در اکثر مطالب آموزشی و توصیههای روانشناسی برای بدغذایی و بیاشتهایی کودک، بارها خوانده و شنیدهایم که هرگز به اجبار به کودکان غذا ندهید؛ اما بیشترین رفتاری که پس از امتناع کودک از غذاخوردن انجام میشود، همین رفتار است؛ یعنی با اجبار و زور، سرگرمی و حواس پرتی، تهدید و وعده و وعید یا گاهی با تنبیه به کودک غذا داده میشود. حتی والدینی هستند که کودک خردسال خود را به صندلی میبندند تا مجبور به غذاخوردن شود! اجبار به غذا خوردن کودک به وسیله والدین، باعث رفتارهای لجبازی، اضطراب، اجتناب، فرار و هیجان خشم میشود و متعاقب آن، نگرانی و استرس برای والدین است که باز هم این استرس را در یک چرخه معیوب، به کودک انتقال میدهند. ادامه یافتن این رفتارها هم باعث نهادینه شدن بدغذایی در کودکان میشود. عامل شکل گیری هر عادت غذایی، رفتار والدین (کسانی که از کودک نگهداری میکنند) است. عادت غذایی در خردسالان از ۸ ماهگی شکل میگیرد و بعد از آن غذاخوردن با روابط، خلق و خو و رفتارهای کودک پیوند میخورد و از آنها تأثیر میپذیرد.
قبل از سه سالگی
کودکان زیر سه سال منطق را درک نمیکنند و تجربیاتشان را به وسیله احساساتشان به دست میآورند. کودک در این سنین، قرار نیست آداب غذا خوردن را یاد بگیرد و والدین هم نباید دخالتی به جز کمک کردن به غذاخوردن در اشتهای کودک داشته باشند؛ حتی انتخاب هم با کودک است که میل به خوردن چه غذایی دارد. البته شما میتوانید از بین غذاهایی که با تنوع تهیه میکنید، علاقهمندی و میل او را شناسایی کنید. اینکه ما تشخیص بدهیم که کودک، چه مقدار و از چه غذایی بخورد، تحمیل و دخالت است و کودک باید در یک وعده، از بین مواردی که در اختیارش میگذارید، حق انتخاب و آزادی داشته باشد.
بازی با غذا و گرفتن قاشق و تلاش برای خوردن، حس استقلال و انگیزه را به کودک میدهد. رفتار دخالتی اشتباه والدین اغلب این است که اجازه نمیدهند کودک این تجربه را داشته باشد؛ درصورتیکه بعد از چند دقیقه، خودش برای غذاخوردن از شما درخواست کمک خواهد کرد. رفتار دخالتی بعدی، تصمیم گیری برای میزان خوردن است و کودک هم معمولاً به اندازه نیاز و میل خود میخورد؛ درصورتیکه در طول روز چیزی نخورده باشد، مثل میوه یا تنقلات، مقدار کالری که نیاز دارد را از غذایی که در اختیارش میگذارید، دریافت میکند و اینکه کودک حتماً باید سر وقت یا به میزانی که شما تشخیص میدهید، غذا بخورد، فکر اشتباهی است؛ حتی زمان خوردن یک وعده غذایی شاید چند ساعت طول بکشد. راهکاری که در این مورد وجود دارد، این است که شما به او غذا بدهید و اگر امتناع کرد، بشقاب غذا را جلوی چشم کودک و در اختیارش بگذارید و مطمئن باشید که او خودش در وعدههایی کوچکتر به سراغ بشقاب غذا خواهد آمد. این رفتار شما باعث ایجاد حس استقلال و عدم وابستگی، عدم لجبازی و فرار نکردن کودک میشود. فراموش نکنید که کودکان قبل از سهسالگی درک درستی از معنی گرسنگی ندارند و به همین دلیل هم هر چقدر برای آنها در این زمینه توضیح دهید، متوجه آن نخواهند شد.
بعد از سه سالگی
بعد از سهسالگی کودکان قادرند منطق را درک کنند و میتوانیم برایشان توضیحی از گرسنگی بدهیم تا علت غذاخوردن را دریابند و خودشان در قبال غذاخوردن خود مسئولیتپذیر شوند؛ همچنین این عادت در رفتارشان هم تأثیر میگذارد. از سهسالگی به بعد میتوانیم آداب غذاخوردن را به کودک یاد بدهیم، چون دیگر مهارتهای حرکتیاش تا جایی بهتر شده و میتواند قاشق را بهتر در دست بگیرد؛ همچنین باید یاد بگیرد که در هر وعده، همراه با خانواده غذا بخورد.
در این زمان ما باید برای او قانونی گذاشته و نکاتی را در این خصوص توضیح دهیم؛ مثلاً: «اگر الان با ما غذا نخوری، غذا تمام میشود و باید تا شب که دوباره غذایی پخته شود، صبر کنی» و برای اینکه این قانون را بیاموزد و تجربه کند، تا وعده بعدی، غذا و خوراکی در اختیارش نگذارید تا خودش درخواست کند. در آن زمان هم به او یادآوری کنید تا درستی قانون شما را متوجه شود. شما میتوانید حتی میزان غذاخوردن را هم به همین روش به او بیاموزید: «به نظرم این مقدار غذایی که خوردی، تا شب کافی نیست و امکان دارد گرسنه شوی و من هم نمیتوانم دوباره برایت غذا بیاورم.» والدین باید در این مورد قاطعانه رفتار کنند و وقتی کودک از غذاخوردن امتناع کرد یا میزان کمی غذا خورد، قانون را برای او عملی کنند؛ نه اینکه با اصرار و گریه کودک، قانون را زیر پا گذاشته و دوباره برایش غذا بیاورند. در این موارد والدین فقط باید کمی خوراکی به کودک بدهند یا وعده بعدی غذا را زودتر آماده کنند.
این مطلب اولین بار در دو هفته نامه موفقیت به قلم ثریا سادات حسینی منتشر شده است.