همهچیز از پیام نوروزی استاد شجریان شروع شد و همه ایرانیان دچار شوک شدند. آیا درست میبینیم؟ این چهره جدید نابغه موسیقی ایرانزمین، چقدر به او نمیآید. حرفهایش بوی امید میداد اما چهرهاش دستخوش شبیخون بلا. این بار مرغ سحر ما، به هجای نغمه آزادی و شعف و شعور، نوایی غمانگیز به ما هدیه داد. استاد محمدرضا شجریان سالهاست که با همه ما و در قلب ما زندگی کرده است. به حکم روانشناس بودنم، علاقهای به بتسازی ندارم اما نمیتوانم درباره کسی که فرهنگ و هنر این مرز و بوم به او تا همیشه مدیون است سکوت کنم. او یکی از رازهای بزرگ مانای فرهنگ ماست. به قول استاد که به زیباترین شکل گفتهاند: «من، محمدرضا شجریان، فرزند ایران، صدای من جزیی از فرهنگ کهن ایران است که میخواهد یادآور بشود به مردم جهان که ما دارای چه فرهنگی هستیم، فرهنگ انسانی، فرهنگ عشق، صلح و صفا. و پیامی جز دوستی، عشق و زندگی و خوشحالی در زندگی ندارد». نمیتوان بهسادگی از کنار شیر آهن کوه گذشت، کسی که برای آفرینش و خلق معنا و خودشکوفایی و سازندگی و ساختن قلعهای سترگ از خویشتن متعالی، در روزگار ما بیهمتاست به قول سعدی عزیز: نقشی که آن نمیرود از دل، نشان توست.
اما چرا شجریان یک انسان خودشکوفاست؟ او کسی است که صدایش پارهای از بهشت است و انسانهای زیادی با او به معنا، رشد، آرامش، عشق و شور رسیدهاند. هر انسان هنردوستی به وجودش افتخار میکند و با غرور نامش را تکرار میکند. او همان کسی است که دو سال پیش، روزنامه گاردین دربارهاش و ربنای جانش اینطور نوشت: «ربنا اجرایی است که نفس را در سینه حبس میکند. این اثر، کار محمدرضا شجریان، نامدارترین خواننده و برجستهترین استاد موسیقی سنتی ایران است. او در ربنا چهار بخش متفاوت از آیات قرآن را انتخاب کرده که هر کدام از آنها با عبارت «ربنا» شروع میشوند.
شجریان این چهار بخش را بهصورت یک دعای به هم پیوسته بر اساس ملودیهای سنتی پارسی خوانده است». سوپراستار موسیقی سنتی ایرانی که در سرزمین مادریاش بهعنوان یک اسطوره زنده شناخته میشود، در تجلیلی که روزنامه واشنگتنپست از او نوشت اینگونه بود: «صدای قدرتمند و اشتیاق آور: شب، سکوت، کویر یکی از اثرهای جاودانه کیهان کلهر و استاد شجریان است». این اثر جاودانه پای خودش را به واشنگتنپست هم باز کرد و نقدهای جالبی دربارهاش نوشته شد. در بخشی از گزارش واشنگتنپست راجع به این اثر اینطور آمده است: «همانطور که از اسم شب، سکوت، کویر برمیآید حرکتهای این موسیقی سرشار از القای حس سکوت و مخفی بودن است؛ بهخصوص وقتهایی که صدای قدرتمند و اشتیاق آور شجریان موقع خواندن ترانههای معاصر و کلاسیکی که بهصورت متناوب به دنبال هم میآیند از موسیقی پیشی میگیرد.» نکته جالبی که نویسنده در انتهای گزارش به آن اشاره میکند هم خواندنی است و اوج غنای آثار استاد را نشان میدهد: «حتی برای شنوندهای که نمیداند قطعه بهصورت سنتی کجا تمام میشود، دوباره کجا شروع میشود روح آهنگ راهنما قرار میگیرد و نمیگذارد شنونده اشتباه کند.» یعنی شنونده غیر ایرانی هم با اصالت اثر ارتباط برقرار میکند و به گوش جان به شنیدنش مینشیند. واشنگتنپست در ادامه برای علاقهمندان به شنیدن این آلبوم راهنمایی هم قرار داده است. اینها تنها بخشی از توصیفات استادی است که باید دوباره او را دید و از نو، نوش جان و روح کرد.
او توانسته است نسلها را به هم پیوند دهد، پیوندی آغشته به عشق. او خودشکوفاست چرا که برای آنچه هست تلاش و ممارست بسیار داشته و هدفمند، برای این وجود ارزشمند وقت گذاشته است. از شاگردی اساتید بهنامی که تنها نامی از آنها باقی مانده است تا شوق و اشتیاق او برای تلمذ در محضر اساتیدی چون استاد جلیل شهناز که ایشان خود را تنها آوازهخوانی میداند که شاگرد این نوازنده چیرهدست تار بوده، همه نشان روح سرشار از یادگیری و کمال خواهی عالیجناب موسیقی ایران دارد. عالیجناب محمدرضا شجریان، سمبل واقعی یک انسان خودشکوفا و سرشار از توانمندیهای منشی است. به باور روانشناسان مثبت نگر اصحاب فرهنگ و هنر و عالمان و پیشگامان اجتماعی، میتوانند نماد اثرگذاری و رشد و توسعه مفاهیم مثبت باشند و به تعبیری سفیران روانشناسی مثبت نگر هستند و چه کسی برازندهتر از ماناترین صدای فرهنگ کهن ایران، استاد شجریان.
پروفسور لینلی، رئیس مرکز روانشناسی مثبت کاربردی انگلستان، بهعنوان یکی از مؤلفین دایرهالمعارف روانشناسی مثبت میگوید: این شاخه از دانش بشری بیش از دیگر حوزههای روانشناسی، زمینههای فرهنگی دارد. عارفان و فیلسوفان و شاعران و هنرمندان هر دیاری به توصیف و تحلیل و تبیین هیجانات و فضایل مثبت انسانی پرداختهاند (لینلی،۲۰۰۹). به همین دلیل بررسی ابعاد شخصیتی ایشان از منظر روانشناسی انسانگرا و روانشناسی مثبت نگر میتواند نگرشی تازه برای قدردانی از این وجود ارزشمند و فاخر فرهنگ ایران ایجاد کند. اما چرا عالیجناب شجریان ویژگیهای شخصیتی یک انسان خودشکوفا را دارند:
۱- او سرشار از حس تشخیص واقعیت است. زندگی استاد در فراز و فرودهای سیاسی و فرهنگی و اجتماعی و تاریخی همیشه توام با آ گاهی از شرایط موجود و قضاوتهای بیطرفانه و عینی بوده است. ایشان بارها چه قبل از انقلاب و چه بعد از انقلاب، این واقعگرایی را نشان دادهاند. در هر دهه، آثار ایشان هدفی را دنبال میکند که خود نشانه خوبی برای بینش دقیق ایشان نسبت به زمان خود است.
۲- نگرش استاد شجریان نسبت به مشکلات، بهعنوان چالشها و شرایطی که نیاز به راهحل دارند و نه حربهای برای شکوه گری و توجیهات فردی، که این نگرش تاب آورانه و مثبت بسیار قابلتقدیر و تحسین است. تا آنجا که هرگز مشکلات و چالشهای زندگیشان، ایشان را به کنج عزلت رهنمون نکرد. با همه فشارها سرفرازانه ایستاد و گفت: مشت میکوبم بر در/ پنجه میسایم بر پنجرهها/ من دچار خفقانم خفقان/ بگذارید هواری بزنم… جالبتر اینکه در ویدئوی امسال، بیماری سرطان را دوستی ۱۵ ساله نامیدند که این خود دلیلی محکم بر ذهن امیدوار و تابآوری ناب ایشان است.
۳- همه کسانی که در هنر یا علم به آرامشی دست یافتهاند درک عمیقی از تنهایی داشتهاند. این تنهایی لزوماً یک تنهایی فیزیکی یا عاطفی و اجتماعی نیست، بلکه یک تنهایی اگزیستانسیال یا وجودی است. نیاز به حریم و تنهایی و توانایی تحمل تنهایی امری دشوار برای فردی با محبوبیت استاد شجریان است. استاد شجریان ولی تنهایی را خوب لمس میکنند و میفهمند. مگر میتوان ردپای این تنهایی عمیق و فرارونده را در انتخاب اشعار و تمرینهای آوازی و نوشتن خط نستعلیق و جاری بودن در آثار بزرگان موسیقی مانند قمرالملوک وزیری ندید. اندیشه سرشار از رهایی و آزادگی و غم فلسفی این مرد فقط در سایهسار تنهایی وجودی است که معنا پیدا میکند. به تعبیر استاد بیبدیل غزلهای بی تکرار و ناب معاصر، دکتر شفیعی کدکنی:
گه ملحد و گه دهری و کافر باشد
گه دشمن خلق و فتنه پرور باشد
باید بچشد عذاب تنهایی را
مردی که ز عصر خود فراتر باشد
۴- شجریان ثابت کرده است که متکی به قضاوتها و تجارب خویش است و مستقلانه جهان و رویدادهای آن را میبیند. او ثابت کرده است که اهل هزینه دادن است. ایشان اتکایی به رفتارهای دمدمیمزاج و فرهنگ آغشته به کج فهمیهای سیاسی و محیط پیرامون خود ندارد و عقاید و دیدگاههای خاص خود را دنبال میکنند. عدم تأثیرپذیری از فشارهای بیرونی در او شجاعت و صراحتی مثالزدنی ایجاد کرده است که نشان از ارزشهای درونی ایشان داشته و استاد التفاتی به کار جهان ندارد. او سفیر و پیغامبر عشق ورزیدن و هنر ریشهدار است. به قول حافظ: «مرا به کار جهان هرگز التفات نبود/ رخ تو در نظر من چنین خوشش آراست/ از آن به دیر مغانم عزیز میدارند/ که آتشی که نمیرد همیشه در دل ماست/ ندای عشق تو دیشب در اندرون دادند/ فضای سینه حافظ هنوز پر ز صداست.»
۵- تمام کسانی که شجریان را میشناسند و رفتارهای اجتماعی او را رصد میکنند میدانند او فردی منصف و باپذیرش و اهل کشف و لذت بردن از تمامی فرهنگها، نژادها و تفاوتهای فردی انسانی است. او به هویت ایرانی خود میبالد و هر جا هم، هنر و هویت ایرانی در معرض آسیب باشد، به خروش میآید. علاقهمندی ایشان به موسیقی مقامی ایرانی و موسیقی فولکلور و جستجوگری او همه نشان از منش کنجکاوانه و سرشار از پذیرش است.
۶- استاد شجریان از لحاظ اجتماعی دلسوز و مهربان، دارای خصوصیات انسانی و بشردوستانه است. هنوز چهره سراسر غم او در «همنوا با بم» در ذهن بسیاری مانده است. وقتی به زیبایی تمام میخواند: «برسان باده که غم روی نمود ای ساقی/ این شبیخون بلا باز چه بود ای ساقی.» او فعالیتهای بشردوستانه خود را با فعالیتهای هنری و فرهنگی در بم ماندگار کرد. با همه فشارها و کارشکنیها برای ساخت مجموعه فرهنگی و هنری در شهر بم، قاطعانه ایستاد و هنوز هم به دنبال خلق این مهربانی است.
۷- عالیجناب شجریان، واژه پذیرش را خوب معنا کردهاند و بهزعم نویسنده، پذیرش را زندگی کرده است. او جهان را و اتفاقات آن را خوب و با گشودگی کامل میبیند. از نحوه مواجهه و سکوت معنادار اما خالی از انفعال در سالهای کاری تا وقتی امسال بیماریاش را دوست ۱۵ ساله میخواند. این موضوع تعارف یا شعار نیست. همه کسانی که در زندگیشان دچار بیماری سخت شدهاند میدانند که نمیتوان به این آسانی بیماری سخت سرطان را دوست خواند. ایشان یک انسان سرشار از پختگی و معناست با ظرفیت «پذیرش» همه چیز. علاوه بر این موضوع، افراد را همانگونه که هستند میپذیرد و تلاشی برای تغییر دادن آنها ندارد. این موضوع را به خوبی از پاسخهای ایشان در کتاب راز مانا و حتی انتخاب افراد در گروههای کاری سالهای مختلف میتوان رصد کرد. او با سادگیاش، در کنار دیگران راحت و صمیمانه حضور دارد و در کلام تمام هنرمندان جوانی که با ایشان کار میکنند پیداست.
۸- ایشان فردی خودانگیخته و با اصالت است، با خویشتن خود، صادق بوده و همانگونه که دوست دارد زندگی میکند، نه آنگونه که دیگران از وی میخواهند و این ویژگی افراد خودشکوفاست. عالیجناب موسیقی ایرانی علاقهمند به همه پدیدههای زندگی است. از کار در کارگاه سازسازی و انتخاب چوبها، تا عکاسی و خوشنویسی و طبیعت و باغبانی و گلکاری و آشپزی. این حسها، سرشار از پویایی و تمایل به تجربههای واقعی و اصیل، بسیار آموزنده است برای کسانی که میخواهند منش یک انسان خودشکوفا را لمس کنند.
۹- خلاق، مبتکر و اصیل بودن در حرفه و هنر مورد علاقهاش یکی از وجوه تمایز این هنرمند نامی عرصه موسیقی است که باعث شده ایشان به بالاترین حد خود در آن نیز دست یابد. آنچه صدای عالیجناب موسیقی ایرانی را جاودانه کرده است فقط تسلط و خبرگی و استادی او در هنر نیست بلکه شخصیت عمیق و سرشار از کمالیافتگی و آغشته به عشق اوست. این درس بودن شجریان برای همه آنانی است که میخواهند راز ماندگاری در هستی را درک کنند.
۱۰- ایشان از معدود انسانهای سعادتمند زمانه و جهان خود است که توانسته خود حقیقیاش را به واقعیت تبدیل نماید. در اصطلاح روانشناسان، خود حقیقی، سمبل تمام پتانسیلها و استعدادهای درونی آدمی است که عالیجناب شجریان در این زمینه سرآمد هنرمندان و انسانهای زمانه خود است. ایشان به دنبال تجارب ناب و دستیابی به موفقیتهایی است که اثری ماندگار از خود به هجای بگذارد و اگر آثار و جوایز ایشان را مرور کنیم این مسئله خودنمایی میکند.
پیترسون و سلیگمن در معرفی انسانهای مثبت نگر و سالم و موفق از توانمندیهای منشی حرف میزنند. توانمندیهای منشی را بهعنوان قابلیتهای مربوط به شناخت، هیجان، و رفتار تعریف میکنند که تشکیلدهنده عوامل روانشناختی بنیادینی هستند که به ما امکان میدهند به گونهای عمل کنیم که تأمینکننده بهزیستی روانی خودمان و دیگران باشد. در زندگی استاد شجریان این توانمندیها، در هر سه بعد شناخت، هیجان و رفتار مشاهده میشود. برخی از این توانمندیها عبارتاند از: درک زیبایی، صداقت و اصالت، شجاعت و شهامت، خلاقیت و ابتکار، کنجکاوی، توجه به دنیای پیرامون و داشتن موضعی پذیرا در قبال تجارب تازه، انصاف و عدالتخواهی، رحم و گذشت، قدرشناسی، امید، شوخطبعی و سرخوشی، مهربانی و سخاوت، رهبری، توانایی عشق ورزیدن و مورد محبت دیگران قرار گرفتن: عشق به یادگیری، سختکوشی، جدیت و پشتکار، خودتنظیمی و خودکنترلی، شور و هیجان و انرژی. بیشک میتوان ردپای تکتک توانمندیهای منشی را دید و لمس کرد و از آنها لذت برد. نکته حائز اهمیت در زندگی استاد شجریان، فرزندان موفق ایشان هستند.
در صدر فرزندان ایشان، همایون است که بیشک در میان نسل جدید جامعه ایرانی، بسیار محبوب است. کمتر اتفاق افتاده که یکی از بزرگان هنر فرزندی در اندازه خود تربیت کرده باشد. بزرگی میگفت: «استاد خوب، کسی است که شاگرد تواناتر از خودش تربیت کند وگرنه کاری نکرده است». ایشان شاگرد و فرزندی در حد و اندازههای همایون را که هنر و منش و رفتارش، تداعیگر وجود پدر باشد تربیت کرده است و با آیندهای که در پیش دارد در موسیقی ایران چون پدر به جایگاه منحصر به فرد خود خواهد رسید. عالیجناب شجریان، جاودانهای قابلستایش در روزگار ماست که باید او را بسیار دوست داشت. ایشان برای همه کسانی که در عصر ما به دنبال الگویی زنده برای خودشکوفایی و حرکت در مسیر تعالی هستند سمبل یک انسان خودشکوفاست. او خودش، خود را ساخته است. به اعتقاد فرانکل، روانشناس انسانگرا، سه عنصر جوهر وجود انسان را تشکیل میدهد: معنویت، آزادی و مسئولیت. حصول و کاربرد معنویت، آزادی و مسئولیت با خود ماست و استاد ثابت نموده که چقدر این سه اصل در زندگی او جدی هستند و چقدر حاضر است برای آن هزینه کند و انسانیت را رعایت کند. او یک میراث ماندگار و سرچشمه معنا و خودکارآمدی و خودشکوفایی و مثبت نگری است. عالیجناب عاشق و مهربان ما، بهحق خسرو خوبان است. امیدوارم قدردان این همه شکوه و عظمت و معنا باشیم. برای سلامتی این انسان بزرگ و ناب دعا کنیم.
سلامت همه آفاق در سلامت توست.
این مطلب اولین بار در فصلنامه روانشناسی و هنر به قلم سید پیمان رحیمی نژاد منتشر شده است.