• کارگردان: مایکل مان
  • بازیگران: آل پاچینو، رابرت دنیرو، وال کیلمر، تام سیزمور و جان وویت
  • محصول: ۱۹۹۵، آمریکا
  • امتیاز سایت IMDb به فیلم: ۸.۲ از ۱۰
  • امتیاز فیلم در سایت راتن تومیتوز: ۸۷٪

جالب این که فیلم «مخمصه» حتی نامزد دریافت جایزه‌ی اسکار هم نشده است. فیلمی که بسیاری آن را بهترین اثر دهه‌ی ۱۹۹۰ میلادی سینمای آمریکا می‌دانند و علاوه بر حضور دو ستاره‌ی درخشان عالم سینما در آن، در شیوه‌ی داستانگویی و شخصیت‌ پردازی و البته نگاه یکه‌ی مایکل مان به جهان، مورد ستایش است و کارگردان‌های بزرگی مانند کریستوفر نولان هم از دلباخته‌‌های آن به شمار می‌روند. در سال ۱۹۹۵ اسکار بهترین فیلم به «شجاع‌دل» (braveheart) اثر مل گیبسون رسید که فیلمی سانتی مانتال است که ارزش یک بار تماشا دارد و بعد از همان یک مرتبه، چیز تازه‌ای برای لذت بردن از آن باقی نمی‌ماند.

مایکل مان مهم‌ترین و معروف‌ترین فیلم خود را در شهری ساخت که بیش از همه آن را می‌شناسد و داستان مردانی را تعریف کرد که کوچک‌ترین اشتباه آن‌ها، آخرین اشتباهشان خواهد بود. بزرگترین و سرشناس‌ترین بازیگران آن زمان دنیا را در قالب این مردان قرار داد و اثری ساخت که به راحتی می‌تواند به عنوان یکی از برترین آثار دهه‌ی ۱۹۹۰ میلادی انتخاب شود. «مخمصه» در نمایش تک افتادگی آدم‌ها و هم‌چنین در نمایش تمرکز مردان برگزیده‌ی مایکل مان بر روی انجام مأموریت و زیستن در چارچوبی که می‌شناسند، نقطه‌ی اوج کارنامه‌ی این فیلم‌ساز به حساب می‌آید.

به این معنا که قهرمانان فیلم او وقتی متوجه می‌شوند در این دنیا جایی برای زندگی آن‌ها وجود ندارد بدون ذره‌ای تردید این نکته را می‌پذیرند و تمام توجه خود را معطوف به کاری می‌کنند که در آن بهترین هستند. در چنین شرایطی برخورد دو قطب متضاد داستان که در کار خود به استادی رسیده‌اند، چنان تنشی به فیلم اضافه می‌کند که مخاطب بدون توجه به گذر زمان تا پایان اثر به تماشای آن خواهد نشست.

آل پاچینو در این فیلم نقش کارآگاهی را بر عهده دارد که تمام زندگی خود را وقف شغلش کرده و در زندگی خصوصی خود به بن بست رسیده است. از همین رو گرفتن سارقی حرفه‌ای که تمام رد و نشانه‌های پشت سرش را پاک می‌کند برای او تبدیل به مسأله‌ای شخصی می‌شود؛ مسأله‌ای که او باید حل کند تا بتواند پاسخی برای ناکامی خود در زندگی شخصی بیابد. البته که کم کم متوجه می‌شود موفقیت در این سمت ماجرا هم به تراژدی دیگری در زندگی او ختم خواهد شد.

از آن سو رابرت دنیرو نقش همان سارق حرفه‌ای را بازی می‌کند. مردی تودار که به اندازه‌ی پلیس داستان باهوش است اما بر خلاف او هوای خانواده‌ی خود را که همان دستیارانش باشد به خوبی دارد. در جهان او جایی برای صبر کردن و دست روی دست گذاشتن نیست. او باید سریع فکر کند و سریع تصمیم بگیرد. در چنین جهان خود ساخته‌ای است که آهسته آهسته می‌فهمد در دنیای جدیدی که همکاران دیروز، به آدمی نارو می‌زنند و برای نجات خود دیگری را به ارزان‌ترین قیمت می‌فروشند، جایی برای او نیست.

حال در چنین شرایطی رابطه‌ی این دو قطب داستان به چیزی فراتر از یک رابطه‌ی معمولی و حرفه‌ای تبدیل می‌شود. به نظر می‌رسد در شرایط دیگری و در قصه‌ی دیگری آن‌ها می‌توانستند بهترین دوست‌های یکدیگر باشند. دو انسان باهوش که روایت پر فراز و نشیب فیلم را در اوج نگه می‌دارند. دو انسان که در شکل زندگی خود، در حرفه‌ی خود به کمال رسیده‌اند.

در چنین شرایط جذابی، «مخمصه» چند تا از بهترین سکانس‌های تعقیب و گریز و سرقت تاریخ سینما را در خود جای داده است. کارگردانی مایکل مان کم نقص است و وال کیلمر چه در سکانس‌های احساسی و چه در سکانس‌های اکشن فوق‌العاده است. سکانس پایاینی فیلم و بازی آل پاچینو با چشمانش به راحتی از ذهن مخاطب پاک نخواهد شد. ضمن اینکه فیلم «مخمصه» معروف‌ترین سکانس سینمای مایکل مان را هم در خود جای داده است؛ یعنی زمانی که آل پاچینو در برابر رابرت دنیرو می‌نشیند و هر دو درباره‌ی نحوه‌ی کار و عقاید خود حرف می‌زنند.

«نیل به همراه گروهش به یک ماشین حمل پول دستبرد می‌زنند. در جریان سرقت یکی از محافظان توسط عضو جدید گروه به قتل می‌رسد. نیل و گروهش با مبلغ بسیار زیادی پول موفق به فرار می‌شوند. از سویی دیگر پلیسی کاربلد مسئول رسیدگی به پرونده می‌شود. او زمانی به دستگیری اعضای گروه نزدیک می‌شود که آن‌ها مشغول برنامه‌ریزی برای یک سرقت بزرگ از بانک هستند و …»