اخیراً مقالهای در مورد اثر متیو در صنعت مبلمان خواندهام که میگفت: قوی قویتر میشود. در گذشته، قوی بودن نه تنها یک مزیت کامل برای رهبری محسوب میشد بلکه این قدرت در معاملات هم تاثیرگذار بود و موجب رشد محیط کسبوکار میشد. تاداشی یانای از فعالان علوم مدیریت و بازاریابی میگوید: تنها از طریق دنبال کردن مداوم مراحل این دوران و اجازه دادن به شرکت برای ادامه نوآوری و رشد به عنوان یک کل شرکت میتواند موفق باشد. تاداشی یانای معتقد است که موفقیت گذشته لزوماً چیز خوبی نیست. موفقیت، افراد را محافظهکار میکند و ایدههای آنها سخت، تکراری و حتی خودبینانه میشود. افراد موفق در هر زمانی در دام شکست خواهند افتاد. بنابراین من غالباً میگویم موفقیت مادر شکست است. در ابتدا لازم است تا به توضیح بیشتر اثر متیو برای شما بپردازم. در جامعهشناسی اثر متیو یا بهرهوری تجمعی به پدیدهای اشاره دارد که در آن یک تفاوت جزیی اولیه بین دو نفر باعث میشود که یک نفر در یک مسیر موفقیت قرار بگیرد و اصطلاحاً کارهایش روی غلطک بیفتد، طوری که اشخاص دیگر به صورت ناعادلانهای از رسیدن به او محروم میشوند.
نخستین بار، رابرت کی مرتون این اصطلاح را پایه نهاد. او دیده بود که دانشمندان مشهورتر اصطلاحاً بعضی وقتها نان شهرتشان را میخورند و اگر دانشمند جوانی پیدا شود که کار پژوهشی مشابه آنها انجام داده باشد به خاطر ناشناخته بودن، کار او نادیده گرفته میشود و این دانشمند مشهورتر است که میتواند کارش را بهتر معرفی کند و جایزههای علمی را درو کند. به این ترتیب دانشمند مشهورتر روز به روز معروفتر میشود و دیگران از رسیدن به او محروم میشوند. مرتون، نام این پدیده را از کتاب انجیل گرفت، در جایی از این کتاب میخوانیم: «به هر کس از نعمات خداوند چیزی میرسد و او باید سخاوت داشته باشد. اما اگر کسی بیش از حد از نعمت بهرهمند باشد چیزی از او گرفته نخواهد شد.»
مثالهای متعددی در مورد اثر متیو میتوان آورد:
- کتابها، موسیقیها و اپلیکیشنهایی که وارد لیست پرفروشها شده باشند، در جداول مختلف فهرست میشوند، خریداران این فهرستها را میبینند و پرفروشها را دوباره میخرند.
- جایزه نوبل شیمی در سال ۲۰۰۰ نمونهای آشکار از اثر متیو بود. در این سال جایزه نوبل به دانشمندی داده شد که روی پلیمرهای هادی کار کرده بود. در صورتی که قبل از این دانشمند مشهور، دانشمندان دیگری، حتی به صورت ژرفتر روی این مساله کار کرده بودند.
- مثال دیگر، میتواند چیزی ملموس در بیشتر جوامع باشد: ثروتمندان ثروتمندتر میشوند و فقرا، فقیرتر. ثروتمندان به خاطر داشتن سرمایه اولیه و فرصت تأمل، به صورت تصاعدی بر ثروت خود میافزایند، در حالی که فقرا به خاطر نداشتن آنها، به صورت فزایندهای به صورت نسبی فقیرتر میشوند. حال که با مفهوم اثر متیو بیشتر آشنا شدید بهتر است تا به بررسی علل موفقیت شرکتها در شرایط فعلی بپردازیم.
برای موفق بودن شرکتها باید روی موارد زیر سرمایهگذاری کنند:
تحقیق و توسعه برای تولید محصولات جدید: وقتی بازار تغییر میکند باید محصولات جدیدی ابداع شوند که بتوانند نیازهای مشتریان را مرتفع سازند. گفتن این جمله ساده است اما عمل کردن به آن سخت است. اول از همه شما نباید هرگز مطمئن باشید که اطلاعاتی که از بازار بهدست آوردهاید صحیح هستند و یا اینکه انتخاب یک گروه برای تولید شما در بازار مناسب است. آنچه که همواره دشوار است این است که چگونه محصولات جدید و متمایز و در عین حال سودآور تولید کنیم.
نوآوری در مدل بازاریابی: آیا شما داستان ون یانگینگ خدای مدیریت تایوان در فروش برنج را شنیدهاید؟ او عادت داشت نوع برنجی که مشتریان میخرند، اینکه چند وقت یک بار خرید میکنند، چقدر برنج میخرند و هر اطلاعاتی در این خصوص را ثبت کند. وقتی که مشتری باید برای خرید مجدد بر میگشت اما نمیآمد ونگ برنج را به خانه مشتری میفرستاد. مشتری یا مشغله داشت یا فراموش کرده بود و برای همین برای خرید مراجعه نکرده بود بنابراین ونگ برنج را برای مشتری در ظرف برنج میریخت و حتی محل را تمیز میکرد (یک سرویس اضافی).
این یک مدل نوآوری در بازار است و نتیجه آن غلبه بر سایر فروشندگان برنج است. هایپرمارکت یک مدل از بازاریابی است و فروشگاههای خانه رفاه نیز مدلی از بازاریابی هستند.
قابلیت تولید بیشتر: شرکت به خاطر تزریق سرمایه جدید یا اضافه کردن نیروی کار رشد نمیکند. بلکه به دلیل قابلیت تولیدش به ازای سرمایه رشد میکند. چنین شرکتهایی قابلیت تولید مجدد دارند و میتوانند به صورت سالم رشد کنند. مطمئناً توانایی ابداع محصولات جدید الزاماً باعث موفقیت نمیشود. برای مثال کوداک دوربین دیجیتال را ابداع کرد اما چون نتوانست تولید انبوه داشته باشد نتوانست قیمت محصول را کاهش دهد و در این مورد شکست خورد. همچنین توانایی تبدیل محصولات نوآورانه به محصولات تولید انبوه و ارزان قیمت ضروری است. بنابراین اثر متیو فقط تحت شرایط به خصوصی مؤثر بوده و در بسیاری از موارد به شرکتها ضرر میرساند. داگلاس نورث اقتصاددان آمریکایی یک تئوری وابسته به مسیر دارد.
وی معتقد است که وقتی یک سازمان وارد یک مسیر مشخص میشود (چه خوب، چه بد) این سازمان میتواند یک نقطه اتکا در چنین مسیری ایجاد کند. نیروی داخلی این انتخاب را تقویت میکند و آن را غیرقابل اجتناب میسازد. در موارد جدی ممکن است این مساله منجر به بسته شدن سیستم شود. اجازه دهید در مورد این موضوع با دقت فکر کنیم. آیا این موردی است که باعث میشود یک شرکت را مبلمان سبک چینی بنامیم و بعداً بخواهیم آن را به مبلمان سبک امریکایی تغییر دهیم. هر آنچه که شرکت تولید میکند سبک چینی یا ترکیبی از سبک چینی و امریکایی وقتی که شرکت در مسیر مبلمان سبک چینی باشد وابسته شده و این باعث بسته شدن سیستم میشود. حتی مشتریان نیز بسته میشوند. اگر عقیده شما سبک مبلمان چینی باشد غیر ممکن است که بتوانید سبک مبلمان امریکایی را تصور کنید. فقط چند برند لوکس بزرگ در توسعه خودشان به دیگر صنایع موفق بودهاند. بنابراین جلوی تحقیق و توسعه محصولات جدید یا نوآوری مدلهای کسبوکار از طریق موفقیتهای گذشته گرفته میشود. پس موفقیت مادر شکست است. پس شرکتهایی که در گذشته موفق شدهاند نباید گمان کنند که اثر متیو میتواند به موفقیت دائمی آنها کمک کند. اگر شرکت به خودی خود قوی نباشد اثر متیو تاثیری ندارد. مدیریت کسبوکار یک فرآیند پیوسته است. وقتی شما بزرگ یا قوی شدهاید نمیتوانید روی یک برگ به آرامی شناور باشید.
این مطلب اولین بار در ماهنامه صنایع چوب و کاغذ با ترجمه دکتر بیتا معزیپور منتشر شده است.