در قسمتهای پیشین بیان گردید که فارابی معتقد است برخی از اصول اولیۀ نجوم را باید از تجربه اخذ نمود. او علاوه بر تجربه، منبع دیگری را هم برای نجوم معرفی میکند که آن «فلسفۀ طبیعت» است، اما نکتۀ مهم آن است که اصول اولیۀ برگرفته از فلسفۀ طبیعت، دارای موجودیتهای مستقل [به معنای عدم وابستگی به علوم جزئی] بوده و به عنوان مبادی الاولی به کار میروند. او در یک عبارت مهم، بیان میدارد که برای مثال، در تشریح حرکتهای متنوع سیارات و علل آن، منجمان میبایستی اصول اولیۀ فیزیکی خود را از فلسفۀ طبیعت اخذ نمایند. بخشی از آن عبارت چنین است:
«در این موارد، دانشمند یک علم جزئی میپذیرد که برخی از اصول اولیه در علوم دیگر به وجود آمده است.
برای همین است که وقتی منجم میخواهد اسباب [علل] حرکتهای مختلف اجسام کروی را توضیح دهد، از مشاهده ها [رصدها] کمک میگیرد و وقتی میتواند علل برخی حرکتها، نظیر گریز از مرکز را توضیح دهد که متوجه حرکت قاعده مند [مستویۀ] سیارات شده باشد. در واقع، منجم نمیتواند به این مبانی استدلال کند؛ مگر آنکه فرضیه ها و مسلمات را از فلسفۀ طبیعت اخذ نماید». اگرچه فارابی به طور جزئی توضیح نمیدهد که چگونه فرضیه ها یا اصول اولیه از فلسفۀ طبیعت به دست میآید، ولی به صورت یک تنبیه، اشاره میکند که حرکات فلکی و نجومی قاعده مند و برنامه ریزی شده، یا به تعبیر خودش، «مستویه» هستند؛ به این معنا که دارای یک برنامۀ مشخص، دقیق و زمانمند هستند که از آن عدول نمیکنند و همیشه بر آن پایبندند و به صورت یک دورۀ زمانی خاص، چرخۀ خود را تکرار مینمایند.
آنچه که مهم است و به نظر میآید لب منظور فارابی از قاعده مند بودن نیز همان است، آن است فارابی ابتدا یک قاعدۀ کلی را به صورت مبادی الاولی، برای تشریح و تبیین نجوم برگزید و سپس بر اساس آن، به بیان واقعۀ خارجی رو آورد و بدیهی است که اگر این فرض اولیه اتخاذ نشود، طبیعتاً رویکرد او در تحلیل نجوم نیز متفاوت خواهد شد؛ چه آنکه در مباحث متأخر فلسفۀ علم، در بیان تمایز میان دیدگاه انتظام گرایان [هیومیها] و ضرورت گرایان، بیان میشود که از هر یک از این دو دیدگاه، جهانبینی های مختلفی شکل میگیرد و در نتیجه، توصیف و تبیین مختلفی از جهان طبیعت به دست خواهد آمد. در واقع، سخن بر سر آن است که اگر یک دانشمند، جهان بینی متفاوتی به طبیعت داشته باشد، یقیناً در نتایج علمی و کارهای او نیز اثر خواهد گذاشت؛ یک دیدگاه میتواند دانشمند را به سمت دستاوردهای علمی ملحدانه یا دستاوردهایی که علیرغم برخی منافع، به محیط زیست آسیب میرساند سوق دهد و دیدگاهی هم میتواند هم منفعت داشته باشد و هم توحیدی باشد.
لذا، به نظر می آید دیدگاه فارابی را نیز میتوان از همین منظر تحلیل نمود. نزد معلم ثانی، اصولی مثل اصل علیت یا قاعده مند بودن جهان [ضرورتگرایی] از مبادیای هستند که از فلسفۀ طبیعت اخذ شده و در علوم دیگر، به عنوان مبادی الاولی به کار میروند. البته فارابی در اتخاذ اصل کلی برنامه مند بودن نجوم به فلسفۀ طبیعت بسنده نموده است و در جزئیات نیز ورود نمیکند و معتقد است که فلسفۀ طبیعت نیز در همین کلیات، به کمک نجوم میآید.
فهرست پرونده ویژه فارابی و کاوش در آسمان شب
نویسنده: رشید قانعی – مسعود طوسی سعیدی