نقل قول معروفی از هیچکاک، در زمان حیات او شروع به پخش شدن کرد: «بازیگران احشام و اغنام هستند.» هیچکاک بعدها گفت که این جمله برداشتی اشتباه از جملهی اصلی او است: «با بازیگران باید مانند احشام و اغنام برخورد کرد.» اصلاحیهی هیچکاک بسیار زیرکانه بود، بااینوجود طی کارنامهی حرفهای هیچکاک که بیش از پنجاه سال فعالیت را در خود جای داده است، اجراهای فوقالعاده و متنوعی دیده میشود.
هیچکاک بهراستی مانند کارگردانهایی مثل الیا کازان، یک کارگردان بازیگردان نبود، بااینحال چندین بازیگر بودند که خود را وقف فیلمهای او میکردند و دوست داشتند با او همکاری کنند. محدود کردن کارنامهی پربار هیچکاک به ۲۵ بازی برتر بسیار کار سختی است، بنابراین پیش از آن که نگاهی به این لیست بیاندازیم، به تعدادی از بازیهای برتر دیگر اشاره میکنیم:
- باربارا بل گدس در سرگیجه
- مونتگومری کلیفت در اعتراف میکنم (I Confess)
- لوئیس لثام در مارنی
- ریموند بر در پنجرهی عقبی
و بیش از همهی این نامها، خود آلفرد هیچکاک بهخاطر بیش از چهل بار ظاهر شدناش در فیلمهای خود
در ادامه به ۲۵ نقشآفرینی برتر در فیلمهای آلفرد هیچکاک اشاره میکنیم.
۲۵. لیلا کدرووا در پردهی پاره (Torn Curtain)
- محصول: ۱۹۶۶
- سایر بازیگران: پل نیومن، جولی اندروز
- امتیاز راتن تومیتوز: ۶۷ از ۱۰۰
کدرووا در دورهی انقلاب روسیه بهدنیا آمد و در نهایت خانوادهی او به فرانسه مهاجرت کردند و او در آنجا بزرگ شد. در ۱۹۶۴ او برای بازی در فیلم زوربای یونانی (Zorba the Greek) اسکار بهترین بازیگر نقش مکمل زن را بهدست آورد و هیچکاک سال ۱۹۶۶ برای بازی در فیلم جاسوسی خود، پردهی پاره ، از او استفاده کرد.
کدرووا در نقش یک کنتس به مایکل با بازی پل نیومن و سارا با بازی جولی اندروز که با تلاشهای ناامیدانهای میخواهند از برلین شرقی کمونیست بگریزند، کمک میکند، بهامید این که بعدها تحت حمایت آنها بتواند آزادی خود را بهدست آورد و به آمریکا برود. نقش کدرووا در فیلم کوچک است و او تنها برای چند دقیقه در فیلم دیده میشود، اما بدون شک او هر صحنهای که در آن حضور مییابد را مال خود میکند و با تصمیم قاطعانهی خود برای کمک کردن به این زوج و البته کمک کردن به خودش، همذاتپنداری مخاطب را با خود همراه میکند.
در نهایت او به مایکل و سارا کمک میکند تا از دست پلیس بگریزند، اما بهنظر نمیآید که تلاشهای او بتوانند او را به هدف نهاییاش برسانند. آخرین نمای کدرووا در فیلم که او پشت این زوج ایستاده است، آنها را درحالی که باسرعت دور میشوند نگاه میکند و هنوز امیدوار است که آنها بعدها از او حمایت کنند، یکی از احساسیترین و ترحم برانگیزترین نماهای فیلم است و نشان میدهد که هیچکاک میتواند حتی در شخصیتهای کوچک و کمرنگتر فیلم هم لحظههای بزرگ بیابد.
۲۴. الستر سیم در ترس صحنه (Stage Fright)
- محصول: ۱۹۵۰
- سایر بازیگران: جین وایمن، مارلنه دیتریش
- امتیاز راتن تومیتوز: ۹۰ از ۱۰۰
سیم یک بازیگر و کارگردان تئاتر موفق اسکاتلندی بود، که هیچکاک همیشه از کار کردن با او لذت میبرد. در ترس صحنه که سال ۱۹۵۰ در انگلستان فیلمبرداری شد، هیچکاک از سیم در نقش ناخدا گیل استفاده کرد؛ پدر غیرعادی ایو که جیم وایمن نقش او را بازی میکرد. ایو نامزد خود، جاناتان با بازی ریچارد تاد را برای مخفی کردن از دست پلیس به خانه میآورد، اما پدر او حفرههایی در داستان جاناتان پیدا میکند و به او مشکوک میشود.
ناخدا گیل در ترس صحنه یک نقش مکمل است، اما یکی از نقشهای حیاتی فیلم است و یکی از شخصیتهای بهیادماندنی فیلمهای هیچکاک. ناخدا بهتنهایی، دور از همسرش، و با سبک مخصوص خود زندگی میکند و بهظاهر شاد است. او در یکی از نفسگیرترین صحنههای فیلم نقشآفرینی میکند؛ او به پسر کوچکی یک عروسک خونی میدهد که برای برملا کردن گناه شارلوت با بازی مارلنه دیتریش، سر صحنه ببرد. تلاشی که کاملا موفقیتآمیر نیست.
۲۳. جسیکا تندی در پرندگان (The Birds)
- محصول: ۱۹۶۳
- سایر بازیگران: تیپی هدرن، راد تیلور
- امتیاز راتن تومیتوز: ۹۵ از ۱۰۰
هیچکاک علاقهی خاصی به همکاری کردن با دوستان شخصی خود داشت، در نتیجه او از همسر سابق هیوم کرونین، یکی از همکاران خود، در نقش مهم لیدا برنر، مادر میچ، استفاده کرد. تندی سال ۱۹۵۱ برای بازی در فیلم اتوبوسی بنام هوس (A Streetcar named Desire) انتخاب شده بود، اما در نهایت نقش را به ویوین لی واگذار کرد و بیشتر طول کارنامهی هنری خود را به بازی در تئاتر پرداخت.
او نقش لیدیا، مادر میچ، را ایفا میکند؛ زنی که بسیار سلطهجو است و بهتدریج با حملات مداوم پرندگان بخشهای شکنندهی شخصیت خود را برملا میکند. تندی در صحنههای فراوانی از خود درخشش نشان میدهد، یکی از آنها صحنهای است که ملانی با بازی تیپی هدرن چای او را، که در حال التیام یافتن از مشاهدهی صحنهی بیرونزدن چشمهای دان فاوکت بهدنبال حملهی پرندگان است، برایاش به اتاقاش میبرد.
تندی بعد از پرندگان دوباره به تئاتر بازگشت، اما بعدها در چند فیلم به نقشآفرینی پرداخت و الهامبخش نسل جوانی از سینماگران شد. تندی سال ۱۹۹۴ درگذشت، اما همیشه برای نقشآفرینیهای درخشان خود بهیادآورده خواهد شد.
۲۲. جان دال برای طناب (Rope)
- محصول: ۱۹۴۸
- سایر بازیگران: جیمز استوارت، فارلی گرانگر
- امتیاز راتن تومیتوز: ۹۴ از ۱۰۰
فیلم طناب ۱۹۴۸ هیچکاک از جهات مختلفی یک تجربهی تمام عیار بود؛ نخستین فیلم او که خودش تهیهکنندهی آن بود، نخستین فیلم رنگی او و اولین فیلمی که او، بهدنبال القای رخ دادن فیلم در زمان و مکان حقیقی، در چند برداشت بلند ضبط کرد.
هیچکاک برای نقش فیلیپ بهدنبال مونتگومری کلیفت و برای نقش روپرت بهدنبال کری گرانت بود، اما آنها نقشها را رد کردند و او مجبور شد گرانگر و جیمی استوارت، کسی که بهطور واضحی برای نقش روپرت مناسب نبود، را انتخاب کند.
دال اما برای نقش براندون پرخاشگر، کسی که نقشهی قتل دیوید کنتلی را میکشد و سپس برای دوستان خود مهمانی شامی روی همان میزی که جنازه درون آن قرار دارد، ترتیب میدهد، بسیار مناسب است. دال بهعنوان براندون نقشآفرینیای قانعکننده از خود بهنمایش میگذارد؛ کسی که دوست خود را راضی میکند که قتلی را ترتیب دهد و سپس در تمام طول عصر، درحالیکه همهی مهمانها بهدنبال این هستند که بفهمند چه بلایی بر سر دیوید آمده است، خونسردی خود را به بهترین حالت حفظ میکند.
پس از طناب، دال نقش اصلی فیلم دیوانهی تفنگ (Gun Crazy) را بهدست آورد، اما بیشتر مشغول بازی در تئاتر شد تا اسپارتاکوس (Spartacus) ۱۹۶۰. دال سال ۱۹۷۱ در ۵۰ سالگی بهدنبال سکتهی قلبی درگذشت، ستارهی نویددهندهای که قدرت بالقوهاش هرگز بالفعل نشد.
۲۱. تلما ریتر برای پنجرهی عقبی (Rear Window)
- محصول: ۱۹۵۴
- سایر بازیگران: جیمز استوارت، گریس کلی
- امتیاز راتن تومیتوز: ۹۷ از ۱۰۰
- امتیاز متاکریتیک: ۱۰۰ از ۱۰۰
یکی از بهترین شخصیتهای زن تاریخ سینما، تلما ریتر بود؛ کسی که در نقش استلا، پرستار شرکت بیمه، مسئولیت مراقبت از ال. بی. جفریز با بازی جیمز استوارت در پنجرهی عقبی را به عهده دارد. از آنجایی که در هالیوود استودیویی ریتر بهعنوان زنی زیبا شناخته نمیشد، اکثرا برای نقشهای کوتاه و مکمل انتحاب میشد و برای نخستین بار در نقش بردی در فیلم همهچیز دربارهی ایو (All About Eve) ۱۹۵۰ موردتوجه قرار گرفت.
نقطهی اوج ریتر اما نقشآفرینی در فیلمهای پنجرهی عقبی و ناجورها (The Misfits) بود. شخصیت بیادعای ریتا او را از مزاحم بودن دور میکند. تلما ریتر به نقشآفرینیهای خود در فیلمها و تلویزیون ادامه داد تا این که در ۱۹۶۹ توسط یک حملهی قلبی ناگهانی درگذشت.
۲۰. جنت لی در روانی (Psycho)
- محصول: ۱۹۶۰
- سایر بازیگران: آنتونی پرکینز، جان گوین
- امتیاز راتن تومیتوز: ۹۶ از ۱۰۰
بهنظر میآید که ماریون کرین نقش اصلی فیلم است، اما در یکسوم ابتدایی فیلم، پیش از این که شخصیتاش بتواند پر و بال بگیرد، میمیرد و این در آن زمان بسیار غیرمعمول بود. برای این نقش هیچکاک جنت لی را انتخاب کرد و او هم هیچکاک را ناامید نکرد.
لی بهعنوان بازیگر قراردادی متروگلدنمایر در ۲۰ سالگی قراردادی را امضا کرده بود و طی دههی پنجاه میلادی خودش را بهعنوان بازیگری که قابلیت نقشآفرینی در نقشهای اصلی را دارد به اثبات رسانده بود. در ۱۹۵۸ لی در شاهکار نشانی از شر (Touch of Evil) اورسن ولز نقشآفرینی کرد، نقشآفرینیای که ممکن است در انتخاب او برای بازی در روانی هیچکاک موثر بوده باشد.
به عنوان ماریون کرین، شخصیت لی باعث برانگیختن همدلی میشود. مخاطبان او را بهعنوان منشیای با حقوق پایین که معشوقهاش بهدنبال مشکلات اقتصادی نمیتواند همراهش باشد، درک میکنند و به همین دلیل ما میتوانیم او را بهخاطر دزدیدن چهل هزار دلار از کارفرمایش ببخشیم و امیدوار باشیم که او راهی بیابد که بتواند از این مخمصه فرار کند، اما او چند دقیقه بعد زیر دوش آب با سرنوشتاش رو در رو میشود.
نقشآفرینی همراهکنندهی جنت لی یکی از دلایلی است که مرگ زودهنگام او تا این حد برای مخاطبان دردآور است و به فیلم کمک میکند که به موفقیت خیرهکنندهی خود دست یابد. گویا پس از فیلم لی دیگر نمیتوانست با خیال راحت دوش بگیرد، با اینحال او به موفقیتهای سینمایی خود ادامه داد و بعدها شاهد این بود که دخترش قدم در جای قدمهای او میگذارد.
او سال ۲۰۰۴ فوت کرد و برای کارنامهای پربار خود در خاطرها ماندگار شد، اما بیش از سایر کارهایش برای بازی زیر دوش حمام روانی که یکی از نفسگیرترین و شوکهکنندهترین سکانسهای تاریخ سینما است، شناخته میشود.
۱۹. جیمز میسون در شمال از شمال غربی (North by Northwest)
- محصول: ۱۹۵۹
- سایر بازیگران: کری گرانت، اوا مری سنت
- امتیاز راتن تومیتوز: ۹۹ از ۱۰۰
- امتیاز متاکریتیک: ۹۸ از ۱۰۰
شخصیتهای منفی فیلسوفماب و باشخصیت یکی از ویژگیهای آثار هیچکاک بوده و هرگز شخصیت منفیای فیلسوفتر و شیکتر از جیمز میسون در شمال از شمال غربی در کارهای هیچکاک دیده نشدهاست. میسون در سینمای بریتانیا به یک ستاره تبدیل شد و بعدها در اواخر دههی چهل میلادی به هالیوود مهاجرت کرد، جایی که او به سرعت خودش را بازیگر نقش اصلی تبدیل کرد.
نقشآفرینی او در نسخهی ۱۹۵۴ فیلم ستارهای متولد شدهاست (A Star Is Born) نشاندهندهی این است که او علاوه بر خوشچهرهبودن و خوشلباسبودن، هنر بازیگری هم دارد. در شاهکار ۱۹۵۹ هیچکاک میسون یک شخصیت مرموز است که میخواهد اطلاعات مهمی را بدزدد. میسون این شخصیت را خیلی خوب خلق میکند و برخوردهای او با قهرمان فیلم، کری گرانت، دیدنی است.
تنها مهارتهای میسون بود که میتوانست این شخصیت را باورپذیر و ترسناک کند. میسون به مسیر حرفهای موفق خود ادامه داد و در فیلم حکم (The Verdict) ۱۹۸۲، دو سال پیش از فوتاش در ۱۹۸۴، نقشآفرینیای خیره کننده از خود به نمایش گذاشت.
۱۸. ترزا رایت در سایهی یک شک (Shadow of a Doubt)
- محصول: ۱۹۴۳
- سایر بازیگران: جوزف کاتن، مکدونالد کری
- امتیاز راتن تومیتوز: ۱۰۰ از ۱۰۰
- امتیاز متاکریتیک: ۹۴ از ۱۰۰
برای نقشآفرینی تمام و کمال چارلی نیوتن جوان به یک بازیگر ویزه نیاز بود؛ کسی که درمییابد دایی دوست داشتنیاش قاتل سریالیای است که توسط پلیس تحت تعقیب قرار گرفته. هیچکاک شخصیت خود را درون ترزا رایت جوان یافت و او در فیلمی که یکی از موردعلاقههای سازندهاش بود، نقشآفرینیای درخشان و موفق از خود به نمایش گذاشت.
رایت سال ۱۹۴۱ با بازی در فیلم روباههای کوچک (The Little Foxes) به سینما معرفی شد، سال بعد برای بازی در فیلم خانم مینیور (Mrs. Miniver) توانست اسکار بهترین بازیگر نقش مکمل زن را به دست آورد و سال ۱۹۴۲ برای بازی در غرور یانکیها (The Pride of the Yankees) هم نامزد دریافت اسکار بهترین بازیگر نقش اصلی زن شد. این موفقیتهای زودهنگام بود که هیچکاک را راضی کرد تا از او در فیلم خود استفاده کند.
بهعنوان چارلی نیوتن، رایت باید عشق و علاقهی خود به چارلز و همزمان احساسات فزایندهی خود نسبت به افسر پلیسی که بهدنبال چارلز است را برای مخاطبان باورپذیر میکرد. نمایان شدن شوک پیبردن به حقیقت درون بازی او است که باعث میشود فیلم بهدرستی به نقطهی پیچشی اصلی خود برسد.
پس از سالهای ابتدایی موفق رایت در حرفهی بازیگری او سال ۱۹۴۶ در شاهکار بهترین سالهای زندگی ما (The Best Years of Our Lives) از ویلیام وایلر به نقشآفرینی پرداخت و در دههی پنجاه میلادی بهتدریج کم کار شد و تنها به سخنرانی در مراسمها بسنده کرد. در نهایت او سال ۲۰۰۵ در سن ۸۶ سالگی درگذشت و میراثی ماندگار از خود برجای گذاشت.
۱۷. بری فاستر در جنون (Frenzy)
- محصول: ۱۹۷۲
- سایر بازیگران: جان فینچ، آلک مککاون
- امتیاز راتن تومیتوز: ۹۰ از ۱۰۰
- امتیاز متاکریتیک: ۹۲ از ۱۰۰
همه میدانند که هیچکاک برای نقش باب راسک در جنون بهدنبال مایکل کین بود، اما وقتی که کین بهدنبال ویژگیهای ناراحتکنندهی شخصیت، نقش را رد کرد، هیچکاک به سراغ فاستر رفت؛ بازیگر بریتانیایی که شبیه به کین بود. یک هنرپیشه که آموزش حرفهای دیده بود و بهطور جسته و گریخته بر صحنهی تئاتر بریتانیا و چندین فیلم حضور پیدا کرده بود.
بهعنوان باب راسک، فاستر میبایست صحنهی خشن تجاوز و قتل را همراه با برندا بلانی بازی میکرد. یکی از صحنههایی که خشونت بیش از حدش باعث شد کین نقش را رد کند، اما فاستر تمام صحنههای خود در جنون را قابل ستایش ایفا کرد. تعهد او به شخصیت باب راسک باعث شد که حتی مقداری همذاتپنداری مخاطبان را هم با خود همراه کند، البته پیش از صحنهی تجاوز و قتل وحشیانه.
از برخی جهات او دوستداشتنیتر از دیک بلینی جان فینچ است که بیشتر زمان فیلم را به ناله کردن و شکایت کردن از بدشانسی و بخت بد میپردازد. فاستر نقش مشکل را با موفقیت اجرا کرد و جنون به اثری موفق در چشم منتقدان و اثری موفق در گیشه تبدیل شد. فاستر پس از آن به نقشآفرینی در تلویزیون روی آورد و بعدها در دههی نود میلادی نقشهایی را در بریتانیا بر صحنهی تئاتر برد. او در نهایت سال ۲۰۰۲ در سن هفتاد و چهار سالگی فوت کرد.
۱۶. رابرت دونات در ۳۹ پله (The 39 Steps)
- محصول: ۱۹۳۵
- سایر بازیگران: مادلین کارول، لوسی مانهایم
- امتیاز راتن تومیتوز: ۹۶ از ۱۰۰
- امتیاز متاکریتیک: ۹۳ از ۱۰۰
هیچکاک برای بازی در نقش ریچارد هانای به بازیگری بزرگ نیاز داشت؛ قهرمانی که به اشتباه متهم میشود و فرار میکند تا بتواند بیگناهی خود را در سی و نه قدم ثابت کند. برای این نقش هیچکاک بهسراغ بازیگر شناخته شدهی بریتانیایی، رابرت دونات رفت. دونات به تازگی از هالیوود، جایی که او در تنها فیلم آمریکایی خود، کونت مونت کریستو (The Count of Monte Cristo) ۱۹۳۴، ایفای نقش کرده بود، بازگشته بود.
همانطور که هیچکاک بعدها از جذابیت کری گرانت چنین استفادهای کرد، دونات هم از جذابیت خاصی برخوردار بود. بهمحض این که او برای نخستین بار در فیلم بر صفحه ظاهر میشود، مخاطب طرفدار او است. کارنامهی کاری او اما بهدنبال تنگی نفسی که داشت نتوانست خیلی ادامه پیدا کند. در نهایت او در ۵۳ سالگی در گذشت، درحالی که برجستهترین کارهای کارنامهی حرفهایاش برای دو دهه پیش از زمان مرگاش بود.
۱۵. هنری فوندا در مرد عوضی (The Wrong Man)
- محصول: ۱۹۵۶
- سایر بازیگران: ورا مایلز
- امتیاز راتن تومیتوز: ۹۲ از ۱۰۰
هیچکاک سال ۱۹۵۶ به کمپانی برادران وارنر برگشت تا فیلمی براساس داستان واقعی منی بالستررو، موزیسین آمریکایی، که به اشتباه متهم به سرقتی مسلحانه شدهاست را بسازد. برای نقش منی هیچکاک به کسی نیاز داشت که نجابت و قناعت از چهرهاش پیدا باشد و نیازی نبود که جز هنری فوندا بهدنبال کس دیگری بگردد.
بهعنوان یک فرد متولد نبراسکا، فوندا در دههی سی میلادی به هالیوود آمد و بهتدریج خودش را بهعنوان یکی از بازیگران اصلی تاثیرگذار در موفقیت فیلم به اثبات رساند. در ۱۹۴۰ او نقشی را بازی کرد که تا سالها با آن بهخاطر آورده میشد؛ تام جاد در خوشههای خشم (The Grapes of Wrath) جان فورد.
پس از خدمت کردن در نیروی دریایی طی جنگ جهانی دوم، فوندا هفت سال از سینما دور ماند تا بتواند در تئاتر به نقشآفرینی بپردازد و در این سالها او فقط در فیلم آقای رابرتس (Mister Roberts) جان فورد نقش آفرینی کرد. بیشتر صحنههای مرد عوضی در محلهای در نیویورک فیلمبرداری شد که خانوادهی حقیقی بالستررو در آن زندگی میکردند و فیلم برخلاف تلاشهای رنگی اخیر هیچکاک در کمپانی پارامونت، بهصورت سیاه و سفید ساخته شد.
فوندا در ایفای نقش یک مرد معمولی که شانساش ته کشیده است و باید با مقامات قضایی به مقابله بپردازد تا بیگناهی خود را ثابت کند، بینظیر عمل میکند. معصومیت فوندا کاملا به نقش مینشیند و باعث میشود که مخاطبان از خود بپرسند که چگونه کسی میتواند این مرد را با چنین چهرهی معصومی متهم به جرمی چنین نامردانه کند؟ در نهایت بیگناهی منی ثابت میشود، اما پیش از آن، زندگی او دچار خسارات جبران ناپذیری میشود و همسرش سر از آسایشگاه درمیآورد.
فوندا کارنامهی حرفهای خود را با نقشآفرینیهای ماندگار فراوانی پیش برد و در نهایت برای آخرین فیلم خود، روی گلدن پاند (On Golden Pond)، توانست اسکار را به خانه ببرد. او در نهایت سال ۱۹۸۲ در سن ۷۷ سالگی درگذشت.
۱۴. پیتر لوره در مردی که زیاد میدانست (The man who knew Too much)
- محصول: ۱۹۵۶
- سایر بازیگران: لسلی بنکز، ادنا بست
- امتیاز راتن تومیتوز: ۸۷ از ۱۰۰
- امتیاز متاکریتیک: ۷۶ از ۱۰۰
لوره بازیگر آلمانیای بود که در فیلم کلاسیک فریتز لانگ بهنام ام (M) نقش قاتل کودکان را بازی میکرد. او سال ۱۹۳۳، بهدنبال آغاز قدرتگرفتن حزب نازی، آلمان را به مقصد انگلستان ترک کرد و در آنجا هیچکاک برای ایفای نقش ابوت، رهبر حلقهی قاتلان در مردی که زیاد میدانست، از او استفاده کرد.
خیرهکنندهترین جنبهی بازی او این بود که لوره در آن زمان نه میتوانست انگلیسی را بخواند و نه میتوانست صحبت کند، پس مجبور بود بیشتر دیالوگهای خود را بهصورت آوایی یاد بگیرد. باوجوداین لوره باز هم مانند همیشه با همان سبک چندشآور خود موفق میشود شخصیت منفور را بیافریند.
پس از ایفای نقش در این فیلم، لوره و همسرش به آمریکا رفتند، جایی که او در نهایت زبان انگلیسی را آموخت. لوره سال ۱۹۶۴ در پنجاه و نه سالگی درگذشت.
۱۳. کلود رینس در بدنام (Notorious)
- محصول: ۱۹۴۶
- سایر بازیگران: کری گرانت، اینگرید برگمن
- امتیاز راتن تومیتوز: ۹۶ از ۱۰۰
- امتیاز متاکریتیک: ۱۰۰ از ۱۰۰
رینس که در انگلیس متولد شده بود، مانند لوره در هالیوود یک مهاجر محسوب میشد، که توانست بهعنوان بازیگر نقش اصلی به موفقیت دست یابد. به عنوان یک ستارهی نویددهنده، او در کمپانی برادران وارنر در دههی سی میلادی در فیلمهای مختلفی بازی کرد؛ از جمله نقش مکمل در کازابلانکا (Casablanca). تااینکه سال ۱۹۴۶ رسید و هیچکاک او را برای ایفای نقش یک افسر نازی که عاشق اینگرید برگمن میشود انتخاب کرد.
همانطور که بعضی از منتقدان هم به آن اشاره کردند، شخصیت الکس سباستین بیش از رقیب خود دولین که کری گرانت نقش آن را ایفا میکند، در برانگیختن همذاتپنداری مخاطبان موفق است. رینس با حرفهایگری همیشگی خود از عهدهی نقش سخت فیلم برمیآید و بدنام نقطهی عطف کارنامهی او میشود.
بهعنوان بازیگری که چهار مرتبه نامزد دریافت اسکار بهترین بازیگری شده، متاسفانه او هرگز موفق نشد برنده به خانه برود، اما میراث او و کارنامهی خیرهکنندهاش شهادتی بر کیفیت بالای او بهعنوان یک بازیگر هستند. رینس سال ۱۹۶۷ در سن ۷۷ سالگی درگذشت.
۱۲. جودیت اندرسون در ربهکا (Rebecca)
- محصول: ۱۹۴۰
- سایر بازیگران: لارنس اولیویه، جوان فونتین
- امتیاز راتن تومیتوز: ۱۰۰ از ۱۰۰
- امتیاز متاکریتیک: ۸۶ از ۱۰۰
فیلمهای هیچکاک نقشهای مکمل بزرگی را در خود جای دادهاند، اما احتمالا هیچکدام بزرگتر از جودیت اندرسون در نخستین فیلم آمریکایی خود در نقش خانم دنورز نبودهاند. اندرسون یک بازیگر متولد استرالیا بود که اوایل دههی بیست به آمریکا آمد و خود را بهعنوان یکی از بازیگران پیشروی تئاتر به همه اثبات کرد. او دو مرتبه نقش بانو مکبث را ایفا کرد؛ یکبار در لندن، در مقابل لارنس اولیویه و یکبار در آمریکا در مقابل ماریک ایوانز.
هیچکاک برای بازی در نقش خانم دنورز به سراغ او رفت؛ خدمتکاری که زندگی خود را وقف یاد و خاطرهی بانوی فوتشدهی عمارت کرده است. او در راهروها با هیبتی روحمانند قدم میزند و ناگهان در صحنهها از هیچکجا ظاهر میشود. در یکی از صحنههای بهیادماندنی، او خانوم د وینتر، بانوی جدید عمارت، را راضی میکند تا خودکشی کند، چرا که او هرگز نمیتواند بهخوبی بانوی قبلی خانه باشد.
در آخرین لحظات فیلم، خانوم دنورز عقل خود را از دست میدهد و برای مقابله با از دست دادن کنترل عمارت، آن را به آتش میکشد و در شرارههای افتخار جان میدهد. برای نقشآفرینی خیرهکنندهی خود، اندرسون توانست نامزد اسکار بهترین بازیگر نقش مکمل زن شود، اما نتوانست آن را بهدست آورد. زندگی اندرسون پس از یک عمر حرفهای پربار و موفق در ۹۴ سالگی به پایان رسید.
۱۱. کیم نواک در سرگیجه (Vertigo)
- محصول: ۱۹۵۸
- سایر بازیگران: جیمز استوارت، هنری جونز
- امتیاز راتن تومیتوز: ۹۴ از ۱۰۰
در ابتدا قرار بود که ورا مایلز هر دو نقش مدلین الستر و جودی برتون را ایفا کند، اما همزمان با آغاز فیلمبرداری، بارداری او آغاز شد. پس از او هیچکاک سراغ کیم نواک رفت، بازیگر فوقالعادهی موطلایی استودیو کلمبیا که پیش از آن در فیلمهای پرطرفدار مرد بازو طلایی (The Man with the Golden Arm) و پیکنیک (Picnic) بازی کرده بود. نواک بلافاصله جذب نقش شد و با این که منتقدان بازی او در فیلم را زیر سوال میبردند، بیشتر طرفداران از او راضی بودند.
بهعنوان مدلین، نواک رازآلود و برانگیزاننده است و اسکاتی فرگوسن با بازی جیمز استوارت را فریب میدهد تا عاشقاش شود، بهنظر میرسد که او از پیش رفتن با نقشهای که گاوین الستر با بازی تام هلمور کشیده است، راضی نیست، اما بههرحال با آن پیش میرود.
کمی بعد او در نقش جودی برتون ظاهر میشود؛ شخصیتی که بهنظر میآید نقاط مشترک بیشتری با نواک واقعی دارد. در نقش جودی او رابطهی عاشقانهی جدیدی را با اسکاتی آغاز میکند، اما هردوی آنها درحالیکه اسکاتی حقیقت را کشف میکند، محکوم به فنا هستند. نواک تلاش نکرد که به نقش جنبههای افراطی ببخشد، در عوض با همان سبک ساده و طبیعی خود آن را مقابل دوربین برد، که بسیار خوب هم از آب درآمد.
پس از سرگیجه کارنامهی او بهتدریج در دههی شصت رو به افول رفت و سال ۱۹۹۱ به کلی بازنشسته شد.
۱۰. گریس کلی در پنجرهی عقبی
- محصول: ۱۹۵۴
- سایر بازیگران: جیمز استوارت، تلما ریتر
- امتیاز راتن تومیتوز: ۹۷ از ۱۰۰
- امتیاز متاکریتیک: ۱۰۰ از ۱۰۰
همه میدانند که هیچکاک دلبستگی خاصی به موطلاییها داشت و گریس کلی موطلایی هیچکاکی را در سه فیلمی که در دههی پنجاه برای او بازی کرد، مقابل دوربین برد. کلی ابتدا در ام را به نشانهی قتل بگیر (Dial M For Murder) در نقش مارگوت حاضر شد، پس از آن در پنجرهی عقبی در نقش نامزد جیمز استوارت عکاس، لیزا فرومنت، با هیچکاک همکاری کرد.
لیزا در یکی از بهیادماندنیترین نماهای هیچکاک وارد فیلم میشود؛ نمای نقطه نظر جفری، هنگامی که از یک رویا که لیزا در آن حضور دارد، برمیخیزد. از آنجا به بعد بهنظر میآید که لیزا سلطهی کامل بر عکاس دارد و مدام تلاش میکند او را راضی کند که همانطور که لیزا میخواهد وارد رشتهی عکاسی مد شود.
بهدنبال زیبایی و قانعکنندگی بالای خود، کلی علاوهبر عشق و ستایش تماشاگران، عشق و ستایش هیچکاک را هم بهدست آورد، بهگونهای که هیچکاک یکسال بعد برای فیلم گرفتن یک دزد (To Catch a Thief) باز هم بهسراغ کلی رفت.
۹. جیمز استوارت در سرگیجه
- محصول: ۱۹۵۸
- سایر بازیگران: کیم نواک، هنری جونز
- امتیاز راتن تومیتوز: ۹۴ از ۱۰۰
استوارت بهعنوان یکی از بزرگترین بازیگران آمریکایی فعالیت خود را از اوایل دههی سی میلادی و با حضور در فیلمهایی مانند نمیتوانی این را با خودت ببری (You Can’t Take It with You) و آقای اسمیت به واشینگتن میرود (Mr. Smith Goes to Washington) آغاز کرد. پس از این که او برای فیلم داستان فیلادلفیا (The Philadelphia Story) اسکار را به کارنامهی خود افزود، طی جنگ جهانی دوم در نیروی هوایی خدمت کرد.
پس از جنگ، او برای بازگشتن به سینما چندین بار دچار مشکل شد، اما در نهایت طی دههی پنجاه، دوباره تبدیل به یکی از باارزشترین بازیگران هالیوود شده بود و نقشآفرینی او در سرگیجه بهعنوان کارآگاه پلیسی بازنشستهشده که از ارتفاع میترسد، چهارمین و آخرین فیلم او با هیچکاک بود.
اگرچه در زمان اکران خود، سرگیجه نتوانست مخاطبان را با خود همراه کند، اما امروزه بزگترین اثر هیچکاک شناخته میشود و بیشک یکی از دلایل ماندگار شدن این فیلم بازی استوارت در نقش اسکاتی فرگوسن است.
در زمان اکران، سرگیجه مورد نقد قرار گرفت و بهنظر هیچکاک، استوارت برای این که باورپذیر باشد بیشازحد پیر بود، بااینوجود با گذشت زمان بهنطر میآید استوارت توانسته است به درستی نقش خود را در فیلم ایفا کند، چرا که سرگیجه حالا جزو فیلمهای موردعلاقهی بسیاری از بزرگان سینما است.
۸. جوزف کاتن در سایهی یک شک
- محصول: ۱۹۴۳
- سایر بازیگران: ترزا رایت، مکدونالد کری
- امتیاز راتن تومیتوز: ۱۰۰ از ۱۰۰
- امتیاز متاکریتیک: ۹۴ از ۱۰۰
کاتن فعالیت هنری خود را از تئاتر و رادیو آغاز کرد، در آنجا بود که ولز جوان شگفتانگیز را ملاقات کرد و بخشی از تیم او شد. پس از نقشآفرینی در داستان فیلادلفیا، به همراه کاترین هپبرن، کاتن به هالیوود آمد، جایی که ولز درحال ساخت فیلمهای خود بود؛ همشهری کین (Citizen Kane) ۱۹۴۱ و آمبرسونهای باشکوه (The Magnificent Ambersons) ۱۹۴۳.
پس از آن، هیچکاک از کاتن برای ایفای نقش چارلز اوکلی استفاده کرد؛ قاتل روانیای که به شهر کوچک سانتا رزا آمده است تا از چنگ پلیس بگریزد و در میان خانوادهی خود مخفی شود. در نقش چارلز، کاتن همزمان جذاب و تهدیدکننده است. مردم سانتا رزا که هویت واقعی او را نمیشناسند، او را مانند یکی از خودشان درآغوش میکشند.
بیشک بدون نقشآفرینی درخشان کاتن، فیلم نمیتوانست تاثیری که حالا دارد را داشته باشد و به یکی از ماندگارترین فیلمهای هیچکاک تبدیل شود. پس از این فیلم بود که مسیر حرفهای کاتن در هالیوود هموار شد و او در فیلمهای ماندگاری مانند مرد سوم (The Third Man)، جدال در آفتاب (Duel in the Sun) و نیاگارا (Niagara) نقشآفرینی کرد. کاتن سال ۱۹۸۱ دچار سکته شد، سکتهای که توانست از آن بهبود یابد، اما در نهایت سال ۱۹۹۴ و در سن ۸۸ سالگی دار فانی را وداع گفت.
۷. تیپی هدرن در مارنی (Marnie)
- محصول: ۱۹۶۴
- سایر بازیگران: شون کانری، دایان بیکر
- امتیاز راتن تومیتوز: ۸۳ از ۱۰۰
- امتیاز متاکریتیک: ۷۳ از ۱۰۰
هدرن یک مدل مد بود که توسط هیچکاک کشف شد. وقتی هیچکاک او را در تلویزیون، در حال بازی در تبلیغات یک نوشیدنی رژیمی دید، تصمیم گرفت که برای فیلم پرندگان از او تست بازیگری بگیرد. او نقش اصلی پرندگان را بهدست آورد و با وجود رابطهی نامناسباش با کارگردان و مشکلات روحی ناشی از بازی در فیلم پرندگان، قرار شد در فیلم بعدی هیچکاک، مارنی، هم بازی کند؛ فیلمی که در اصل قرار بود بازگشتی برای گریس کلی باشد.
مارنی شخصیتی بهشدت روانشناختی و پیچیده است و بااینحال این بازیگر کمتجربه نقشآفرینیای بهعنوان مارنی از خود ارائه میدهد که از یک نقشآفرینی درخشان، چیزی کم ندارد. در نهایت اما مارنی در زمان اکران با واکنشهای متفاوتی از سوی مخاطبان روبهرو شد و مشخص شد که یک اشتباه در کارنامهی کاری هدرن بوده است. هدرن اما به حضور پیدا کردن در فیلمها و سریالهای تلویزیونی ادامه داد. بعدها دختر او ملانی گریفیث در اواخر دههی هشتاد میلادی تبدیل به یک ستارهی سینمایی شد.
۶. گریس کلی در گرفتن یک دزد (To Catch a Thief)
- محصول: ۱۹۵۵
- سایر بازیگران: کری گرانت، جان ویلیامز
- امتیاز راتن تومیتوز: ۹۶ از ۱۰۰
- امتیاز متاکریتیک: ۸۲ از ۱۰۰
کلی در یک خانوادهی سیاسی در فیلادلفیا بهدنیا آمد و فعالیت خود را به عنوان مدل آغاز کرد، اما اوایل دههی پنجاه مسیر خود را سمت بازیگری تغییر داد و در فیلمهایی نظیر موگامبو (Mogambo) و نیمروز (High Noon) نقشآفرینی کرد. گرفتن یک دزد سومین فیلم او بههمراه هیچکاک بود و او در آن نقش زنی جوان، شبیه به خودش را بازی کرد.
کلی یکی از کلاسیکترین موطلاییهای هیچکاکی است؛ در ابتدا مخالف قهرمان و با گذشت اندکی، همراه و یکی از کمکهای اصلی او. کلی در گرفتن یک دزد محدودهی وسیعی از احساسات را با همان سبک سلطنتی و جذابیت مخصوص خود، با اجرایی قدرتمند، به نمایش میگذارد. گریس سال بعد با شاهزاده رنیر ازدواج کرد و بهعنوان یک شاهزادهی حقیقی به موناکو سفر کرد. اگرچه زندگی او خیلی زود، در یک تصادف ماشین ناگهانی سال ۱۹۸۲ به پایان رسید، نقشهای طلایی او در فیلمهای دههی پنجاه، او را ماندگار کردهاند.
۵. رابرت واکر در غریبهها در قطار (Strangers on a Train)
- محصول: ۱۹۵۱
- سایر بازیگران: فارلی گرنجر، روت رومن
- امتیاز راتن تومیتوز: ۹۸ از ۱۰۰
- امتیاز متاکریتیک: ۸۸ از ۱۰۰
وقتی واکر برای بازی در نقش قاتل در فیلم غریبهها در قطار توسط هیچکاک انتخاب شد، در زندگی شخصی خود بهتازگی از همسرش جدا شده بود و از مشکلات روانشناختی وقایعی که منجر به طلاق او شده بود، رنج میبرد. واکر در فیلم یک روانی تمام عیار است و در همان حال یک غریبه و این دقیقا همان چیزی است که او باید باشد.
واکر نقش برونو را عالی بازی میکند و موفق میشود از پوستهای که طی بازیهایش در دههی چهل، تحت قرار داد با استودیوها، برای خود ساخته بود، بیرون بزند و شخصیتی پیچیده و چند لایه را شکل دهد که تماشاگران همزمان از او متنفر هستند و دوستاش دارند. متاسفانه اندکی پس از اتمام فیلمبرداری، واکر فوت کرد و نتوانست نتیجهی این ایفای نقش درخشان خود را ببیند.
۴. کری گرانت در شمال از شمال غربی
- محصول: ۱۹۵۹
- سایر بازیگران: اوا مری سنت، جیمز میسون
- امتیاز راتن تومیتوز: ۹۹ از ۱۰۰
- امتیاز متاکریتیک: ۹۸ از ۱۰۰
گرانت که در دوران جوانی با مشکلات زیادی دست و پنجه نرم میکرد، بههمراه یک گروه رقص و آواز از انگلستان به آمریکا آمد، اما در نهایت وقتی که آنها به انگلستان بازمیگشتند، گرانت تصمیم گرفت در آمریکا بماند. طی دههی سی میلادی، گرانت به هالیوود نقل مکان کرد و خیلی زود خودش را به نقش اصلی فیلمهای کمدی مانند پرورش بیبی (Bringing Up Baby) و داستان فیلادلفیا تبدیل کرد.
گرانت در اولین همکاری خود با هیچکاک در سوءظن (Suspicion) به نقشآفرینی پرداخت و وقتی که در شمال از شمال غربی برای اخرین بار با او همکاری میکرد، کاملا تبدیل به یک ستاره شده بود. گرانت در فیلم با همان سبک همیشگی خودش حضور یافت و همهچیز را بهگونهای نشان میداد که گویا آسان است، حالآنکه آنچه او درگیرش بود، واقعا مشکل و گاهی غیرممکن بود. شمال از شمال غربی نقطهی اوج کارنامهی کری گرانت بود و او در نهایت پس از تولد تنها دخترش در ۱۹۶۶ از سینما کنارهگیری کرد و خود را بازنشست اعلام کرد. بیست سال بعد او در سن ۸۲ سالگی درگذشت.
۳. جیمز استوارت در پنجرهی عقبی
- محصول: ۱۹۵۴
- سایر بازیگران: گریس کلی، تلما ریتر
- امتیاز راتن تومیتوز: ۹۷ از ۱۰۰
- امتیاز متاکریتیک: ۱۰۰ از ۱۰۰
استورات طی پنجرهی عقبی باید احساسات متفاوتی از عشق و محبت تا ترس و وحشت را به بیننده منتقل میکرد، شخصیت ماجراجوی خود را به مخاطب میشناساند، نامزد خود را قانع میکرد که در مراحل تحقیقاش به او کمک کند و او باید تمام این کارها را از روی ویلچر انجام میداد.
استورات دههی پنجاه میلادی را بهعنوان یکی از موفقترین بازیگران نقش اصلی هالیوود به پایان رساند و بعدها طی دههی شصت و هفتاد وارد ایفای نقش پدربزرگها شد. طی دههی هشتاد او در چند کار جسته و گریخته بازی کرد و نهایتا سال ۱۹۹۷ در سن ۸۹ سالگی درگذشت.
۲. اینگرید برگمن در بدنام
- محصول: ۱۹۴۶
- سایر بازیگران: کری گرانت، کلود رینس
- امتیاز راتن تومیتوز: ۹۶ از ۱۰۰
- امتیاز متاکریتیک: ۱۰۰ از ۱۰۰
برگمن بازیگر موفق سوئیسیای بود که برای بازی در یک فیلم به امریکا رفت، اما در آن ماندگار شد و به بازیگر نقش اصلی فیلمهای کازابلانکا و چراغ گاز (Gaslight) تبدیل شد. نخستین همکاری او با هیچکاک در درام روانشناختی طلسمشده به وقوع پیوست و برگمن در آن با گریگوری پک همبازی شد. یکسال پس از آن، هیچکاک دوباره به سراغ برگمن رفت و از او برای بازی در نقش آلیسیا هوبرمن دعوت به همکاری کرد؛ کسی که به همراه یک مامور آمریکایی به ریو سفر میکند تا به حلقهای متشکل از نازیها که همکاران سابق پدرش هستند، نفوذ کند.
در بدنام برگمن مچبور بود که یکی از احساسیترین و هوشمندانهترین بازیهای کارنامهی خود را ارائه دهد، تا بتواند آلیسیا راباورپذیر سازد؛ کسی که زندگی خود را فدا میکند تا بتواند خیانت پدر خود را جبران کند.
برگمن سال ۱۹۴۹ در فیلم در برج جدی (Under Capricorn) یکبار دیگر برای هیچکاک درخشید، اما سال ۱۹۵۰ به ایتالیا رفت و با روبرتو روسلینی ازدواج کرد. بعدها او دوباره به هالیوود بازگشت و با فیلم آناستازیا (Anastasia) دومین اسکار خود را بهدست آورد. برگمن که بهعنوان یکی از بزرگترین بازیگران تاریخ سینما شناخته میشود، در روز تولد ۶۷ سالگی خود بر اثر سرطان دار فانی را وداع گفت.
۱. آنتونی پرکینز در روانی
- محصول: ۱۹۶۰
- سایر بازیگران: جنت لی، جان گوین
- امتیاز راتن تومیتوز: ۹۶ از ۱۰۰
وقتی پرکینز در روانی حضور پیدا کرد، مخاطبان با دیدن جنایتهای او و پیشینهی او در سینما که ایفای نقش در فیلمهای عاشقانه مانند داستان قد بلند (Tall Story) و هوس زیر درخت نارون (Desire Under the Elms) بود، گیچ شدند. وقتی که نورمن برای نخستین بار در روانی به عنوان یک هتلدار تنها دیده میشود، ماریون کرین به عنوان قربانی یک مادر سلطهجو به او نگاه میکند و با او همذات پنداری میکند، اما طی صحبتهای آنها نورمن، با واکنشهای عصبی خود، نشان میدهد که خودش هم انسانی است که بر مرز دیوانگی قدم برمیدارد.
پرکینز به خوبی از عهدهی ایفای نقش برمیآید و به مخاطبان ثابت میکند که از یک سمت او یک پسر معصوم عاشق مادر بوده و از سمت دیگر حالا تبدیل به یک قاتل روانی شده است. در حالی که حواس مخاطبان جمع شحصیت نورمن بیتش میشود، پرکینز توانست با اجرای خیره کنندهی خود، مخاطبان را مجبور کند که تا اواخر فیلم دربارهی اینکه چه کسی پشت پنجره است، حدس های مختلفی بزنند.
اگرچه پس از اکران فیلم پرکینز تبدیل به یکی از آن بازیگرانی شد که در دام نقشآفرینیهای ماندگار خود گرفتار میشوند و خودشان را تکرار میکنند، بااینحال او توانست طی سالهای بعد در تعدادی از پیشروترین فیلمهای دههی شصت و هفتاد میلادی مانند؛ محاکمه (The Trial)، تبصرهی ۲۲ (Catch-22)، زندگی و روزگار قاضی روی بین (The Life and Times of Judge Roy Bean)، قتل در قطار سریعالسیر شرق (Murder on the Orient Express) و تعداد زیادی اجرای تئاتر ظاهر شود.
پرکینز روز ۱۲ سپتامبر ۱۹۹۲ در ۶۰ سالگی درگذشت.
منبع: tasteofcinema