آنچه گذشت، تحلیلی موضوع شناسانه و نیز روش شناسانه از علم النجوم التعلیمی در نظر معلم ثانی، ابونصر فارابی بود. فارابی موضوع این علم را مطالعۀ اجرام سماوی، به صورتی که از ویژگیهای مادی خود مجرد شوند، بیان نموده است. این ویژگی ها در احصاء العلوم، به سه دسته ویژگی های ظاهری، نظیر شکل، اندازه و ویژگی های مربوط به حرکت اجرام سماوی و نیز ویژگیهای جغرافیایی [در اصطلاح امروزی] آنها افراز شده است.
از حیث موضوع شناختی، وی اگرچه از میراث فکری تمدن یونان بهره برده است؛ لکن به هیچ وجه، دانش آموزی صرف برای تمدن یونان نبوده است؛ بلکه حقیقتاً به مقام معلمی دست یافته است. چنان که گذشت، وی در بهره مندی از یک واژه [نجوم] برای ارجاع به هر دو علم نجوم تعلیمی و طالع بینی، همچون پیشینیان یونانی خود اقدام نموده، لکن در شکاکانه برخورد کردن با طالع بینی و مغالطه ای دانستن آن، استقلال خود از ایشان را به اثبات رسانده است.
همچنین، اگرچه در تعیین موضوع علم نجوم در مطالعۀ ساحت های صرفاً ریاضیاتی اجرام سماوی، مشابه سیمپلیکیوس و نیز جمینوس عمل نموده، اما با ارائۀ تلقی جدیدی از ریاضیات که تلفیقی از نظرات ارسطو و بطلمیوس است، در واقع، تبیین جدیدی از موضوع این علم را تدوین نموده است. از منظر روش شناسانه، فارابی علوم را مبتنی بر شیوۀ تامین مبانی و مبادی، به سه دسته تقسیم مینماید. با اشاره به این نکته که نجوم در نظر فارابی، احتمالاً علمی در زمرۀ علوم دستۀ سوم است، یعنی علومی که در تأمین مبانی و مبادی خود، از بدیهیات، نتایج سایر علوم و نیز مشاهدات تجربی بهره میبرند. حال باید به جایگاه تجربه و استقرا [ناظر به مشاهدات تجربی] نزد معلم ثانی و سپس نسبت فلسفۀ طبیعت، فیزیک و متافیزیک [ناظر به نتایج سایر علوم] با نجوم بحث نماییم.
نقش و جایگاه تجربه در نجوم از نظر فارابی بسیار مهم است؛ چنانکه او بسیاری از اصول نجوم را ناشی از تجربیات حاصل از حس میداند. او در تبیین نسبت تجربه و حس با نجوم، چنین میگوید:
« علم النجوم تحصل بالنظر فیه، الاحساس بالرصد و باآللات».
در واقع، او نجوم را علمی تجربی، برگرفته از انباشت داده ها و اطلاعات ناشی از مشاهده میدانست؛ چه، اینکه او بر آلات [ابزارهای مشاهده] بسیار تأکید میکند و این نشان دهندۀ علاقۀ زیاد او به بعدهای کمیتی نجوم است. البته او بیان میدارد که نه فقط در نجوم، بلکه در هر علمی، اصول و بدیهیات اولیه از حس گرفته میشود.
فارابی علاوه بر تجربه که معتقد است برخی اصول اولیۀ نجوم از آن گرفته میشود، منبع دیگری را هم برای نجوم معرفی میکند که آن «فلسفۀ طبیعت» است. اصول اولیۀ ناشی از فلسفۀ طبیعت، به عنوان مبادی الاولی در علوم دیگر به کار میروند؛ به طور مثال، در تشریح حرکتهای متنوع سیارات و علل آن، فارابی معتقد است منجمان میبایستی اصول اولیۀ فیزیکی خود را از فلسفۀ طبیعت اخذ نمایند. او معتقد است که منجمان تنها میتوانند بر بخشی از پدیده های فلکی علم پیدا کنند؛ اگر به فلسفۀ طبیعت تکیه ننمایند.
فارابی در تشریح اهمیت و جایگاه فیزیک در نجوم نیز آن را به عنوان معین کنندۀ اصول موضوعۀ [مبادی الاولی] نجوم میداند و به یک هماهنگی میان نجوم و فیزیک اعتقاد دارد؛ لذا، اگرچه از تأثیر تجربه، مشاهده و ریاضیات بر نجوم در دیدگاه فارابی گفته شد، اما او بر این اعتقاد است که تا زمانی که برخی اصول موضوعۀ نجوم از فیزیک اقتباس نگردد، این سه مورد به تنهایی، نمیتوانند یک توضیح و تبیین کامل از پدیدارهای خارجی نجومی به ما بدهند. فارابی نسبت فیزیک با نجوم را نسبت دو علمی میداند که با روشهای مختلف، به مطالعۀ شیء واحدی میپردازند.
در دیدگاه فارابی، علاوه بر فیزیک، متافیزیک نیز نقش مهمی را در تأمین اصول اولیۀ نجوم ایفا میکند و البته معتقد است که همۀ علوم جزئی به فلسفۀ اولی [متافیزیک] وابستگی دارند؛ بر همین اساس، فارابی میگوید که کنار هم قرار دادن دانش پیرامون وجود خارجی [خود علم] و دانش آگاهی از علل آن [علت آن علم یا همان متافیزیک] است که راهگشاست؛ وگرنه، دانستن صرف علوم جزئی [دانشهای پسینی] بدون در نظر گرفتن بررسی علل مرتبۀ بالاتر آنها [دانشهای پیشینی] چندان مفید نیست. همچنین، نظرات فارابی بر آیندگان، نظیر خواجه نصیرالدین طوسی مؤثر بودهاست.
چنانکه گذشت، تقسیم بندی علم هیئت از سوی خواجه نصیر، یعنی تقسیم آن به دو علم «هیئت السماء» و «هیئت الارض»، ناشی از تصمیم فارابی برای گنجاندن آنچه امروزه آن را جغرافیا مینامیم، ذیل موضوع علم نجوم بوده است یا اینکه خواجه نصیرالدین طوسی میگوید:
«نجوم، اصول اولیۀ خویش را از سه علم، یعنی متافیزیک، هندسه و فلسفۀ طبیعت اخذ مینماید.»
این در واقع، همان طبقه بندی علومی است که تا حدی مدنظر فارابی نیز بود؛ زیرا فارابی نیز چنانکه گذشت، بر اثرگذاری متافیزیک بر نجوم به عنوان علم بالاتر و همچنین فلسفۀ طبیعت به عنوان سازندۀ اصول اولیه، اشاره کرده بود؛ هرچند از منظر اینکه خواجه نصیرالدین، هندسه را نیز برای نجوم، سازندۀ اصول اولیه میداند، با فارابی متفاوت است.
فهرست پرونده ویژه فارابی و کاوش در آسمان شب
نویسنده: رشید قانعی – مسعود طوسی سعیدی