فرار از اردوگاه ۱۴: فرار ادیسه‌وار مردی از کره‌ی شمالی به سوی آزادی (Escape from Camp 14)
نویسنده:
بلین هاردن
موضوع: بیوگرافی
سال انتشار: ۲۰۱۲

اردوگاه‌های زندانیان سیاسی کره‌ی شمالی دو برابر گولاگ‌های استالین و دوازده برابر اردوگاه‌های نازی‌ها عمر دارند. هیچ کسی که در آن‌ها به دنیا آمده، فرار نکرده است، هیچ کس جز شین دونگ هیوک.
فرار از اردوگاه ۱۴، از طریق داستان تکان‌دهنده‌ی حبس و فرار شگفت‌انگیز شین اسرار تمامیت‌خواه‌ترین حکومت جهان را افشا می‌کند. شین چیزی از وجود تمدن نمی‌دانست – او مادرش را رقیبی برای غذا می‌دید، نگهبانان او را یک خبرچین بار آوردند و شاهد اعدام مادر و برادرش بود.
همه کیم جونگ ایل را می‌شناختند اما کشورش نه. این کشور گرسنه، ورشکسته و مجهز به سلاح اتمی است و بین ۱۵۰۰۰۰ تا ۲۰۰۰۰۰ نفر به عنوان برده در اردوگاه‌های زندانیان سیاسی‌اش کار می‌کنند.
این کتاب با تمرکز بر داستان این جوان شگفت‌انگیز که در امنیتی‌ترین زندان امنیتی‌ترین کشور دنیا رشد کرده، اسرار مخفی این کشور را افشا می‌کند. فرار از اردوگاه ۱۴ خاطراتی بی‌نظیر است از یکی از تاریک‌ترین کشورهای جهان. این کتاب داستان تحمل، شجاعت، بقا و امید است.

اردوگاه زندان سیاسی کره‌ی شمالی دو برابر گولاگ‌های استالین و دوازده برابر اردوگاه‌های نازی عمر دارند. هیج کسی که در آنها آمده، فرار نکرده است جز شین دوگ‌هیوک. فرار از اردوگاه ۱۴، از طریق داستان تکان‌دهنده‌ی حبس و فرار شگفت‌انگیز شین اسرار تمامیت خواه‌ترین حکومت جهان را افشا می‌کند. این کتاب با تمرکز بر داستان این جوان شگفت‌انگیز که در امنیتی‌ترین زندان امنیتی‌ترین کشور رشد کرده است، اسرار مخفی این کشور را افشا می‌کند. فرار از اردوگاه ۱۴ خاطراتی بی‌نظیر است از یکی از تاریک‌ترین کشور‌های جهان. این کتاب داستان تحمل، شجاعت، تلاش برای بقا و امید است.

در ادامه این نوشته سعی کرده‌ایم نظرات مردم و منتقدین را از وب سایت‌های مختلف، کنار هم بیاوریم تا شما هم تصمیم بگیرید که این کتاب را بخوانید یا نه!
بعد از مطالعه این کتاب در پایین همین صفحه می‌توانید نظرات و دیدگاه خود را با سایر کاربران و خوانندگان نیز در میان بگذارید.

فرار از اردوگاه ۱۴
فرار ادیسه‌وار مردی از کره‌ی شمالی به سوی آزادی

در ادامه این مطلب برخی از بررسی و نقد کاربران در سایت‌های دیگر را آورده‌ایم. با ویوین همراه باشید:

تا پیش از خواندن این کتاب، اطلاعت من از شیوه‌ی کشورداری و زیست مردم در کره‌ی شمالی محدود به گزارش‌های پراکنده خبرگزاری‌ها و موارد معدود گزارش‌شده‌ی حقوق بشری بود، اما در جای‌‌جای این کتاب با اطلاعاتی روبرو شدم که بارها برای جلوگیری از فریاد، با دست دهانم را پوشاندم. کتاب داستان زندگی مردی بیست و سه ساله به نام شین را روایت می‌کند که فرزند حاصل از هم‌خوابی دو اسیر در اردوگاه کار اجباری است، اردوگاهی وسیع و پرجمعیتی که برای مقطوع النسل کردن مخالفان سیاسی ساخته شده؛ بدین شیوه که اقوام فرد مجرم/خائن تا سه نسل بعدتر در این اردوگاه زیر شکنجه و کار طاقت‌فرسا جان خواهند داد
پیش از این کتاب‌های مختلفی در مورد اردوگاه‌های مرگ نازی‌ها و تبعیدگاه‌های سیبری خوانده بودم، اما تفاوت اساسی شین با زندانیان دیگر اردوگاه‌ها در این است که شین در اردوگاه بدنیا آمده و همانجا رشد یافته: نه کودکی کرده و نه می‌داند کودکی کردن چیست. هیچ چیز جز آنچه برایش گفته‌اند نمی‌داند و اطلاعاتش محدود به دانستن الفبا و خواندن مقدماتی و اطلاعات کمی از کشور کره شمالی و دشمنان شیطانی آن است. شین برای اولین بار در دهه سوم زندگی‌اش، بعد از فرار، توپ فوتبال را می‌بیند، گوشت و مرغ کباب شده می‌خورد. تا پیش از این شین هیچ تصوری از مفهوم هستی و جهان، خدا و مذهب، مادر، پدر، دوست و عشق ندارد. چنین محرومیت مطلقی ورای تصور است و همین موضوع است که این گزارش را متفاوت، خواندنی و روان‌سوز می‌کند
این کتاب یک داستان نیست
کتاب بعلت شیوه‌ی روایت و حقایقی که به تصویر می‌کشد با داستان فاصله‌ی زیادی دارد و شاید عنوان گزارش-داستانِ مستند برای این کتاب حق مطلب را بهتر ادا کند. شین در این کتاب ماجرای خود و خانواده‌اش را به کمک قلم هاردن، از کودکی تا فرار و آوارگی‌های پس از آن روایت می‌کند و هاردن، نویسنده‌ی اصلی کتاب در این میان گزارش‌هایی در مورد شیوه‌ی کشورداری و زندگی سیاست‌مداران کره‌ی شمالی‌ ارائه می‌دهد که مخاطب بخصوص در نیمه‌ی دوم کتاب با آن‌ها روبرو می‌شود. در نتیجه کتاب به عنوان یک اثر روایی محض، گاهی جذابیت خود را از دست می‌دهد، اما حقانیت و شفافیت گزارش-داستان و ارائه‌ی مستندات تا پایان بر قوت خود باقی‌ست و اعتبار و ارزش کتاب هم بر همین موضوع استوار است.
پی‌نوشت تکمیلی: به لطف یکی از دوستان به مقاله‌ای در وبسایت خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) رجوع کردم که شبهاتی درباره‌ی حقانیت ماجرای کتاب بیان کرده بود. مقاله ترجمه‌ای از ویکی‌پدیا درباره‌ی کتاب بود. بنابر گمانه‌زنی‌ها، مکان‌ها و تاریخ‌هایی که در کتاب ذکر شده با یکدیگر هم‌خوانی ندارند و حرف و حدیث‌های زیادی درباره‌ی این گزارش ایجاد شده است، بخصوص آنکه شین در سال ۲۰۱۵ اعلام کرد که برخی حقایق را برای حفاظت از خود پنهان کرده و تغییر داده و جزویاتی را که به تصورش مهم نبوده بیان نکرده است. مطالبی که آنچنان هم جزئی بنظر نمی‌رسد. به عنوان مثال شین چندسالی را در اردگاه ۱۸ به همراه خانواده‌ی خود زندگی کرده و قبل از فرار نهایی، سابقه‌ی دو فرار دیگر و مدتی آوارگی در چین را داشته است. یا مورد دیگر، داستان شکنجه شدن‌ش در سن سیزده سالگی‌ست، که بنا بر شواهد و اعتراف خود، در سن بیست سالگی اتفاق افتاده است.

کامران

در مورد اوضاع کره شمالی یه چیزایی شنیده بودم. ولی از اینکه تو اون شرایط غیر استاندارد، باز یه سری اردوگاه زندانیان سیاسی هم وجود داره اطلاع نداشتم. کتاب “فرار از اردوگاه ۱۴” روایت زندگی و فرار باورنکردنی “شین” از یکی از این اردوگاه هاست. جوانی که در داخل این اردوگاه به دنیا اومده و انقدر در سطح پایینی نگه داشته شده که به گفته خودش انگیزه فرارش از اردوگاه، خوردن گوشت بوده.
حدودا سه چهارم حجم کتاب به روزهای قبل از فرار اختصاص داده شده. اتفاقاتی دردناک اما قابل حدس برای خواننده! در یک چهارم باقیمانده، نویسنده از زندگی شین و بقیه آدمای خارج شده از کره شمالی بعد از آزادی و شرایطی که باهاش مواجه بودن میگه. فرایندی تحت عنوان تطبیق. اینجاست که دیگه شما کتاب رو نمی تونید زمین بگذارید. کره شمالی های ساکن در کره جنوبی، بیشتر از خود کره جنوبی ها خودکشی می کنند. آدمی که اون همه خطر کرده برای رهایی از اون شرایط، و بهش پناه داده شده و نهادی داره تلاش میکنه که برش گردونه به زندگی عادی، خودشو میکشه. به این دلیل که نمی تونه خودش رو با شرایط موجود وفق بده. انقدر بهش خیانت شده که نمی تونه باور کنه آدمای دور و برش قصد دارن کمکش کنن. انقد سیاه بوده همه چی، که سفید رو باور نداره.
برنده این بازی تا الان کره شمالی ه. سیستمی که در عمل قدرت زندگی کردن در شرایط عادی رو از آدماش گرفته. نمی دونم مسیر تغییرات به کدوم سمته. ولی کاش یه روزی که خیلی هم دور نیست کره شمالی ببازه.

هانیه حبیبی

به نظرم کتاب خوندنی ایه برای درک یک وضعیت سیاسی، انسانی و حتی فلسفی – می گم “درک” تا در درجه ی اول داوری اخلاقی رو وارد ماجرا نکنم. طبیعتا کتاب جدی ایه از نظر اخلاقی (طبیعتا اخلاق مدرن) و حرص خوردن مدام بابت آدم هایی که زیر فشار تصمیم های سیاسی له می شن. خصوصا برای منی که هیچی در مورد کره ی شمالی تا حالا نخونده بودم مطالب زیادی داشت
یه معضل فلسفی
درک فلسفی رو هم اضافه کردم چون سرگذشت شین در عین اینکه قضاوت اخلاقی ما رو شدیدا درگیر می کنه، همین قضاوت اخلاقی رو به پرسش می کشه: اگه اخلاقیات انقدر به محیط و تربیت وابسته است، آیا اصولا “اخلاقیات” وجود داره؟ یا صرفا هنجارهاییه که بدیهی انگاشته شده
نویسنده ای نه چندان خوب، روایتگری جذاب
از حیث نویسندگی، کتاب اصلا یه اثر ستودنی نیست اما روانه و خوندنی. من ترجیح می دادم مطالب بیرون داستان – در مورد تاریخ و اقتصاد و … کره – در کادرهای جدای از متن بیاد و نه در خلال داستان. کتاب شده مثل یه گزارش روزنامه ایه مفصل همراه با تحلیل. اینکه معلوم نیست کجا نوع روایت و جمله بندی ها به کتاب کره ای خود شین برمیگرده، آزاردهنده است. هاردن محکم نقش واسطه گری خودش رو ایفا می کنه و انگار دوس نداره ما از خود شین هم بلاواسطه حرفی بشنویم
خدا پدرمادر آمریکا و کره ی جنوبی رو بیامرزه
در خلال کتاب من هی به خودم می گفتم خدا پدر کره ی جنوبی و آمریکا رو بیامرزه چقد به این بدبختای کره ی شمالی کمک کردن و می کنن. چقدر زندگی آدم های فراوون بواسطه ی همین کمک ها حفظ شده و از تلخی به شیرینی زیرورو شده. اما به دلیل اینکه نویسنده آمریکاییه و منایعش هم مکررا یا آمریکایین یا مرتبط با کمک های ائتلاف آمریکایی-کره ی جنوبی، باید جداگانه کتابی نوشته بشه در مورد این موضوع تا بشه دقیق فهمید نقش اینها رو. اما به هر حال اگه آدم کشیای آمریکا رو می بینیم کارای انسانی-تمدنی اش رو هم ببینیم
ترجمه ی خوب
یکی از نکاتی که باعث شد با این کتاب حال کنم ترجمه ی خوبشه – من فکر کنم سه تا غلط بیشتر تو کتاب پیدا نکردم در طی خوندنم (البته تطبیق ندادم مدام فقط اوایل دقت کردم دیدم مطابقه و بعد مشکلی هم برنخوردم که بخوام سراغ متن اصلی برم ). یک مورد سانسور هم دیدم؛ اونجا که نویسنده به فروش غیرقانونی اطلاعات تسلیحاتی کره ی شمالی به ایران و سوریه اشاره می کنه

محمد علی

نظرات مردم در مورد کتاب شدن اثر میشل اوباما

«هر کتابی که دستتون هست رو بذارید زمین، تلفن رو بردارید، نشر چشمه رو بگیرید و همین الان کتاب رو سفارش بدید!!!!!!!! من اصلا از کره شمالی اطلاعات نداشتم، در حد یه شخص معمولی. این کتاب، سطر به سطر، صفحه به صفحه با روح آدم بازی می کنه. تعجب آوره که یه انسان چقدر می تونه پست زندگی کنه و چقدر معنی امید متفاوته برای انسان های متفاوت. کتاب داستان حقیقی داره و تمام صحبت ها و اطلاعاتی که می ده با ذکر منبع و سند معتبره. عنوان کتاب، بیانگر محتوا و داستان کتاب هست. خیلی وقت بود یه کتاب رو با ولع تموم نخونده بودم! عالی بود. پیشنها می کنم بخونیدش، حتما…..»
امید مجیدی پور
?
«من به شخصه نه تنها نویسنده کتاب(بلین هاردن) بلکه خود شین رو هم قابل اعتماد نمیدونم از نظر من صحت و درستی کتاب رو به هیچ نحو نمیشه تایید کرد طبق گفته ی کره شمالی این کتاب حقیقت نداره ، کره شمالی شین رو فردی تحصیل کرده در کره شمالی معرفی می کنه که پدرش در یک تصادف آسیب دیده و مادر و برادرش هم به دلایل جرم هایی که داشتند اعدام شدند و میگه شین و خانواده اش در هیچ اردوگاهی نبودند و به گفته پدر شین وقتی که به دلیل مشکل قلبی در بیمارستان بستری بوده ، شین در سن ۲۰ سالگی از خونه فرار میکنه (فرض رو کاملا بر دروغ گفتن کره شمالی میگیریم) شین رو هم نمیشه فرد صادقی به شمارآورد در طول نوشتن کتاب شین در ابتدا در مورد مرگ مادر و برادرش پنهان کاری می کنه و بعدا به این اعتراف می کنه (در طول نوشتن کتاب)که خودش باعث دستگیری مادر و برادرش شده بعد از چاپ کتاب، در سال ۲۰۱۵ شین دوباره حرفاشو عوض میکنه با توجه با این منبع: www.bbc.co.uk/news/world-asia-30869472 شین در کتاب گفته از بچگی در اردوگاه ۱۴ به دنیا اومده و بزرگ شده و مادر و برادرش در اونجا اعدام شدن ولی حالا میگه در کمپ ۱۸ به دنیا اومده و تا اعدام مادر و برادرش در اون کمپ بودند و بعد از اعدام ، شین منتقل میشه به کمپ ۱۴ در کتاب شین اشاره داره به اینکه در سن ۱۳ سالگی مورد شکنجه قرار گرفته ولی اکنون واشنگتن پست اشاره داره به این که شکنجه ها در سن ۲۰ سالگی بودند نه ۱۳ سالگی بنابر این نمیشه زیاد به درستی این کتاب اعتماد داشت کلیات ممکنه حقیقت داشته باشه(که ظاهرا تایید شدن) ولی جزییات نه نمیگم کتاب دروغه و واقعیت نداره بلکه میگم که اون قدر ها هم کتابه قابل اعتماد نیست»
مسعود ایران نژاد
?
«کتاب را بهم معرفی کردند که مثلاً خواندن سختی‌های «شین» باعث شود سختی‌های حال حاضر خودم را راحت‌تر تحمل کنم. اما از آن‌جا که من آدمی نیستم که با شنیدن سختیِ دیگری بگویم «خب، خداراشکر که اوضاع ما چنین است و چنان نیست!»، خواندن کتاب نه‌تنها آرامشی بهم نداد که بر دردهام افزود. بخش اولِ کتاب که شرح ماجراهای درون اردوگاه است، بسیار کند و دردناک پیش رفت؛ اما دو بخش بعدی -خصوصاً بخش سوم که به اتفاقات بعد از فرار اختصاص دارد- خیلی جذاب‌تر بودند و خواندنشان به‌مراتب راحت‌تر بود. کتاب پُر بود از اطلاعات جدید و دردهای تازه. برام سخت است که بپذیرم در جایی از همین‌دنیا، آدم‌هایی دارند این‌طوری زندگی می‌کنند.»
محمد حنیفه
?
«کتاب خوبیه برای آشنایی با کره شمالی و درک زندانیان در اردوگاه های سیاسی. نویسنده اطلاعات خوبی رو مابین داستان زندگی شین بهمون میده. اما اگه این کتاب با قلمی بهتر و از نویسنده ی غیر آمریکایی نوشته میشد بهتر بود. موقع خوندن کتاب همش به این فکر میکردم که همین الان که دارم این کتاب رو میخونم خیلی از آدما تو زندان های کره شمالی دارند بی گناه شکنجه میشند و به خیلی از زن ها هرروز تجاوز میشه. و این روند همچنان ادامه داره. و ما فقط داریم کتابشونو میخونیمو ناراحت میشیم و هیچ کاری از دستمون برنمیاد.(متاسفانه)»
مائده
?
«فرار از اردوگاه ١۴، برای من مثل یه مستند آشنایی با کره شمالی بود، برای منی که مستند آشنایی با کشورها رو دوست دارم از جاذبه های توریستیشون گرفته تا فرهنگ و آداب و رسوم خاصشون و یا اتفاقاتی که در تاریخ کشورشون افتاده رو میشینم و با علاقه نگاه میکنم، این کتاب شبیه یه مستند بود که منو با کره شمالی و وضعیت زندگی مردمش آشنا کرد. پس اگر میخواید درمورد کره شمالی بیشتر بدونید داستان تکان دهنده ایه..»
لیلی عرفانی
?