کانادا به عنوان دومین کشور بزرگ دنیا از نظر مساحت، جمعیتی کمتر از ۳۵ میلیون نفر دارد. این کشور بزرگ که جزو هشت کشور صنعتی دنیا محسوب میشود، به صورت دائمی به نیروی کاری نیاز دارد که میزان زادوولد ساکنانش نمیتواند این نیاز را برآورده سازد. در چند سال گذشته، کانادا سالانه بیش از ۳۰۰ هزار نفر مهاجر را پذیرفته که از این میان تنها بخش کوچکی، کمتر از یک سوم آنها از میان پناهندگان یا سرمایه گذاران (خیلی فقیر یا خیلی ثروتمند) بودهاند و بیشتر این افراد، کارگران بامهارت و تحصیلکردهای بودهاند که به امید زندگی بهتر در کشوری سردسیر، موطن خود را رها کردهاند و به کانادا آمدهاند. آمارهای جمعیتی نشان میدهد بیش از ۲۰ درصد جامعه کانادا را مهاجران متولد در خارج از خاک کانادا تشکیل میدهند و این آمار هرسال افزایش مییابد و روند سریعتری به خود میگیرد.
این جمعیت نسبتاً زیاد مهاجر و جامعه مهاجرپذیر کانادا سبب شده که بسیاری از مهاجران با وجود حفظ هویت فردی بتوانند در جامعه کانادا نیز جذب شوند و بخشی از هویتشان را کانادایی بدانند. این جامعه رنگارنگ که علیالخصوص در شهرهای بزرگتر، بیشتر نیز به چشم میآید سبب شده کانادا یکی از مقاصد اصلی برای کسانی باشد که به دنبال دستیابی به رؤیاهایشان دست به مهاجرت میزنند و حاضر به پذیرش هزینههای مادی و معنوی آن هستند. کانادا دو زبان اصلی دارد که در بیشتر ایالتهای آن، دانستن کامل زبان انگلیسی درها را برای مهاجران باز میکند، ولی در دو ایالت کبک و نیوبرانزویک، نقش اصلی را زبان فرانسه دارد و دانستن هر دو زبان به صورت هم زمان، تقریباً سد اصلی در مسیر مهاجران است. از سوی دیگر، کانادا جزو کشورهایی است که از دید ساکنان کشور جنوبیاش، یعنی ایالات متحده امریکا، یک کشور سوسیالیستی محسوب میشود!
دلیل عمده آن هم سیستم بهداشتی و آموزشی رایگانی است که تقریباً تا ۷۰ درصد بودجه دولتهای فدرال و استانی را شامل میشود. تحصیل در کانادا تا دوره کالج رایگان است و شهریه دانشگاههای کانادا برای شهروندان کانادا در مقایسه با دانشگاههای امریکایی، بسیار ارزان محسوب میشود. ضمن اینکه بیمه درمانی رایگان که البته در ایالتهای مختلف تفاوتهایی دارد، سبب شده کاناداییها خود را بیش از همسایه جنوبی به کشورهای اسکاندیناوی شبیه بدانند، اگرچه به دلیل نزدیکی جغرافیایی، اقتصادشان در اقتصاد قدرتمند امریکا در هم تنیده و بالا و پایین رفتن اقتصاد امریکا، آنها را نیز همراه خود میکشاند. جامعه مهاجران ایرانی کانادا در چند سال اخیر رشد بی سابقهای داشتهاند و با توجه به تغییرات در سیستم مهاجرپذیری کانادا و خصوصاً محدود شدن امکان مهاجرت به استرالیا و امریکا، بسیاری از ایرانیان خصوصاً از طبقه متوسط بار سفر بستند و راه کشور کانادا را در پیش گرفتند.
صدالبته که هنوز مهاجران شرق آسیا و هند با اختلاف چشمگیری بیشتر از ایرانیان هستند، ولی جامعه ایرانی نیز کماکان توانسته است با افزایش جمعیت خود، اثرگذاری بیشتری در جریانهای جامعه کانادا داشته باشد. جمعیت بیش از ۱۰۰ هزارنفری ایرانیان تورنتو در انتخابات فدرالی گذشته، دو نماینده از حزب حاکم لیبرال به پارلمان فرستاد و در ایالتهای کبک و انتاریو نیز در چند سال اخیر موفق به داشتن نماینده در پارلمانهای ایالتی شده است. در این میان، نسل دوم و سوم مهاجران ایرانی که فرزندان مهاجرانی هستند که در دهه ۵۰ و ۶۰ وارد کانادا شدهاند نیز کمابیش بالیدهاند و بسیاری از ایشان نهتنها جذب جامعه کانادا شدهاند که توانستهاند از اختلافهای سیاسی و اجتماعی والدینشان نیز بگذرند و چهبسا ایرانیانی که به دلایل مختلف دهها سال است به ایران نرفتهاند اما فرزندانشان رابطه هویتی با ایران را قطع نکردهاند و نهتنها خود که دوستانشان را نیز به ایران بردهاند تا جذابیتهای سرزمین مادری را با ایشان به اشتراک بگذارند. مهاجران نسل دوم و سوم بسیاری از مشکلات نسل اول را نیز ندارند؛ ازجمله مشکلی که بسیاری از مهاجران نسل اول بیشتر عمر خود را با درگیری با آن سپری میکنند، زبان کشور میزبان است.
نخستین نسل ایرانیانی که به کانادا آمدهاند در سالهای پیش و پس از انقلاب، به صورت مهاجر، پناهنده یا دانشجو بیشتر راهی شهرهای مونترال یا تورنتو شدهاند و با همه سختیها و مشکلات مهاجرت، ازجمله زبان و آداب و رسوم جامعه میزبان، دستوپنجه نرم کردهاند و پس از چهار دهه زندگی در کانادا، زندگیشان به آرامش رسیده است و دیگر دوران بازنشستگی خود را سپری میکنند. نسل دوم مهاجران ایرانی، مهاجران دوران اصلاحات هستند که در نوع خود توانستهاند با حدود بیست سال زندگی در کانادا کمابیش جای خود را در جامعه پیدا کنند. این مهاجران، اکثراً طبق برنامههای جذب نیروی کار ماهر دولت کانادا در دهه ۹۰ و سالهای ابتدایی قرن جدید وارد کانادا حداقلهایی از مهارتهای زبانی و شدهاند و طبعاً حرفهای داشتهاند و مسیر خود را با کمی سعی و خطا یافتهاند. بخشی از ایرانیان مهاجر به کانادا در این سالها نیز پناهندگانی بودهاند که به انواع روشها موفق شدهاند خود را به خاک کانادا برسانند و به خیل جامعه ایرانیان کانادا بپیوندند.
جمعیت این نوع پناهنده در سالهای اخیر بسیار کمتر از قبل شده که یکی از دلایل آن، رفتن بسیاری از این پناهندگان به مسیر اروپا و استرالیا و دیگری سختتر شدن مسافرت هوایی تنها راه غیرقانونی (که عملاً رسیدن به خاک کانادا برای ایرانیان جویای پناهندگی است) محسوب میشود، اما نسل جدیدتر مهاجران که در ده سال گذشته و خصوصاً در موج مهاجرتی پس از سال ۸۸ به کانادا آمدهاند، تعریف دیگری از آمادگی برای مهاجرت ارائه دادهاند که بسیاری از مهاجران قدیمی را به حیرت انداخته است! علی، یکی از مهاجرانی که بیش از سه دهه قبل به کانادا آمده است، تعریف میکند در بدو ورود به کانادا برای خرید بالش (بالشت) به دنبال مغازهای میگشته و وقتی به او فروشگاه هادسون را معرفی میکنند و با قیمت بالای بالش روبهرو میشود بسیار متعجب میشود و در اولین تماس تلفنی با ایران از خانوادهاش میخواهد که برایش چند بالش بفرستند، چراکه تفاوت قیمتی عجیبوغریب میان ایران و کانادا وجود دارد! بعدها او متوجه میشود که فروشگاه هادسون یکی از گرانترین فروشگاههای کاناداست و میتواند در فروشگاههای ارزانتری، بالش با قیمت مناسب پیدا کند، اما مهاجران این روزهای کانادا، حتی محل زندگی خود در هنگام ورود را نیز میدانند و قرارداد اجاره خود را در ایران امضا کردهاند و مبلغ اجاره ماه نخست را هم پیش از ورود به کانادا پرداختهاند! علاوه بر اینها، کلیه فروشگاههای نزدیک محل زندگی را میشناسند و اپلیکیشن های لازم را نیز بر روی گوشی تلفن همراه خود دارند. همه اینها باعث شده سرعت تطبیق با جامعه کانادا به کمتر از یک سال برسد که برای مهاجران سابق بر این، حداقل دو تا سه سال یا حتی بیشتر طول میکشید و تازه این زمانی است که این مهاجران تازه وارد برای یادگیری زبان در ایالتهای فرانسه زبان احتیاج دارند.
در ایالتهای انگلیسی زبان، زمان لازم برای کاریابی و شروع زندگی جدید به فقط چند ماه محدود میشود و بسیاری از مهاجران جدیدالورود پس از گذشت تنها چند هفته شغلی متناسب با سابقه و تحصیلات خود را مییابند. صدالبته این مهاجران سالها در ایران به تقویت زبان انگلیسی خود پرداختهاند و دیگر به یادگیری زبان برای پیداکردن شغل و گذران امور روزمره نیازی ندارند. امیر، سازنده باسابقه چندین ساله سقف شیروانی برای خانههای مسکونی در تورنتو است. وقتی چند سال قبل به دلایل خانوادگی قصد سکونت چندماهه در مونترال داشت، با وجود سابقه کاری بسیار طولانی و مسلط بودن به حرفهاش امکان کار کردن را در مونترال نداشت، چراکه در همه این سالهای زندگی در تورنتو، حتی به تسلط به زبان انگلیسی نیز نیاز پیدا نکرده بوده و همه مشتریانش ایرانی بودند و عملاً به هیچ زبانی غیر از فارسی مسلط نبود، اما طوفان حوادث زندگی او را به شهری آورده بود که نه تنها دیگر نمیتوانست به فارسی کار کند که باید زبان انگلیسی و فرانسه را کاملاً یاد میگرفت تا بتواند وارد بازار کار شود.
قشر دیگری که خصوصاً در سالهای اخیر اکثر دانشگاههای کانادا را تسخیر کردهاند دانشجویان بینالمللی هستند که در دورههای کارشناسی ارشد و دکترا مشغول تحصیلاند. اگرچه هنوز دانشجویان چینی و هندی در بیشتر دانشگاههای کانادا به وفور یافت میشوند، ولی ایرانیان نیز توانستهاند به آرامی جای خود را در محیط آکادمیک کانادا پیدا کنند و توانایی و دانش خود را چه به عنوان دانشجو و چه به عنوان استاد اثبات کنند. از آنجا که دانشجویان دانشگاههای کانادا سالهاست دیگر بورس تحصیلی از دولت ایران دریافت نمیکنند، این دانشجویان یا باید از طریق استاد راهنمایشان حقوق دریافت کنند یا خود هزینههای مربوط به تحصیلشان را بپردازند. پس از پایان تحصیل، بسته به شهر و ایالت محل اقامتشان میتوانند برای دریافت اقامت کانادا اقدام کنند و در یکی دو سالی که منتظر انجام کارهای مهاجرتشان هستند با ویزای کار در کانادا مشغول کار شوند. وضعیت دانشجویان بینالمللی در چند با توجه به نبود سفارت ایران سال گذشته خصوصاً در کانادا و نوسانهای نرخ ارز، سینوس وار مشغول تغییر بوده و دولت کانادا نیز برنامههای مختلفی برای کمک به دانشجویان از کشورهای مختلف دارد تا بتواند آنها را پس از اتمام تحصیلاتشان در کانادا نگه دارد.
در چند سال اخیر، شاهد مهاجرت ایرانیانی ثروتمند نیز بودهایم که در شهرهای تورنتو و ونکوور خانههای لوکس خریداری کردهاند یا همچون مورد معروف خاوری با سرمایههای از ایران رسیده دست به سرمایهگذاری در پروژههای چندین میلیون دلاری در کانادا زدهاند. طبعاً مواردی همچون خانواده خاوری یا امیرخسروی، همه موارد مهاجرت سرمایهگذاری را شامل نمیشود ولی همین چند مورد معروف، سبب حساسیت بیشتر بسیاری از ایرانیان و حتی دولت کانادا شده تا جایی که حتی در مقطعی پذیرش مهاجران سرمایهگذاری از ایران به حالت تعلیق درآمد که البته چندی است با قوانین جدید از سر گرفته شده است. بیشترین مشکلی که مهاجران، علیالخصوص کودکانی که همراه با والدینشان به کانادا آمدهاند در سالهای ابتدایی با آن روبهرو میشوند، زبان و خصوصاً ارتباط با دیگر هم سن و سالانشان است.
اکثر این کودکان البته پس از چند سال، پیشرفت زبانشان از پدر و مادرشان بیشتر است و در پایان دوران تحصیل، دوستانی از میان انواع فرهنگها و نژادها یافتهاند که طبعاً باعث جذب بیشترشان در جامعه کانادا میشود. دقیقاً همین چند فرهنگی بودن مدارس سبب شده است که کانادا در میان کشورهای غربی و خصوصاً در قیاس با کشورهای اروپایی، حتی در میان مسلمانان (که تعدادشان خصوصاً از کشورهای خاورمیانه و شمال آفریقا هم کم نیست)! کمترین میزان تمایل به خشونت و پیوستن به گروههای جهادی را داشته باشد و در معدود مواردی هم که این اتفاق افتاده خانوادهها به سرعت از سرنوشت فرزندانشان باخبر شدهاند، حتی دو عملیات تروریستی داعش در کانادا را نه مهاجران که دو کانادایی تازه مسلمان شده انجام دادند که به داعش پیوسته بودند. سال گذشته نیز یک کانادایی نژادپرست با حمله به مسجدی در ایالت کبک چندین مسلمان را به شهادت رساند که بلافاصله همه گروهها و سیاستمداران این حرکت را عملی تروریستی دانستند و اگرچه در قوانین کانادا، مجازات اعدام وجود ندارد، ولی یکی از سنگینترین مجازات تاریخ قضائی کانادا در انتظار کسی است که آن حمله را انجام داد.
از این منظر، جوامع فرهنگی مختلف کانادا، خود را جزئی از کشور میزبان میدانند و سابقه و فرهنگ خود را پنهان نمیکنند. در مجالس مختلف ایالتی و فدرالی نیز نمایندگانی از فرهنگهای مختلف از شرق دور تا هند و خاورمیانه و با مذاهب مختلف از هندو تا یهودی و مسلمان حضور دارند و طبعاً گروهها و احزابی که بخواهند این فرهنگ چندملیتی و رنگارنگ را نشانه بروند با بازخوردهای سنگین و بیاعتنایی جامعه در انتخاباتهای مختلف روبرو میشوند و حتی اگر بتوانند برای دورهای دولت را به دست بگیرند، خیلی زود و از طریق همبستگی روادارانه گروههای مختلف اجتماعی از قدرت کنار میروند. اما مهاجران سالمند در مقایسه با کودکان و مهاجران سختترین وضعیت را دارند، بامهارت، عملاً چراکه یادگیری زبان برایشان از همه گروههای سنی مشکلتر است و طبعاً توانایی کمتری برای ارتباط گیری با جامعه دارند.
سالمندان معمولاً والدین مهاجرانی هستند که سالهاست در کانادا توان حمایت از پدر و مادرشان مشغول کارند و طبعاً طبق برنامههای سالانه پذیرش را دارند و معمولاً والدین وارد کانادا شدهاند و بیمه خدمات درمانی نیز شامل حالشان میشود که یکی از مهمترین عواملی است که میتواند آنها را به ماندن در کانادا و در کنار فرزندانشان ترغیب کند. در سالهای اخیر، مهاجران جوانتر که به نوعی از اختلافهای سیاسی میان ایرانیان قدیمیتر گذر کردهاند، در تورنتو تلاش کردند تا گروهی با نام «کنگره ایرانیان کانادا» را سازمان دهی کنند تا بتوانند حدودی منافع مهاجران ایرانی را نیز پیش ببرند. اگرچه کانادا در دولت محافظه کار قبلی و به بهانههای واهی سفارت ایران را بسته و روابط دیپلماتیک را قطع کرده است، این گروه توانسته با موفقیت از ایجاد تحریمهای جدیدتر علیه ایران در پارلمان کانادا جلوگیری کند.
اگرچه این مهاجران جوانتر، سرمایه و سازمان دهی گروههای قدیمی را ندارند که با موفقیت توانستند برای بستن سفارت ایران در دولت گذشته لابی کنند، اما انرژی جوانی و پیگیریهایشان سبب شده خیلی زود به نامی آشنا در میان مهاجران ایرانی تبدیل شوند و بتوانند در میان محافل سیاسی کانادا نیز شناخته شوند. در این میان اما اختلافهای سیاسی در میان این طیفهای گوناگون مهاجر ایرانی و نیز تمایل نداشتن دولت لیبرال کانادا به پرداخت هزینه سیاسی ایجاد رابطه مجدد با ایران سبب شده که ایرانیان مهاجر در سالهای اخیر به دلیل نبود سفارت ایران در کانادا، دچار مشکلات بسیاری برای انجام کارهای کنسولی خود شوند. درمجموع، همان طور که ممکن است بسیاری کانادا را میزبانی گشاده دست بیابند، مهاجران نیز خدمات بسیاری به موطن دومشان کردهاند و فرهنگهای مختلف از ایتالیایی تا ایرلندی تا آلمانی و چینی و هندی و ایرانی، در جایگاههای مختلف توانستهاند کشوری بسازند که با وجود همسایه بودن با ابرقدرتی چون امریکا، مردمش را از خدمات درمانی و آموزش رایگان بهرهمند کند و اگرچه در بسیاری مواقع به پیروی از سیاستهای کلان همسایه جنوبی خود مجبور است، ولی بتواند به عنوان کشوری مستقل و دارای وجهه در میان دیگر کشورها سر بلند کند.
مهاجران قانونی در کانادا، کلیه حقوق یک کانادایی به جز حق رأی تا زمان شهروندی را دارند و هیچ فرقی میان یک مهاجر هندی و چینی با یک سرخپوست کانادایی که همه اجدادش در این سرزمین بودهاند و یک کانادایی سفیدپوست از نسل انگلیسیها یا فرانسویان که این سرزمین را چند صد سال پیش اشغال کردهاند وجود ندارد. این سپر حقوقی که البته طی سالها دستخوش تغییرات مثبت و منفی بسیاری شده کانادا را به سرزمین رؤیایی بسیاری از مهاجران تبدیل کرده است. گروهی به رؤیای خود دست پیدا میکنند و گروهی آن را (خصوصاً آبوهوای سخت و زمستان طولانیاش را) عذاب الیم یافته و مسیر خود برای دستیابی به رؤیایشان را در سرزمینهای دیگری جستوجو میکنند.
این مطلب اولین بار در دو ماهنامه چشم انداز ایران به قلم رضا نامداری منتشر شده است.