«لوکا» (Luca) اولین فیلم دیزنی و پیکسار بعد از «روح»، که سال گذشته جایزه اسکار فیلم بلند انیمیشن را برای این دو شرکت به همراه آورد، از ۱۸ ژوئن ۲۰۲۱ از طریق دیزنی پلاس به‌طور آنلاین به نمایش درآمده است. این فیلم را انریکو کازاروزا کارگردان و هنرمندِ استوری‌بورد ایتالیایی کارگردانی کرده که بیش از همه با فیلم کوتاه نامزد اسکار «لا لونا» (۲۰۱۱) شهرت دارد.

«لوکا» یک فیلم بامزه تابستانی درباره دو پسر نیمه‌انسان، نیمه دریامرد، لوکا (با صدای جیکوب ترمبلی) و آلبرتو (با صدای جک دیلن گریزر) است. فیلم که حال و هوایی محلی دارد، داستان این دو نوجوان را در شهر ساحلی و زیبای ریویرای ایتالیا در لیگوریا دنبال می‌کند. آن‌ها هیولاهای دریایی در زیر سطح آب هستند، و دوست ندارند انسان‌ها از وجودشان با خبر باشند، اما تا کی می‌توانند هویت واقعی خود را پنهان نگه دارند؟ لوکا با همراهی دوست جدیدش، در یک ماجراجویی تابستانی، این پرسش را کند و کاو می‌کند.

کازاروزا ۴۹ ساله که خود متولد شهر بندری جنوآ در کرانه شمالی مدیترانه و شمال غربی ایتالیاست، با اشاره به داستان اولین فیلم بلند انیمیشن خود در مقام کارگردان، می‌گوید: «من یک بچه خجالتی بودم، و کمی بیش‌ازحد به خانواده‌ام وابسته بودم. وقتی در ۱۱ سالگی با بهترین دوستم آشنا شدم، دنیای من باز شد. او کمی مشکل‌آفرین بود؛ نظارت چندانی روی رفتارهایش نمی‌شد. و بنابراین، در آن تابستان‌های خاص که بچه‌ها بزرگ می‌شوند و خود را پیدا می‌کنند، من او را دنبال می‌کردم، و گرفتار مشکلات هم می‌شدم. دوستی با او واقعاً باعث شد به این فکر کنم که دوستی‌ها چقدر به ما کمک می‌کنند خودمان را پیدا کنیم.»

نوع تربیت و افکار کازاروزا در مورد دوستی، الهام‌بخش او برای ساخت فیلم «لوکا» بود. قهرمان فیلم او نیز بعد از آشنایی با یک پسر جسور، زندگی‌اش کاملاً تغییر می‌کند. اگرچه، برخلاف کازاروزا و بهترین دوستش، لوکا ۱۳ ساله و آلبرتو ۱۴ ساله، موجوداتی دریایی هستند که در نزدیکی سواحل ایتالیا زندگی می‌کنند – وقتی آن‌ها پا به سطح زمین می‌گذارند و خشک می‌شوند، به پسرانی با ظاهر انسانی تبدیل می‌شوند. لوکا تا پیش از آشنایی با آلبرتو هرگز پا روی زمین نگذاشته بود، بااین‌حال آلبرتو انگار از خیلی قبل به زندگی خارج از آب و روی خشکی، عادت کرده است.

ترمبلی که در فیلم بجای لوکا حرف زده است، می‌گوید: «وقتی لوکا را اولین بار می‌بینید، او بیشتر یک بچه ترسو به نظر می‌رسد. او واقعاً می‌خواهد دنیای انسانی را کشف کند، اما پدر و مادرش محدودیت‌های زیادی برای او دارند. آلبرتو به لوکا کمک می‌کند به‌نوعی از منطقه راحتی خود خارج شود.»

آلبرتو، لوکا را تشویق می‌کند روی سطح زمین با او همراه شود، و این ماجراجویی پیامدهای خاص خود را دارد، چرا که یکی از دغدغه‌های مردم شهر دیدنی (و البته خیالی) پورتوروسو، شکار هیولاهای دریایی است که به اعتقاد آن‌ها در اعماق دریا کمین کرده‌اند. این مسئله مانعی در برابر علاقه لوکا و آلبرتو برای تجربه زندگی بالای آب نیست، و آن‌ها امیدوارند با دریافت جایزه اصلی مسابقه‌ای که هر سال در پورتوروسو برگزار می‌شود، یک موتور وسپا بخرند.

گریزر صداپیشه نقش آلبرتو می‌گوید: «هر دو پسر نوجوان، کنجکاوی‌هایی دارند، اما آلبرتو هیچ محدودیتی قائل نیست. او بسیار مشتاق است و می‌خواهد همه این تخیلات و کنجکاوی‌ها را محقق کند. من فکر می‌کنم او نقش مهمی در الهام ‌بخشیدن به لوکا برای رفتن به پورتوروسو برای خرید وسپا دارد.»

لوکا و آلبرتو در پورتوروسو با دختری به همان اندازه ماجراجو به نام جولیا (با صدای اما برمن) آشنا می‌شوند. برمن درباره این شخصیت می‌گوید: «او یک شخصیت بسیار قوی است. مصمم است، و سخت‌کوش است، و اصیل و پرشور، اما در عین حال ناجور، عجیب و غریب و مضحک است.» دوستی سه نفره لوکا، آلبرتو و جولیا برای لوکا اهمیت زیادی دارد و چیزی است که هم‌زمان با ادامه فیلم شکل کامل‌تری پیدا می‌کند.

کازاروزا که به‌عنوان نویسنده در فیلم‌های انیمیشن موفق دیزنی مانند «ماشین‌ها»، «کوکو»، «شگفت‌انگیزان ۲»، «داستان اسباب‌بازی ۴» کار کرده است، می‌گوید: «هم‌زمان با ساخت فیلم، ما مبنا را دوستی گذاشتیم، و به این توجه کردیم که دوستی عمیق‌تر آدم‌ها چه معنایی دارد؟ در همین حال آدم‌ها می‌توانند خودشان باشند. می‌توانند آسیب‌پذیر باشند، می‌توانند مضحک باشند، می‌توانند خودِ خودشان باشند. این موضوع به‌خوبی در موضوع دوستی گره خورده است. شما می‌توانید واقعاً خود را در آغوش بگیرید، خود را نشان دهید، هر چه پیش آید خوش آید.»

و اگرچه ایده تبدیل هیولاهای دریایی ممکن است عجیب به نظر برسد، اما برای قرار دادن دوستی در دل داستان ضروری بود. کازاروزا می‌گوید: «ایده اصلی بچه‌ای بود که باید این نکته را که یک هیولای دریایی است، پنهان کند، بنابراین ایده تغییر شکل از ابتدا وجود داشت. یادم می‌آید در جلسه‌ای که خط اصلی داستان را به‌طور فشرده برای مدیران پیکسار تعریف می‌کردیم، پیت داکتر [مسئول بخش خلاق پیکسار]، عملاً به این نکته اشاره کرد و گفت، “اوه، بله، شبیه احساساتی است که من در کودکی داشتم، خجالت می‌کشیدم، فکر می‌کردم به درد نمی‌خورم، یا در سن رشد حس می‌کردم در بدنم اتفاقات عجیبی می‌افتد…” مشکل این بچه‌ها، رازی که پنهان کرده‌اند، و این که حتی هنوز نمی‌دانند کی هستند، حس درستی دارد.»

«لوکا» اولین فیلم بلند داستانی کازاروزا است، و به لحاظ مضمونی شباهت زیادی به فیلم کوتاه نامزد اسکار «لا لونا» دارد که آن فیلم را نیز برای پیکسار ساخت، به‌ویژه در سکانس‌های رؤیاهای سورئال و زیبای لوکا (او بچه‌ای بسیار تخیلی است). کازاروزا می‌گوید: «اولین قدم این بود که سعی کنم لحنی شبیه کارم در “لالونا” پیدا کنم. بعد این پرسش مطرح بود که چگونه به فیلم حال و هوایی شگفت‌انگیز و سورئال بدهیم؟ و ما با رفتن به ذهن لوکا این فرصت را پیدا کردیم. و حس درستی هم دارد، چرا که او بیشتر یک فرد درون‌گرا است، پس یک راه فوق‌العاده برای ما وجود داشت تا کمی به آرزوها و رؤیاپردازی او بپردازیم.»

سکانس‌های رؤیا تنها یکی از راه‌هایی است که «لوکا» را نسبت به نمونه‌های قبلی خود متفاوت جلوه می‌دهد: پیکسار به خاطر انیمیشن باورنکردنی خود شهرت دارد، اما «لوکا» آشکارا یک تغییر مسیرِ بصری برای این شرکت است. این سبک، عوامل مؤثر بر کازاروزا را ​​به نمایش می‌گذارد، و خلاقیت و تخیل لازم برای انتخاب این مسیر جدید، روشن است.

کازاروزا با اشاره به مجموعه سریال‌های انیمیشن هایائو میازاکی، از بنیان‌گذاران استودیو جیبوری، توضیح می‌دهد: «این یک فرایند کاملاً مشارکتی بود. می‌خواستم نشان بدهم از چه کارهایی تأثیر گرفته‌ام. یکی از آن‌ها سریال “پسر آینده کانن” میازاکی است که آن‌ را دوست دارم و با آن‌ بزرگ شدم. همین‌طور فیلم‌های انیمیشن استودیو آردمن [سازنده فیلم‌های “والاس و گرومیت”] چرا انیمیشن استاپ موشن این‌قدر دوست‌داشتنی است؟ این سبک کارها گرمای خاصی دارند و می‌توانید دست هنرمند را احساس کنید. بنابراین ما در مورد این مسئله خیلی صحبت کردیم، و همچنین این واقعیت که فیلم باید فضای بشاش داشته باشد و کسی باید بازی را پیش ببرد، و آلبرتو این نیروی طبیعی را دارد. ما می‌خواستیم بخشی از آن انرژی را به انیمیشن بیاوریم. با پیدا کردن این سبک کلی برای فیلم، گفتیم، “ما داستان را داریم، پس این عناصر را بیاوریم و ببینیم چه چیزی به دست می‌آوریم.”»

او ادامه می‌دهد: «دقیقاً نمی‌دانستیم همه این‌ها قرار است چطور به نظر برسد، که تا حدی عجیب و گاهی اوقات کمی ناخوشایند بود، چون نمی‌توانستیم مقصد را از همان ابتدا کاملاً مشخص کنیم. پس به خودمان گفتیم، “بزنیم به جاده، و با هم آن را پیدا می‌کنیم.»

همه کارها از خانه انجام شد

درحالی‌که انیمیشن یک چالش خلاقانه بود، فیلم باید از یک مانع بزرگ‌تر عبور می‌کرد: همه‌گیری کووید-۱۹. آندره وارن تهیه‌کننده که بیش از ۲۰ سال است در پیکسار کار می‌کند و در پروژه‌های شاخصی مانند «زندگی یک حشره»، «در جست و جوی نمو» و «شرکت هیولاها» کار کرده است، می‌گوید: «برای هر پروژه چیزی شبیه نقشه راه دارید که مشخص می‌کند چگونه می‌توانید آن پروژه را انجام بدهید. خوب، ما کارهای زیادی انجام داده‌ایم، اما هر پروژه چالش‌های خاص خود را دارد. تولید «لوکا» با همه‌گیری کرونا هم‌زمان شد. و خیلی زود به این نتیجه رسیدیم که همه ما نیاز داریم به کار خود در این پروژه ادامه دهیم، اما از خانه، و این یک چالش بزرگ برای همه ما بود.»

وارن ادامه می‌دهد: «اما همه اعضای تیم در پیدا کردن راه‌هایی برای ادامه کار بسیار نوآور، انعطاف‌پذیر و خلاق بودند. بنابراین ما برای به نتیجه رساندن «لوکا» روش‌هایی متفاوت با کارهای قبلی به کار بردیم. داشتن چنین تیمی در پیکسار شگفت‌آور است – انریکو با چالش ظاهر فیلم و کلی موارد دیگر روبرو بود، و همه آماده‌ بودند تا با همه این چالش‌ها کنار بیایند.»

پنج سرزمین

یکی از جذابیت‌های «لوکا» ظاهر بسیار سرزنده و تماشایی آن است. کازاروزا، ریویرای ایتالیا در فیلم را از طریق فواره‌ها، سس پِستو، موتورهای وسپا و هیولاهای دریایی و یک دهکده خیالی الهام‌گرفته از منطقه معروف چینکوئه تِرِه در لیگوریا به تصویر می‌کشد.

چینکوئه تره – به معنای پنج سرزمین – منطقه‌ای متشکل از پنج روستا در سواحل شمال غربی ایتالیاست که فرهنگ و زیبایی طبیعی، آن را به یک مکان محبوب برای بازدیدکنندگان تبدیل کرده است، و در «لوکا» منبع الهام‌ اصلی برای طراحی شهر خیالی پورتوروسو است.

مانند همه فیلم‌های پیکسار، کار روی پروژه «لوکا» شامل سفرهای تحقیقاتی بود، در این مورد به استان لیگوریا (که شامل چینکوئه تره است)، برای استفاده از جزئیات و اصالت در طراحی محل وقوع داستان که یک دهکده ساحلی در ایتالیا در اواخر دهه ۱۹۵۰ است.

کازاروزا یک راهنمای کامل سفر بود چرا که خودش در جنوا پایتخت لیگوریا بزرگ شد. سازندگان فیلم همچنین گروهی از مشاوران فرهنگی و دست‌اندرکاران سینمای ایتالیا را گرد هم آوردند.

به گفته کازاروزا، داستانِ ماجراجویی‌های هیولاهای دریایی در دریای مدیترانه، رفتن به یک دهکده، و تبدیل‌شدن به قالب انسانی، از فرهنگ و افسانه‌های محلی، ازجمله داستان قدیمی «سنت جورج و اژدها» که نمادی از جنوا است، الهام گرفته شد. گذشته از این، شهر تلارو در جنوب چینکوئه تره، یک دهکده ماهیگیری جذاب با افسانه «پولپو کامپانارو» است، یک اختاپوس که زنگ کلیسا را ​​به صدا درآورد تا به اهالی روستا درباره حمله دزدان دریایی هشدار دهد.

دانیلا استریلوا طراح صحنه «لوکا» می‌گوید گروه تولید دقت زیادی داشت که پورتوروسو حس و رنگ‌ ریویرای ایتالیا را داشته باشد. «سواحل چینکوئه تره پر از سنگریزه‌های کوچک است، که شنی نیستند. آب این منطقه تلفیقی از رنگ‌های سبز زیبا و آبی تیره است؛ رنگ‌های زمردی. رنگ‌آمیزی بسیار گرم است، و ترکیبی است از رنگ‌های مختلف از زرد گرفته تا سالمونی و آجری.»

نام چینکوئه تره – که پنج شهر آن مونته‌روسو، ورناتزا، کورنیلیا، مانارولا و ریوماجوره است – در سال ۱۹۹۷ به‌عنوان میراث جهانی یونسکو ثبت شد، و به خاطر تپه‌های شیب‌دار مزارع که سازمان‌های محلی از آن محافظت می‌کنند، مشهور است. در سال ۲۰۱۵، این منطقه ۲٫۵ میلیون بازدیدکننده داشت. در دوران کرونا بیشتر مسافران از داخل ایتالیا می‌آمدند.

کازاروزا به کسانی که قصد بازدید از چینکوئه تره را دارند پیشنهاد می‌کند: «یک آپارتمان اجاره کنید تا این منطقه را تجربه کنید. من بسیار توصیه می‌کنم که بین پنج شهر قدم بزنید.»

حالا که «لوکا» به نمایش درآمده است، کازاروزا امیدوار است فیلم او تأثیر مثبتی داشته باشد: «فکر می‌کنم، به‌خصوص حالا، بزرگ‌ترین امید من این است که کمی شادی بیاوریم. «لوکا» یک فیلم بشاش است، یک فیلم نوستالژیک است، بنابراین امیدوارم بتواند کمی گرما و کمی شادی و لذت به همراه داشته باشد. فیلم حرف‌های زیادی درباره شگفتی و نوع نگاه به دنیا دارد… امیدوارم بعد از دیدن آن به دوست قدیمی خود که چند سال است از او خبری ندارید، زنگ بزنید، و اگر یک بچه هستید، شاید چیزی را امتحان کنید و خیلی ترس نداشته باشید.»

منبع