فیلمهایی که به داستان قاتلان سریالی و زندگی عجیب و غریب آنها میپردازند، از دیرباز برای تماشاگران جذاب بودهاند. این انسانهای عجیب به خاطر تهور در دست زدن به اعمالی که حتی فکر کردن به آنها تن مخاطب را میلزاند، موجوداتی ترسناک، رازآلود، دست نیافتی و قدرتمند به نظر میرسند.
مونتسکیو در کتاب روحالقوانین مینویسد: «تخطی از هنجارهای جامعه در ماهیت همان جامعه است». همین اشارهی مونتسکیو و هوش سرشار قاتلین و نقابی که در یک جامعه ریاکار به چهره میزنند تا باعث نمایش پلشتیهای آن شوند سبب میشود تا فیلمسازان سراغ زندگی آنها بروند. چرا که در پرتو نمایش چنین شخصیتهایی میشود نقصانهای اجتماع و زندگی به ظاهر متمدن را بهخوبی نشان داد.
قاتلهای زنجیرهای و دیوانهای مانند «تد باندی» و «اد گین» همانقدر که منزجر کننده بودند، ضربان قلب زندگی جمعی را هم بالا میبردند تا دملهای چرکی شهرها یکی یکی باز شوند و تصویر نکبتهای زیر پوست شهر را مقابل مردمان ساکن آن قرار دهند.
در این لیست سعی کردهام از انتخاب فیلمهایی که بلافصل به ژانر وحشت تعلق دارند، اجتناب کنم. چرا که اغلب فیلمهای زیرژانر اسلشر یا اسپلتر را میتوان بهعنوان درامهایی با محوریت قاتلین سریالی دستهبندی کرد. معرفی آنها باشد به وقتش.
تمام تلاشم برای انتخاب فیلمهای این لیست در وهلهی اول گزینش آثاری بود که علاوه بر ایجاد هیجان و تعلیق به پیشزمینهی شکلگیری چنین هیولایی بپردازد یا دستکم اشارهای به اختلالات روانی یا محل رشد و زندگی آنها بکند. چرا که ژانر وحشت چندان خودش را مقید به توضیح چگونگی زیست قاتل ماجرا نمیداند.
نکتهی دیگر اینکه در این لیست قرار نیست حتما داستان به طور کامل حول زندگی قاتل بچرخد. بلکه برخی فیلمها بازگو کنندهی قصهی طرف مقابل ماجرا یعنی پلیسها و کارآگاهها و گاهی هم هر دو طرف ماجرا در کنار هم هستند.
۲۴. هویت (Identity)
- کارگردان: جیمز منگولد
- بازیگران: جان کیوزاک، ری لیوتا، آماندا پیت
- محصول: ۲۰۰۳، آمریکا
- امتیاز سایت IMDb به فیلم: ۷٫۳ از ۱۰
- امتیاز در راتن تومیتوز: ۶۲٪
جیمز منگولد داستانگوی خوبی ست. او تبحرش در این کار را با ساخت فیلمهای مانند قطار ۳:۱۰ به یوما (۳:۱۰ to Yuma)، لوگان (logan) و فورد در برابر فراری (ford vs Ferrari) نشان داده است. اما این فیلم هویت بود که نام او را بر سر زبانها انداخت.
او در این فیلم یک داستان جنایی را با اختلال هویتی یک شخصیت روانپریش در هم آمیخته و نتیجه تبدیل به فیلمی هیجانانگیز شده که باعث میشود مخاطب مدام در حال حدس زدن قربانی بعدی ماجرا باشد.
بازی جان کیوزاک، موسیقی خوب فیلم و فضای بارانی و گرفتهی یک متل دورافتاده سبب شده تا سایهی شوم یک قاتل زنجیرهای یقهی مخاطب را محکم بچسبد و رها نکند.
«۱۰ فرد غریبه مجبور میشوند به خاطر شرایط بارانی و لغزنده بودن جاده، شبی را در متلی بین راهی اقامت کنند. با گذشت پاسی از شب مسافران یکییکی کشته و بازماندگان به هم مشکوک میشوند…»
۲۳. ضدمرگ (Death Proof)
- کارگردان: کوئنتین تارانتینو
- بازیگران: کرت راسل، زویی بل
- محصول: ۲۰۰۷، آمریکا
- امتیاز سایت IMDb به فیلم: ۷ از ۱۰
- امتیاز در راتن تومیتوز: ۶۵٪
شاید این فیلم ضعیفترین اثر کارنامهی پربار کوئنتین تارانتینو باشد، اما باید بقیهی فیلمهای او را دید تا متوجه شویم ضعیفترین فیلم او هم اثری خوشساخت است. ضمن آنکه تماشای ضدمرگ برای درک ریشههای علاقهی تارانتینو و نحوهی فکر کردن و عشقبازی او با جهان سینما، فیلمی کلیدی و مهم است.
تصویری که تارانتینو از جامعهی پوچ وخالی از ارزش امروز آمریکا نمایش میدهد تماشاگر را در انتخاب سمت همدلیبرانگیز ماجرا مردد میکند تا او نداند باید سمت قاتل بایستد یا قربانیان؛ به این دلیل که به نظر میرسد قاتل در حال انتقام گرفتن از جامعهای است که دیگر پایبند به هیچ اصولی نیست.
ضدمرگ علاوه بر بهرهمندی از دیالوگهای ناب به سبک کوئنتین تارانتینو، چند صحنهی اکشن مهیج و جذاب دارد که حسابی مخاطب را بر صندلی سینما میخکوب میکند.
«چهار دختر جوان در حال خوشگذرانی و تفریح هستند و شبی را در کنار هم میگذرانند. در این میان با مردی عجیب مواجه میشوند که خود را مایک بدلکار مینامد. مرد ادعا میکند ماشینی دارد که برای رانندهی آن ضد مرگ است و دوست دارد آن را به دخترها نشان بدهد اما…»
۲۲. پلیس خفن (Hot Fuzz)
- کارگردان: جو رایت
- بازیگران: سایمون پگ، نیک فراست
- محصول: ۲۰۰۷، انگلستان، آمریکا و فرانسه
- امتیاز سایت IMDb به فیلم: ۷٫۸ از ۱۰
- امتیاز در راتن تومیتوز: ۹۱٪
ادگار رایت به همراه سایمون پگ و نیک فراست در این دو دهه در حال ساخت فیلمهای پارودی معرکهای بوده که آثار مطرح تاریخ سینما را دست میانداختند. آنها عناصر مشهور ژانرهای مختلف را میگرفتند تا با آنها ایجاد خنده کنند و مخاطب اهل سینما را راضی از سالن بیرون بفرستند. فیلمهایی مانند شأن مردگان (shaun of the dead) و پایان دنیا (the world`s end) محصول همین همکاری ست.
این سه نفر دوستداشتنی با ساختن این فیلم، کمدی درجه یکی در هجو فیلمهای اکشن و جنایی ساختند که هم با فیلمهای معروف ژانر جنایی شوخی میکند و هم از اساس کلیشههای فیلمهای پلیسی را به سخره میگیرد.
در نهایت اینکه پلیس خفن توانایی به وجد آوردن هر تماشاگری را دارد. شاید حضورش در این لیست کمی عجیب برسد اما داستان قاتلها همیشه هم قرار نیست با تلخی وسیاهی مطلق روایت شود. گاهی هستند کسانی که سنتشکنی میکنند و نوع دیگری از لذتِ تماشا را ارزانی میدارند. نتیجه آنکه هر چه فیلم بیشتری دیده باشید از تماشای این اثر لذت بیشتری خواهید برد چرا که بیش از ۱۰۰ فیلم اکشن منبع الهام سازندگان پلیس خفن بوده است.
«نیکولاس به دلیل توطئهی همکارانش از ادارهی پلیس لندن به شهری کوچک تبعید میشود. در ابتدا او روزگار آرامی در این شهر دارد اما وقوع قتلی همه چیز را به هم میریزد…»
۲۱. آقای ریپلی با استعداد (The Talented Mr.Ripley)
- کارگردان: آنتونی مینگلا
- بازیگران: مت دیمون، جود لا
- محصول: ۱۹۹۹، آمریکا
- امتیاز سایت IMDb به فیلم: ۷٫۴ از ۱۰
- امتیاز در راتن تومیتوز: ۸۳٪
تریلری روانشناسانه که بر اساس رمانی به همین نام به قلم پاتریشیا های اسمیت ساخته شده. حاوی درامی جنایی که آنتونی مینگلا بهخوبی از پس ساخت جهان لایه لایهی آن برآمده است.
فیلم روایتگر ماجرایی رازآلود است که هر چه جلوتر میرود و ابعاد ماجرا روشنتر میشود، به لایههای تاریکش افزوده میشود تا مشخص شود هیچچیز آنگونه که در ابتدا به نظر میرسد، نیست.
تیم بازیگران فیلم عالی ست. مت دیمون، جود لا، گوینیت پالترو، کیت بلانشت و فیلیپ سیمور هافمن هر یک به تنهایی برای جذاب کردن یک فیلم کافی هستند. موسیقی گابریل بارد و تدوین معرکهی والتر مرچ سبب میشود تا علاقهمندان داستانهای جنایی از تماشای فیلم پشیمان نشوند.
در سال ۱۹۶۰ فیلمی به نام ظهر بنفش (purple noon) به کارگردانی رنه کلمان و بازیگری آلن دلون بر اساس همین رمان ساخته شده است.
«نیویورک سال ۱۹۵۸. تام ریپلی توسط مردی ثروتمند استخدام میشود تا پسرش را که به نظر میرسد در ایتالیا زندگی میکند، پیدا کند و به خانه بازگرداند. تام ادعا میکند که توانایی بازی کردن در هر نقشی را دارد و میتواند پسر مرد ثروتمند را به بازگشت متقاعد کند اما…»
۲۰. تعقیب کننده (Chaser)
- کارگردان: نا هانگ- جین
- بازیگران: ها جونگ- وو، کیم یون- سئوک
- محصول: ۲۰۰۸، کره جنوبی
- امتیاز سایت IMDb به فیلم: ۷٫۸ از ۱۰
- امتیاز در راتن تومیتوز: ۸۲٪
اگر دوست دارید از یک تعقیب و گریز دو ساعتهی نفسگیر که لحظهای از تب و تاب نمیافتد، لذت ببرید تماشای این فیلم را از دست ندهید.
نا هانگ- جین بساط این تعقیب و گریز را حول حضور یک قاتل سریالی میچیند که زنان بدکاره را قربانی جنایتهای خود میکند. از سوی دیگر فرد تعقیب کننده هم که عنوان فیلم از اهمیت او در داستان اطلاع میدهد، چندان آدم درستی نیست. اما با شخصی شدن قضیه به دام انداختن هرچه سریعتر قاتل را که به کار و کاسبیاش ضرر میرساند، با تمام وجود میخواهد.
داستان فیلم در یک بازهی زمانی کوتاه روایت میشود و پیدا شدن قاتل به ضربالاجلی یک روزه پیوند میخورد. همه ی این موارد در کنار هم باعث میشود تا شاهد فیلمی لذتبخش باشیم.
این اولین فیلم بلند نا هانگ- جین است. او در ادامهی فعالیتش دو فیلم درجه یک دیگر به نامهای دریای زرد (the yellow sea) و شیون (the wailing) را ساخت تا جای پایش در سینمای کره جنوبی محکم شود.
«یک کارآگاه سابق اکنون از طریق کار خلاف روزگار میگذراند. مدتی ست تعدادی از دخترانی که برای او کار میکنند گم شدهاند. او دست به کار میشود تا سرنخی برای نجات آنها پیدا کند…»
۱۹. دختری با خالکوبی اژدها (The Girl with Dragon Tattoo)
- کارگردان: نیلز آردن اوپلو
- بازیگران: مایکل نیکویست، نومی راپاس
- محصول: ۲۰۰۹، سوئد، دانمارک و آلمان
- امتیاز سایت IMDb به فیلم: ۷٫۸ از ۱۰
- امتیاز در راتن تومیتوز: ۸۵٪
دختری با خالکوبی اژدها پس از اکران سراسری آنقدر در جهان سر و صدا کرد و با تحسین منتقدان مواجه شد که بلافاصله حق ساخت کتاب منبع اقتباس آن یه وسیلهی آمریکاییها خریداری شد تا توسط دیوید فینچر بازسازی شود. ضمن آنکه شهرت فیلم و بازی خوب نومی راپاس در نقش اصلی، زمینه ورود او به هالیوود را فراهم کرد.
اگر بخواهیم انصاف را رعایت کنیم، همین نسخهی سوئدی فیلم به مراتب فیلم بهتری از ساختهی آمریکاییها ست، حتی اگر دیوید فینچر سازندهی آن نسخه باشد؛ چرا که در واریاسیون آمریکایی شخصیتپردازی، قربانیِ خلق هیجان کاذب شده است.
داستان گم شدن اعضای خانوادهای در دل یک کینهی متکثر خانوادگی باعث میشود تا دو آدم پاکباخته و زخم خورده که چیزی برای از دست دادن ندارند، یکدیگر را پیدا و تلاش کنند تا معنایی برای این زندگی نکبتبار و پر از حسرت دست و پا کنند.
دختری با خالکوبی اژدها روایتگر داستان آدمهای طردشدهای ست که به جز یکدیگر روی هیچچیز و هیچکس نمیتوانند حساب کنند.
«روزنامهنگاری توسط یک مرد ثروتمند استخدام میشود تا به پروندهی زنی که چهل سال پیش گم شده است، رسیدگی کند. اتفاقاتی باعث میشود تا او با دختر عجیب و غریبی همراه شود…»
۱۸. شکارچی انسان (Manhunter)
- کارگردان: مایکل مان
- بازیگران: برایان کاکس، ویلیام پترسن
- محصول: ۱۹۸۶، آمریکا
- امتیاز سایت IMDb به فیلم: ۷٫۲ از ۱۰
- امتیاز در راتن تومیتوز: ۹۳٪
اولین فیلمی که از کتاب اژدهای سرخ توماس هریس با محوریت شخصیت دکتر هانیبال لکتر ساخته شد. تفاوت این فیلم با نسخهی ساخته شده توسط جاناتان دمی در این است که در این فیلم مایکل مان تمرکز بیشتری روی شخصیت کارآگاه دارد. کارآگاهی که درگیر شدن او در پروندههایی خشن که که یک سرش قاتلی دیوانه ایستاده و سر دیگرش نیاز به مشورت با قاتلی مجنون چون دکتر لکتر دارد، تأثیری مهیب روی او میگذارد و فیلم بیشتر نشاندهندهی همین زخمی ست که روح شخصیت اصلی را آهسته میخراشد.
حضور برایان کاکس شاید به اندازهی حضور آنتونی هاپکینز ترسناک نباشد اما درخشش او در نقش هانیبال لکتر فراتر از جنبههای ترسناک شخصیت میرود و بعدی رازآلود به او میبخشد؛ بعدی که در ترکیب با یک هوش سرشار او را تبدیل به هماوردی سخت برای آدم خوبهای ماجرا میکند.
شیوهی کارگردانی مایکل مان و استفادهی او از رنگ و نور یک کلاس درس فیلمسازی کامل برای علاقهمندان جدی سینما ست.
«ویل گراهام مأمور سابق FBI که از لحاظ روانی از هم پاشیده است، از بازنشستگی بازمیگردد تا روی پروندهی قاتلی سریالی کار کند. او باید برای حل این پرونده از کسی کمک بگیرد که باعث و بانی اصلی مشکلات او ست؛ یعنی دکتر هانیبال لکتر…»
۱۷. خانهای که جک ساخت (The House that Jack built)
- کارگردان: لارس فون تریر
- بازیگران: مت دیلون، اوما تورمن
- محصول: ۲۰۱۸، دانمارک، فرانسه، آلمان و سوئد
- امتیاز سایت IMDb به فیلم: ۶٫۸ از ۱۰
- امتیاز در راتن تومیتوز: ۵۹٪
تنها فیلم فهرست که به راستی سعی میکند وارد ذهن یک قاتل سریالی شود؛ قاتلی که داستان و ماجراهای قتلهایش را برای کسی بازگو میکند. این ماجراها از طریق فلاشبک به شکلی بیپرده و پر از خونریزی نشان داده میشود.
فون تریر سابقهای طولانی در تلاش برای راهیابی به سویهی تاریک روح و روان آدمی دارد. او در این فیلم با ادای دین به کتاب کمدی الهی دانته مراحل ورود به دوزخ را توسط شخصیت اصلی یک به یک بر میشمرد تا تصویر کاملی از خالق این خانهی اهریمنی ارائه دهد.
تلاش دیگر فون تریر حین ساخت فیلم، نمایش هوش بیاندازهی چنین انسانهایی ست. آدمهایی که به واسطهی بهرهمندی از همین هوش، خود را در مقام خدایی میبینند؛ چرا که معتقدند کمتر کسی از پس اعمال آنها برمیآید.
پردهی پایانی فیلم کنکاش کاملی در روح و روان این آدمهای ایستاده سمت شیطان است.
«فیلم داستان قتلهای شخصی باهوش به نام جک را در یک بازهی زمانی ۱۲ ساله روایت میکند.»
۱۶. عطر: قصهی یک آدمکش (Perfume: The story of a Murderer)
- کارگردان: تام تیکور
- بازیگران: بن ویشاو، داستین هافمن
- محصول: ۲۰۰۶، آلمان، فرانسه و اسپانیا
- امتیاز سایت IMDb به فیلم: ۷٫۵ از ۱۰
- امتیاز در راتن تومیتوز: ۵۹٪
تریلری روانشناسانه و احساساتگرایانه که داستان آن در قرن ۱۸ و در فرانسه میگذرد. فیلم بلافاصله پس از اکران با تحسین سینماروها مواجه شد و داستان احساسی آن به ویژه از طرف بینندگان زن تحسین شد. از نکات جالب توجه فیلم هم همین چرایی استقبال فیلم توسط مخاطبان زن است؛ شکلگیری یک داستان عاشقانه و پر احساس حول زندگی قاتلی که فقط زنان را قربانی میکند!
داستان به طور کامل در فلاشبک میگذرد و هویت قاتل از همان ابتدا بر مخاطب روشن میشود. پس روایت فیلم شبیه به داستانهای دیگر پلیسی نیست که کشف هویت قاتل یا دستگیری او اهمیت داشته باشد بلکه فیلمساز چیزهای دیگری برای ارائه به مخاطب دارد؛ چیزهایی که ریشه در نوع نگاه رومانتیک قاتل به زنان دارد. تضاد درونی فیلم هم از همین احساسات متناقض شخصیت اصلی آن ناشی میشود.
فیلم بر اساس کتابی به همین نام نوشتهی پاتریک سوسکیند ساخته شده است.
«فرانسه قرن ۱۸ میلادی. ژان که در محلههای بدنام پاریس به دنیا آمده، توانایی عجیبی در شناسایی بوها دارد. او پس از گذراندن یک زندگی سخت برای ساختن یک عطر کامل نزد عطرسازی مشهور میرود. اما او روش عجیبی برای پیدا کردن رایحههای دلخواهش دارد و…»
۱۵. قاتلین بالفطره (Natural Born Killers)
- کارگردان: اولیور استون
- بازیگران: وودی هارلسون، ژولیت لوییس، رابرت داونی جونیور
- محصول: ۱۹۹۴، آمریکا
- امتیاز سایت IMDb به فیلم: ۷٫۳ از ۱۰
- امتیاز در راتن تومیتوز: ۴۸٪
فیلمنامهی فیلم را کوئنتین تارانتینو نوشته است. سایهی سنگین حضور او را در سرتاسر فیلم میتوان مشاهده کرد. اولین نمایش فیلم در جشنوارهی فیلم ونیز بود که سبب شد نقدهای متناقضی از منتقدان دریافت کند. عدهای تلاش فیلمساز برای در هم آمیزی جنایت و کشتار با یک داستان عاشقانه را ستودند و دیگران نحوهی نمایش جنایتهای فیلم را اغراقشده دانستند.
آنچه که بدون شک فیلم را شایستهی تقدیر میکند، نقد تند آن به رسانهها در دامن زدن به چرخهی خشونت در جامعه است. گویی رسانهها از این خونریزی تغذیه میکنند و گردانندگان این جنایات را اغوا میکنند که برای ماندن در سرتیتر اخبار به قتلهای خود ادامه دهند.
انتقاد تند استون به این رسانهها، به دلیل پرورش نسلی ست که خشونت را نه در میدان جنگ یا در جایی خارج از خانه، بلکه در حریم امن خانه و مقابل تلویزیون یاد گرفته است.
«دو دلداده پس از پشت سر گذاشتن یک کودکی سخت به هم میرسند. آنها مرتکب یک سری قتلهای زنجیرهای میشوند. عجیب اینکه جنایتهای آنها مورد توجه رسانهها قرار میگیرد…»
۱۴. هیولا (Monster)
- کارگردان: پتی جنکینز
- بازیگران: شارلیز ترون، کریستینا ریچی
- محصول: ۲۰۰۳، آمریکا
- امتیاز سایت IMDb به فیلم : ۷٫۳ از ۱۰
- امتیاز در راتن تومیتوز: ۸۱٪
داستانی که روایتگر قربانی شدن یک زن متفاوت در یک جامعهی مردسالار است. این درست که زن قربانی میگیرد و جان میستاند اما ریشههای این جنایتها توسط فیلمساز در جامعهای جستجو میشود که او را نه بهعنوان یک انسان بلکه بهعنوان ابژهای جنسی میبیند. فیلم قصهزنی را بازگو میکند که اولین قاتل سریالی زن آمریکا ست اما در عین حال غمخوار زندگی مصیبتزدهی او هم هست.
در چنین قابی آنچه که فیلم را نجات میدهد فاصله گرفتن پتی جنکینز از شعارهای ابلهانه و دست یافتن شارلیز ترون به گوهر شخصیتش است؛ اینکه آن نقش را چنان استادانه بازی کند که راجر ایبرت آن را یکی از برترین نقشآفرینیهای تاریخ سینما بداند.
شارلیز ترون برای بازی در این نقش به وزن خود اضافه کرد و مجبور شد هر روز ساعتها یک گریم سنگین را تحمل کند. این ایفای نقش برای او جایزهی اسکار بهترین بازیگری نقش اول زن و همچنین گلدن گلوب را به ارمغان آورد.
«در سال ۱۹۸۹، آیلین که به تنفروشی مشغول است پس از نقل مکان به میشیگان تصمیم به خودکشی میگیرد. اما آشنایی با دختر جوانی در یک کلوب شبانه او را از این کار منصرف میکند…»
۱۳. گشتزنی (Cruising)
- کارگردان: ویلیام فریدکین
- بازیگران: آل پاچینو، کارن آلن
- محصول: ۱۹۸۰، آمریکا
- امتیاز سایت IMDb به فیلم: ۶٫۵ از ۱۰
- امتیاز در راتن تومیتوز: ۴۹٪
گشتزنی در کارنامهی پربار ویلیام فریدکین با وجود نقشآفرینی آل پاچینو، فیلم مهجوری ست. فیلم بر اساس رمانی به همین نام به قلم جرالد واکر، گزارشگر سابق روزنامهی نیویورک تایمز ساخته شده است. ویلیام فریدکین جنایت را به دنیایی میبرد که در جامعهی آن زمان آمریکا هنوز به رسمیت شناخته نمیشود و همین عامل باعث میشود تا فیلم از سوی مردم چندان جدی گرفته نشود.
با گذشت سالها و گذر زمان، تصویری که او از جنایتهای شهر و فداکاری یک پلیس برای نجات جان انسانها نمایش میدهد، کم نقص است. همین پرداختن به تابوها و نشان دادن رازهای مگوی یک شهر، ویلیام فریدکین را به چنین فیلمساز مهمی در تاریخ سینما تبدیل میکند؛ کاری که قبلا هم با فیلمی مانند رابط فرانسوی (the French connection) در دههی هفتاد میلادی انجام داده بود.
بازی آل پاچینو در نقش اصلی دیگر نقطهی قوت فیلم است. بازی که زیر سایهی جهان تابوشکن فیلم گم شد. اگر به بازی او علاقه دارید، تماشای فیلم را از دست ندهید.
«پس از وقوع تعدادی قتل در محلهای بدنام رییس پلیس، مأموری را برای رسیدگی به پرونده انتخاب میکند و به او قول میدهد که اگر موفق به دستگیری قاتل شد به درجهی کارآگاهی خواهد رسید. آن پلیس در آن محلهی بدنام ساکن میشود و خود را یکی از اهالی جا میزند اما…»
۱۲. زمینهای لمیزرع (Badlands)
- کارگردان: ترنس مالیک
- بازیگران: مارتین شین، سیسی اسپیسک، وارن اوتس
- محصول: ۱۹۷۳، آمریکا
- امتیاز سایت IMDb به فیلم: ۷٫۸ از ۱۰
- امتیاز در راتن تومیتوز: ۹۷٪
ترنس مالیک از فیلمسازان محبوب هنر دوستان در سرتاسر جهان است. نسل جوانتر او را بیشتر به خاطر شاهکارهای متأخرش مانند درخت زندگی (tree of life) میشناسد تا فیلمهای درخشان اولیهاش. مالیک در این اولین تجربهی خود در ساخت فیلم بلند داستانی، روایت یک آدمکش و دوست دخترش را با تصویربرداری شاعرانه در هم میآمیزد.
اینچنین او نسل عصیانگر جوانان آمریکایی دههی هفتاد میلادی را چنان طرد شده و وامانده نمایش میدهد که گویی چارهای جز پشت کردن به آرمانهای پدرانش ندارد.
استفاده از موسیقی در فیلم خارقالعاده است و چشماندازها همانقدر که فیلمی وسترن را به یاد میآورد، گویی از دل سینمای هنری آن زمان اروپا به قلب فیلمی آمریکایی راه پیدا کرده است. تماشای این فیلم برای علاقهمندان سینمای متفاوت آمریکا ضروری ست.
«اواخر دههی پنجاه میلادی. هالی پس از ترک تگزاس همراه با پدرش در ایالت داکوتای جنوبی با جوانی به نام کیت آشنا میشود. او پس از فوت مادرش رابطهای پیچیده با پدرش دارد و پدر، دیدن کیت را برای او ممنوع میکند. اما…»
۱۱. هفت (Seven)
- کارگردان: دیوید فینچر
- بازیگران: مورگان فریمن، برد پیت، کوین اسپیسی
- محصول: ۱۹۹۵، آمریکا
- امتیاز سایت IMDb به فیلم: ۸٫۶ از ۱۰
- امتیاز در راتن تومیتوز: ۸۱٪
هفت در طول این سالها به یکی از معروفترین فیلمهای سینمای کارآگاهی و داستانهایی با محوریت قاتلین سریالی تبدیل شده است. بازی موش و گربهی قاتل فیلم و دو کارآگاه پیر و جوانش علاوه بر زمینهسازی برای ارائهی یک داستان مهیج، زمینهی اندیشه به شکلگیری مجازات بعد از ارتکاب به گناه را در همین جهان فانی فراهم میکند.
فضای بارانی شهر لسانجلس در ترکیب با فیلمبرداری داریوش خنجی ترسیمگر یکی از بهترین نئونوآرای تاریخ سینما ست. فینچر به خوبی میتواند از پس فضای پر از سوظن فیلمش تا پایان برآید و کاری کند که ریتم فیلم دچار اخلال نشود.
کارآگاه سامرستِ بدبینِ فیلم با بازی مورگان فریمن متعلق به نسل کارآگاهان قدیمی سینما ست و برد پیت نماد جوان مستأصل امروزی ست. فینچر در این اثر با خلق این دو شخصیت پایههای تفکر انتقادی خود در دههی نود میلادی را میریزد: نقد به جامعهای که جوانان آن پس از بحرانهای دههی هفتاد میلادی و جنگ ویتنام و رسوایی واترگیت بزرگ شده است و تا کنون نه بحران اقتصادی خاصی را تجربه کرده و نه جنگی خانمانسوز را دیده است. نسلی که در ناز و نعمت رشد کرده و هر چه بیشتر در باتلاق مصرفگرایی و ظاهرپسندی صرف فرو رفته است.
«کارآگاه سامرست چند روز دیگر از ادارهی پلیس بازنشسته میشود. او تا قبل از بازنشستگی به همراه پلیس جوانی مأمور میشود تا پروندهی تعدادی قتل به ظاهر بی ارتباط را حل کند…»
۱۰. بازیهای مسخره (Funny Games)
- کارگردان: میشاییل هانکه
- بازیگران: اولریش موهه، سوزان لوتار
- محصول: ۱۹۹۷، اتریش
- امتیاز سایت IMDb به فیلم: ۷٫۶ از ۱۰
- امتیاز در راتن تومیتوز: ۶۹٪
میشاییل هانکه همواره در فیلمهایش به دنبال کشف ریشههای خشونت بوده است. او تلاش کرده تا جوابی برای چرایی دست زدن آدمی به جنایت در جامعهی به ظاهر مدرن پیدا کند. اما او گاهی پا را فراتر میگذارد و با بازی گرفتن قواعد سینما و همچنین استفاده از تکنیکهای فاصلهگذاری برشتی -برتولت برشت- تماشاگر را هم در این چرخهی بی پایان خشونت درگیر میکند.
از سوی دیگر هانکه با تصویری که از زندگی طبقهی متوسط در این فیلم ارائه میدهد، خشونت را نتیجهی بی حوصله شدن این طبقه و رسیدن به یک پوچی فزاینده میداند. به نظر میرسد جانیان فیلم دلیل چندانی برای بروز این حجم از خشونت ندارند؛ آنها حتی شبیه به جانیان هم نیستند و مانند هر فرد معمولی دیگری در اطراف ما به نظر میرسند و همین موضوع فیلم را چنین مهیب میکند.
میشاییل هانکه این فیلم را در سال ۲۰۰۷ اینبار در آمریکا با کمترین میزان تغییر بازسازی کرد.
«یک خانواده ثروتمند برای گذران تعطیلات به کنار دریاچهای میروند تا آرامش داشته باشند. همه چیز با پیدا شدن سر و کلهی دو جوان به ظاهر معمولی به هم میریزد…»
۹. خاطرات قتل (Memories of Murder)
- کارگردان: بونگ جون- هو
- بازیگران: هانگ هو- سانگ، کیم سانگ- کیونگ
- محصول: ۲۰۰۳، کره جنوبی
- امتیاز سایت IMDb به فیلم: ۸٫۱ از ۱۰
- امتیاز در راتن تومیتوز: ۹۴٪
داستان فیلم در نیمهی دوم دههی هشتاد میلادی در کره جنوبی ماقبل صنعتی میگذرد و روایتگر زندگی تعدادی پلیس بدون امکانات است که حضور قاتلی مخوف و باهوش و مرموز باعث شده تا روزگارشان سیاه شود.
خاطرات قتل در کنار تعریف داستان پرکشش خود، نقبی هم به جامعهی کره جنوبی و زمینههای عقبماندگی این کشور میزند تا بونگ جون- هو دغدغهی همیشگی خود در خصوص مسخشدگی فرهنگ کشورش به نمایش گذارد. دغدغهای که در آخرین اثر او یعنی پارازیت (parasite) هم قابل مشاهده است.
فیلم بدون شک یکی از مهمترین فیلمهای تاریخ سینمای کره جنوبی ست و بسیاری حتی آن را در کنار فیلم رفیق قدیمی (oldboy) بهترین فیلم تاریخ سینمای این کشور میدانند.
جدلهای تاریخی، عقبماندگی تکنولوژیک، وابستگی به غرب و عدم وجود آموزش کافی در نبود یک بستر مناسب برای رشد سالم جامعه باعث شده تا زنان به اولین قربانی این مناسبات تبدیل شوند و در مراحل بعد، ادامهی خونریزی گریبان همهی مردم را بگیرد.
خاطرات قتل در طول این سالها به خاطر تعلیق و همینطور فیلمبرداری درخشانش در کنار توانایی تغییر لحن پیاپی معروف شده است.
«سال ۱۹۸۶. جسد زنی با دست و پای بسته و در حالی که مورد تجاوز قرار گرفته پیدا میشود. دو کارآگاه پلیس خشن و کمی دست و پا چلفتی باید این پرونده را حل کنند اما…»
۸. هری کثیف (Dirty Harry)
- کارگردان: دان سیگل
- بازیگران: کلینت ایستوود، اندرو رابینسون
- محصول: ۱۹۷۱، آمریکا
- امتیاز سایت IMDb به فیلم: ۷٫۷ از ۱۰
- امتیاز در راتن تومیتوز: ۸۹٪
بعد از قتلهای قاتل سریالی معروف به زودیاک، داستانهایی بر اساس یا ملهم از ماجراهای او در سطح شهر سانفرانسیسکو ساخته شد. حدس و گمانها نسبت به هویت قاتل در همان ابتدا بالا گرفت و در بسیاری از این داستانها شیوهی جدید زندگی آمریکاییهای نسل بزرگ شده پس از جنگ جهانی دوم مورد انتقاد قرار گرفت. چرا که این شیوهی زندگی ارزشهای قدیمی را تهدید میکرد.
هری کثیف به چنین جریانی تعلق دارد و روایتگر داستان پلیسی ست که انگار از دل فیلمهای قدیمی درآمده است. یک کارآگاه خودسر و کلهشق که حاضر نیست وقتی حریفش به هیچ اصولی پایبند نیست و طبق هیچ قواعدی عمل نمیکند، دست و پایش توسط قانون و سیاستمداران شهر بسته شود.
کلینت ایستوود با بازی در این فیلم خود را از زیر سایهی نقشهای وسترنر فیلمهای سرجیو لئونه خارج کرد و بازی او به نمادی از زندگی پلیسهای تکرو تبدیل شد. موفقیت فیلم باعث شد تا چهار فیلم دیگر با محوریت شخصیت هری کالاهان ساخته شود.
«قاتلی پس از کشتن دختری بیگناه نامهای به دفتر روزنامه شهر سانفرانسیسکو میفرستد و در قبال متوقف کردن قتلهایش درخواست پول میکند. او خود را عقرب مینامد. کارآگاهی به نام هری کالاهان که به خشونت و تکروی معروف است مأمور پیدا کردن او میشود…»
۷. زودیاک (Zodiac)
- کارگردان: دیوید فینچر
- بازیگران: جیک جلینهال، مارک روفالو، رابرت داونی جونیور
- محصول: ۲۰۰۷، آمریکا
- امتیاز سایت IMDb به فیلم: ۷٫۷ از ۱۰
- امتیاز در راتن تومیتوز: ۸۹٪
زودیاک بازگو کنندهی داستانی واقعی و اوج کار کارنامهی دیوید فینچر در کارگردانی و خلق درام است. او با میزانسنهای چند لایه و پیچیدهی خود، مصائب یک جامعهی تحتِ تأثیرِ وحشتِ حضورِ یک قاتل سریالی باهوش را به درستی و با دقتی مینیاتوری ترسیم میکند. نحوهی استفاده از رنگها و نورپردازی فیلم نشان از بلوغ و پختگی فینچر دارد و خود داستان هم که دغدغهی همیشگی او بوده و همین دغدغه باعث شده تا زمینهی ورود او به سریال شکارچی ذهن (mindhunter) فراهم شود.
در این بین نباید از بازی بازیگران فیلم چشم پوشید. علاوه بر سه بازیگر اصلی فیلم (جیک جلینهال، رابرت داونی جونیور و مارک روفالو) بازی جان کارول لینچ در نقش فردی که توأمان هم مظلوم به نظر میرسد و هم در ظاهر توانایی هر خشونتورزی را دارد، درخشان است. او تمام احساسات متناقضی را که باید با تماشای او به مخاطب دست بدهد به اندازه منتقل میکند.
«داستان فیلم حول قتلهای واقعی قاتلی سریالی موسوم به زودیاک در دههی هفتاد میلادی و در شهر سانفرانسیسکو میگذرد. زودیاک نامههایی رمزدار به دفتر روزنامهی سانفرانسیسکو کرونیکل ارسال میکند. حال عدهای برای کشف رمز این نامهها دست به کار میشوند…»
۶. موسیو وردو (Monsieur Verdoux)
- کارگردان: چارلی چاپلین
- بازیگران: چارلی چاپلین، مرلین نش
- محصول: ۱۹۴۷، آمریکا
- امتیاز سایت IMDb به فیلم: ۷٫۹ از ۱۰
- امتیاز در راتن تومیتوز: ۹۷٪
طرح این داستان را که بر اساس زندگی واقعی قاتلی سریالی به نام هنری لاندرو است، اورسون ولز به چارلی چاپلین داد. از فردای اکران فیلم منتقدین به انتقاد از این فیلم پرداختند چرا که در آن زمان هنوز «کمدی سیاه» چندان شناخته شده نبود و این نبوغ چارلی چاپلین بود که مانند همیشه جلوتر از جامعه حرکت میکرد نه فهم عام منتقدان آن زمان.
موسیو وردو در ادامهی سنت جهان فکری چاپلین قرار میگیرد؛ او در فیلمهایش وجوه تاریک جهان سرمایهداری و حرص بشر برای به دست آوردن هرچه بیشتر و به هر قیمتی را نقد میکند. حال او این بستر را به ماجرای قاتلی پیوند زده که در گذشته آدم محترمی بوده و فشار جامعه و بیپولی باعث پلشتیِ زندگی امروز او شده است.
تضاد زندگی خانوادگی او و روشی که برای پول درآوردن به آن دست میزند باعث شده تا ما نه با یک قاتل خونخوار، بلکه با آدمی مستأصلی روبرو باشیم که میتوانست زندگی بهتری داشته باشد چرا که گرچه بسیار زیرک است اما از درون آدم شروری نیست.
نکتهی جذاب اینکه خود چارلی چاپلین با تمام حضور گرمش، نقش این قاتل ترحم برانگیز را بازی میکند.
«یک کارمند بانک پس از بحران اقتصادی سال ۱۹۲۸ از کار برکنار میشود. او زنی افلیج و بچهای معصوم دارد و باید راهی برای تأمین زندگی آنها پیدا کند…»
۵. سکوت برهها (The Silence of the Lambs)
- کارگردان: جاناتان دمی
- بازیگران: جودی فاستر، آنتونی هاپکینز
- محصول: ۱۹۹۱، آمریکا
- امتیاز سایت IMDb به فیلم: ۸٫۶ از ۱۰
- امتیاز در راتن تومیتوز: ۹۶٪
آیا قاتل سریالی معروفتری از دکتر هانیبال لکتر در جهان سینما میشناسید؟ این شخصیت خلق شده توسط توماس هریس در دل کتابش با بازی بازیگران مختلفی بر پردهی سینما جان گرفته است اما حضور هیچکدام به اندازهی نقشآفرینی آنتونی هاپکینز ماندگار و فراموش نشدنی نیست.
جاناتن دمی این شخصیت را در محوریت حل یک معمای جنایی و ربوده شدن دختری میگذارد تا شخصیت پلیس داستان برای حل آن نیازمند به کمک او شود. چه چیزی از این ترسناکتر که یک قاتل با هوش فراونی چون او پلیس را محتاج به خود ببیند. بازی هانیبال لکتر با مقامات و روشش برای دغلکاری حتی داستان اصلی را که متوجه نجات یک دختر از دست جانی دیوانهای ست، تحت شعاع خود قرار میدهد و این همه به مدد بازی هاپکینز اتفاق میافتد.
شخصیت هانیبال لکتر با بازی آنتونی هاپکینز در سکوت برهها در ردهبندی بنیاد فیلم آمریکا در رتبهی اول شرورترین قاتل تاریخ سینما قرار گرفت.
«کلاریس توسط ریاست اف بی آی برای تحقیق در خصوص ماجرای گم شدن دختر یکی از مقامات بلند پایهی آمریکا انتخاب میشود. رئیس او اعتقاد دارد که گفتگو با قاتلی زنجیرهای به نام هانیبال لکتر که در بیمارستانی روانی زندانی ست میتواند به حل پرونده کمک کند…»
۴. آرسنیک و تور کهنه (Arsenic and old lace)
- کارگردان: فرانک کاپرا
- بازیگران: کری گرانت، پیتر لوره
- محصول: ۱۹۴۴، آمریکا
- امتیاز سایت IMDb به فیلم: ۸ از ۱۰
- امتیاز در راتن تومیتوز: ۸۱٪
فرانک کاپرا را به خاطر فیلمهای پر از امیدش میشناسیم. اما این باعث نمیشود تا کمدی سیاهی در نقد مناسبات جامعهی زمانهاش نسازد. او یکی از اساتید سینمای کلاسیک آمریکا ست و همکاریاش با کری گرانت در این فیلم تبدیل به یکی از بهترین آثار او شده است.
فیلمنامهی آرسنیک و تور کهنه بر اساس نمایشنامهای به قلم جوزف کسلرینگ نوشته شده است؛ اثری در باب چیرگی آهسته جنون بر منطق. نکتهی جالب توجه این فیلم لحن کمیک و فضای سرخوشانهی آن در یک بستر جنایی ست. این درست که با فیلمی با دو قاتل سریالی سر و کار داریم اما این دلیل نمیشود تا استادی چون کاپرا نتواند مهر خود را پای اثرش بگذارد.
حین تماشای فیلم باید خود را به دست جنون و هرج و مرج فزایندهی فیلم سپرد تا از مهارت قصهگویی کاپرا و بازی درخشان کری گرانت لذت برد. چرا که لحظه به لحظه بر ضرباهنگ کمدی فیلم اضافه میشود.
«دو خواهر پیر سالها ست که مردهای مسن را مسموم میکنند و به قتل میرسانند. آنها جنازهها را در زیر زمین خانه پنهان کردهاند. در این میان برادرزادهی آنها که قصد ازدواج دارد از راه میرسد و…»
۳. ام (M)
- کارگردان: فریتس لانگ
- بازیگران: پیتر لوره، اوتو ورنیک
- محصول: ۱۹۳۷، آلمان
- امتیاز سایت IMDb به فیلم: ۸٫۳ از ۱۰
- امتیاز در راتن تومیتوز: ۱۰۰٪
این نخستین فیلم ناطق فریتس لانگ است. تصویرگر داستان یک قاتل بیرحم که به جان شهری مدرن افتاده و دختربچههای بیگناه را میکشد. تأثیر ترس حضور او در سطح شهر باعث میشود تا فشار بر عاملین برقراری نظم زیاد شود. تراژدی زمانی رقم میخورد که حتی خلافکاران شهر هم برای حضور کمتر پلیس به جستجوی قاتل میپردازند.
تصویر شهر در این فیلم، نماد جامعهای در حال فروپاشی ست. لانگ نبض مردم کشورش را در دست داشت و احساس میکرد چیزی کشورش را تهدید میکند. ام همان هشداری ست که او در قالب یک اثر هنری ارائه میدهد. آن تهدید درست دو سال بعد به وقوع پیوست و جهان را در شوک فرو برد: قدرت گرفتن حزب نازی و آغاز زمامداری هیتلر.
قاتل سریالی فیلم از معروفترین قاتلین تاریخ سینما ست و اغلب فیلمهای پس از ام، چه مستقیم و چه غیرمستقیم تحت تأثیر این فیلم و بازی درخشان پیتر لوره در نقش قاتل ساخته شدهاند.
«قاتلی روانی به کشتن کودکان در شهر برلین مشغول است و سایهی وحشت زندگی مردم را مختل کرده است. پلیس در تلاش برای دستگیری او است اما…»
۲. سایهی یک شک (Shadow of a Doubt)
- کارگردان: آلفرد هیچکاک
- بازیگران: جوزف کاتن، ترزا رایت
- محصول: ۱۹۴۳، آمریکا
- امتیاز سایت IMDb به فیلم: ۷٫۸ از ۱۰
- امتیاز در راتن تومیتوز: ۱۰۰٪
متاسفانه سایهی یک شک مهجورتر از بقیهی شاهکارهای هیچکاک در ایران است. ساختمان فیلم بر اساس تضادهای جامعهای ساخته شده که در خوشخیالی محض زندگی میکند و توانایی درک و فهم باطن زشت امور را ندارد. حضور قاتلی سریالی متعلق به جهان خارج از این جمع کوچک که به نظر میرسد به خاطر پول آدم میکشد، باعث میشود تا تکاپو و جوش و خروشی در میان مردمان به پا شود.
نمایندهی این مردم دختر جوان و سادهدلی ست که در دنیا فقط دایی خود را تحسین میکند و مجذوب و شیدای او است. مردی که در همان ابتدای فیلم هویت شیطانیاش بر مخاطب روشن میشود. این آگاهی مخاطب از آنچه که دختر نمیداند باعث ایجاد یک تعلیق پر کشش در سرتاسر فیلم میشود.
بازی جوزف کاتن و توانایی هیچکاک در خلق این فضای دوگانه و مهارتش در قصهگویی نقاط قوت اصلی فیلم است.
«قاتلی سریالی برای مخفی شدن، نزد خانوادهی خواهرش در شهری کوچک و آفتابی واقع در کالیفرنیا میرود. دختر خواهر مجذوب توانایی و شیوهی زندگی دایی ست. اما رفته رفته و با حضور پلیس وضعیت خوش ابتدای فیلم عوض میشود…»
۱. شب شکارچی (The Night of the Hunter)
- کارگردان: چارلز لاتن
- بازیگران: رابرت میچم، شلی وینترز، لیلیان گیش
- محصول: ۱۹۵۵، آمریکا
- امتیاز سایت IMDb به فیلم: ۸ از ۱۰
- امتیاز در راتن تومیتوز: ۹۵٪
چارلز لاتن در عمر پربار خود بهعنوان بازیگر فقط یک فیلم بلند سینمایی ساخت و دیگر به سراغ فیلمسازی نرفت.
حضور مرعوب کننده و ویرانگر رابرت میچم در این فیلم به همراه کارگردانی متأثر از مکتب اکسپرسیونیسم سینمای آلمان توسط لاتن و درخشش دلربای لیلیان گیش باعث شد تا شب شکارچی در نظرسنجی نشریهی فرانسوی کایه دو سینما در سال ۲۰۰۸ در بین ده فیلم برتر تاریخ سینما قرار گیرد.
قاتل سریالی فیلم ردایی مذهبی به تن کرده تا از این طریق فیلمساز، جامعهی خوابزدهی پس از بحران بزرگ اقتصادی دههی ۱۹۳۰ میلادی را ترسیم کند. مردمانی که تنگنای زندگی باعث شده دل در گروی هر چه که بوی امید میدهد، ببندند و همچون قربانی بی عقلی، با پای خود به قربانگاه بروند.
اگر حین تماشای فیلم همزمان به یاد سینمای اورسون ولز و آلفرد هیچکاک افتادید، چندان تعجب نکنید. جلوههایی از سینمای این دو غول سینما در فیلم قابل مشاهده است.
«دههی ۱۹۳۰ میلادی. هری یک قاتل سریالی ست که لباس کشیشها را بر تن کرده است. او با زن سادهلوحی ازدواج میکند و…»