مینی سریال «لوکی» در قسمت ششم با یک پایانبندی عجیب و همزمان جالبی مخاطبان خود را شگفتزده کرد. قسمت ششم لوکی گام بزرگی را برای آینده فاز چهارم دنیای سینمایی «مارول» برداشت. گامی مهم و تاثیرگذار که توجه بسیاری از هواداران را به خود جلب کرد و زمینهای را برای خلق فرضیهها به وجود آورد. در این مقاله به بررسی فرضیهها و قسمت آخر لوکی میپردازیم.
«سیلوی» و لوکی در همان دقایق ابتدایی قسمت آخر به قلعه ناشناختهای که تصور میکردند اقامتگاه محافظان زمان است؛ راه پیدا کردند. آنها با «خانم دقیقه» مواجه شدند و او، بنا بر حدسیات بسیاری از هواداران، خیلی بیشتر از یک شخصیت طنز ظاهر شد. عوامل سازنده گوشهای از هویت اصلی را در قسمت پنجم سریال برای بینندگان به عرصه نمایش درآورند. شخصیتی کلیدی که به راحتی در هرج و مرج اتفاقات سریال خود را پنهان کرده بود.
خانم دقیقه به خوبی با شخصیت شرور سریال آشنایی داشت و گوشهای از این مطلب به عنوان یک راهنمایی کوچک برای مخاطبان در قسمت پنجم بازگو شد؛ به همین دلیل حضور او در قلعه بینندگان را بیش از حد شوکه نکرد. البته این موضوع از نقاط قوت سریال محسوب میشود. زیرا نشاندهنده نکتهبینی سازندگان سریال است که در تلاش بودند تا با سرنخهای جزئی در طول قسمتهای یک تا پنج حدسیات بینندگان را به سمت درستی هدایت کنند.
معرفی شخصیت «کنگ» (Kang the Conqueror) به عنوان یک شخصیت شرور با توجه به نشانههای قسمت پنجم و حضور الیوث (Alioth) به عنوان نگهبان قلعهاش برای طرفداران کمیک بوکی قابل حدس بود اما ورود مقتدرانهاش توانست به خوبی توجه مخاطبان را به خود جلب کند. شاید برخی از بینندگان به علت عدم وجود یک مبارزه فانتزی میان خیر و شر از پایان قسمت آخر ناراضی باشند اما منظور از گام بلند مارول برای فیلم و سریالهای آیندهاش همین معرفی کنگ بود. واضحاً سریال لوکی آغاز پرقدرتی برای شخصیت کنگ است تا در آثار بعدی مارول حضور پیدا کند.
کنگ به تنهایی میتواند دلایل بسیاری از اقدامات مارول را در آینده توجیه کند که از جمله آنها میتوانیم به حضور تمام مردعنکبوتیها و مردان ایکس اشاره کنیم. اخیراً شایع شده که «اندرو گارفیلد» و «توبی مگوایر» نیز در فیلم جدید مردعنکبوتی نقشآفرینی خواهند کرد و مرگ کنگ و باز شدن مولتیورسها میتواند دلیل خوبی برای حضور دوباره این دو بازیگر کارکشته در نقش مردعنکبوتی است.
همچنین مردان ایکس که در کتابهای کمیک مارول از اهمیت خاصی برخوردار هستند؛ پس از تلاشهای فراوان اکنون به مارول بازگشتند و این استدیو میتواند در آثار آینده خود از آنها استفاده کند. در نتیجه کنگ و به وجود آمدن جهانهای چندگانه میتواند به ورود آنها نیز کمک بسزایی نماید.
میتوان با توجه به تمام موارد بالا نتیجه بگیریم که فصل اول لوکی تنها سرآغازی زیبا و جذاب برای شخصیت کنگ بوده است و از طرفی لازم به ذکر است که شخصیت لوکی ذاتاً یک ابرقهرمان نیست و با وجود اقداماتی که در فیلم «انتقامجویان: جنگ بینهایت» انجام داد؛ در این سریال او هنوز یک شخصیت با نیمهای تاریک و آسیبخورده است و از آنجایی که به خدای شرارت نیز شهرت دارد؛ توانایی جنگ با شرارت درون او دیده نمیشود. پس این مبحث میتواند علت رویارویی سیلوی و لوکی با کنگ را بدون درگیری به صورت کامل بیان کند.
شاید باید این نکته را نیز مدنظر قرار داد که قسمت پنجم سراسر هیجان و اضطراب بود و برخی مخاطبان توقع داشتند تا شاهد پایداری این فضای پرتلاطم در قسمت ششم باشند و محقق نشدن آن تعدادی از بینندگان را سرخورده کرد؛ اما با نگاه اجمالی به قسمتهای سوم تا ششم کمبودی در بخش هیجانی اثر دیده نمیشود و این وجه پا به پای ژانر معمایی سریال تا به آخر داستان پیش آمده است.
البته طنز اثر از این دو وجه به شکل واضحی جا ماند و از قسمت سوم تا به انتهای مینی سریال اثری از شوخیهای جالب میان «موبیوس» و لوکی دیده نشد. مارول در این زمینه عملکرد مشابهی با سریال «فالکون و وینتر سولجر» داشت و نتوانست بذلهگوییهای لوکی را تا انتها حفظ کند.
حذف طنز میان موبیوس و لوکی و ورود شخصیت سیلوی در قسمت سوم از کشمکشهای میان موبیوس و لوکی کاست اما دوستی آنها را به طور کلی قطع نکرد. به طوریکه در پایان قسمت ششم میتوانیم این زوج را از بهترین زوجهای دوستی دنیای سینمایی مارول بدانیم که میتوانند با دوستی «استیو راجرز» و «باکی بارنز» به رقابت بپردازند. هرچند مارول در تلاش بود تا مشابه این اتفاق برای باکی و «سم ویلسون» نیز بیفتد اما موبیوس و لوکی بسیار موفقتر ظاهر شدند. به همین دلیل توقع میرود که موبیوس در فصل دوم سریال حضور داشته باشد و به پایان مطلوبی برسد.
پاسخی به سوالات بسیاری مانند سرانجام سرنوشت موبیوس و در پایان قسمت ششم پاسخ داده نشد اما مانند قسمتهای قبل نشانههای خوبی در این قسمت وجود داشت تا هواداران را به سمت پاسخ هدایت کند که از جمله آنها میتوانیم به «راونا رنسلیر» و سرنوشتش اشاره کنیم. راونا با وجود آنکه از ابتدا شخصیت شرور اصلی داستان لوکی نبود اما به آرامی زمینهای برای تبدیل او به یک شخصیت خبیث به وجود آمد. او از ابتدا به دلایل نامشخصی به محافظان زمان و سازمان مغایرت زمان باور داشت و نمیتوانست باور کند که تمام سیستم سازمان مغایرت زمان بر پایه دروغ و فریبکاری است.
نتایج این باور استوار او به محافظان زمان را میتوان در قسمت ششم سریال مشاهده کرد که او را واضحاً به سمت شخصیتی پر از عقده و نفرت سوق میدهد. شخصیتی که عقیده دارد تمام اقدامات موبیوس و لوکی بیپایه و اساس هستند و سازمان مغایرت زمان باید پابرجا بماند. او با استدلالها خود تلاش میکند تا از سازمان محافظت کند اما نتایج حرکات او هنوز از چشم مخاطبان پنهان است و باید منتظر بمانیم تا از سرنوشت راونا در آثار بعدی مارول باخبر شویم. البته با وجود آنکه کنگ و راونا در کتابهای کمیک با هم ارتباطاتی داشتند؛ اصلاً بعید نیست که او با یکی از نسخههای کنگ در جهانهای چندگانه همدست شود و کمر به نابودی چهان ببندد.
باوجود آنکه در انتهای این سریال لوکی هنوز هم شخصیتی سرگردان و آشفته است اما پیشرفتهای شخصیتی او را نمیتوان نادیده گرفت. پیشرفتهایی که انتظار میرود در شخصیت سیلوی نیز رخ بدهند تا به نسخه بهتری از خود تبدیل شود. و برای دنبال کردن داستان لوکی و سیلوی باید منتظر فیلم «دکتر استرنج۲» و فصل دوم لوکی ماند تا پاسخهای مارول به انتظارات مخاطبان را ارزیابی کرد.