کسی فکرش را نمی‌کرد که دیزنی در اوایل سالهای هزاره سوم بتواند یک فیلم موفق تنها از یک بازی شهربازی بسازد و یکی از کاراکترهای آن فیلم را تبدیل به شخصیتی فوق محبوب کند؛ منظورم فیلم دزدان دریایی کاراییب است که توانست تبدیل به یک فرنچایز پولساز و محبوب شود و با جک اسپاروی خودش به زیبایی بدرخشد. حالا دیزنی همان سیاست را برای یک بازی دیگر در پارک تفریحی خود پیش گرفته و باید دید این بار هم موفق شده یا خیر.

داستان در اواسط قرن شانزدهم می‌گذرد. لی‌لی دختری ماجراجو است که به دنبال درختی افسانه‌ای است تا بتواند به «اشک ماه» دست پیدا کند. این ماده بر اساس افسانه‌ها و قصه‌های قدیمی می‌تواند درمان و مرهم بسیاری از مریضی‌ها و بیماری‌ها باشد و از آنجایی که سالیان سال کسی آن را پیدا نکرده، بیشتر دانشمندان و پژوهشگران آن را موضوعی تخیلی می‌دانند. لی‌لی نمی‌تواند از انجمن‌های مخصوص بودجه یا چراغ سبز بگیرد تا به دنبال ماجراجویی برود، چرا که اولا یک زن است (این مساله در قرن ۱۶ام کاملا طبیعی به نظر می‌رسد) و دوما ماجرایی که تعریف می‌کند بسیار خیالی به نظر می‌رسد.

لی‌لی اما در نهایت با کمک برادرش به سمت جنگل‌های آمازون می‌روند تا به این اشک ماه دست پیدا کنند. آنجا به راهنمایی برمی‌خورند که فرانک نام دارد و تصمیم بر این می‌شود که او راهنمای سفر پرخطر آنها باشد؛ سفری که چندین شخص دیگر نیز در کنار آنها هستند و می‌خواهند هرچه زودتر به اشک ماه دست پیدا کنند. یک افسر نازی روانی و یک سری موجودات افسانه‌ای نفرین شده که همه و همه دنبال اشک ماه هستند.

امیلی بلانت نقش اصلی فیلم را ایفا می‌کند و به کاراکتر لی‌لی جان بخشیده است. او پیش از این سابقه حضور در فیلم‌های اکشن و ماجراجویانه را چندان نداشت و این اواخر توانست با «یک مکان ساکت قسمت دوم» در این زمینه خودی نشان دهد. او در فیلم Jungle Cruise اما این موضوع را تثبیت می‌کند و آمادگی جسمانی خودش را برای ایفاگری چنین نقش‌هایی به رخ می‌کشد. بلانت بازی روان و خوبی نیز از خود ارائه می‌کند و شیمی‌اش در کنار بازیگری چون دواین جانسون یا همان «راک» خودمان بسیار خوب از آب درآمده است.

هرچه قدر دواین جانسون نابازیگر باشد و به همان عناصر همیشگی جذابیت خود یعنی عضله‌ها و شوخی‌هایش اکتفا کند، بلانت می‌تواند تکنیک‌های بازیگری خودش را در صحنه بریزد. ترکیب این حرفه‌ای بودن و ناشی بودن، معجونی به وجود می‌آورد که کاملا تقسیم بندی شده است. دواین جانسون قرار است همان کاراکتر همیشگی خودش در اکثر فیلم‌ها باشد با این تفاوت که سیاست‌های دیزنی روی آن اثر کرده و طبیعتا باید شوخی‌های پاستوریزه داشته باشد و درست مانند جومانجی رفتار کند و بلانت نیز قرار است قهرمان اکشن فیلم باشد و دقیقا یک ایندیاجونز مونث باشد.

همانطور که گفتم شیمی بین دو شخصیت اصلی درست از آب درآمده اما این موضوع هرچه‌قدر هم بی‌نقص باشد (که نیست) نهایتا نمی‌تواند حتی خروجی یک عدد «جک اسپارو» داشته باشد. ما با دو بازیگر طرف هستیم که کار خود را به درستی انجام می‌دهند اما آن نبوغ جادویی را از خودشان نشان نمی‌دهند. سیاست‌های دیزنی از گذشته پررنگ‌تر شده و کارگردان هم دقیقا بر همان اساس فرمول خود را پیاده سازی کرده است. همه این‌ها باعث شده که فیلم ترکیبی کامل از ایندیانا جونز، دزدان دریایی کاراییب، مومیایی و البته کمی هم ملکه آفریقایی باشد که سایه دیزنی کاملا بر آن سنگینی می‌کند.

شخصیت‌های منفی در فیلم حضور دارند که یکی از یکی احمق‌تر هستند. این شخصیت‌ها نه مانند کاراکترهای منفی فیلمی چون مومیایی ابهتی دارند و نه مانند شخصیت‌ دیگر فیلم‌هایی که Jungle Cruise از آنها الهام گرفته ظرافت و هوشمندی خاصی دارند. آنها کاراکترهایی کاملا مقوایی و کودن هستند که صرفا بخش «شر» داستان را پر کردند تا نبرد خیر و شر معنا بگیرد. تقلید بسیار از تم داستانی دزدان دریایی کاراییب در خلق این شخصیت‌های منفی هم نه توییست جالبی از آب در آمده و نه خلاقانه است و کاملا قابل پیش‌بینی. اساسا چیزی در Jungle Cruise وجود ندارد که نتوان آن را حدس زد و همه پیچش‌های فیلمنامه از همان لحظات اول روشن است.

ساخت یک IP‌ سینمایی جدید در زمانی که اکثر کمپانی‌ها کمتر جرات دارند به سراغ چنین چیزی بروند برای من قابل احترام است. محل اقتباس فیلم Jungle Cruise در واقع یک بازی ویدیوی در شهربازی است و همین موضوع باعث شده که دست سازندگان کاملا برای توسعه یک جهان خیالی کاملا باز باشد. آنها اما نتوانستند آنچنان که باید این جهان را پررونق بسازند و قهرمان داستان پیشینه خاصی ندارد و این سابقه را ما در کاراکتر لی لی نمی‌بینیم و برعکس فلش بک‌هایی درباره فرانک می‌بینیم تا بتوانیم با آن همذات پنداری کنیم. پراکنده بودن موضوعات در فیلم باعث شده که گاهی تمرکز روی یک عنصر زیاد باشد و در یک جا بسیار کم و همین موضوع در نهایت خروجی کار را از لحاظ داستانی پر از باگ کرده است.

اما اساسا انتظاری از Jungle Cruise باید داشت چیست؟ آیا این مشکلات فیلمنامه و شخصیت پردازی می‌توانند پاشنه آشیل فیلم باشند و آن را در برابر تماشاگر به ورطه سقوط بکشانند؟ پاسخ تقریبا خیر است. «گشت و گذار در جنگل» با تمام نواقصی که دارد که اصلا کم نیستند و از فیلمنامه تا شخصیت‌های فرعی را در برمی‌گیرد، کماکان می‌تواند یک اثر سرگرم کننده به حساب بیاید. فیلمی به اصطلاح پاپ کورنی که قرار نیست در ذهن بیننده ماندگار باشد و میکسی از چند فیلم ماجراجویانه برتر در سال‌های اخیر است که حالا رنگ و لعاب بهتری به خود گرفته است.

جلوه‌های ویژه و عناصر بصری در فیلم حرف اول و آخر را می‌زنند و ناجی آن هستند. فیلم قاب‌بندی‌های بسیار جذابی از آمازون و دنیای پر رمز و رازش دارد. دوربین کمترین توقف را دارد و به موقع از لانگ شات استفاده می‌کند و به موقع هم به سراغ تکنیک‌های دیگر می‌رود. ما هم عظمت و شکوه و البته خوفناک بودن لوکیشنی که قهرمانان در آن حضور دارند را می‌بینیم و هم صحنه‌های بزن بهادر را می‌توانیم با دقت بالا تماشا کنیم و از جلوه‌های ویژه قدرتمند فیلم لذت ببریم.

ریتم فیلم نیز از دیگر نکاتی است که Jungle Cruise را تبدیل به اثری سرگرم کننده کرده است. فیلم تقریبا هیچ‌گاه از حرکت نمی‌ایستد و هرچند در برخی موارد قرار است با سکانس‌های رد و بدل شدن دیالوگ بین شخصیت‌ها روبرو باشیم اما تعداد این موارد به انگشتان یک دست هم نمی‌رسد و نقش پیام‌های بازرگانی دارند که در خلال سکانس‌های اکشن فیلم وجود دارند.

مدت‌های مدیدی بود که خبری از یک فیلم ماجراجویانه در سینما نبود. پرونده دزدان دریایی کاراییب معلوم نیست به کجا رفته و فرنچایز مومیایی نیز با وجود شکست تقریبی دنیای جدید سینمایی آن (که تام کروز و راسل کرو در آن بازی می‌کردند) به قهقهرا رفته است. گل سر سبد این ژانر یعنی ایندیانا جونز نیز سالهاست که مسکوت باقی مانده و با اینکه قرار است در سال آینده برای آخرین بار (لااقل در کالبد هریسون فورد) با آن روبرو شویم. توم ریدر یا همان مهاجم مقبره نتوانست آنطور که باید یک ایندیانا جونز مونث عالی را روی پرده سینما به تصویر بکشد و حالا امیلی بلانت بیشتر توانسته با آن تیپ و کلاه کلاسیکش به این شخصیت نزدیک شود هرچند هنوز کیلومترها با یک ایندیانا جونز مونث قدرتمند فاصله دارد.

در هر حال باید گفت عطشی که دوستداران این ژانر داشتند، حالا با «گشت و گذار در جنگل» تقریبا برطرف شده است. فیلم آنچارتد که آن هم قرار است به زودی اکران شود می‌تواند در کنار دکتر جونز روح کم رمقی که Jungle Cruise به این سبک فیلم‌ها اعطا کرده را پر و بال دهد؛ هرچند صحت این موضوع را تنها در آینده و زمان اکران این فیلم‌ها می‌توان فهمید.

فیلم Jungle Cruise دقیقا همانند محلی است که از آن استقبال شده، یعنی یک بازی شهربازی. شما از یک بازی در شهر بازی انتظار داستان خاصی ندارید و تنها می‌خواهید که روند این بازی به قدر کافی هیجان انگیز باشد تا بتواند شما را راضی نگه دارد. مثال ملموس‌تر آن دقیقا یک بازی ویدیویی است که گیم پلی جذاب و درگیرکننده‌ای دارد اما داستان در آن حرفی برای گفتن ندارد. از این قبیل بازی‌ها در مارکت و محبوب بین گیمرها به کرات وجود دارد و در سینما هم آثار اکشن توخالی زیادی در این زمره دیده شده است. فرق Jungle Cruise اما در اینست که این اثر اکشن ماجراجویانه برای همگان است و یک اثر خانوادگی تمام عیار به شمار می‌رود.

منبع