محمدرضا مقدسیان: فیلم «غلامرضا تختی» از همان ناحیه‌ای لطمه خورده است که تا به امروز مجال ساخت چنین اثری را نمی‌داده است. اصولاً فیلم‌سازی در مورد بزرگان تاریخ و اجتماع ایرانی امر ناشدنی یا بدشدنی است. در واقع سراغ گرفتن از شخصیت‌هایی مثل غلامرضا تختی که سال‌ها به عنوان یک مثال و سمبل به اجتماع ایرانی معرفی شده است و هر فرد ایرانی از مدیر گرفته تا یک فرد معمولی تعریف شخصی‌اش را اطراف آن شخصیت دارد بسیار پر خطر است. خطر اما کجاست؟ جامعه و مدیران تحمل ندارند و اهل محافظه کاری و تعصب‌اند. همان خطری فیلم‌سازی در مورد تختی را تهدید می‌کند که خود تختی را تهدید کرد و در نهایت سرنوشتی را برای شخص تختی رقم زد که حالا برای فیلم «تختی.» روایت بهرام توکلی از ماجرای تختی مؤید اصل نخبه‌کشی در اجتماع ایرانی است. اما این روند چگونه در مورد فیلم تختی بروز کرده است؟ همان طور که در بالا گفته شد هر شخص ایرانی یک تصویر و تصور شخصی از تختی دارد. به بیان بهتر رفتار به ظاهر اجتماعی ولی در عمل کاملاً فردمحورانه جامعه ایرانی کار را به جای کشانده که هر چهره بزرگ یا شهیری را خودآگاه یا ناخودآگاه به تملک شخصی درمی آورد و بعد در ادامه سر و شکلی دلخواه به آن شخصیت می‌دهد و بعدتر به محض این که این تصویر ذهنی با واقعیت موجود قهرمان تطابق پیدا نکند، به یکباره همان‌هایی که قهرمان (مثلاً تختی) را حلوا حلوا می‌کردند به دشمنان اصلی آن شخصیت بدل می‌شوند که منویات ذهنی آن‌ها را برآورده نکرده و همانی بوده که هست نه آن چیزی که هر فرد درخواست بودنش را داشته است. پس هر فیلمسازی که سراغ تختی برود این خطر را که دسته‌ای ناراضی شوند باید به جان خرید. اما این همه دلیلی بر آن نیست که در مورد بزرگانی مثل تختی نباید فیلم ساخت، بلکه به آن معناست که بزرگانی از سینما هستند که باید خطر کنند و بسازند و ضربه ببینند ولی تاب بیاورند تا مسیر کم کم هموار شود و تحمل در سطح اجتماع و میان مخاطب‌ها بالاتر برود.

فیلم تختی

بهرام توکلی بی‌شک یکی از کارگردان‌های رده بالای سینمای ایران است. دوران فیلم‌سازی او به دو بخش مستقل قابل تفکیک است. بخش نخست که ساخت فیلم‌های شخصی‌ترش را شاهد بودیم. فیلم‌هایی که در هم تنیدگی محتوا، فرم و دنیای اثر از جنس نگاه خاص توکلی بود و زاویه نگاه او به دنیا، روابط و سرنوشت بشر را دغدغه اصلی می‌دید. در این دوران سینمای بدنه و جریان اصلی که اخبار و تبلیغات اطراف فیلم و به اصطلاح جز تولیدات بزرگ و پُرهزینه بودن برای توکلی در اولویت نبود. سینما و فضای شخصی او بود که هدف اصلی بود. دوران متأخرتر دوران حرکت او به سمت ساخت فیلمهای بزرگ و ارتقای استانداردهای کمی و کیفی تولید است. دورانی که در آن توکلی با ساخت «تنگه ابوقریب» و «تختی» فضایی تازه و بیشتر مبتنی بر تکنیک و فضاسازی بصری را در پیش گرفته و غلبه تکنیک بر محتوا را پذیرا شده است. در هر دو برهه ذکر شده توکلی ثابت کرده است که روایت‌گری بصری را به خوبی می‌شناسد و از نظر سطح نگاه و بهره‌گیری از قابلیت‌های مدیوم سینما از کارگردانان بزرگ دنیا هیچ کم ندارد. «تختی» از آن دسته فیلم‌هایی است که انتظار می‌رفت خیلی پیشترها در سینمای ایران ساخته شود. فیلمی بر پایه زندگی قهرمانی وطنی و با اولویت قائل شدن برای سینما و مقهور موقعیت و شخصیت نشدن. توکلی در «تختی» موفق شده از جایگاه یک فیلمساز با کیفیت کنار شخصیت تختی بنشیند و بی‌آنکه دست و دلش بلرزد اثری مبتنی بر نگاه خودش به شمایل تختی بسازد.

فیلم این ادعا را ندارد که به تمام جنبه‌های زندگی تختی پرداخته و سوگیری اصلی آن چگونگی شکل‌دهی جامعه اطراف یک قهرمان، به هویت قهرمانی او و همزمان به زیر کشیدن آن قهرمان از سوی همان اجتماع است (تداعی‌کننده عنوان کتابی بهنام جامعه‌شناسی نخبه‌کشی»). اما همانطور که در ابتدای این نوشته آمد به دلیل اینکه آن اجتماعی و ویژگی‌هایی که تختی را به زیر کشید همچنان پابرجاست و این روزها به راحتی می‌تواند یک فیلم یا فیلم‌سازش را نابود کند، در شخصیت پردازی تختی نوعی نگاه تک وجهی در کار بوده تا جایی که تختی شمایلی مسیح‌وار یافته است. نکته دیگر نه چندان دلچسب فیلم فدا کردن کیفیت بازی به پای شباهت ظاهری بازیگرهای نقش تختی در سنین مختلف است. این مهم در بزنگاه‌هایی که تختی باید بدون بیان دیالوگ و با بهره گیری از فیزیک و مدل نگاهش درونیاتش را به مخاطب منتقل کند به وضوح به چشم می‌آید. در واقع اجبار در دست به عصا پیش رفتن برای ترسیم ابعاد مختلف شخصیتی غلامرضا تختی و عدم امکان تبدیل کردن این شخصیت به یک قهرمان دراماتیزه شده که ابعاد مختلف شخصیتی مثبت و منفی و تضادها و کشمکش‌هایش باعث جذابیت و همراهی برانگیز و البته باورپذیرتر شدنش می‌شود، کار را به جایی رسانده که یک تختی بی‌یال و دم و اشکم روی پره به نمایش درآید که تا حد زیادی غیرجذاب است. در واقع فیلم از ترس واکنش‌های مستقیم و غیرمستقیم مخاطب‌ها و صاحبان خیالی حقوق مادی و معنوی غلامرضا تختی به خودکشی دست زده و از ترس این واکنش‌ها به ورطه محافظه کاری غلتیده است.

بماند که انتخاب نابازیگرها برای ایفای نقش تختی یکی از ابزارهای به سینما کشاندن مخاطب یعنی بازیگر چهره را از فیلم دریغ کرده که حتماً توکلی برای این تصمیم یک دلیل منطقی و قابل دفاع داشته است. دست کم امیدوارم که اینطور باشد. نتیجه اینکه همان دلایل جامعه شناختی ذکر شده در ابتدای متن، مخاطب‌ها را به ورطه قهر و بی‌تفاوتی نسبت به فیلم کشانده است. فیلمی که تختی را تا حد امکان طوری که بوده نه طوری ببینند که مردم دوست دارند معرفی می‌کند. در مجموع و در عین تمام این مشکلات و نقص‌ها اما باید گفت «تختی» اثری در سطح بین‌المللی است که می‌تواند معرف شمایلی حداقلی از یک قهرمان وطنی به مخاطب‌های جهانی فیلم باشد. این وجه فیلم باعث می‌شود تا «تختی» به نقطه عطفی در فیلم‌سازی ایرانی بدل شود. نقطه‌ای که پیش‌تر با «تنگه ابوقریب» به ساخته خود توکلی لمس شده بود.

توی این کوچه به دنیا اومدیم

شاید یکی از مهم‌ترین مؤلفه‌هایی که باعث شده تا «متری شیش و نیم» به عنوان یک فیلم پرمخاطب در نوع خودش مطرح شود، دو ویژگی برجسته لحاظ شده در آن است. یکی توجه به خلق قهرمان همدلی برانگیزی که سرنوشتش برای مخاطب مهم است. دیگری توفیق نسبی در ایجاد یک فضای دو قطبی میان خیر و شر که نه خیرش خیر مطلق است و نه شرش شر مطلق. این دو ویژگی شاید به خودی خود نکته‌های حیرت انگیزی در نوشتن فیلمنامه و فیلم‌سازی دنیا نباشد اما به شکلی تلخ و حسرت برانگیز در سینمای تخت و تکراری ایران به عنوان یک استثنا و ویژگی نو قابل بررسی است. از سوی دیگر این فیلم یک ریسک جواب پس داده تلقی می‌شود. چرا که روستایی بدون نگرانی از مقایسه شدن اثر تازه‌اش با «ابد و یک روز» همزمان از نظر مضمونی به موضوع اعتیاد پرداخته و در بخش انتخاب و چینش بازیگرها باز هم تضاد میان دو شخصیت که یکی را پیمان معادی و دیگری را نوید محمدزاده بازی می‌کنند در کنار حضور تزئینی پریناز ایزدیار به کار گرفته است. شاید در نگاه نخست این رفتاری طبیعی باشد که وقتی یک فرمول در یک اثر نتیجه‌ای رضایت‌بخش دارد پس شرط عقل آن است که همان رفتار پیشین را تکرار کنیم. به زبان اهالی فوتبال به ترکیب تیم برنده نباید دست زد. اما مورد سعید روستایی و «ابد و یک روز» یک استثناست. طبیعی است که وقتی فیلم نخست یک کارگردان با آن حجم از توجه و موفقیت همراه می‌شود ساخت فیلم دوم یا نشدنی است یا به شدت دشوار. با توجه به این نگاه باید گفت «متری شیش و نیم» بهانه‌ای است برای به رخ کشیدن توان سعید روستایی در کارگردانی و تسلط او در سر و شکل دادن به سکانس‌های بزرگ، پُرزحمت و البته دشوار سینمایی با این دلیل خودآگاه یا ناخودآگاه را به سلامت زمین بگذارد که تمام بار سنگین ناخواسته‌ای که بعد از تجربه درخشش و مورد توجه قرار گرفتن «ابد و یک روز» روی دوشش قرار گرفت.

بازی‌ها را نمی‌توان به خاطر نسپرد

متر فیلم‌سازی را می‌توان نام برد که بعد از توجه ویژه اطراف فیلم اولش، بتواند در فیلم دوم هم نظرهای بسیاری را به خود جلب کند، چه که خواسته یا ناخواسته همگان فیلم دوم را با فیلم اول مقایسه می‌کنند و فیلم‌ساز را قضاوت. کم نیستند کارگردان‌های بزرگی که بعد ساخت اولین اثرشان و در پی موفقیت‌های آن هیچ وقت موفق به ساخت اثر دوم نشدند یا در بهترین حالت، اثر دومشان را سال‌ها بعد و با کیفیتی نه چندان قابل مقایسه با فیلم اول ارائه کردند. مثال واضح آن واروژ کریم مسیحی و تجربه ساخت فیلم بزرگی همچون «پرده آخر» است که باعث شد برای سال‌ها قید فیلم‌سازی را بزند و بعدتر هم اثری قابل اعتنا اما نه در قدوقواره فیلم قبلی‌اش ارائه کند. «تردید» خواسته یا ناخواسته با «پرده آخر» مقایسه شد و هیچ وقت به عنوان یک فیلم مستقل مورد توجه واقع نشد. سعید روستایی در «متری شیش و نیم» از منظر کارگردانی تلاش در ساخت یک فیلم پلیسی در حد استانداردهای جهانی دارد و در بخش فیلمنامه نویسی در تلاش است یک دوقطبی پلیس خاکستری و خلاف‌کار دوست داشتنی را سروشکل دهد که در اولی تا حد خوبی موفق بوده و در دیگری نمی‌توان قضاوتش کرد. با این توضیح از بررسی وجوه مختلف فیلمنامه و شخصیت پردازی به جزئیات چشم پوشی می‌کنم چه که نسخه قابل تحلیل فیلم به نمایش در نیامده است و امکان تحلیل میسر نیست.

مشخص است که پاشنه آشیل فیلمی که هست فیلمنامه و پرش‌ها و نقصان‌های غیرقابل کتمان برای توجیه و ترسیم موقعیت‌ها و شخصیت‌ها، روابط علی و معلولی و چیدمان مسیر تحول و شناسایی شخصیت‌هاست. ورنه در مرحله اجرا و بازی دوقطبی نوید محمد زاده و پیمان معادی را نمی‌توان به خاطر نسپرد. در مقام کارگردانی و اجرای حسی بصری غالب سکانس‌ها نمی‌توان فیلم را نستود و از شیوه دکوپاژ و فیلم‌برداری صحنه‌های بزرگ و فضاسازی‌ای چشم پوشید که منجر به پذیرش فضای بازداشتگاه شده است.

این مطلب اولین بار در همشهری ۲۴ منتشر شده است.