زمانی که با بن بست ذهنی مواجهیم و ایدهی جدید برای حل مسائل نداریم، میتوانیم آگاهانه به ذهنمان کمک کنیم و شرایط را از دریچه جدیدی ببینیم. زمانی استیو جابز گفته بود که خلاقیت، صرفاً مرتبط کردن مقولات مختلف به یکدیگر است. اما هرکسی که با موانع و بن بست های ذهنی مواجه میشود، درمییابد که خلق ایدههای جدید، کار سادهای نیست. خلاقیت، پروسه پیچیدهای است. هیچ ژن خلاقیتی روی مغز شما مسئولیت تفکر خلاق را به عهده ندارد. ما نمیتوانیم ناگهان خلاقیت را به جریان بیندازیم یا شعله آن را خاموش کنیم. به گزارش وبسایت آتلانتیک، مطالعات علمی زیادی ثابت کرده اند که خلاقیت غالباً بهصورت ناخودآگاه و ورای کنترل ما رخ میدهد. با این حال اندیشه خلاق بخش مهمی از زندگی ما را شکل میدهد. با خودکار شدن وظایف بنیادی و شدت گرفتن رقابتهای حرفهای، توانایی ما برای خلق ایدههای جدید، یکی از بزرگترین مهارتهای ما محسوب میشود. اگر نمیتوانید ذهنتان را متمرکز کنید و فکرتان از هر ایده جدیدی خالی است یا حتی حس میکنید به به نبست خلاقیت رسیدهاید، شاید این تمرینها برایتان سودمند باشد.
اگر نمیتوانید تمرکز کنید، به فعالیت متفاوتی مشغول شوید که شما را خوشحال میکند
یکی از واضحترین نمودهای بن بست خلاقیت، این است که دیگر نمیتوانید حواستان را روی یک موضوع مشخص متمرکز نگه دارید. به نظر میآید همه چیز مهمتر از مسئلهای است که در حال حاضر روی آن کار میکنید. با این حال شما میتوانید تمرکز خلاقتان را دوباره به دست آورید. البته راه حل این مشکل، هیچ ربطی به «کار» ندارد. سال، ۲۰۱۵ مالیندا مک فرسون، یکی از داوطلبان دکترای دانشگاه هاروارد مطالعاتی انجام داد مبنی بر اینکه چگونه وضعیت عاطفی افراد روی قدرت خلاقیت آنان تأثیر میگذارد. مک فرسون متوجه شد اغلب مردم شیفته فیلمهای غمانگیز، آهنگهای محزون و داستانهای تراژیک هستند؛ اما احساسات مثبت جریان خلاقیت را در انسانها تقویت میکند.
تمرین خلاقیت: از احساستان بهعنوان یک مزیت استفاده کنید
پروژهای که در دست دارید مدتی کنار بگذارید و یک فیلم خوب تماشا کنید. اگر در حال و هوای فیلم دیدن نیستید، کمی قدم بزنید یا با یکی از دوستان قدیمیتان تماس بگیرید. در هر صورت، به کاری مشغول شوید که شما را شاد میکند و ناامیدیتان را کنار می زند.
دائما خودتان را سرزنش میکنید؟ اهدافی کوچک با مهلتهای کوتاه تنظیم کنید
بسیاری از مردم وقتی به یک به نبست ذهنی برمیخورند، خودشان را به باد انتقاد میگیرند و افکاری از این دست از ذهنشان میگذرد: “کارت اصلاً خوب نیست. تو وحشتناکی! هیچکس این قدر بد عمل نمیکند. اصلاً چرا این کار را انجام دادی؟” “انتقاد از خویش” مشکلی است که همه ما با آن مواجهیم، اما گاهی این صدا به اندازهای بلند است که ما را از پویایی و پیشرفت باز میدارد. شما با کمک یک ابزار اساسی میتوانید این صدا را خاموش کنید (یا لااقل شدت آن را کاهش دهید و دوباره به مسیرتان برگردید.) آنتونی ترولوپ پس از اتمام نخستین داستانش در سال، ۱۸۴۷ موفق شد ۴۷ رمان، ۱۸ اثر غیر داستانی، ۱۲ داستان کوتاه و دو نمایشنامه بنویسد. راز موفقیت او ساده بود: متعهد ماندن به برنامههای دقیقی که برای خودش تنظیم میکرد. ترولوپ با خودش قرار گذاشته بود که هر ۱۵ دقیقه، ۲۵۰ کلمه بنویسد. برنامه ترولوپ نه تنها تردیدهای شخصی او را از بین برد، بله باعث شد به انسان خلاقتری تبدیل شود. واقعیت این است که هرچه سریعتر یک کار خلاقانه را تکمیل کنید، خودتان را انسان موفقتر و کاراتری میبینید.
تمرین خلاقیت: مهلتهای زمانی دقیقی برای خودتان تعیین کنید و به آنها پایبند
بمانید پروژه فعلیتان را به بخشهای کوچکتری تقسیم کنید و برای هر بخش، مهلت زمانی کوتاه و دقیقی تعیین کنید. بهعنوان مثال در طول یک ساعت، هر ۱۵ دقیقه، ۲۵۰ کلمه از پست جدید وبلاگتان را بنویسید. یا هر ۱۰ دقیقه، پنج مکان جدید را بهعنوان مقاصد مشتری یابی پیدا کنید.
خستهاید؟ از تکنیک دکتر سوس استفاده کنید
گرچه بیشتر اوقات به نبست ذهنی را زمانی تجربه میکنیم که هیچ ایده جدیدی به فکرمان نمیرسد، اما گاهی هم مشکلمان این است که فکرهای زیادی داریم. یک صفحه سفید به این دلیل ترسناک نیست که چیزی روی آن نوشته نشده، بلکه به خاطر پتانسیل بالای آنچه که ممکن است روی آن نوشته شود استرسزاست. بنابراین اگر حس میکنید از فشار کار و فکر زیاد از پا درآمدهاید، تکنیک دکتر سوس را دنبال کنید.
تئودور سوس گایزل، پیش از نوشتن کتاب معروف “تخم مرغهای سبز و گوشت” که دو میلیون نسخه از آن در سراسر جهان به فروش رفت، با ناشر خود بنت سرف روی یک داستان شرطبندی کرد. سرف معتقد بود که گایزل نمیتواند تنها با استفاده از ۵۰ واژه مختلف، یک داستان سرگرم کننده کودکانه بنویسد. اما او موفق شد و شرط را برد. سؤال این است که چرا محدودیت باعث شد سوس به انسان خلاقتری تبدیل شود؟
- او مجبور بود از راه حلهای جدیدی استفاده کند. اگر شما عکاسی هستید که دوربینتان، از امکانات تنظیم نور برخوردار نیست، برای اینکه عکسهای خوبی بگیرید باید به راههای جدید فکر کنید.
- تنوع انتخاب او را از مقصد اصلی منحرف نمیکرد. هنگامی که گزینههای محدودی پیش روی شما است، دیگر قربانی “فلج انتخاب” نمیشوید و میتوانید روی تکمیل کارتان متمرکز شوید.
- او ناگزیر بود کاربردیتر فکر کند. هنگامیکه بوم نقاشی یا ابزارهای شما تغییر می کنند، مجبورید دوباره فکر کنید که حالا، عملاً چه کاری از دستتان ساخته است. بنابراین پرسش ذهنی شما از “چه کار کنم؟” به سؤال دیگری تبدیل میشود: “با چیزهایی که در اختیار دارم چه کاری میتوانم انجام دهم؟”
تمرین خلاقیت: خودتان را از گزینهها و ابزارهای متفرقه خلاص کنید
یک مهلت زمانی دقیق مشخص کنید و ابزارهای متعددی را که در اطرافتان هستند، کنار بگذارید. برای مثال به هجای تایپ کردن روی کاغذ بنویسید، یا طرحتان را روی کاغذ رسم کنید. راه دیگر هم این است که برای خودتان یک محدودیت ذهنی تعیین کنید. مثلاً اگر در حال نوشتن یک رمان هستید، فصل بعد را از دیدگاه یکی دیگر از شخصیتهای داستان بنویسید
ایده جدیدی به ذهنتان نمیرسد؟ از یک کاتالیزور فکری استفاده کنید
گاهی اوقات هرچه تلاش میکنید، ایده جدیدی به ذهنتان نمیرسد. گزینههای مختلف را امتحان میکنید، راههای متفاوت را طی میکنید؛ اما بازهم به جایی نمیرسید. متأسفانه در این شرایط، تلاش بیشتر به دستاوردهای کمتر منجر میشود. بخش مهمی از خلاقیت، وابسته به “تفکر واگرا” است: یعنی متصل کردن ایدههایی که ظاهراً ارتباطی به یکدیگر ندارند. طی پروسه خلاقیت، مغز شما پیش از اینکه به مرحله “انکوباسیون” برسد، ابتدا الهامات و محتوا را جمع آوری میکند. سپس این ایدهها به سمت خودآگاه شما حرکت میکنند و مثل توپهای بینگو، کنار یکدیگر جستوخیز میکنند. هنگامی که ایدههای مناسب کنار هم قرار میگیرند، همان لحظهای است که شما به کشف یک موضوع نائل میشوید.
ممکن است به نظر برسد که پروسه خلاقیت تحت کنترل شما نیست، اما اینطور نیست. کافی است که راهی برای برقراری این اتصالات و ارتباطات بیابید. بسیاری از متفکران خلاق، صرفاً میتوانند روند انکوباسیون را تسریع کنند. به عنوان مثال برایان انو، موزیسین، استراتژی خود را “نگاه کردن به جزئیات بیاهمیت و تقویت کردن آنها” تعریف میکند. او همچنین معتقد است که “تکرار” به “تغییر” منتهی میشود. فرقی ندارد از چه روشی استفاده میکنید. مهم این است که بجای روشهای عمودی و منطقی حل مسئله، تفکر عرضی خود را ارتقا دهید، یعنی جایی که ایدهها از اتصالات غیرمتعارف حاصل میشوند
تمرین خلاقیت: پروژهی خود را از یک زاویه دیگر بررسی کنید
با استفاده از سبک تفکر افقی یا عرضی، دیدگاههای سنتیتان را در مورد پروژهای که در دست دارید، کنار بگذارید. مثلاً فهرستی از مواردی که در این پروژه غیرممکن هستند تهیه کنید و بعد ثابت کنید که آنها نادرست هستند. یا یک واژه تصادفی از فرهنگ لغت انتخاب کنید و از آن به عنوان لنزی که شما را به راه حل مسئله نزدیک میکند، استفاده کنید.
این مطلب اولین بار در نشریه دستاورد صنعت به قلم پویش پورمحمد منتشر شده است.