استیو کارل از آن دسته بازیگرانی است که هر چند وقت یک بار باید به سراغش رفت. بازیگری که میتواند به راحتی بین کمدی و درام در رفت و آمد باشد.
کارل با شروع بازی در سریالهای کمدی مانند «The Dana Carvey Show» و «The Daily Show with Jon Stewart»، در اواخر دهه ۹۰ و اوایل دهه ۲۰۰۰ بیسروصدا در صنعت سرگرمی رتبههای بالاتری را کسب کرد. کارل اولین بار که در بخش های نسبتاً کوچک اما به یاد ماندنی در فیلم هایی مانند “Anchorman: The Legend of Ron Burgundy” ظاهر شد، با بازی در مجموعههای “The Office” و “The 40-Year-Old Virgin” به ستاره ای در هالیوود دست یافت. از آن زمان، کارل در ژانرهای متعددی به موفقیت دست یافت و از یک حرفه موفق در سینما و تلویزیون لذت برد، به طوری که مجله Life حتی در سال ۲۰۱۹ او را “خنده دارترین مرد آمریکا” نامید.
مانند هر بازیگر دیگری، کارل در تعدادی از فیلمها ظاهر شده است که فوقالعاده بودند، در حالی که بقیه فیلمها آنچنان خوب نبودند. در اینجا برخی از بهترین فیلمهایی که استیو کارل در آنها بازی کرده است، و همچنین برخی از بدترین فیلمهایی که احتمالاً دوست دارد فراموش کنید، آورده شده است.
بدترین: Welcome to Marwen
در سال ۲۰۱۸، کارل با بازیهای دراماتیکتر خود در فیلمهایی مانند «پسر زیبا» و «معاون» که هر کدام تحسین قابل توجهی را از سوی منتقدان برای او به ارمغان آورد، در حال بالا رفتن بود. اگرچه در مجموع سال قدرتمندی برای کارل بود، اما او سال ۲۰۱۸ را با بازی در فیلم ناامیدکننده رابرت زمکیس، “به مارون خوش آمدید” به پایان رساند.
در این فیلم که بر اساس یک داستان واقعی دلخراش ساخته شده است، هنرمند مارک هوگانکمپ (کارل) توسط گروهی از برتری گرایان سفیدپوست کتک خورده و پس از اینکه آنها را به میل خود به پوشیدن کفش های زنانه نشان داد، تا حد مرگ مورد ضرب و شتم قرار می گیرد. هوگانکمپ که دچار آسیب شدید مغزی شده است و نمی تواند بسیاری از گذشته خود را به یاد بیاورد، شروع به ساخت یک دنیای فانتزی استادانه در حیاط خلوت خود با استفاده از چهره های مینیاتوری می کند که نشان دهنده خود، دوستان و حتی مهاجمانش است تا با درد حمله کنار بیاید.
همکاری بین Carell و Zemeckis شبیه بازی ساخته شده در بهشت روی کاغذ به نظر می رسد. متأسفانه، نتیجه نهایی نتوانست از تواناییهای کارل بهعنوان یک بازیگر بهرهمند شود یا داستان زندگی باورنکردنی هوگانکمپ را منعکس کند. پس از اکران، منتقدان بر سر نظرات خود درباره فیلم اختلاف نظر داشتند: برخی از انیمیشن و اجراها (مخصوصاً کارل) تمجید کردند، در حالی که بسیاری از اجرای کلی فیلم انتقاد کردند. دیوید ارلیش از IndieWire می گوید: “با وجود تمام جادوگری CGI، درام “به مارون خوش آمدید” احساسی را به وجود می آورد که به طور مصنوعی ساخته شده است مانند مجسمه های مینیاتوری که به آن جان می بخشند.
بهترین: Anchorman – The Legend of Ron Burgundy
اولین بازی مهم سینمایی کارل در سال ۲۰۰۴ در فیلم «Anchorman – The Legend of Ron Burgundy» بود. این فیلم که در دنیای شوونیستی گویندگان اخبار دهه ۱۹۷۰ می گذرد، ویل فرل در نقش شخصیت کم هوش که یکی از مجریان خبر برتر در صنعت است، بازی می کند. اما سبک زندگی آرام و گذشته برجسته او با ورود یک خبرنگار جدید جاه طلب (کریستینا اپلگیت) مورد تهدید قرار می گیرد.
یکی از فیلمهایی که فرل را پس از حضور پیشگامانهاش در «Saturday Night Live» به شهرت رساند، «Anchorman – The Legend of Ron Burgundy» یکی از بهترین کمدیهای تمام دوران نامیده میشود. موفقیت فیلم منجر به یک دنباله از لحاظ مالی موفق و یک پادکست به میزبانی فرل شد، در حالی که شخصیت بورگوندی را داشت.
در این فیلم، کارل هواشناسی کمهوشتر و یکی از نزدیکترین دوستان بورگوندی، بریک تاملند را به تصویر میکشد. این یک نقش کوچک است، اما کارل با آن معجزه میکند و به طور مداوم موفق میشود عملاً تمام صحنههایی را که در آن بازی میکند بدزدد. بازی کارل در این فیلم نه تنها با استقبال گرم منتقدان مواجه شد، بلکه علاقه کارگردان جود آپاتو را نیز برانگیخت که منجر به همکاری آنها در این فیلم شد.
بدترین: Bruce Almighty
یکی دیگر از اولین نقشهای کارل با کمدی فانتزی سال ۲۰۰۳، «بروس قادر مطلق» در مقابل جیم کری بود. کری در این فیلم نقش بروس، گزارشگر خبری با بدشانسی مزمن را بازی می کند که آشکارا از خدا به خاطر شانس بدش در زندگی انتقاد می کند. خدا (مورگان فریمن) برای اینکه به بروس درسی بدهد و به او نشان دهد که زندگی چقدر می تواند خوب باشد، تقریباً به او قدرت مطلق می دهد و به او اجازه می دهد تا برای مدت کوتاهی به طور مؤثر خدا باشد.
در زمان اکران، موفقیت تجاری بزرگی در گیشه داشت و بیش از ۴۸۴ میلیون دلار در مقابل بودجه ۸۱ میلیون دلاری (از طریق باکس آفیس موجو) به دست آورد. با وجود درآمدهای مالی هنگفت فیلم، نقدها برای این فیلم چندان مشتاقانه نبود.
«بروس قادر مطلق» کارل را در نقش مکمل ایوان باکستر، مجری خبری که در همان ایستگاه بروس و همچنین رقیب اصلی بروس در محل کار، کار می کند، می بیند. در یک صحنه کوتاه اما به یاد ماندنی، بروس از قدرت خود استفاده می کند تا اوان را به طور زنده در تلویزیون در یکی از خنده دارترین لحظات فیلم به زبان بیاورد. این فیلم یک پاورقی نسبتاً جزئی در فیلمشناسی کارل است، اما هنوز هم دیدن درخشش او در فیلمی که در بهترین حالت متوسط تلقی میشد، شگفتانگیز است.
بهترین: Crazy, Stupid, Love.
فیلمی که خنده را با لحظات پر احساس عاطفی ترکیب می کند. نقطه عطفی برای حرفه کارل بود. در این کمدی رمانتیک محصول ۲۰۱۱، کارل و بازیگر جولیان مور زوجی میانسال هستند که تصمیم به جدایی میگیرند.
یک کمدی از آداب رفتاری که شامل چندین خط داستانی درهم تنیده پیرامون روابط مختلف است. در باکس آفیس ارقام مطلوبی به دست آورد – ۱۴۵ میلیون دلار در مقابل بودجه ۵۰ میلیون دلاری درآمد – و در نقدهای عمدتاً مثبت قرار گرفت.
کارل در اینجا برعکس همیشه عنصر احساسی تری را با شخصیت خود معرفی می کند. کارل که نقش را با ویژگیهای هشیارکنندهتر پایهگذاری میکند و نمیداند چگونه پس از فروپاشی ازدواجش ادامه دهد، اندکی تراژیکتر از خندهدار بودنش است – مردی که مطمئن نیست چگونه عشق زندگیاش را به دست آورد.
بدترین: The Incredible Burt Wonderstone
در اوایل دهه ۲۰۱۰، استیو کارل کمکم از کمدی فاصله گرفت و به درام و شخصیتهای کاملاً متفاوت رو آورد. یکی از آخرین فیلمهایی که در کمدی کارل منتشر شد، «The Incredible Burt Wonderstone» در سال ۲۰۱۳ بود، پروژهای که کارل به عنوان تهیهکننده نیز در آن حضور داشت.
“The Incredible Burt Wonderstone” برت واندرستون (کارل) را دنبال می کند، یک جادوگر خودشیفته و خراب که به نظر می رسد بهترین روزهای او پشت سر او است. هنگامی که یک شعبده باز محبوب جدید خیابانی (جیم کری) تهدید می کند که جای او را خواهد گرفت.
در حالی که ایده دیدن کری و کارل به عنوان رقبای روی پرده امیدوارکننده به نظر می رسد، اجرای فیلم از چنین رویارویی حماسی کاملاً انتظارات را برآورده نمی کند. خود کارل در نقش واندرستون نقش آفرینی می کند، اما بیشتر ستایش های ناچیز فیلم در عوض به سمت کری بود که همچنان یکی از برجسته ترین نکات فیلم است.
بهترین: Foxcatcher
مشهورترین نقش کارل در «Foxcatcher» در سال ۲۰۱۴ بود، فیلمی که با شخصیتهای طنز اولیه و فیلمهای کمدی که کارل در دهه قبل در آن استاد شده بود، فاصله زیادی داشت. مارک شولتز (چنینگ تاتوم) یک کشتی گیر کارآمد برنده مدال طلای المپیک ایالات متحده است که از زندگی در سایه برادرش دیو (مارک روفالو) خسته شده است. وقتی مربی کشتی عجیب و غریب جان دو پونت (کارل) با ایده پیوستن به تیمش به مارک نزدیک می شود، مارک موافقت می کند، دوستی او با دو پونت و رابطه او با برادرش به آرامی از کنترل خارج می شود.
«Foxcatcher» که بر اساس شرایط واقعی مربوط به قتل دیو شولتز در سال ۱۹۸۶ است، نگاهی جذاب به یکی از تاریکترین و غم انگیزترین داستانهای یک ورزشکار المپیکی است. این فیلم در رقابت برای نخل طلای کن در سال ۲۰۱۴، نامزد دریافت جایزه اسکار برای بهترین بازیگر مرد (کارل)، بهترین بازیگر نقش مکمل مرد (رافالو) و بهترین کارگردانی (بنت میلر) شد. همچنین نامزد دریافت گلدن گلوب بهترین فیلم درام، بهترین بازیگر مرد (کارل) و بهترین بازیگر نقش مکمل مرد (رافالو) شد.
«Foxcatcher» همچنان یکی از فیلمهایی است که کارل بیشترین تحسینها را برای آن دریافت کرده است. کارل که عملکرد خود را به شدت بر اساس همتای تاریخیاش استوار میکند، او را به خوبی بازی میکند و صدا، رفتار و تیکهای چهره را کاملاً به نمایش میآورد. دوپونت علیرغم ثروت هنگفت و تربیت ممتازش، پوسته بدبخت و خالی مردی است که هیچ کس واقعاً به او اهمیت نمی دهد یا دوستش ندارد. کارل ماهیت غم انگیز و آشفتگی عاطفی درونی این مرد را متقاعدکننده به تصویر می کشد.
بدترین: Irresistible
در سال ۲۰۲۰، کارل با همکار سابق خود در «The Daily Show»، جان استوارت، یک کمدی سیاسی به نام «Irresistible»، دوباره کنار هم میآیند. این فیلم درباره استراتژیست قدیمی مبارزات انتخاباتی دموکرات، گری زیمر (کارل) است که به ویسکانسین سفر می کند تا به یک نامزد دموکرات (کریس کوپر) کمک کند تا برای شهرداری در یک شهر کوچک و دست راستی شرکت کند.
در حالی که «Irresistible» بازیگران مکمل خوبی دارد که شامل کارل، کوپر، رز بایرن، مکنزی دیویس، ناتاشا لیون و تافر گریس میشود، فیلم از جهات مختلفی دچار افت میشود. بهویژه، بیشتر منتقدان احساس میکردند که فیلم در طنز سیاسیاش بیش از حد «نرم» است – کلمه دقیقی که برای توصیف فیلم در صفحه Rotten Tomatoes استفاده میشود.
بهترین: The Big Short
در سال ۲۰۱۵، کارل برای بازی در فیلم مستند ساختگی آدام مککی کارگردان «Anchorman» در مورد بحران مسکن در سال ۲۰۰۸ که در نهایت به رکود بزرگ منجر شد، قرارداد امضا کرد. این فیلم مجموعهای است که گروهی از سرمایهگذاران را دنبال میکند که متوجه میشوند حباب مسکن در شرف ترکیدن است و وضعیت مالی جدی با پیامدهای جهانی در افق است. این فیلم بر اساس پرفروشترین کتاب غیرداستانی مایکل لوئیس به همین نام، کارل، کریستین بیل، رایان گاسلینگ، و برد پیت و بسیاری دیگر از بازیگران آن هستند.
«The Big Short» که مرتباً دیوار چهارم را میشکند تا اصطلاحات اقتصادی را به روشی ساده و قابل درک توضیح دهد، پس از اکرانش مورد تحسین جهانی قرار گرفت. این فیلم ۱۳۳.۴ میلیون دلار در برابر بودجه ۵۰ میلیون دلاری به دست آورد و چندین نامزدی جوایز معتبر از جمله جایزه اسکار بهترین فیلم، بهترین بازیگر نقش مکمل مرد (بیل) و بهترین کارگردانی (برنده بهترین فیلمنامه اقتباسی) را به خود اختصاص داد.
در این فیلم، کارل نقش مارک باوم، رئیس یک شرکت تجاری کوچک را بازی میکند که بر پایه سرمایهگذار استیو آیسمن استوار است. به عنوان یکی از چهار شخصیت اصلی، کارل بیش از حد موفق به ساخت یک شخصیت کاملاً تحقق یافته برای مارک می شود و در حین بررسی سیستم های بانکی مشکل ساز آمریکا، حس اضطراب و فوریت را نشان می دهد. کارل در مقابل ستارگان مشهور جهان مانند بیل، پیت و گاسلینگ، با اجرای واقعیتر خود را حفظ میکند و نشان میدهد که از اواسط دهه ۲۰۰۰ تا چه حد به عنوان یک بازیگر پیش رفته است.
بدترین: Dinner for Schmucks
فیلمی به مراتب بهتر و بسیار خنده دارتر بر اساس داستان فیلم فرانسوی ۱۹۹۸ Le Dîner de Cons، محصول ۲۰۰۸، تیم (پل راد) را دنبال می کند، یک مدیر تجاری در حال رشد که برای شرکت در یک مهمانی شام عجیب و غریب دعوت شده است. از همه شرکتکنندگان در مهمانی انتظار میرود، به عنوان یک شوخی عملی، یک فرد عجیب و غریب را به عنوان یک به علاوه یک همراه خود بیاورند. تیم در جستجوی عجیبترین فردی که میتواند پیدا کند، سرانجام به بری (استیو کارل) برخورد میکند، یک بازیکن عجیب و غریب دوستداشتنی و غیرهوشمند که هیچ حسی از مرزها یا فضای شخصی ندارد.
با وجود ترکیب چشمگیر بازیگران و کمدین های با استعدادی مانند کارل، راد، جمین کلمنت، جف دانهام، ران لیوینگستون، زک گالیفیاناکیس، و اکتاویا اسپنسر، «Dinner for Schmucks» نتوانست به مفهوم امیدوارکننده خود عمل کند. این فیلم با فروش تنها ۸۶.۸ میلیون دلار در برابر بودجه ۶۹ میلیون دلاری، بیشتر نقدهای ترکیبی تا منفی دریافت کرد.
با این حال، برخی از منتقدان نسبت به بازی کارل در فیلم تعارف کردند و احساس کردند که این یکی از معدود جنبه های قوی است که باعث شده فیلم ارزش دیدن داشته باشد.
بهترین: Beautiful Boy
بر اساس داستانهای زندگی الهامبخش دیوید و نیک شف، پدر و پسری که رابطهشان درگیر اعتیاد شدید به مواد مخدر بود، «Beautiful Boy» مبارزه مداوم نیک (تیموتی شالامی) با سوء مصرف مواد و تأثیر فوری آن بر پدرش (کارل) را دنبال میکند. همانطور که اعتیاد نیک بدتر می شود، دیوید به طور مداوم سعی می کند از پسرش به هر طریقی که می تواند حمایت کند، در حالی که به آرامی می پذیرد که در مورد اعتیاد نیک به مواد چقدر ناتوان است.
پرتره ای احساسی از خانواده ای که به دلیل اعتیاد از هم پاشیده شده است، «Beautiful Boy» نقدهای متفاوتی دریافت کرد، و بازی های شالامی و کارل مورد تحسین منتقدان قرار گرفت. شالامی برای بازی در این فیلم نامزدی جایزه بفتا، گلدن گلوب و انجمن بازیگران سینما را برای بهترین بازیگر نقش مکمل مرد به دست آورد.
کارل یک کار شگفت انگیز انجام می دهد و مبارزه عاطفی پدری را به تصویر می کشد که با اعتیاد پسرش کنار می آید. کارل، ناامیدی، ترس و اضطراب برای انجام هر کاری که می تواند برای کمک انجام دهد، تمام تراژدی و درماندگی را که وقتی نمی توانید به بهبودی یکی از عزیزانتان کمک کنید احساس می کند، به نمایش می گذارد.
بدترین: Bewitched
در سال ۲۰۰۵، کارل یک نقش کوچک اما جدایی ناپذیر در فیلم کمدی-فانتزی رمانتیک “Bewitched” بر اساس کمدی کلاسیک به همین نام بازی کرد. یک بازیگر خودخواه (ویل فرل) با امید به بازگشت به مسیر حرفه ای خود پس از یک رشته ناکامی اخیر، تلاش می کند تا “جادو شده” را با بازیگری ناشناخته که می تواند از او پیشی بگیرد، دوباره راه اندازی کند.
با توجه به محبوبیت سریال اصلی در دهه ۱۹۶۰، اقتباس سال ۲۰۰۵ از “Bewitched” چیزهای زیادی برای زندگی داشت. متأسفانه، محصول نهایی چیزی کمتر از یک فاجعه بود و تقریباً به طور کامل نظرات منفی را به خود جلب کرد. کارل در نقش عمو آرتور در فیلم ظاهر می شود، شخصیتی که مستقیماً از سری اصلی “Bewitched” گرفته شده است و در ابتدا پل لیند آن را بازی می کرد. این یک نقش بسیار کوچک است، اما بازی فوق العاده لذت بخش کارل به عنوان تنها نکته مثبت در کل فیلم عمل می کند.
بهترین: The 40-Year-Old Virgin
همانطور که قبلا ذکر شد، “The 40-Year-Old Virgin” شاید مهمترین فیلم کارل باشد، که شامل آنچه که عملکرد سینمایی موفقیت آمیز او در نظر گرفته می شود. این فیلم که توسط کارل و کارگردان فیلم، جود آپاتو نوشته شده است، درباره اندی (کارل)، یک کارمند ۴۰ ساله خوش قلب فروشگاه لوازم الکترونیکی است. یک کمدی عاشقانه مفرح، که توسط بازیگران تأثیرگذار (از جمله پل راد، جین لینچ، رومانی مالکو، ست روگن، و الیزابت بنکس) بازی شده است، «The 40-Year-Old Virgin» بالا رفتن کارل را در صنعت سرگرمی نشان داد. بسیاری از منتقدان از بازی او در این فیلم و همچنین نوشته فیلم، مضامین مرتبط زیربنایی و پختگی شگفتانگیز آن قدردانی کردند. اوون گلیبرمن از Variety نوشت: «کارل نقش اندی را به شگفتانگیزترین شکل ممکن بازی میکند».
موفقیت فیلم و بازی او در «The Office» مستقیماً باعث شد تا کارل در سالهای بعد از این فیلم به عنوان یک مرد برجسته شناخته شود. همچنین یک دوره طولانی کمدی را برای کارل آغاز کرد که باعث شد او در چندین فیلم موفق انتقادی و/یا تجاری مانند “خانم کوچک آفتاب”، “هوشمند شو” و “من نفرت انگیز” را بازی کند.
بدترین: Evan Almighty
فیلمی که در سال ۲۰۰۷ دنبالهروی «Bruce Almighty» در سال ۲۰۰۳ بود، «Evan Almighty» شخصیت کارل را از فیلم قبلی، ایوان باکستر، دنبال میکند. ایوان پس از پشت سر گذاشتن موقعیت خود به عنوان یک مجری اخبار، شغل امیدوارکننده ای را به عنوان نماینده کنگره ایالات متحده دنبال می کند و امیدوار است که جهان را تغییر دهد. هنگامی که خدا (مورگان فریمن) در مورد سیل آینده هشدار می دهد، او به ایوان وظیفه می دهد تا کشتی ای بسازد تا همه در آن نزدیکی را در خود جای دهد و عملاً ایوان را به نسخه مدرن نوح تبدیل کند.
در آن زمان، «Evan Almighty» با بودجه هنگفت ۱۷۵ میلیون دلاری، یکی از گران ترین کمدی های ساخته شده بود. متأسفانه، این یک قمار بود که نتیجه ای برای استودیو نداشت: فیلم تنها ۱۷۴.۴ میلیون دلار به دست آورد که متحمل ضرر تخمینی ۱۰۰ میلیون دلار یا بیشتر شد. علاوه بر ضرر مالی، این فیلم تقریباً با واکنش منفی منتقدان مواجه شد و ریچارد روپر از شیکاگو سانتایمز آن را یکی از بدترین دنبالههای تمام دوران نامید.
«Evan Almighty» بدون شک بدترین فیلمی است که کارل تا به حال در آن ظاهر شده است، اما تعدادی از نقدها به این نکته اشاره کردند که عملکرد او کمی کیفیت کلی فیلم را بهبود بخشیده است.
بهترین: Little Miss Sunshine
یکی از اولین تلاشهای کارل در درام به طرز شگفتآوری در اوایل زندگی حرفهایاش اتفاق افتاد، اندکی پس از آن که او به لطف “The Office” و “The 40-Year-Old Virgin” به یکی از بازیگران اصلی کمدی هالیوود تبدیل شد. در «Little Miss Sunshine»، کارل در کنار گروهی از بازیگران شامل گرگ کینیر، تونی کولت، پل دانو، ابیگیل برسلین و آلن آرکین به عنوان خانواده ای که به یک مسابقه زیبایی سفر می کنند که دختر جوانشان (برسلین) قرار است در آن شرکت کند، بازی می کند.
«Little Miss Sunshine» که در سال ۲۰۰۶ منتشر شد، اندکی پس از رسیدن کارل به ستاره شدن، کاوش عاطفی خانواده، موفقیت و پذیرش نقصهای خود در زندگی است. یک کمدی تراژدی ماهرانه که تماشای آن همانقدر سخت است که خنده دار است، یکی از اولین موفقیت های کارل و یکی از برجسته ترین فیلم هایی است که او تا به حال در آن ظاهر شده است. نامزد بهترین فیلم و بهترین بازیگر نقش مکمل زن (برسلین) در آکادمی اسکار، این فیلم برنده اسکار بهترین بازیگر نقش مکمل مرد (آرکین) و بهترین فیلمنامه اورجینال و سایر جوایز شد.
کارل نقش برادر شخصیت کولت، فرانک گینزبرگ را بازی میکند، یک دانشگاهی بدشانس و افسرده بالینی و متخصص در آثار ادبی مارسل پروست. فرانک برخی از جذابترین لحظات فیلم را ارائه میکند، توصیههای مهم زندگی را ارائه میکند و به این فکر میکند که چگونه درد و دلشکستگی میتواند به زندگی معنادارتری منجر شود. این یک نقش اولیه عالی برای کارل است، و بدون شک منجر به علاقه او به دیگر شخصیتهای دراماتیک لایهبندی شده در فیلمهای بعدی شد.