دو سال پیش خبر رسید که جهانگیر کوثری اولین فیلم بلند خود با عنوان فروغ فرخزاد را در دست تولید دارد. این مجری، فوتبالیست و تهیه کننده ایرانی با همراهی نعیمه اسلامی فیلمنامه این اثر را نوشت و در تبریز پروژه تولید این فیلم تاریخی را کلید زد.

وی که تهیه کنندگی آثار شناخته شده ای چون زیر پوست شهر، خون بازی، فراری و نسل جادویی را در کارنامه دارد و فعالیت حرفه ای خود در سینما را در سال ۱۳۵۰ آغاز کرد. حالا خبر رسیده که جهانگیر کوثر دختر خود یعنی باران کوثری را برای بازی در نقش فروغ فرخزاد انتخاب کرده است که این مساله انتقاداتی را به دنبال داشته.

عمده گلایه منتقدان به انتخاب باران کوثری برای ایفای نقش فروغ فرخزاد تفاوت های ظاهری این هنرپیشه جوان با شاعر پرآوازه ایرانی است.  بر اساس تصاویری که از فروغ فرخ‌زاد شاعر بلندآوازه معاصر وجود دارد، وی فردی لاغراندام، با صورتی کشیده و تا حدی استخوانی بوده است؛ در حالی که باران کوثری این‌گونه نیست. فقدان حداقل شباهت ظاهری میان بازیگر سریال «ملکه گدایان» با شاعر ایرانی، بزرگ ترین دلیل نگرانی طرفداران شعر و ادب فارسی است. در روزهای گذشته بسیاری از کاربران شبکه‌های اجتماعی حتی به تفاوت لحن حرف زدن و تن صدای این ستاره سینما با فروغ فرخ‌زاد اشاره کرده‌  و انتخاب باران کوثری به عنوان بازیگر این شخصیت را از هر نظر اشتباه دانسته‌اند.

باران کوثری در کنار پدرش جهانگیر کوثری و مادرش رخشان بنی اعتماد

البته باران کوثری به واسطه تجربه ای که طی ایفای نقش در بیش از ۵۰ اثر سینمایی (شامل «عرق سرد»، «خوابگاه دختران»، «روز سوم»، «دایره زنگی»، «عصبانی نیستم»، «مستانه»، «لانتوری» و «سد معبر») کسب کرده قطعا به لحاظ تکنیکی می توان یکی از بهترین گزینه ها برای فیلم رگ های آبی فروغ فرخزاد باشد اما از آنجا که در فیلم جهانگیر کوثری (که تهیه کننده، نویسنده و کارگردان این اثر خواهد بود) دوره های مختلفی از زندگی فروغ فرخزاد به تصویر کشیده شده گمان می رود که باران کوثری با ۳۶ سال سن گزینه مناسبی برای بازی در این فیلم نباشد.

باران کوثری ۲۵ مهر ۱۳۶۴ در تهران به دنیا آمده و دانش‌آموخته رشته نمایش از هنرستان سوره است. او فرزند رخشان بنی‌اعتماد، کارگردان و جهانگیر کوثری تهیه‌کننده، مجری، گزارشگر فوتبال و روزنامه‌نگار است. «بهترین بابای دنیا» (۱۳۷۰) ساخته داریوش فرهنگ، نخستین تجربه بازیگری اوست. نقش‌آفرینی‌های بعدی وی تا سال ۱۳۸۰ به تمامی در فیلم‌های مادرش رخشان بنی‌اعتماد است.

برخورداری از موهبت پدر و مادری هنرمند که از سنگین وزنان سینمای ایران به شمار می روند باعث شده که بسیاری لقب «آقازاده سینمای ایران» را به باران کوثری بدهند که به واسطه وابستگی خونی اش همواره توانسته بهترین نقش ها را در آثار سینما از آن خود کند.

نیما حسنی نسب از منتقدان سینمایی در این باره گفته است:

«آقازاده» در ادبیات این سال‌ها مفهومی عموماً سیاسی شده، اما در فرهنگ و ورزش و فجازی هم می‌شود مصداق‌هایش را رصد کرد. باران کوثری با هر معیاری از شاخص‌های آقازادگی در بازیگری و فضای فرهنگی این‌سال‌هاست که زیر چتر “ژن خوب” ایستاده که ساخته‌ی آقازاده‌ای هم‌مسلک او و فرزند یکی از اصلاح‌طلبانی است که کوثری از بازو‌های اصلی پروپاگاندای آن‌ها بین “صله”بریتی‌های سیاست‌زده بود. همان‌طور که زرق و برقِ لایف‌استایلِ “لاکچری” و متظاهرانه‌ی آقازاده‌های معروف ابتدا باعث توجه و شهرت و سپس دل‌زدگی و خشم عمومی شد، حالا همه دارند تصویر آقازاده‌ای را می‌بینند که از بابا مامانِ متنفذش «بازی در نقش فروغ» خواسته و این رویای بزرگ – و در شرایط عادی دست‌نیافتنی – با رانت به واقعیت پیوسته.

کوثری با این توان و استعداد محدود و ظاهر و بیان غیر استاندارد برای سینما و پرفرمنس‌های ضعیف و شکست‌های پیاپی تجاری و اعتباری چه‌گونه تا سی‌وچند سالگی در بیش از پنجاه فیلم سینمایی (!) و چندین تئاتر و سریال بازی کرده و چند سال اخیر هم پچپچه‌ها و شایعاتی از راه‌اندازی پروژه‌ها و تشکیل حلقه‌ها و چیدن بازیگران و عوامل توسط او در فضای سینما و نمایش می‌چرخد».

پوریا ذوالفقاری دیگر منتقد سینمایی هم در این باره گفته است:

«فیلم و سریال «پرتره» در سینمای ما محکوم به شکست است و دلیلش هم روشن است؛ پرداختن به اشخاص و رخداد‌های تاریخی نیازمند دخل و تصرف در روایت‌های ثبت‌شده و نشده از آن‌هاست. ما در ایران «روایت‌ها» نداریم. عمدتا یک «روایت رسمی» داریم که مرز‌ها و حصارهایش هم محکم و مشخص است و هنرمند میزان آزادی عمل خود را در ایجاد تغییر در آن‌ها به نیت خلق درام نمی‌داند.

سروده‌ها و نوشته‌ها و شکل زندگی و جایگاه فرهنگی فروغ فرخزاد آن‌قدر از گفتمان رسمی بعد از انقلاب دور بود که در رابطه با او حتی روایتی هم تولید نشد. بیش‌تر تلاش کردند نادیده‌اش بگیرند و از او نگویند. (راستش فکر می‌کنم این سیاست از زور زدن الکی بهتر بود. دوست‌داران فروغ او را می‌خواندند و می‌خوانند و کسانی هم به او بد و بیراه می‌گویند. تاریخ نیز دورتر نشسته و در انتها قضاوتش را می‌کند.) از این نظر نفس تصمیم برای ساخت اثری داستانی دربارهٔ فروغ فرخزاد، (آن هم در جریان اصلی سینمای این سال‌ها) از ابتدا غلط و محکوم به شکست است و اجرایش اگر نشانهٔ منفعت طلبی نباشد، حتما سند جهل و بی‌خبری سازندگان است. حالا فاصلهٔ نجومی سازنده و بازیگر از دنیا و شمایل فروغ، به جای خود!»

منبع