش می‌کردند جلوی ورود گرما به درون را بگیرند. بدین گونه از معماری ارارتویی الگوبرداری می‌شد درحالی‌که ساختمان‌هایی که سازگار با آب و هوای سرد قفقاز بود در شوش دگرگون شده بود. ساخت تالار ستون‌دار با پوشش دو پوسته تیر پوش پس از اسلام نیز دنبال شد. نمونه‌هایی از آن در مسجد جامع آبیانه مسجد گزاوشت و مسجد میدان در بناب یافت می‌شود. کلاوه‌های ارارتویی به گونه‌ای دیگر در معماری پارسی ساخته شد. نمونه این الگو برداری ساختمان کعبه زرتشت در نقش رستم است که ساختمانی چهار گوشه سنگی که درگاه آن بلندتر از کف زمین است. محوطه تاریخی پاسارگاد به علاوه آرامگاه کوروش، کاخ آپادانا در شوش، مجموعه کاخهای تخت جمشید و آرامگاه‌های واقع در نقش رستم از نمونه‌های معماری‌های این سبک هستند. شیوه معماری پارسی، نخستین شیوه معماری ایران است که روزگار هخامنشیان تا حمله اسکندر به ایران را در بر می‌گیرد. در این معماری، بیشتر از آنکه بتوانیم به یک سبک خاص اشاره کنیم می‌توانیم توانایی و هنر ایرانی را در تقلید درست و هماهنگی میان سبکهای مختلف ارزیابی نماییم.

در حقیقت بنیاد شیوه پارسی از همان ساختمان‌های ساده که در سرزمین‌های غرب و شمال غرب ایران و دیگر جاها بوده برگرفته شده است اما پدیده تازه‌ای که با گسترش فرمانروایی پارس‌ها روی می‌دهد، همکاری هنرمندان مختلف از سرزمین‌های گوناگون است. علاوه بر نمونه‌هایی که به عنوان معماری پارسی ذکر شد می‌توان به الگوی چهارباغ اشاره کرد که یکی از ماندگارترین ابداعات هخامنشیان در عرصه طراحی است که در پاسارگاد پا به عرصه ظهور گذاشت و ادا مه یافت.

مشخصات شیوه پارسی

  1. استفاده از سنگ بریده، منظم و پاک‌تراش و گاها صیقلی و تهیه بهترین مصالح ازلحاظ مرغوبیت رنگ و دوام از هر جا که مسیر بوده است.
  1. آماده کردن پی از سنگ ریزه
  1. نهادن ستون‌ها در حداکثر فاصله ممکن و تا ارتفاع بسیار چشم گیر و آرایش سرستون‌ها با جزئیاتی که برای بردن بارسقف چوبی کاملاً متناسب و منطقی باشد
  1. پوشش با شاه تیر، تیرچه چوبی تخت بریده و درودگری شده.
  1. آرایش دیوارهای اطراف پلکان‌های کوتاه با نقش‌های برجسته و کنگره‌های زیبا و متناسب
  1. ساختن دیوارهای جدا کننده با خشت خام و آرایش داخلی و خارجی آن با رنگ کاشی لعاب‌دار.
  1. پرداختن فرش کف با بهترین مصالحی که در آن روزگار بوده است.
  1. تعبیه سایبان و آفتابگیرمنطقی و ضروری برای ساختمان‌ها.

پس از فروپاشی هخامنشیان به وسیله اسکندر ایران بین سرداران یونانی و مقدونی تقسیم شد. قسمتی از ایران در دوره هخامنشیان به‌وسیله سلوکیان اداره می‌شد. سلوکیان فرماندهان نظامی اسکندر بودند. اسکندر غیر یونانی بود ولی سران لشگر تأثیر فرهنگی و هنری خود را از یونانیان گرفتند. و تعدادی از یونانیان در ایران ساکن شدند. به لحاظ هنری خیلی از آثار به‌دست آمده و تأثیر هنر یونانی را بر ایران نشان می‌دهد. تا قبل از سلوکیان نوع طراحی انتزاعی بوده ولی در دوره سلوکیان تأثیر هنر یونانی وجود دارد. (تا اواخر دوره اشکانی حتی در ساسانی) مجسمه‌های یونانی تقلید از طبیعت داشته ولی نقوش برجسته‌های تخت جمشید حالت انتزاعی داشت. در هنر روم واقعیت گرایی دنیایی وجود دارد ولی هنر یونان ایدئالیست است یعنی حالت نمادین و تجلی‌اش در جسم انسانی است.

ادامه معماری اسلامی و نحوه ساخت طاق‌های قدیمی ایران

  1. بخش اول
  2. بخش دوم
  3. بخش سوم
  4. بخش چهارم
  5. بخش پنجم
  6. بخش ششم
  7. بخش آخر

این مطلب اولین بار در ماهنامه جهان گستر به قلم گلنوش حسینی و آرش نورآقایی منتشر شده است.