شبح یک موضوع رایج در هنر، ادبیات و سینما است که به اشکال متفاوت به تصویر کشیده می‌شود. ارواح که یک پدیده‌ی بین فرهنگی هستند، چیزی را نشان می‌دهند که ما به عنوان انسان تمایل داریم آن را نادیده بگیریم. البته، چیزی که از آن پنهان می‌شویم به متن هر فرهنگ بستگی دارد. به عنوان مثال شبح در ژاپن، به همان معنا در فولکلورهای بومی آمریکا نیست. در حالی که ماموریت شبح به شرایط بستگی دارد، همه‌ی آن‌ها در فاش کردن رمز و رازهای پنهان شده درباره‌ی مرگ خود مشترک هستند. در این مطلب ۱۰ فیلم درباره‌ی اشباح را نام بردیم که به گونه‌ای نامتعارف و متفاوت به روایت داستان‌هایشان می‌پردازند.

در هر داستان ارواح، سازوکارها و نقوش بصری بسیاری برای نشان دادن قلمرو معنوی وجود دارد. بازتاب‌های آینه‌ای، پهنه‌های آبی و حتی نوع فیلم‌برداری، وجود ماورای طبیعی را القا می‌کند. تصادفی نیست که این تصاویر از یک حس ناملموس برخوردار هستند. این که آیا آن‌ها ما را به یاد آسیب‌های روحی، زمان جنگ، بحران‌های هویت یا غم و اندوه انداخته‌اند، مواردی هستند که ترجیح می‌دهیم روزانه درباره‌ی آن‌ها فکر نکنیم. آن‌ها خاطرات و احساساتی هستند که ما سرکوبشان می‌کنیم.

اشباح، مانند کارآگاهان دنیای روح، وظیفه دارند ظلم‌هایی را که علیه آن‌ها یا عزیزانشان انجام شده، آشکار کنند. آن‌ها که دیگر عضوی از جهان مادی نیستند، هیچ چیز برای کند‌و‌کاو در گذشته ندارند. ارواح برای حل کار ناتمام در آن سوی قبر از قوانین طبیعت سرپیچی می‌کنند. آن‌ها هیچ احترامی به قوانین نوشته شده‌ی روی زمین نمی‌گذارند و تا زمان آشکار شدن حقیقت از هیچ کاری فروگذار نخواهند کرد. بنابراین وحشت واقعی درباره‌ی اشباح، جنون یا سایه‌ی مرگ نیست، بلکه آن‌چیزی است که در پشت ماجرا سرکوب شده است.

داستان‌های شبح داستان‌های زیبایی از آرزو و عدالت را روایت می‌کنند. آن‌ها برای جهانی بدون سرکوب و نادیده شدن حقایق تلاش می‌کنند. متاسفانه، بعد ارزشمند داستان‌های اشباح، با روایات ساده و سطحی، کم‌ارزش تلقی می‌شوند. اما همه‌ی داستان‌های ارواح به اصل غافل‌گیری و داستان‌هایی درباره‌ی زنی که از چاه بیرون می‌خزد یا یک عروسک مرتد و منحوس متکی نیستند، بلکه داستان‌های ارواح بسیار ظریف و عمیق‌تری وجود دارد.

۱. دریاچه‌ی مونگو (Lake Mungo)

دریاچه ی مونتگو
  • کارگردان: جوئل آندرسون
  • بازیگران: تالیا زاکر، مارتین شارپ، رزی ترینور
  • محصول: ۲۰۰۸
  • امتیاز IMDb به فیلم: ۶.۳ از ۱۰

در این فیلم که به سبک مستند استرالیایی ساخته شده، کارگردان جوئل اندرسون به بی‌توجهی، قطع ارتباط و تنهایی می‌پردازد. وقتی آلیس پالمر، دختر نوجوان گمشده، در دریاچه مرده پیدا شد، اعضای خانواده‌اش به طرق مختلف برایش سوگواری می‌کنند. شخصیت‌ها اغلب با فرار از دوربین و یا کلماتبریده بریده، تلاش می‌کنند تا راحت صحبت کنند. با فاش شدن تدریجی ماجرا، ما می‌بینیم که این خانواده چقدر از هم دورند. این برای اندرسون مهم بود. او چند خط و جهت مبهم به بازیگران داد تا خودشان به صورت بداهه دیالوگ بگویند. در نتیجه، مصاحبه‌ها تمرین نشده و ناجور به نظر می‌رسند.

اندرسون همچنین از ویدئوهای پیدا شده برای ایجاد یک فضای پرتنش در خانواده استفاده می‌کند. او این فیلم‌ها را در کنار مصاحبه‌هایی که خودش گرفته قرار می‌دهد. به عنوان مثال در یک صحنه، آلیس را می‌بینیم که مقابل دوربین فریاد می‌کشد. بعدا، در مصاحبه با پدر، او زمانی را بازگو می‌کند که معتقد است روح آلیس را می‌بیند که بر سرش فریاد می‌زند. اندرسون در اینجا شروع به بازی با حافظه می‌کند و عناصر مستند فیلم باعث سردرگمی بیشتر آن می‌شود.

در حالی که بسیاری دریاچه‌ی مونگو را با فیلم فعالیت فراطبیعی (Paranormal Activity) مقایسه کرده‌اند، اما این فیلم به ارواح بدخواه و تشنه‌ی خون متکی نیست. وحشت دریاچه‌ی مونگو بیشتر هستی‌گرایانه است. اندرسون این را با بنیان خانواده، یا بهتر بگوییم، فقدان آن نشان می‌دهد. با کشف حقایق نگران کننده درباره‌ی زندگی آلیس، خانواده هیچ کاری با آن انجام نمی‌دهند. آن‌ها به جای رویارویی با ترس، آن را حتی عمیق‌تر از قبل سرکوب می‌کنند. اندرسون این را با دو مصاحبه‌ی نهایی و ویرانگر با آلیس و مادرش نشان می‌دهد، که همچنان به ترس دخترش بی‌توجه است.

۲. آتلانتیک (Atlantics)

آتلانتیک
  • کارگردان: ماتی دیوپ
  • بازیگران: میم بینتا سیم، باباکار سیلا، بابادو امبو
  • محصول: ۲۰۱۹
  • امتیاز IMDb به فیلم: ۶.۷ از ۱۰

ستاره‌ی فیلم ۳۵ پیک رام (۳۵ Shots of Rum) ماتی دیوپ در اولین تجربه‌ی کارگردانی‌اش با نام آتلانتیک، دنیای مادی و معنوی را با هم پیوند می‌زند. در نگاه اول، فیلم یک عاشقانه‌ی ساده به نظر می‌رسد. آدا و سلیمان، دو عاشق جوان، باید رابطه‌ی خود را پنهان کنند زیرا آدا به یک مرد مسن‌تر و ثروتمندتر وعده داده شده است. در همین حال، سلیمان و همکارانش با کار در یک پروژه‌ی ساختمانی حقوق مناسب می‌گیرند. آن‌ها قصد دارند برای جستجوی کار بهتر به اسپانیا بروند. او قول می‌دهد پس از بازگشت از سفر، برای ازدواج با آدا پیشقدم شود. اما پس از رفتن سلیمان آدا هیچ خبری از او نمی‌شنود و بدترین حالت را فرض می‌کند.

مسیر سنگال به اسپانیا امروزه یک مسیر مهاجرتی متداول است. ورود قانونی دشوار است، بنابراین بسیاری با قایق از طریق اقیانوس اطلس سفر می‌کنند. دیوپ، که خودش هم نیمه سنگالی است، از تصویر امواج اقیانوس در طول فیلم استفاده می‌کند. موسیقی ترکیبی و مرموز فاطیما القدیری با همراهی امواج در غروب آفتاب، احساسی دلهره‌آور را القا می‌کند.

آتلانتیک مرزهای زمین و آب، زن و مرد، جسم و روح را بر هم می‌زند. دیوپ با استفاده از آینه و آب، روان بودن شخصیت‌ها را نشان می‌دهد، خواه این بدان معنا باشد که در کنار عزیزانشان زندگی کنند یا از آن سوی دنیای مردگان فرصتی بوجود آورند تا خانواده‌هایشان بتوانند پس از مرگ آن‌ها به پول و حق و حقوقی برسند.

آتلانتیک در سال ۲۰۱۹ برنده‌ی جایزه بزرگ کن شد. دیوپ با ارسال آتلانتیک به جشنواره، اولین زن سیاه‌پوستی بود که در این رقابت شرکت می‌کرد.

۳. روح کندوی عسل (The Spirit of the Beehive)

روح کندوی عسل
  • کارگردان: ویکتور اریسه
  • بازیگران: فرناندو فرنان گومز، آنا تورنت، ترزا ژیمپرا
  • محصول: ۱۹۷۳
  • امتیاز IMDb به فیلم: ۷.۹ از ۱۰

ویکتور اریسه، کارگردان اسپانیایی، زندگی در دوران دیکتاتوری فرانسویان را به تصویر می‌کشد، در حالی که فرانکو (ژنرال دیکتاتور اسپانیایی که پس از جنگ داخلی این کشور از سال ۱۹۳۹ تا ۱۹۷۵ بر آن حکومت کرد) هنوز در قدرت بود. به همین دلیل، فیلم ارجاعات مبهم و گویایی دارد بنابراین توانست از سانسورهای گذشته عبور کند و تمام و کمال داستانش را روایت کند. از منظر مقایسه‌ی زنبوردار با زنبور عسل، آنچه پدر برای دخترش اریس دارد، بیانگر کنترل گریزناپذیری است که مردم اسپانیا پس از جنگ داخلی احساس کرده‌اند.

روح کندوی عسل از یک شبح خاص نام نمی‌برد، بلکه نشان دهنده‌ی وحشت آزاردهنده‌ی سرکوبی است که قهرمان جوان، آنا، با آن روبرو است. او با دیدن فرانکشتاین برای اولین بار، در مورد مرگ بی‌معنی که در هر دو طرف اتفاق می‌افتد، تامل می‌کند. در نهایت، او با این هیولا همدردی می‌کند، حتی اگر به خاطر تفاوتش شرمنده باشد.

با پیشرفت فیلم، آنا کم‌کم به پدرش بی‌اعتماد می‌شود. درست همانطور که یک زنبوردار از بیرون کندو به داخل آن نگاه می‌کند و رفتار زنبورها را بررسی می‌کند، پدرش او را تحت نظر می‌گیرد. اریس با تقلید از ساختار یک کندوی عسل، این مساله را با صحنه‌پردازی تنگناهراسی (ترس از محیط‌های بسته) نشان می‌دهد.

روح زنبور عسل داستان شبحی را روایت می‌کند که هنوز هم افراد زیادی را اسیر خود می‌کند. چندین جایزه به دست آورد و مجاز به انتشار در خارج از کشور بود که در زمان رژیم فرانکویست (دیکتاتوری فرانسوی) بسیار دشوار بود.

۴. عمو بونمی کسی که زندگی گذشته‌اش را به یاد می‌آورد (Uncle Boonmee Who Can Recall His Past Lives)

عمو
  • کارگردان: ایچاتپونگ ویراستاکول
  • بازیگران: تاناپات سایسیمار، ساکدا کیبودی، جنجیرا پانگپاس
  • محصول: ۲۰۱۰
  • امتیاز IMDb به فیلم: ۶.۷ از ۱۰

ایچاتپونگ ویراستاکول بر اساس کتاب عبات بودایی محصول سال ۱۹۸۳، مردی که می‌تواند زندگی گذشته‌ی خود را به یاد بیاورد (A Man Who Can Recall His Past Lives)، در مورد موضوعات تناسخ تامل می‌کند. در جایی که بیشتر فیلم‌های این لیست به موضوعات سرکوب می‌پردازند، ویراستاکول بیشتر به آنچه پس از عبور از آن ترس می‌آید علاقه‌مند است. عمو بونمی در مجموعه‌ای از برداشت‌های طولانی مخاطب را در قلمرو معنوی و غیرمادی غوطه‌ور می‌کند.

عمو بونمی نگاهی زیبا و آرام به مرگ می‌اندازد. این آرامش از طریق واقعیت شخصیت‌ها هنگام صحبت کردن، حرکت دوربین ثابت و سکانس‌های طبیعت آن نشان داده می‌شود. عمو بونمی برای طرفداران ایستادگی با مشکلات نوشته‌ی دونا جی هاراوی منعکس کننده‌ی بسیاری از اصول مرکزیت انسان‌گرایی است. به یاد آوردن زندگی‌اش در کالبد حیوانات دیگر علاوه بر انسان بودنش و برقراری ارتباط با پسرش علی‌رغم شکل غیر انسانی‌اش، دو نمونه از این موارد است.

ویراستاکول به جای اینکه یک داستان ترسناک و محدود را به تصویر بکشد، لذت چند وجهی از مردن، تولد دوباره و امید به آینده را بیان می‌کند. نمایشگاه ویدئوی هنر ویراستاکول، که عمو بونمی بخشی از آن است، جهان معنوی نشان داده شده در فرهنگ عامیانه و فرهنگ تایلند را گسترش و بازتاب می‌دهد.

در سال ۲۰۱۰، عمو بونمی برنده‌ی نخل طلای کن شد.

۵. مککو (Mekko)

مککو
  • کارگردان: استرلینگ هارجو
  • بازیگران: زان مک‌کلامون، راد راندیکس، سارا پودمسکی
  • محصول: ۲۰۱۵
  • امتیاز IMDb به فیلم: ۶.۶ از ۱۰

کارگردان استرلینگ هارجو پرتره‌ای متروک از زندگی بومیان آمریکا در تولسا اوکلاهما را به تصویر می‌کشد. با لمس موضوعات اجتماعی مربوط به اعتیاد به الکل، زندان و بی‌خانمانی، مککو اشتیاق پاک مشترک بین بومیان برای بازگشت به سرزمین‌های اصلی و شیوه‌ی زندگی‌شان را نشان می‌دهد

مجموعه‌ی ادبیات و رسانه‌های معاصر بومی آمریکا، جهان ارواح پس از آخرالزمانی را توصیف می‌کنند. با توجه به اینکه بیشتر بومیان آمریکا در یک نسل‌کشی کشته یا مجبور به ادغام با فرهنگ سفیدپوست آمریکایی شدند، حافظه‌ای که جامعه‌ در خود جای داده از هم پاشیده، مسموم و ضایع شده است. هارجو این از دست دادن حافظه و هویت را، با اشاره به داستان‌های مادربزرگ‌هایشان درباره‌ی جادوگری که جامعه‌ی مککو را مسموم و آن‌ها را مجبور به تخلیه کرد، در متن فیلم نشان می‌دهد. در حالی که کل فیلم مککو تاریک است، بیننده را با پایانی تماشایی و لطیف و امیدوارکننده‌ مواجه می‌کند که ارزش دیدن دارد.

مککو برنده‌ی جوایز TIFF، جشنواره‌ی بین‌المللی فیلم سانتافه و جشنواره‌ی فیلم هند آمریکایی شده است.

۶. کویدان (Kwaidan)

کویدان
  • کارگردان: ماساکی کوبایاشی
  • بازیگران: رنتارو میکونی، کیکو کیشی، میچو آراتاما
  • محصول: ۱۹۶۴
  • امتیاز IMDb به فیلم: ۸ از ۱۰

کوبایاشی بر اساس کتاب کویدان؛ داستان‌ها و حکایات چیزهای عجیب (Kwaidan: Stories and Studies of Strange Things) نوشته‌ی لافکادیو هرن، اولین فیلم رنگی خود را ساخت که اکنون به عنوان یک شاهکار سینمایی شناخته می‌شود. این فیلم که از چهار بخش تشکیل شده است، چهار داستان ارواح جداگانه را بر اساس فرهنگ عامه‌ی ژاپن روایت می‌کند.

کویدان مانند فیلم خانه (House) با تکیه بر نقوش و وسایل کلاسیک ارواح، پهنه‌های آبی، بازتاب‌ها و ترفندها، آن‌ها را با طراحی صحنه و لباس عالی، پس‌زمینه‌های زیبا و تصاویر خیره کننده ترکیب می‌کند. کویدان از چشمان در آسمان گرفته تا انبوهی از مو که مانند مار در حال حرکت است، نوع دیگر ترس از اشباح را روایت می‌کند.

فقط بیست سال پس از پرتاب بمب اتمی بر روی هیروشیما و ناگازاکی، ژاپن هنوز در حال ترمیم فرهنگی بود و علی‌رغم این واقعیت که داستان‌های استفاده شده در کویدان قبل از جنگ جهانی دوم است، انتخاب کوبایاشی برای بازگویی این داستان‌ها با توجه به شرایط فوق‌العاده قابل توجه است.

کویدان در کنار روایت غزل‌گونه‌ی خاص فیلم‌های ژاپنی و درک درستی از ژانر ترسناک، یک فیلم نفس‌گیر و زیباست که هر کسی حداقل یک بار باید آن را ببیند.

۷. مامور شخصی خرید (Personal Shopper)

مامور شخصی خرید
  • کارگردان: اولیویه آسایاس
  • بازیگران: کریستن استوارت، آندرش دانیلسن لی، لارس ایدینگر
  • محصول: ۲۰۱۶
  • امتیاز IMDb به فیلم: ۶.۱ از ۱۰

مورین، یک مامور شخصی خرید و کسی که خود را مدیوم (کسی که توانایی ارتباط با عالم ارواح را دارد) معرفی می‌کند، در حالی که منتظر نشانه‌ای از برادر تازه فوت شده‌ی خود است، زندگی یکنواختی در پاریس دارد. مورین که قادر به فراموشی سپردن غم خود نیست تا زمانی که علائمی را که می‌خواهد از برادرش ببیند، مورد سواستفاده‌ی کارفرمای خود، کیرا، یک سوپرمدل جوان قرار می‌گیرد. با دیدن علامت، زندگی مورین در طوفانی از قتل، شکنجه‌ی روانی و سواستفاده‌های فراوان قرار می‌گیرد.

در بیشتر قسمت‌های فیلم، شبح نامرئی است، اما هنوز هم فضا را اشغال می‌کند. از صندلی عقب تاکسی گرفته تا تحریک درهای اتوماتیک برای باز شدن، شبح قدرت کنترل اشیا و افراد را دارد.

مامور شخصی خرید در سال ۲۰۱۶ نامزد نخل طلا شد.

۸. خانه (House)

فیلم خانه
  • کارگردان: نوبوهیکو اوبایاشی
  • بازیگران: میکی جینبو، کیمیکو ایکگامی، کومیکو اوهبا
  • محصول: ۱۹۷۷
  • امتیاز IMDb به فیلم: ۷.۴ از ۱۰

گورجس، یک دختر مدرسه‌ای دمدمی، پس از نپذیرفتن نامادری جدید خود در خانواده، با دوستانش به یک سفر در خانه‌ی روستایی عمه‌ی خود که مدت‌ها متروک بوده و از خودش هم خبری در دست نیست، می‌رود. در ادامه شاهد قتل و مرگ‌های مشکوک دختران در این خانه‌ی متروک توسط روح زنی هستیم که احتمالا متعلق به همان عمه‌ی گم‌ شده است.

کارگردان اوبایاشی بعد از بررسی‌های مختلف از ژانرهای متنوع، با تکنیک‌های داستان‌سرایی و گرافیک‌های جسورانه بازی می‌کند. بسیاری فیلم خانه را به خاطر فریم‌های ثابت، صفحه‌های سبز و طراحی صحنه‌ی کلاسیک، نوعی کلاژ سینمایی می‌دانند. با این حال اوبایاشی هنوز از نقوش متداول شبح مانند شخصیت‌های زن مرموز، گربه‌ها و آینه‌ها استفاده می‌کند.

۹. ببرها نمی‌ترسند (Tigers Are Not Afraid)

ببرها
  • کارگردان: ایسا لوپز
  • بازیگران: پائولا لارا، ژوان رامون لوپز، تنوچ هوئرتا
  • محصول: ۲۰۱۷
  • امتیاز IMDb به فیلم: ۷ از ۱۰

کارگردان ایسا لوپز با به‌کارگیری ابزار واقع‌گرایی جادویی، واقعیت‌های بی‌رحمانه‌ی قاچاق انسان در مکزیک را از چشم کودکان نشان می‌دهد. وقتی استرلا، دختری جوان هنگام شلیک با بقیه‌ی همکلاسی‌های خود زیر میز خود پنهان می‌شود، معلم سه تکه گچ به او می‌دهد. او توضیح می‌دهد که این گچ‌ها آرزوها هستند و می‌تواند از آن‌ها برای محافظت از خود استفاده کند.

هرچه بیشتر ترس‌های استرلا به او نزدیک و نزدیک‌تر می‌شوند، آرزو می‌کند که آن‌ها از بین بروند. او متوجه می‌شود که با هر آرزویش اتفاق بدتری بعد از آن رخ می‌دهد. در این داستان، استرلا متوجه می‌شود که برای ناپدید شدن شیاطین، باید نترس باشد و با آن‌ها روبرو شود. مشابه جهان سینمایی گیلرمو دل تورو، ببرها نمی‌ترسند از عناصر خیالی برای مواجهه با آسیب‌ها استفاده می‌کند.

اگرچه طرح داستان در برخی مواقع کمی ملودرام است، اما خود فیلم هنوز هم تاثیرگذار است. ارتباط بین بازیگران بسیار ملایم و ملموس است، و نشان دهنده‌ی یک هوش هیجانی بسیار فراتر از سطح آن‌ها است.

۱۰. گلچین شهر ارواح (Ghost Town Anthology)

گلچین شهر ارواح
  • کارگردان: دنیس کوته
  • بازیگران: رابرت نیلور، جوزه دیشنیس، لاریسا کوریویو
  • محصول: ۲۰۱۹
  • امتیاز IMDb به فیلم: ۶.۴ از ۱۰

در پس‌زمینه‌ای متروک و برفی از شهر کوچکی در کبک، گلچین شهر ارواح داستان‌های قدیمی درباره‌ی دوبار مردن را تداعی می‌کند. وقتی سیمون دوبه در یک تصادف رانندگی می‌میرد، ممکن است جسم او مرده باشد، اما روحش سرگردان و زنده است. هنگامی که سیمون در اطراف شهر مشاهده می‌شود، هیاهوها بیشتر شده و ارواح دیگر هم به تدریج خودی نشان می‌دهند و به معنای واقعی کلمه، با یک شهر ارواح مواجه هستیم.

بر اساس رمان لورنس اولیور، کوته به آرامی مسیر یک شهر کوچک را به سمت ارواح طی می‌کند. این کارگردان با فیلم‌برداری دستی و برداشت‌های ساکن و از دور، با مفهوم مکان به عنوان یک کاراکتر ‌بازی می‌کند.

گلچین شهر ارواح در جشنواره‌ی بین‌المللی فیلم برلین در سال ۲۰۱۹ نامزد خرس طلایی شد.

منبع: tasteofcinema

منبع