شاید عموم مردم وظیفه‌ فیلم‌بردار را صرفا ثبت و ضبط لحظاتی بدانند که جلوی دوربین به وقوع می‌پیوندد اما واقعیت این است که فیلم‌بردار در کنار کارگردان یکی از مرکزی‌ترین نقش‌ها را در ساخت یک اثر سینمایی ایفا می‌کند. به دلیل اهمیت این نقش در این نوشته به بررسی دقیق‌تر کارنامه برترین فیلم‌برداران تاریخ سینما خواهیم پرداخت.

فیلم‌بردار چه از نظر تکنیکی و چه از نظر هنری همراهی و هم‌فکری مهمی با کارگردان دارد و طی این فرایند تمام تلاش خود را به کار می‌بندد تا بهترین و خلاقانه‌ترین شیوه‌ها را برای ترجمه و انتقال ایده‌ها در قالب عناصر بصری پیدا کند.

وظایف اصلی فیلم‌بردار یا مدیر فیلم‌برداری هدایت همه تیم فیلم‌برداری و نورپردازی برای تنظیم نور صحنه، رنگ، کادربندی، تنظیم نور ورودی و حرکت‌های مختلف دوربین است. مجموعه این عناصر یک محیط بصری خاص را شکل می‌دهند که برای مخاطب امکان درک بهتر داستان، شخصیت‌ها و ایده‌های فیلم‌ساز را امکان‌پذیر می‌کند.

گرچه نمی‌توان منکر اهمیت و ضرورت هیچ یک از عوامل تولید یک اثر سینمایی شد اما بار اصلی فضاسازی مورد نیاز یک اثر سینمایی تا حدودی برعهده طراحی صحنه و لباس و به میزان بسیاری تحت کنترل فیلم‌بردار است. در واقع فیلم‌بردار است که با بهترین قاب‌ها و حرکات دوربین، امکان بهره‌گیری واقعی از تلاش‌های مجموعه عوامل دیگر پشت و جلوی دوربین را ایجاد می‌کند.

در ادامه براساس حروف الفبای انگلیسی ۳۰ فیلم‌بردار برتر تاریخ سینما را فهرست کرده‌ایم. این فیلم‌بردارها در دوره‌های گوناگون تاریخ سینما فعالیت و هر یک تلاش کردند از بیشترین ظرفیت‌ها و امکانات موجود خود در خدمت بالابردن کیفیت کارشان استفاده کنند. آن‌ها غالبا همکار برجسته‌ترین فیلم‌سازان تاریخ سینما بودند و خلاقیت‌ و هنرشان در همکاری با بزرگان هنر هفتم چنان شکوفا شد که تعداد بسیاری از ماندگارترین آثار سینمایی را برای مخاطبان به یادگار گذاشتند.

۱- جان آلکات (John Alcott)

  • ملیت: بریتانیا
  • کارگردان‌های بزرگ همکار: استنلی کوبریک
  • آثار برجسته: پرتقال کوکی، درخشش، بری لیندون

همکاری جان آلکات با استنلی کوبریک بخشی از بهترین و باکیفیت‌ترین آثار سینمایی را برای مخاطبان به ارمغان آورد. این فیلم‌بردار چیره‌دست که مطالعات بسیاری در زمینه نورپردازی و شیوه‌های بهره‌گیری از آن برای هر چه طبیعی‌تر به نظر رسیدن صحنه داشت با حضور در میان عوامل فیلم‌برداری «۲۰۰۱: ادیسه فضایی» (با مدیریت فیلم‌برداری جفری آنسورث) توجه استنلی کوبریک را به خود جلب کرد.

همکاری‌های آتی آلکات با کوبریک نهایتا منجر به توسعه‌یافتن تکنیک‌های خلاقانه‌ای شد که به وضوح در ارتقای هنر فیلم‌سازی نقش

ایفا کردند. کوبریک سکان هدایت فیلم‌برداری آثار خود را برای اولین‌بار سال ۱۹۷۱ برای فیلم «پرتقال کوکی» (A Clockwork Orange) به آلکات سپرد. چهار سال بعد «بری لیندون» (Barry Lyndon) دهمین فیلم بلند کوبریک فرصت همکاری بعدی این دو هنرمند را فراهم آورد. شاید بتوان بری لیندون را از نظر کیفیت‌های زیبایی‌شناختی‌اش به عنوان قله دستاوردها و موفقیت‌های این فیلم‌بردار صاحب‌نام معرفی کرد. آلکات بابت همین اثر هم از چهل و هشتمین دوره جوایز اسکار جایزه اسکار بهترین فیلم‌برداری را برای اولین و آخرین‌بار به دست آورد.

در طول ۳۰۰ روز فیلم‌برداری این اثر هیچ استفاده‌ای از نور مصنوعی نشد و این رویه به دلیل محدودیت‌های بیشتر آن سال‌ها بسیار دشوارتر از امروز بود. برای پیشبرد فیلم‌برداری تحت این شرایط به شکل انحصاری لنز ویژه‌ای (F/0.7) طراحی شد.

پنج سال بعد استفاده آلکات از استدی‌کم (وسیله‌ای برای حذف لرزش و حرکات ناخواسته دوربین) برای فیلم‌برداری «درخشش» (The Shining) نوآوری‌های او را بیش از پیش نمایش داده و نامش را میان بزرگ‌ترین فیلم‌برداران تاریخ ماندگار کرد.

۲- نستور آلمندروس (Néstor Almendros)

نستور آلمندروس
  • ملیت: اسپانیا
  • کارگردان‌های برجسته همکار: اریک رومر، فرانسوا تروفو، ترنس مالیک
  • آثار برجسته: روزهای بهشت، انتخاب سوفی، کریمر علیه کریمر

نستور آلمندروس در اسپانیا به دنیا آمد و هنگامی که ۱۸‌ساله بود به کوبا رفت تا همراه با پدر تبعیدی‌اش (تبعید به دلیل ضدیت با ژنرال فرانسیسکو فرانکو) روزگار بگذراند. او در هاوانا اولین سینماکلاب کوبا را بنیان ‌گذاشت و شروع به نوشتن نقد فیلم کرد.

نستور آلمندروس مدتی بعد در کشور کوبا به فیلم‌سازی رو آورد اما کمی بعد امیدهایش را نسبت به انقلاب این کشور از دست داد و به پاریس نقل مکان کرد. آلمندروس در پاریس به یکی از چهره‌های کلیدی موج نوی سینمای فرانسه تبدیل شد.

طی دهه ۱۹۶۰ آلمندروس به عنوان فیلم‌بردار همکاری بسیار پرثمری با اریک رومر کارگردان مطرح فرانسوی داشت. این همکاری با فیلم‌برداری فیلم سینمای «کلکسیونر» (The Collector) در سال ۱۹۶۷ آغاز شد. این دو مدتی بعد در تعدادی از مهم‌ترین فیلم‌های آن سال‌ها به همکاری پرداختند از جمله در فیلم‌های «شب من نزد مود» (My Night at Maud’s‎)، «زانوی کلر» (Claire’s Knee) و «عشق در بعدازظهر» (Love in the Afternoon). او همچنین با تعداد دیگری از فیلم‌سازان مشهور سینمای فرانسه به همکاری پرداخت که از میان آن‌ها فیلم‌های «عشق در گریز» (Love on the Run) و «مردی که زن‌ها را دوست داشت» (The Man Who Loved Women) به کارگردانی فرانسوا تروفو مهم‌ترین‌ها بودند.

اواخر دهه هفتاد آلمندروس با کارنامه‌ای بسیار درخشان و پربار به هالیوود رفت. او در این مرحله حتی از یک فیلم‌بردار برجسته هم فراتر رفته و به یکی از ستارگان ماندگار این حوزه تبدیل شد. این هنرمند که تا زمان مرگش (۶۱ سالگی) به کار حرفه‌ای مشغول بود طی دوران فعالیتش در هالیوود آثار مشهوری چون «روزهای بهشت» (Days of Heaven) به کارگردانی ترنس مالیک، «کریمر علیه کریمر» (Kramer vs. Kramer) ساخته رابرت بنتون و «انتخاب سوفی» (Sophie’s Choice) به کارگردانی آلن جی پاکولا را فیلم‌برداری کرد. او برای فیلم‌برداری روزهای بهشت جایزه اسکار بهترین فیلم‌برداری سال ۱۹۷۸ را به دست آورد؛ جایزه‌ای که تنها اسکار او از میان چهاربار نامزدی‌اش بود.

آلمندروس به شدت تحت تاثیر فیلم نوار بود و به همین خاطر هم به نوعی استاد نورپردازی به حساب می‌آمد. اگرچه توانایی‌های تکنیکی این هنرمند غیرقابل انکار است اما او دو ویژگی مهم یک فیلم‌بردار را سوای مسائل تکنیکی، داشتن حساسیت عاطفی و قابلیت اکتشاف درون زبان سینمایی می‌دانست؛ کارنامه او نشان می‌دهد در هر دو حوزه موفق عمل کرده است.

۳- رابرت برکس (Robert Burks)

رابرت برکس
  • ملیت: ایالات متحده آمریکا
  • کارگردان‌های برجسته همکار: آلفرد هیچکاک
  • آثار برجسته: پنجره عقبی، سرگیجه، شمال از شمال غربی

رابرت برکس آمریکایی مدیر فیلم‌برداری محبوب آلفرد هیچکاک کارگردان بزرگ تاریخ سینما بود. این دو با هم روی بیش از ۱۰ فیلم کار کردند که از جمله آن‌ها می‌توان به «غریبه‌ها در قطار» (Strangers on a Train)، «پنجره عقبی» (Rear Window)، «سرگیجه» (Vertigo) و «پرندگان» (The Birds) اشاره کرد.

جالب است که از این فیلم‌بردار تحت عنوان آفتاب‌پرست یاد شده است البته نه در معنای منفی. در واقع این صفت اشاره به توانایی‌های فوق‌العاده و انعطاف عجیبش در هم‌رنگی با جهان فیلم دارد. هیچکاک یکی از کارگردان‌هایی بود که توانست با ظهور رنگ در سینما جایگاه خود را حفظ کند و به کارش ادامه دهد. احتمالا یکی از اصلی‌ترین دلایل موفقیت هیچکاک در عبور از این پیچ خطرناک حضور و همراهی رابرت برکس هنگام رخ‌دادن این تغییر اواسط دهه ۱۹۵۰ میلادی بود (سرگیجه اولین‌ فیلم رنگی هیچکاک بود).

این فیلم‌بردار بزرگ طی سال‌های آتی تجربه‌های بسیار جاه‌طلبانه‌ای را در زمینه کار با رنگ از سر گذراند. احتمالا بتوان نقطه اوج کار برکس با رنگ را تضادهای رنگی پرتب‌وتاب فیلم «مارنی» (Marnie) دانست.

برکس جایزه اسکار بهترین فیلم‌برداری را سال ۱۹۵۵ برای فیلم «گرفتن یک دزد» (To Catch a Thief‎) به دست آورد. گرچه او سابقه همکاری با کارگردان‌های برجسته دیگری همچون بیلی وایلدر را هم در کارنامه داشت (برای فیلم «روح سنت لوئیس») اما همانطور که اشاره شد شکوفایی هنری او از طریق همکاری‌های گسترده‌اش با هیچکاک رخ داد.

۴- جک کاردیف (Jack Cardiff)

جک کاردیف
  • ملیت: بریتانیا
  • کارگردان‌های برجسته همکار: پاول و پرسبرگر
  • آثار برجسته: مسئله زندگی و مرگ، نرگس سیاه،‌ کفش‌های قرمز

جک کاردیف بریتانیایی اولین فیلم‌برداری بود که سال ۲۰۰۱ از آکادمی اسکار جایزه اسکار افتخاری گرفت؛ منطق جایزه این بود که کاردیف فعالیت‌هایش را با کار روی آثار صامت آغاز کرد و سپس تا آغاز قرن بیست و یکم به فعالیت ادامه داد؛ کارنامه‌ای با بیش از ۱۰۰ فیلم.

مایکل پاول، کاردیف را «یک نابغه، یک رویاپرداز، یک کودک» توصیف و اشاره کرده بود این فیلم‌بردار برجسته باید یک نقاش می‌شد در حالی که به بهترین فیلم‌بردار در زمینه کار با رنگ‌ها تبدیل شده است.

گرچه جک کاردیف عمده شهرتش را مدیون فیلم‌برداری است اما فیلم‌های زیادی را هم خود کارگردانی کرده و تقریبا در اغلب بخش‌های تولید یک اثر سینمایی به فعالیت پرداخته است. او تجربه کارگردانی هنری، تدوین، جلوه‌های ویژه و حتی بازیگری را درون کارنامه دارد.

کاردیف اولین جایزه اسکارش را برای کار روی فیلم «نرگس سیاه» (Black Narcissus) دریافت کرد. بار دوم این جایزه بابت فیلم «جنگ و صلح» (War and Peace) به او رسید و نهایتا اسکار سوم را به‌خاطر فیلم سینمایی «فنی» (Fanny‎) به دست آورد.

کاردیف با کارگردان‌های بزرگ متعددی کار کرده که زوج پاول و پرسبرگر میان آن‌ها سهم بیشتری داشته‌اند اما به جز این زوج، تجربه کار با هنرمندانی چون آلفرد هیچکاک و کینگ ویدور در کارنامه این فیلم‌بردار به ثبت رسیده است.

برای آشنایی بیشتر با جک کاردیف می‌توانید مستندی تحت عنوان «فیلم‌بردار- زندگی و کار جک کاردیف» (The Life and Work of Jack Cardiff) را تماشا کنید که به شیوه‌ای شاعرانه مسیر حرکت هنری این چهره مطرح را بررسی می‌کند.

۵- مایکل چپمن (Michael Chapman)

مایکل چپمن
  • ملیت: ایالات متحده آمریکا
  • کارگردان‌های برجسته همکار: مارتین اسکورسیزی
  • آثار برجسته: راننده تاکسی، گاو خشمگین، آخرین مأموریت

مایکل چپمن یکی از برجسته‌ترین چهره‌های جهان سینما در دهه‌های ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰ بود. او ابتدا به عنوان اپراتور دوربین در فیلم‌های مشهوری چون «پدرخوانده» (The Godfather) تحت مدیریت فیلم‌برداری گوردون ویلیس و «آرواره‌ها» (Jaws) با مدیریت فیلم‌برداری بیل باتلر حضور یافت.

چپمن پس از کسب تجربه به فیلم‌بردار محبوب اسکورسیزی در دهه‌های آتی تبدیل شد و با همکاری این هنرمند آثار مشهوری چون «راننده تاکسی» (Taxi Driver) و «گاو خشمگین» (Raging Bull) را جلوی دوربین برد.

در کتاب «گفت‌وگو با اسکورسیزی» تالیف ریچارد شیکل این کارگردان اشاره می‌کند که او فیلم‌برداری گاو خشمگین را یکی از بهترین فیلم‌برداری‌های همه آثارش می‌داند. اسکورسیزی به شکل مختصر توضیح می‌دهد که با چپمن بر سر مساله‌ای اختلاف نظر داشته‌اند و تقریبا ۱۴ سال طول کشیده تا اسکورسیزی بفهمد چپمن در نهایت از نتیجه همکاری در گاو خشمگین چندان راضی نبوده است.

پس از دوران همکاری با اسکورسیزی چپمن طی دهه ۱۹۸۰ میلادی سه فیلم سینمایی را خود کارگردانی کرد که مشهورترین آن‌ها «تمام حرکات درست» (All the Right Moves) با بازی تام کروز بود؛ کروز در این فیلم یکی از چندین نقش ابتدایی کارنامه کاری‌اش را برعهده داشت.

این فیلم‌بردار برجسته پس از کار روی فیلم «پلی به‌سوی ترابیتیا» (Bridge to Terabithia) خود را بازنشسته و بیان کرد که با تکنولوژی‌های جدید به روز نشده و واقعا نمی‌خواهد فیلم‌برداری دیجیتال را ادامه دهد.

چپمن دوبار برای فیلم‌های گاو خشمگین و «فراری» (The Fugitive) نامزد دریافت جایزه اسکار شد اما موفق نشد این جایزه را به دست آورد.

۶- رائول کوتار (Raoul Coutard)

رائول کوتار
  • ملیت: فرانسه
  • کارگردان‌های برجسته همکار: ژان-لوک گدار، فرانسوا تروفو، کوستا گاوراس
  • آثار برجسته: ازنفس‌افتاده، ژول و جیم، زد

رائول کوتار یکی از مشهورترین چهره‌های موج نوی سینمای فرانسه است. علاقه کوتار به فیلم‌برداری زمانی آغاز شد که او را به جنگ هندوچین اعزام کردند. این هنرمند حدود ۱۱ سال را به عنوان عکاس جنگ در ویتنام گذراند.

یک داستان بامزه و کمی عجیب ماجرای اولین فعالیت حرفه‌ای او را اینطور شرح می‌دهد: کوتار توسط پیر شوئندورفر برای فیلم‌برداری مستند «معبر شیطان» (The Devil’s Pass) دعوت می‌شود. این در حالی است که کوتار گمان می‌کرده برای عکاسی از مستند دعوت شده و هرگز تا پیش از آن با دوربین فیلم‌برداری کار نکرده بوده.

به هر حال این تجربه پای کوتار را به جهان فیلم‌برداری باز می‌کند. احتمالا تحسین‌شده‌ترین آثار این فیلم‌بردار طی همکاری با چهره بسیار مشهور سینمای فرانسه و موج نو یعنی ژان لوک گدار رقم خورد. همکاری این دو با فیلم «از نفس افتاده» (Breathless) آغاز شد. گدار پیش از شروع این همکاری با فیلم‌بردار دیگری توافق کرده بود اما نهایتا تهیه‌کننده کوتار را استخدام کرد. کوتار طی سال‌های بعد تقریبا تمام آثار موج نویی گدار را فیلم‌برداری کرد؛ فیلم‌هایی چون «گذران زندگی» (My Life to Live)، «آلفاویل» (Alphaville) و «پی‌یرو خله» (Pierrot le Fou) از جمله این آثار بودند. این دو پس از سال ۱۹۶۷ تنها یک‌بار دیگر و در فیلم «نام کوچک: کارمن» ( First Name: Carmen) به همکاری پرداختند.

کوتار همکاری کوتاه‌مدت‌تر اما بسیار موثری هم با تروفو داشت. فیلم‌های خاطره‌انگیزی چون «ژول و جیم» (Jules and Jim) و «عروس سیاه‌پوش» (The Bride Wore Black) محصول همین همکاری‌ها بودند. البته عروس سیاه‌پوش آخرین همکاری این دو بود و براساس شایعات مشاجره‌های سنگینی سر صحنه این اثر سینمایی میان این دو به وقوع پیوست. در هر حال کیفیت ویژه کار کوتار بیانگر زیبایی‌شناسی خاص یک دوره از تولید فیلم و بروز خلاقیت‌های هنری است در نتیجه به هیچ وجه نمی‌توان جایگاه او را میان بزرگان سینما نادیده گرفت.

این فیلم‌بردار مطرح فرانسوی دهه ۱۹۹۰ را با همکاری‌های پراکنده‌ای سپری کرد اما از میان فیلم‌سازان مطرح آن دوران همکاری با فیلیپ گارل تناوب بیشتری داشت. کوتار سوای فیلم‌برداری دست به ساخت چند اثر سینمایی هم زد اما تجربه کارگردانی برای این هنرمند چندان موفق نبود و در نتیجه به بخشی کلیدی از کارنامه فعالیت‌های حرفه‌ای‌اش تبدیل نشد.

۷- راجر الکساندر دیکینز (Roger Alexander Deakins)

راجر الکساندر دیکینز
  • ملیت: بریتانیا
  • کارگردان‌های برجسته همکار: برادران کوئن، سم مندس، دنی ویلنوو
  • آثار برجسته: جایی برای پیرمردها نیست، بلید رانر ۲۰۴۹، ۱۹۱۷

راجر دیکینز بریتانیایی از آن دست فیلم‌بردارهایی است که به‌خاطر علاقه‌اش به سادگی و واقع‌گرایی شناخته می‌شود. او یک بار گفته بود: «هیچ چیز از یک پلان خودنمایانه بدتر نیست.» سادگی همراه با خوش‌سلیقگی او، این فیلم‌بردار را به یکی از تحسین‌شده‌ترین‌ها میان عاشقان سینما تبدیل کرده است.

دیکینز سال‌های ابتدای جوانی قصد داشت نقاش شود. او در رشته طراحی گرافیک تحصیل کرد و طی این دوران متوجه علاقه بسیارش به حوزه عکاسی شد. احتمالا توانایی او در ترکیب‌بندی بسیار جذاب قاب‌ها ریشه در همین اشتیاق قدیمی دارد و تا حدی ارتباط میان علاقه به نقاشی، عکاسی و فیلم‌برداری را هم نمایان می‌کند.

گرچه سادگی یکی از قدرتمندترین خصیصه‌های دیکینز است اما این ویژگی باعث نشده گستره همکاری‌های این هنرمند محدود شود؛ دیکینز با کارگردان‌های بسیاری از سم مندس گرفته تا مارتین اسکورسیزی همکاری کرده است. او در عین حال همکاری طولانی مدت ۲۵ ساله‌ای هم با برادران کوئن داشته که گرچه در آن یک وقفه شش ساله افتاد اما خوشبختانه با فیلم «درود بر سزار!» (Hail, Caesar!‎) در سال ۲۰۱۶ مجددا پی گرفته شد.

دیکینز که به‌خاطر وسواس و کمال‌گرایی بریتانیایی‌اش معروف است جوایز بی‌شماری دریافت کرده؛ او نامزد دریافت ۱۵ جایزه اسکار در رشته فیلم‌برداری بوده که نهایتا به تصاحب دو اسکار منجر شده است.

این هنرمند برجسته آثار تماشایی بسیاری در کارنامه دارد که از جمله آن‌ها می‌توان به «رستگاری در شاوشنک» (The Shawshank Redemption)، «فارگو» (Fargo)، «ذهن زیبا» (A Beautiful Mind)، «قتل جسی جیمز به‌دست رابرت فورد بزدل» (The Assassination of Jesse James by the Coward Robert Ford) و «اسکای‌فال» (Skyfall) اشاره کرد.

۸- تونینو دلی کلی (Tonino Delli Colli)

تونینو دلی کلی
  • ملیت: ایتالیا
  • کارگردان‌های برجسته همکار: سرجو لئونه،‌ پیر پائولو پازولینی، رومن پولانسکی
  • آثار برجسته: خوب، بد، زشت، زندگی زیباست، ماه تلخ

عمر فعالیت‌های تونینو دلی کلی تقریبا هم‌پای تاریخ سینمای ایتالیا است؛ او یک سال پس از افتتاح استودیوهای چینه‌چیتا در شهر رم فعالیت‌های خود را آغاز کرد.

آن زمان تونینو تنها ۱۶ سال داشت و وقتی از او پرسیده شد که علاقه‌مند است در حوزه صدا فعالیت کند یا در بخش دوربین کار با دوربین را انتخاب کرد. این انتخاب دلیل چندان مهمی نداشت یا بهتر است بگوییم صرفا از روی شانس اتفاق افتاد. تونینو دلی کلی در یکی از مصاحبه‌هایش گفته بود شانس همیشه در زندگی نقش پررنگی دارد، به این ترتیب همانطور که خود اشاره کرده با این انتخاب، شانس بزرگی نصیب او و البته نصیب تاریخ سینما شد.

این فیلم‌بردار ایتالیایی طی سال‌های بعد تقریبا به مشهورترین فیلم‌بردار تاریخ سینمای ایتالیا تبدیل شد. او با تعدادی از برجسته‌ترین کارگردان‌های ایتالیا هم‌چون فدریکو فلینی، سرجو لئونه و پیر پائولو پازولینی همکاری کرد. اما همکاری‌های او با بزرگان به ایتالیایی‌ها محدود نماند و همکاری با چهره‌هایی چون رومن پولانسکی و ژان-ژاک آنو را هم در بر گرفت. این نام‌ها نشان می‌دهد فعالیت‌های این هنرمند تا چه میزان وسیع بوده و چه سبک‌های مختلف و متعددی را شامل شده است.

همه‌کاره‌بودن تونینو دلی کلی باعث شد او را با آثار بزرگ متفاوتی به یاد بیاوریم. او از فیلم‌بردارهای مهم جریان نئورئالیسم بود. سال ۱۹۵۱ اولین فیلم رنگی سینمای ایتالیا را جلوی دوربین برد. همکاری‌هایش با سرجو لئونه او را به یکی از بزرگترین‌ چهره‌های وسترن‌های اسپاگتی تبدیل کرد و آثاری که با پازولینی ساخت باعث شد محبوب روشنفکران باشد.

آخرین فیلم دلی کلی «زندگی زیباست» (Life Is Beautiful)، فیلم موثر و تماشایی روبرتو بنینی بود که سال ۱۹۹۷ ساخته شد. او سال ۲۰۰۵ چندماه پس از آنکه توسط انجمن فیلم‌برداران آمریکا با جایزه دستاورد بین‌المللی مورد تقدیر قرار گرفت بر اثر سکته قلبی درگذشت.

۹- کریستوفر دویل (Christopher Doyle)

کریستوفر دویل
  • ملیت: استرالیا، هنگ کنگ
  • کارگردان‌های برجسته همکار: وونگ کار وای
  • آثار برجسته: در حال و هوای عشق، روزهای وحشی‌‎بودن ، چانگ‌کینگ اکسپرس

کریستوفر دویل ظرف چند دهه فعالیت حرفه‌ای نزدیک به ۱۰۰ فیلم را جلوی دوربین برد و جوایز مطرحی را از جشنواره‌های بزرگ جهان همچون جشنواره بین‌المللی کن و جشنواره بین‌المللی ونیز دریافت کرد.

دویل در فاصله ۲۰ تا ۳۰ سالگی‌اش به چین سفر کرد. او در این کشور زبان چینی آموخت و در کشورهای آسیایی مشاغل مختلفی را تجربه کرد؛ برای مثال او مدتی به عنوان دکتر طب چینی در تایلند به فعالیت پرداخت.

گرچه علاقه به عکاسی در او طی همین سال‌ها پرورش یافت اما سال ۱۹۸۳ هنگامی که ۳۱ ساله بود عاقبت به عنوان یک فیلم‌بردار فعالیت‌هایش را آغاز کرد؛ به گفته خودش همه چیز به دلیل یک حادثه رخ داد. در هر حال اولین فیلم این هنرمند «آن روز، در ساحل» (That Day, on the Beach) اثری متعلق به موج نوی سینمای تایوان و اولین فیلم کارگردان مشهور این کشور ادوارد یانگ بود.

دویل با تعداد قابل توجهی از کارگردان‌های مطرح کار کرده اما ارزشمندترین و تحسین‌شده‌ترین آثارش را طی همکاری ۱۵ ساله‌اش با وونگ کار وای به ثمر رساند. رنگ‌های شگفت‌انگیز و قاب‌بندی‌های گیرای تعدادی از شاخص‌ترین فیلم‌های وونگ کار وای همچون «روزهای وحشی بودن» (Days of Being Wild‎)، «چانگ‌کینگ اکسپرس» (Chungking Express)، «خاکسترهای زمان» (Ashes of Time‎)، «در حال‌وهوای عشق» (In the Mood for Love) و «۲۰۴۶» (۲۰۴۶) محصول همکاری با این فیلم‌بردار بزرگ است.

کریستوفر دویل دو دهه اخیر را هم بی‌ثمر سپری نکرد و فیلم‌های مهمی چون «پارانوئید پارک» (Paranoid Park) ساخته گاس ون سنت سال ۲۰۰۷ و «مرزهای کنترل» (The Limits of Control) ساخته جیم جارموش سال ۲۰۰۹ توسط این هنرمند فیلم‌برداری شدند. دویل به شکل متوسط سالانه چهار فیلم تولید کرده و از جمله فیلم‌برداران بزرگ و پرکار تاریخ سینما است.

۱۰- گونار فیشر (Gunnar Fischer)

گونار فیشر
  • ملیت: سوئد
  • کارگردان‌های برجسته همکار: اینگمار برگمان
  • آثار برجسته: تابستان با مونیکا، توت‌فرنگی‌های وحشی، مهر هفتم

اگر نگاهی به کلیت این فهرست بیاندازید به این نکته جالب برمی‌خورید که بیشتر فیلم‌بردارهای مطرح جهان عمری نسبتا طولانی داشته‌اند. گونار فیشر سوئدی اما در این زمینه رکورددار است و سال ۲۰۱۱ هنگامی که ۱۰۱ سال داشت از دنیا رفت.

پیش از آنکه فیشر به عنوان فیلم‌بردار یا بهتر است بگوییم مدیر فیلم‌برداری فعالیت خود را آغاز کند تقریبا در فرایند تولید ۲۰ اثر سینمایی یکی از دستیاران تیم فیلم‌برداری بود. او توسط جولیوس یانسون از فیلم‌برداران بزرگ سینمای سوئد که طی دوران صامت با اساتیدی چون ویکتور شوستروم و موریتس استیلر همکاری کرده بود تعلیم دید. همین سال‌ها بود که او موفق شد به تکنیک‌هایی مسلط شود که طی دوره‌های بعدی فعالیت حرفه‌ای‌اش آن‌ها را توسعه داد؛ تکنیک‌هایی چون استفاده از کنتراست بالا و رویکرد اکسپرسیونیستی در فیلم‌برداری.

فیشر را بیشتر بابت همکاری‌اش با اینگمار برگمان می‌شناسند. این دو در تعداد قابل توجهی از مشهورترین آثار برگمان همکاری داشتند از جمله در فیلم‌های «تابستان با مونیکا» (Summer with Monika)، «توت‌فرنگی‌های وحشی» (Wild Strawberries)، «مهر هفتم» (The Seventh Seal) و «چشم اهریمن» (The Devil’s Eye) که آخرین فیلم مشترک این دو بود. فیشر در فیلم‌برداری تک‌رنگ استاد بود و به فیلم‌های برگمان ظاهری اکسپرسیونیستی همراه با کنتراست نسبتا بالا بخشید؛ این نوع فیلم‌برداری قادر بود فضاسازی منحصربه‌فردی ایجاد کند و به بهترین شیوه جهان درونی اثر را شدت بخشد.

گونار فیشر در مصاحبه‌ای بیان کرده بود که همکاری‌اش با برگمان به او امکان داد شیوه‌های بیانگری بصری خود را غنی‌تر کند. به هر حال او پس از این دوره مشغول همکاری با والت‌دیزنی شد و پیشنهاد کار با برگمان در فیلم «سکوت» (The Silence) را رد کرد. با این شرایط برگمان هم مجبور شد او را با سون نیکویست جایگزین کند. نیکویست هم از بزرگان تاریخ سینما است که در همین لیست به او خواهیم پرداخت.

۱۱- تاک فوجیموتو (Tak Fujimoto)

تاک فوجیموتو
  • ملیت: ایالات متحده آمریکا
  • کارگردان‌های برجسته همکار: ترنس مالیک، جاناتان دمی
  • آثار برجسته: زمین‌های لم‌یزرع،‌ سکوت بره‌ها،‌ حس ششم

تاک فوجیموتو فیلم‌بردار ژاپنی-آمریکایی سال ۱۹۳۹ متولد شد و سال‌های ابتدایی عمرش را در کمپ بازداشتی‌های پوستون در آریزونا گذراند. حضور او در این کمپ به دلیل جابه‌جایی و بازداشت دسته‌جمعی ژاپنی‌ها در آمریکا بود؛ موضوعی که اشاره به بازداشت بیش از ۱۰۰ هزار ژاپنی ساکن ساحل اقیانوس آرام آمریکا دارد و پس از حمله پرل هاربر رخ داد.

تاک فوجیموتو مدتی بعد به بریتانیا مهاجرت کرد و از مدرسه فیلم لندن فارغ التحصیل و به عنوان یک فیلم‌بردار مشغول به کار شد. او با کارگردان‌های مشهور بسیاری از جمله جان هیوز (کارگردان‌ کمدی‌های پرفروش دهه‌های ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰)، جاناتان دمی و ترنس مالیک همکاری کرده است. در میان فیلم‌های مطرحی که این هنرمند جلوی دوربین برده می‌توان به «روز تعطیلی فریس بیولر» (Ferris Bueller’s Day Off)، «سکوت بره‌ها» (The Silence of the Lambs) و «حس ششم» (The Sixth Sense) اشاره کرد.

همچون تعداد دیگری از فیلم‌بردارهای این فهرست، تاک فوجیموتو هنوز در قید حیات است اما از سال ۲۰۱۳ تا کنون اثر جدیدی را فیلم‌برداری نکرده است.

۱۲- کنراد هال (Conrad Hall)

کنراد هال
  • ملیت: فرانسه، ایالات متحده آمریکا
  • کارگردان‌های برجسته همکار: سام مندس، جرج روی هیل
  • آثار برجسته: بوچ کسیدی و ساندنس کید، زیبایی آمریکایی، در کمال خونسردی

وقتی کنراد هال جوان بود تمایل داشت به عنوان یک روزنامه‌نگار مسیر حرفه‌ای زندگی‌اش را پیش ببرد اما در همان دانشگاهی که شروع به خواندن رشته روزنامه‌نگاری کرده بود به تحصیل سینما مشغول شد تا نوع دیگری از روایت و داستان‌گویی را بیاموزد.

گرچه کنراد هال از این تصمیم تحصیلی جدید چندان مطمئن نبود و عملا از روی اجبار و به دلیل نتایج ضعیف در دانشکده روزنامه‌نگاری چنین انتخابی کرده بود اما سال‌ها بعد به چنان شهرتی رسید که توسط انجمن فیلم‌برداران بین‌المللی به عنوان یکی از ۱۰ فیلم‌بردار تاثیرگذار تمام تاریخ انتخاب شد.

دوران کاری کنراد هال به عنوان فیلم‌بردار تقریبا پنج دهه را در بر می‌گیرد و به این ترتیب سرشار از تغییرات و البته بهره‌گیری از سبک‌های گوناگون است. اما در عین حال یک چیز در کلیت فعالیت‌های او به چشم می‌آید: قابلیت او در ثبت لحظه‌های جادویی غیرمنتظره.

هال از آن دست فیلم‌بردارهایی که همه چیز را مو به مو از قبل برنامه‌ریزی می‌کنند نیست و گرایشی نسبتا ارگانیک و بداهه‌پردازانه دارد. او این گرایش را پس از فیلم‌برداری یکی از آثارش تحت عنوان «در جست‌وجوی بابی فیشر» (Searching for Bobby Fischer) که سال ۱۹۹۳ ساخته شد، چنین توضیح می‌دهد: «به دنبال حادثه می‌گردم، وقایع اتفاقی لذت‌بخشی که همراه با فرایند فیلم‌سازی رخ می‌دهند را به ساختن مشتی تصویر خشک و بی‌روح ترجیح می‌دهم.»

کنراد هال دو بازه طلایی در کارنامه‌اش دارد: دوره‌ای شامل دهه‌های ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ و سپس از ۱۹۹۰ تا زمان مرگش. فیلم‌های شاخص از دوره طلایی اول «در کمال خونسردی» (Cold Blood)، «بوچ کسیدی و ساندنس کید» (Butch Cassidy and the Sundance Kid) که برای آن جایزه اسکار اولش را برد و «روز اقاقیا» (The Day of the Locust) بودند.

طی دهه ۱۹۹۰ روی فیلم تاثیرگذار در جست‌وجوی بابی فیشر و «بدون محدودیت» (Without Limits) کار کرد. دو فیلم آخر بلند داستانی که کنراد هال در آن‌ها مدیر فیلم‌برداری بود از طریق همکاری با سم مندس ساخته شدند: «زیبایی آمریکایی» (American Beauty) سال ۱۹۹۹ که دومین جایزه اسکار را برای او به ارمغان آورد و «جاده‌ای به‌سوی تباهی» (Road to Perdition) که سال ۲۰۰۲ اکران شد. فضای شاعرانه و در عین حال به شدت واقعی و سیاه این دو فیلم برجسته، نشان می‌دهد که هال در کار خود به استادی تمام‌عیار رسیده بود.

۱۳- جیمز وانگ هو (James Wong Howe)

جیمز وانگ هو
  • ملیت: چین، ایالات متحده آمریکا
  • کارگردان‌های برجسته همکار: رائول والش، ویکتور فلمینگ
  • آثار برجسته: هاد، دومی‌ها، خال گل سرخ

جیمز وانگ هو سال ۱۸۹۹ در کشور چین به دنیا آمد اما خانواده‌اش دقیقا همان سال به آمریکا مهاجرت کردند. زندگی او به عنوان فیلم‌بردار که شامل بیش از ۱۰۰ فیلم می‌شود اوایل دهه ۱۹۲۰ آغاز شد و تا زمان مرگش در سال ۱۹۷۶ ادامه داشت.

جیمز وانگ هو خلاقیت‌ها و ابداعات تکنیکی بی‌شماری را در حرفه خود به کار گرفت. او با شیوه ‌خاص نورپردازی‌اش شناخته می‌شد چرا که قادر بود از سایه‌ها به بهترین شکل استفاده کند و این قابلیت را هم در فیلم‌های نوار به نمایش گذاشته بود. او اولین‌ فیلم‌برداری بود که در فیلم «ترنس‌آتلانتیک» ساخته سال ۱۹۳۱ از عمق میدانی وسیع بهره گرفت.

با توجه به تاریخ استفاده از این تکنیک باید اشاره کنیم که در آن دوران مواد فیلم‌ها آنچنان نسبت به نور حساس نبودند به این ترتیب رسیدن به چنین دستاوردهایی حقیقتا با دشواری بسیار بیشتری نسبت به شرایط فعلی ممکن می‌شد.

جیمز وانگ هو برای دریافت ۱۰ جایزه اسکار در رشته بهترین فیلم‌برداری نامزد شد و در نهایت دو بار هم موفق شد این جایزه ارزشمند را دریافت کند؛ با فیلم‌های «خال گل سرخ» (The Rose Tattoo) و «هاد» (Hud). در میان سایر آثار شاخص این فیلم‌بردار می‌توان به «مرد لاغر» (The Thin Man) و «ماجراهای تام سایر» (The Adventures of Tom Sawyer‎) اشاره کرد.

جیمز وانگ هو توسط انجمن فیلم‌برداران بین‌المللی به عنوان یکی از ۱۰ فیلم‌بردار برتر تاریخ سینما از نظر تاثیرگذاری انتخاب شده است.

۱۴- اسواوومیر ایجاک (Sławomir Idziak)

اسواوومیر ایجاک
  • ملیت: لهستان
  • کارگردان‌های برجسته همکار: کریشتوف کیشلوفسکی
  • آثار برجسته: فیلمی کوتاه درباره کشتن، زندگی دوگانه ورونیکا، سه رنگ: آبی

اسواوومیر ایجاک یک فیلم‌‍بردار لهستانی است. می‌توان گفت کار با دوربین در خون ایجاک جریان داشته است. پدربزرگ او یک عکاس مهشور پیش از شروع جنگ جهانی اول بود و والدینش هم هر دو عکاس بوده‌اند. او سال ۱۹۶۳ به مدرسه ملی فیلم ووچ پیوست؛ این دوره زندگی در لهستان بخاطر رواج کمونیسم بسیار دشوار بود.

اسواوومیر ایجاک این سال‌های تحصیل را به عنوان نوعی راه فرار از فضای تیره و تار کشور به یاد می‌آورد و معتقد است مدرسه فیلم پلی بود بین لهستان و غرب. ایجاک احتمالا بابت پیش‌زمینه‎هایی که داشت به این باور رسید که فیلم نوعی ترجمه جهان است و به مخاطب امکان اندیشه درباره واقعیت‌های موجود در آن را می‌دهد.

او سال‌های ابتدایی فعالیت‌اش به عنوان فیلم‌بردار را با تعدادی از برجسته‌ترین کارگردان‌های لهستان سپری کرد. این فیلم‎‌بردار بزرگ همکاری‌اش با کشیشتف زانوسی را یکی از بهترین فرصت‌های هنری زندگی‌اش ارزیابی کرده است. این دو روی فیلم‌های متعدد با هم کار کردند که از جمله آن‌ها می‌توان به «عامل ثابت» (Constans)، «از یک کشور دور» (From a Far Country) و «سالی از خورشید خاموش» (A Year of the Quiet Sun) اشاره کرد.

گرچه همکاری‌های اسواوومیر ایجاک و کشیشتف زانوسی بسیار پرثمر بودند اما همکار مشهورتر و تحسین‌شده‌تر ایجاک کریشتوف کیشلوفسکی بود. ایجاک از اولین فیلم‌های کیشلوفسکی عکاسی کرد و سپس به همکاری با او در همان آثار اولیه ادامه داد. اما این همکاری‌ها در سال‌های بعد پخته‌تر شده و تولید آثاری چون «فیلم کوتاهی درباره کشتن» (A Short Film About Killing) سال ۱۹۸۷، پنج قسمت از سریال «ده فرمان» (The Decalogue)، «زندگی دوگانه ورونیکا» (The Double Life of Verónique) سال ۱۹۹۱ و «سه‌رنگ: آبی» (Three Colors: Blue) سال ۱۹۹۳ را به همراه داشت.

اسواوومیر ایجاک طی دو دهه اخیر بیشتر به فیلم‌برداری آثار سینمای بدنه‌اصلی پرداخته و عناوینی چون «گاتاکا» (Gattaca)، «سقوط شاهین سیاه» (Black Hawk Down) و «هری پاتر و محفل ققنوس» (Harry Potter and the Order of the Phoenix) را جلوی دوربین برده است. بررسی همین عناوین نشان می‌دهد این هنرمند برجسته تا چه میزان در پیشبرد آثاری از نظر سبکی گوناگون، توانمند است.

۱۵- یانوش کامینسکی (Janusz Kamiński)

یانوش کامینسکی
  • ملیت: لهستان
  • کارگردان‌های برجسته همکار: استیون اسپیلبرگ
  • آثار برجسته: نجات سرباز رایان، فهرست شیندلر، لینکلن

یانوش کامینسکی فیلم‌بردار بزرگ لهستانی با فیلم سینمایی «فهرست شیندلر» (Schindler’s List) به شهرت جهانی رسید. این اثر برای او هفت جایزه از جمله یک اسکار را به ارمغان آورد. این فیلم در عین حال نقطه شروع همکاری‌های گسترده‌تر او با استیون اسپیلبرگ شد؛ همکاری‌هایی که طی ۱۸ فیلم ادامه یافت و در واقع کامینسکی را به فیلم‌بردار همیشگی و اصلی آثار اسپیلبرگ تبدیل کرد.

از میان شاهکارهایی که همکاری این دو هنرمند به تاریخ سینما ارزانی داشته فیلم «نجات سرباز رایان» (Saving Private Ryan) ساخته سال ۱۹۹۸ که منجر به تصاحب دومین جایزه اسکار این فیلم‌بردار شد، شایان توجه بیشتری است. فیلم که در دوران جنگ جهانی دوم جریان دارد با آن صحنه آغازین فراموش‌نشدنی از نرماندی، توانایی‌های فوق‌العاده فیلم‌برداری کامینسکی را کاملا به نمایش می‌گذارد.

یکی از نکات جالب فیلم‌برداری نجات سرباز رایان استفاده از نوعی زیبایی‌شناسی و سبک خاص مربوط به فضای جنگ بود که از فیلم‌های موجود از میدان نبرد الها‌م‌گرفته شد. در عین حال کامینسکی از تکنیک‌های بدیع متنوعی استفاده کرد از جمله اینکه لنزهای قدیمی را به کار گرفت و با تعمیر آن‌ها تلاش کرد به تصاویری مه‌آلود و کمی خش‌دار برسد تا کیفیتی ظاهرا واقعی‌تر را عرضه کند.

گرچه شاخص‌ترین فیلم‌برداری‌های کامینسکی از طریق همکاری با اسپیلبرگ رقم خوردند اما این هنرمند در پروژه‌های کوچکتر اما اثرگذاری هم مثل «لباس غواصی و پروانه» (The Diving Bell and the Butterfly) در نقش فیلم‌بردار ظاهر شده است.

به هر حال باید پذیرفت که جهان کامینسکی جهانی رویاگون و البته بسیار متنوع و چندبعدی است.

۱۶- رابرت کراسکر (Robert Krasker)

رابرت کراسکر
  • ملیت: استرالیا
  • کارگردان‌های برجسته همکار: کارول رید، دیوید لین
  • آثار برجسته: مرد سوم، مرد ناجور، برخورد کوتاه

رابرت کراسکر یک فیلم‌بردار استرالیایی تحسین شده است که طی فعالیت‌های هنری‌اش موفق شد تعدادی از بزرگترین قله‌های حرفه‌ای را فتح کند. او دوران فعالیت خود به عنوان فیلم‌بردار را در سینما با نقل مکان به لندن در میانه دهه ۱۹۳۰ آغاز کرد.

اولین فیلمی که کراسکر مدیریت فیلم‌برداری آن را برعهده داشت «هنری پنجم» (Henry V) اثری حماسی ساخته سال ۱۹۴۴ به کارگردانی لارنس الیویه بود. گرچه کراسکر هنوز تجربه چندانی در کار با سیستم رنگی تکنی‌کالر نداشت اما نماهای شگفت‌آوری ضبط کرد که سینما و تئاتر را در هم می‌آمیخت و تاثیرات روانی فوق‌العاده‌ای ایجاد می‌کرد؛ این شیوه‌ها طی سال‌های بعد هم توسط او به شکل گسترده‌تری به کار گرفته شد.

تقریبا یک سال بعد کراسکر فیلم عاشقانه بسیار مشهور «برخورد کوتاه» (Brief Encounter) را جلوی دوربینش برد. اما احتمالا مهم‌ترین فیلم کارنامه کاری او از طریق همکاری با کارول رید رقم خورد؛ این همکاری «مرد سوم» (The Third Man) نام داشت که یکی از مهشورترین آثار تاریخ سینما است و به شدت تحت تاثیر جریان اکسپرسیونیستی سینمای آلمان و البته زیبایی‌شناختی بصری فیلم‌های نوار قرار داشت. در فیلم مرد سوم از نورپردازی پرکنتراست و زوایای دوربین مورب بهره گرفته شد تا به بهترین شکل فضای تیره و پرفساد شهر وین دوران پس از جنگ نمایان شود؛ فضایی که بهترین جا برای زندگی همراه با فساد و انزوای شخصیت‌های اصلی‌ فیلم بود.

تاثیرگذاری بسیار بالای فضاسازی فیلم سینمایی مرد سوم و قدرت بصری آن که از طریق فیلم‌برداری ساخته شد آکادمی اسکار را قانع کرد تا جایزه بخش فیلم‌برداری خود را به کراسکر بدهد. البته فیلم‌های مهم‌ دیگر این هنرمند را هم نباید از قلم انداخت. فیلم سینمایی «ال سید» (El Cid) و «سقوط امپراتوری روم» (The Fall of the Roman Empire) به کارگردانی آنتونی مان و «گردآورنده» (The Collector‎) ساخته ویلیام وایلر از جمله این آثار بودند. کراسکر در عین حال یکی از سه فیلم‌برداری بود که در فیلم سینمایی «احساس» (Senso) با لوکینو ویسکونتی کارگردان بزرگ سینمای ایتالیا همکاری کرد.

۱۷- الن کوراس (Ellen Kuras)

الن کوراس
  • ملیت: ایالات متحده آمریکا
  • کارگردان‌های برجسته همکار: اسپایک لی، میشل گوندری
  • آثار برجسته: درخشش ابدی یک ذهن پاک، قهوه و سیگار

حضور الن کوراس در این لیست بیانگر یک تغییر اساسی در صنعت سینما است؛ درهای حوزه‌ای که صرفا مردان در آن حضور پررنگی داشتند به تدریج به سوی زنان هم باز می‌شود.

کوراس از فیلم‌بردارهای بزرگ چند دهه اخیر است که البته به کارگردانی آثار سینمایی هم اشتغال داشته. این هنرمند با تعداد پرشماری از بزرگان سینما کار کرده و جوایز بسیاری را هم  تصاحب کرده است. در عین حال اولین فیلمی که الن کوراس خود کارگردانی کرد یعنی «خیانت» (The Betrayal) سال ۲۰۰۸ در بخش بهترین اثر مستند نامزد دریافت جایزه اسکار شد.

کوراس با میشل گوندری در آثار متعددی از جمله «مهربان باش، بپیچان» (Be Kind Rewind) و «درخشش ابدی یک ذهن پاک» (Eternal Sunshine of the Spotless Mind) همکاری کرد. او با اسپایک لی هم همکاری‌های متنوعی داشت که شاید «چهار دختر کوچک» (۴ Little Girls) و «گول خورده» (Bamboozled) دو نمونه برجسته‌ترش باشند. در میان این آثار نهایتا باید گفت درخشش ابدی یک ذهن پاک میشل گوندری مهم‌ترین دستاورد کارنامه این فیلم‌بردار است.

الن کوراس فیلم‌برداری بعضی مستندهای مهم در زمینه موسیقی را هم برعهده داشته؛ «راهی به خانه نیست: باب دیلن» (No Direction Home: Bob Dylan ‎) مستند تلویزیونی مارتین اسکورسیزی و «نیل یانگ: قلبی از طلا» (Neil Young: Heart of Gold) ساخته جاناتان دمی دو نمونه از همین مستندها بودند. در کل می‌توان ادعا کرد کل کارنامه کوراس ارزشمند و متنوع است؛ مثلا کمدی مافیایی «تحلیلش کن» (Analyze That) با فیلم‌برداری او تولید شد و در عین حال فیلم مستقل «قهوه و سیگار» (Coffee and Cigarettes) به کارگردانی جیم جارموش هم جلوی دوربین او ساخته شد.

استعداد برجسته‌ای مثل کوراس باید همچون نمادی برای زنان دیگری باشد که قصد ورود به این عرصه را دارند. به شکل کلی صنعت سینما در یکی دو دهه اخیر بیشتر به سوی زنان روی خوش نشان داده اما حرفه فیلم‌برداری هنوز آنچنان چهره‌های زن مشهوری به خود ندیده است (برای مثال در تمام طول تاریخ برگزاری مراسم اسکار تنها یک‌بار یک فیلم‌بردار زن نامزد دریافت جایزه اسکار شده). چهره‌هایی چون الن کوراس می‌توانند برای حضور پررنگ‌تر زنان در این حوزه الهام‌بخش باشند و معادلات فعلی را در هم بریزند.

۱۸- امانوئل لوبزکی (Emmanuel Lubezki)

امانوئل لوبزکی
  • ملیت: مکزیک
  • کارگردان‌های برجسته همکار: آلفونسو کوارون
  • آثار برجسته: درخت زندگی، جاذبه، بردمن

امانوئل لوبزکی طی دهه ۲۰۱۰ سه جایزه اسکار پیاپی برد؛ اولی را برای فیلم‌برداری «جاذبه» (Gravity) سال ۲۰۱۴ به دست آورد، دومی را برای «بردمن» (Birdman) سال ۲۰۱۵ تصاحب کرد و اسکار سوم یک سال بعد برای «از گور بازگشته» (The Revenant) به او رسید. حال این فیلم‌بردار را از جمله برجسته‌ترین هنرمندان نسل خود می‌شناسند.

اولین فیلم مشهور امانوئل لوبزکی فیلم تاثیرگذار «پرنسس کوچک» (A Little Princess) بود که مسیر همکاری‌های بعدی او را با آلفونسو کوارون هموار کرد. البته لوبزکی به جز کوارون با کارگردان‌های بزرگ دیگری چون برادران کوئن، ترنس مالیک و تیم برتون هم همکاری داشته و در میان آثار شاخص او می‌توان به «درخت زندگی» (The Tree of Life) به کارگردانی مالیک اشاره کرد؛ اثری که کیفیت زیبایی‌شناختی تجربی و بسیار متمایزی داشت و ساخت جلوه‌های ویژه آن هم برعهده داگلاس ترامبل (سازنده جلوه‌های ویژه بصری «۲۰۰۱: ادیسه فضایی» کوبریک) بود.

امانوئل لوبزکی از آن دست هنرمندانی است که نسبتا زود به شهرت رسید اما احتمالا طی دهه‌های بعد هم بارها و بارها نام او را خواهیم شنید و جایگاه همین حالا رفیعش را بیشتر گرامی خواهیم داشت.

۱۹- کازوئو میاگاوا (Kazuo Miyagawa)

کازوئو میاگاوا
  • ملیت: ژاپن
  • کارگردان‌های برجسته همکار: آکیرا کوروساوا، کنجی میزوگوچی
  • آثار برجسته: راشومون، اوگتسو مونوگاتاری، المپیاد توکیو

کازوئو میاگاوا را می‌توان بزرگترین فیلم‌بردار سینمای ژاپن نامید که حرفه‌اش را طی دهه ۱۹۳۰ آغاز کرد. او با مشهورترین فیلم‌سازان ژاپن همکاری داشت؛ با آکیرا کوروساوا، کنجی میزوگوچی و یاسوجیرو اوزو.

میاگاوا پیش از آنکه فیلم‌برداری را به عنوان شغل اصلی‌اش شروع کند در زمینه نقاشی آب‌رنگ ژاپنی تحصیل کرد. این هنرمند همواره متذکر می‌شد که این تحصیلات و تعمق در نقاشی به او آموخت چگونه ببیند. میاگاوا با این پیش‌زمینه و با شوق بسیار نسبت به سینمای اکسپرسیونیستی آلمان به نوعی سبک خاص سایه‌زنی ظریف در آثار سیاه و سفیدش رسید.

این فیلم‌بردار برجسته سینمای ژاپن بابت نماهای بلند متحرک که بویژه در فیلم «راشومون»‌(Rashamon) از آن‌ها بهره گرفت، مشهور شد. راشومون اولین همکاری از سه همکاری او با کوروساوا بود. حرکات ظریف دوربین میاگاوا در ایجاد تعلیق و فضاسازی دراماتیک بسیار موثر بود؛ این امکانات هنری به شکل ویژه‌ای در فیلم‌های میزوگوچی همچون «اوگتسو مونوگاتاری» (Ugetsu Monogatari) و «سانشوی مباشر» (Sansho the Bailiff) نیز مورد بهره‌برداری قرار گرفت.

گرچه این فیلم‌بردار تنها در فیلم «علف‌های شناور» (Floating Weeds‎) با اوزو کار کرد اما همین اثر یکی از نقاط برجسته کارنامه اوزو بود. جلوه‌های تصویری چشمگیر و رنگ‌های خاص به کار رفته در اثر، نمایانگر ذهن خلاق فیلم‌بردار و توانایی‌های سطح‌بالای فنی او بود.

میاگاوا سال ۱۹۹۹هنگامی که ۹۱ سال داشت درگذشت و همیشه میان کارگردان‌های شاخص و تعیین‌کننده سینمای ژاپن باقی خواهد ماند. او از آن دست هنرمندانی بود که در به‌شهرت رسیدن سینمای ژاپن و ایجاد شناخت بین‌المللی از آن نقش بسیار پررنگی ایفا کرد.

۲۰- رابی مولر (Robby Müller‎)

رابی مولر
  • ملیت: هلند
  • کارگردان‌های برجسته همکار: ویم وندرس، جیم جارموش، لارس فون تریه
  • آثار برجسته: پاریس، تگزاس، مرد مرده، شکستن امواج

رابی مولر یک فیلم‌بردار هلندی است که بیشتر بابت همکاری‌هایش با ویم وندرس فیلم‌ساز بزرگ و مشهور آلمانی موج نوی سینمای آلمان شناخته می‌شود. همکاری این دو با اولین تجربه سینمایی‌شان یعنی فیلم «تابستان در شهر» (Summer in the City) آغاز شد. آن‌ها طی سال‌ها بعد در فیلم‌های متعدد دیگر مثل «دوست آمریکایی» (The American Friend) و فیلم تماشایی «پاریس، تگزاس» (Paris, Texas) همکاری کردند.

البته کارنامه کاری مولر را باید در چشم‌اندازی فراتر از همکاری‌هایش با ویم وندرس درک کرد. او علاقه خاصی به کار روی پروژه‌های متفاوت و نامعمول دارد در نتیجه سابقه همکاری با کارگردان‌هایی چون لارس فون تریه، پیتر باگدانوویچ و جیم جارموش را داشته که تجربه‌گرایی و انعطاف‌شان فرصتی بی‌نظیر برای ساخت و آزمایش روش‌های جدید، فراهم کرده است.

نگاهی دقیق به مجموعه آثار رابی مولر نشان می‌دهد او از جمله آن هنرمندانی است که حقیقتا به سینما عشق می‌ورزند. این فیلم‌بردار جسور و خوش‌ذوق سبک‌های متفاوتی را آزموده و برای غنی‌تر‌کردن هنرش در نقاط مختلف جهان با کارگردان‌های مختلف به همکاری پرداخته است.

۲۱- سون نیکویست (Sven Nykvist)

سون نیکویست
  • ملیت: سوئد
  • کارگردان‌های برجسته همکار: اینگمار برگمان، آندری تارکوفسکی
  • آثار برجسته: فریادها و نجواها، فانی و الکساندر، ایثار

سون نیکویست فیلم‌بردار سوئدی به دلیل حضور تقریبا ۲۵ساله‌اش در فیلم‌های اینگمار برگمان شناخته می‌شود. او از پیشگامان استفاده از نور طبیعی در سینما بود و به‌خاطر توانایی‌اش در طبیعی‌نشان‌دادن صحنه‌ها به شکلی گسترده مورد تحسین قرار گرفته است. این هنرمند در عین حال بابت نماهای نزدیک ویژه‌اش که قادر است جنب‌وجوش روانشناختی شخصیت‌ها را آشکار کند بسیار مورد تمجید قرار گرفته و اساسا به همین دلیل گزینه ایده‌آلی برای سینمای برگمان به حساب آمده است.

اولین همکاری نیکویست و برگمان هنگام فیلم‌برداری صحنه‌های داخلی فیلم «خاک‌اره و پولک» (Sawdust and Tinsel) اتفاق افتاد. گفته می‌شود که بعد از یک حرکت دوربین خاص ۱۸۰ درجه برگمان به شدت به این فیلم‌بردار علاقه‌مند شد. در عین حال فیلم‌بردار ثابت آثار قبلی برگمان هم به دلایلی کمتر در دسترس او قرار داشت و ترکیب این عوامل باعث شد سون نیکویست به عنوان فیلم‌بردار باقی آثار او جایگزین شود.

این دو هنرمند در بسیاری از برجسته‌ترین فیلم‌های برگمان و البته تاریخ سینما با یکدیگر همکاری کردند؛ در سه‌گانه سکوت یعنی فیلم‌های «همچون در یک آینه» (Through a Glass Darkly)، «سکوت» (The Silence) و «نور زمستانی» (Winter Light) همراه با آثار بزرگ دیگری چون «پرسونا» (Persona)، «فریادها و نجواها» (Cries and Whispers) و «فانی و الکساندر» (Fanny and Alexander).

هنگامی که برگمان دست از کارگردانی فیلم‌های بلند کشید، سون به آمریکا رفت و آنجا با وودی آلن به همکاری پرداخت. جالب اینجا بود که آلن از هواداران پروپاقرص برگمان به حساب می‌آمد و حال امکان همکاری او با فیلم‌بردار آثار برگمان فراهم شده بود. وودی آلن و سون نیکویست در فیلم‌های «زنی دیگر» Another Woman)‎)، «جرم‌ها و بزهکاری‌ها» (Crimes and Misdemeanors) و «داستان‌های نیویورکی» (New York Stories‎) همکاری کردند.

سون فیلم‌برداری فیلم‌های رومن پولانسکی («مستاجر») و آندری تارکوفسکی («ایثار») را هم تجربه کرد و سال ۲۰۰۶ پس از حدود ۵۰ سال فعالیت سطح بالا و بسیار باکیفیت درگذشت. او طی دوران جوایز بسیاری را هم تصاحب کرد که از جمله آن‌ها می‌توان به دو اسکار بهترین فیلم‌برداری برای فیلم‌های فریادها و نجواها و فانی و الکساندر اشاره کرد.

۲۲- رابرت ریچاردسون (Robert Richardson)

رابرت ریچاردسون
  • ملیت: ایالات متحده آمریکا
  • کارگردان‌های برجسته همکار: الیور استون، مارتین اسکورسیزی، کوئنتین تارانتینو
  • آثار برجسته: جی‌اف‌کی، هوانورد، بیل را بکش

طی ۳۳ سالی که رابرت ریچاردسون به عنوان فیلم‌بردار کار کرد رابطه حرفه‌ای مستحکمی با هنرمندان مطرحی چون الیور استون، مارتین اسکورسیزی و کوئنتین تارانتینو بنا نهاد. او با استون در فیلم‌های «جوخه» (Platoon)، «جی‌اف‌کی» (JFK) و «قاتلین بالفطره» (Natural Born Killers) همکاری کرد؛ برای اسکورسیزی فیلم‌برداری آثاری چون «کازینو» (Casino)، «هوانورد» (The Aviator)، «هوگو» (Hugo) و «جزیره شاتر» (Shutter Island) را برعهده گرفت و پشت دوربین «بیل را بکش» (Kill Bill)، «حرامزاده‌های لعنتی» (Inglourious Basterds)، «جنگوی زنجیرگسسته» (Django Unchained) و «هشت نفرت‌انگیز» (The Hateful Eight) ساخته تارانتینو ایستاد.

اولین شاهکاری که توسط ریچاردسون فیلم‌برداری شد فیلم سینمایی جوخه بود که هنوز هم به عنوان یکی از بهترین فیلم‌های جنگی تاریخ سینما شناخته می‌شود. چندین دهه بعد از فیلم‌برداری این اثر بزرگ او هنوز مشغول کار است و از تکنولوژی‌های جدید در تولیداتش به بهترین شکل بهره می‌برد. جالب است که می‌دانیم همان کسی که یک فیلم فانتزی سه‌بعدی را فیلم‌برداری کرده، تعدادی از خشن‌ترین فیلم‌های تارانتینو را هم جلوی دوربین برده.

در واقع ظرفیت ریچاردسون در تطبیق‌دادن و بروزرسانی خود باعث شده نام او میان تعدادی از برجسته‎ترین بزرگان تاریخ فیلم‌برداری قرار بگیرد.

۲۳- ویتوریو استورارو (Vittorio Storaro)

ویتوریو استورارو
  • ملیت: ایتالیا
  • کارگردان‌های برجسته همکار: برناردو برتولوچی، فرانسیس فورد کوپولا، وارن بیتی
  • آثار برجسته: سرخ‌ها، اینک آخرالزمان، آخرین امپراتور

ویتوریو استورارو فیلم‌بردار بزرگ ایتالیایی میان فیلم‌سازهای برجسته جهان قرار دارد که موفق به کسب سه جایزه اسکار شده‌اند (رکورد این جایزه با چهار جایزه اسکار در اختیار لئون شامروی و جوزف روتنبرگ است).

او طی ۵ دهه فعالیت هنری با فیلم‌سازان بزرگ متعددی همکاری کرده اما احتمالا مهم‌ترین دستاوردهای هنری‌اش را از طریق همکاری با برناردو برتولوچی کسب کرده است؛ البته در کنار آثار برتولوچی نباید از فیلم «اینک آخرالزمان» (Apocalypse Now!) و حضور ارزشمند او در فیلم کوپولا صرف نظر کرد؛ حضوری که عاقبت باعث شد این فیلم‌بردار اولین جایزه اسکارش را به دست‌ آورد.

استورارو در مصاحبه‌ای اشاره کرده بود که زندگی‌اش از توازن میان عناصر متضاد همچون عشق و منطق شکل یافته است؛ این حضور عناصر متضاد را می‌توان در کلیت سبک فیلم‌برداری او هم مشاهده کرد. تضاد میان منابع نور طبیعی و مصنوعی و استفاده از رنگ‌های متضاد و تطابق آن‌ها با احساسات شخصیت‌ها که از طریق آن تفاوت‌ها به شکلی زیرکانه آشکار می‌شوند.

از دهه ۱۹۹۰ و پس از پشت سر گذاشتن تجربه‌های بسیار ارزشمند با چهره‌های شاخص تاریخ سینما استورارو با کارگردان‌های متنوع‌تری کار کرد که میان این چهره‌های جدیدتر، کارلوس سائورا فیلم‌ساز بزرگ اسپانیایی و آلفونسو آرائو کارگردان مکزیکی برجسته بودند. ویتوریو استورارو هم از جمله هنرمندانی بود که از طرف انجمن فیلم‌برداران بین‌المللی در فهرست تأثیرگذارترین سینماگران تاریخ قرار گرفت؛ عنوانی که به‌وضوح شایسته آن بود. این فیلم‌بردار بزرگ ایتالیایی سال ۲۰۱۵ با مجید مجیدی در فیلم «محمد رسول‌الله» (Muhammad: The Messenger of God) کار کرد. او سال‌های اخیر را صرف همکاری‌های متعدد با وودی آلن کرده است.

۲۴- گرگ تولند (Gregg Toland)

گرگ تولند
  • ملیت: ایالات متحده آمریکا
  • کارگردان‌های برجسته همکار: جان فورد، ویلیام وایلر، اورسن ولز
  • آثار برجسته: همشهری کین، خوشه‌های خشم، بهترین سال‌های زندگی ما

احتمالا هر علاقه‌مند به سینما از شهرت افسانه‌ای فیلم سینمایی «همشهری کین» (Citizen Kane) باخبر است؛ اثری که تقریبا در اغلب نظرسنجی‌ها میان چند فیلم برتر تاریخ سینما جا دارد. گرگ تولند از بزرگان هنر سینما، فیلم‌بردار این فیلم سینمایی بوده و در شکل‌دهی به زبان بصری این اثر مهم تاریخ سینما نقشی مهم داشته است.

گرچه حضور به عنوان فیلم‌بردار همشهری کین از نقاط پراهمیت کارنامه گرگ تولند بوده اما او شهرتش را مدیون فعالیت‌های قدیمی‌تر خود است. این فیلم‌بردار طی دهه ۱۹۳۰ به عنوان جوان‌ترین چهره پشت دوربین میان هالیوودی‌ها شناخته می‌شد و با استعداد سرشاری که داشت بین سال‌های ۱۹۳۶ تا ۱۹۴۲ شش‌بار نامزد دریافت جایزه اسکار شد. او برای فیلم‌های «بینوایان» (Les Misérables)، «بن‌بست» (Dead End)، «بلندی‌های بادگیر» (Wuthering Heights‎)، «اینترمتزو: یک داستان عاشقانه» (Intermezzo: A Love Story)، «سفر دریایی طولانی به خانه» (The Long Voyage Home‎) و همشهری کین نامزد دریافت اسکار شد و نهایتا این جایزه را برای بلندی‌های بادگیر به دست آورد.

گرگ تولند از جمله اولین فیلم‌بردارانی بود که از فوکوس عمیق (وضعیتی که لایه‌های سطحی، میانی و عمیق تصویر همه در حالت فوکوس قرار دارند) بهره گرفت. فوکوس به نوعی هدایت‌گر چشم بیننده درون تصویر است و هنگامی که این تکنیک به کار گرفته می‌شود ترکیب‌بندی و جابه‌جایی تعیین‌ می‌کنند چشم مخاطب ابتدا به کدام سطح نگاه کند.

تولند فیلم‌بردار جوان‌مرگ این فهرست است و از تمام چهره‌های شاخص دیگر این حوزه عمر کمتری داشت. او که تنها چهل و چهار سال زندگی کرد به دلیل مهارت‌های بسیار برجسته‌اش در تاریخ سینما ماندگار شد و نامش را میان بزرگان عرصه فیلم‌برداری به ثبت رساند.

۲۵- سرگئی اوروسفسکی (Sergey Urusevsky)

سرگئی اوروسفسکی
  • ملیت: روسیه
  • کارگردان‌های برجسته همکار: میخائیل کالاتازوف
  • آثار برجسته: درناها پرواز می‌کنند، من کوبا هستم، چهل و یکمین

سرگئی اوروسفسکی را باید یکی از پرنفوذترین و تاثیرگذارترین فیلم‌برداران شوروی به حساب آورد. علاقه او به طراحی گرافیکی و عکاسی طی سال‎‌های ابتدایی زندگی‌اش آشکار شد و پیش از آغاز جنگ جهانی دوم او در مسکو کلاس درس بسیاری از هنرمندان جریان ساخت‌گرایی را تجربه کرد؛ در سال‌های بعدی ویژگی‌های جریان ساخت‌گرایی تاثیر قابل توجهی بر آثاری که او تولید کرد داشت. طی سال‌هایی که جنگ جریان داشت سرگئی اوروسفسکی عکاس جنگ بود. مدتی بعد سال‌های آغازین فیلم‌برداری‌اش را با یولی یاکوولویچ رایزمن، وسیوالاد پودوفکین و گریگوری چوخرای گذراند. مشهورترین فیلم او طی این سال‌ها «چهل و یکمین» (The Forty-First) بود که در همکاری با چوخرای ساخته شد. همان سال‌ها بود که اوروسفسکی کار با میخائیل کالاتازوف را آغاز کرد.

همکاری با کالاتازوف سبک فیلم‌برداری او را غنی‌تر ساخت و برایش شهرتی جهانی به ارمغان آورد. همین دوران فرصتی فراهم کرد تا بهترین قابلیت‌های فرمی و خلاقیت‌های این هنرمند آشکار شود. او تکنیک‌های بسیار بدیعی را به کار گرفت که در آن‌ها دوربین به روایت فیلم می‌پردازد؛ این سبک استفاده از دوربین طی سال‌های بعد به شکلی گسترده در سینمای روسیه به کار رفت؛ شاید یکی از نمونه‌های بارز این شیوه را تیلمان بوتنر در فیلم «کشتی روسی» (Russian Ark) الکساندر سوکوروف که سال ۲۰۰۲ اکران شد به کار گرفت.

مشهورترین آثار سرگئی اوروسفسکی در همکاری با کالاتازوف، دو فیلم «نامه‌ای که هرگز فرستاده نشد» (The Letter Never Sent) و «من کوبا هستم» (I Am Cuba) بودند. نامه‌ای که هرگز فرستاده نشد اثر مهمی است که گفته می‌شود فیلم‌برداری فیلم مشهور اینک آخرالزمان تحت تاثیر آن انجام شده و من کوبا هستم هم آخرین و احتمالا مهم‌ترین دستاورد هنری این فیلم‌بردار روس بود.

۲۶- هسکل وکسلر (Haskell Wexler)

هسکل وکسلر
  • ملیت: ایالات متحده آمریکا
  • کارگردان‌های برجسته همکار: نورمن جویسون، هال اشبی
  • آثار برجسته: بازگشت به وطن، چه کسی از ویرجینیا وولف می‌ترسد؟، دیوانه از قفس پرید

هسکل وکسلر آمریکایی یکی دیگر از اعضای ۱۰نفره فهرست انجمن فیلم‌برداران بین‌المللی بود که تحت عنوان تاثیرگذارترین فیلم‌برداران تاریخ سینما معرفی شدند. گرچه مشهورترین آثار این هنرمند طی دهه ۱۹۷۰ تولید شد اما او تا دهه‌های اخیر هم به کار ادامه داد و عاقبت در سن ۹۳ سالگی درگذشت.

اولین فیلم وکسلر به عنوان فیلم‌بردار که با بودجه نسبتا بالا تولید شد «آمریکا، آمریکا» (America, America) ساخته الیا کازان بود گرچه او آثار کوچک‌تری را طی سال‌های پایانی دهه ۱۹۵۰ و سال‌های ابتدایی دهه ۱۹۶۰ جلوی دوربین برده بود. سه سال پس از فیلم کازان، نام وکسلر با « چه کسی از ویرجینیا وولف می‌ترسد؟» (Who’s Afraid of Virginia Woolf) مایک نیکولز سر زبان‌ها افتاد. او بابت این اثر سینمایی جایزه اسکار بهترین فیلم‌برداری را تصاحب کرد. این فیلم‌بردار صاحب‌نام چهره مهمی در جریان هالیوود نو بود و دهه ۱۹۷۰ هم بابت فیلم‌برداری خلاقانه «در راه افتخار» (Bound for Glory) ساخته هال اشبی دومین جایزه اسکارش را گرفت. این دهه برای وکسلر بسیار پربار بود و پروژه‌های برجسته دیگری چون «دیوانه از قفس پرید» (One Flew Over the Cuckoo’s Nest) به کارگردانی میلوش فورمن و «روزهای بهشت» (Days of Heaven) ترنس مالیک با همکاری نستور آلمندروس را هم در بر داشت.

تولیدات مهم این فیلم‌بردار مطرح تنها محدود به سینما نبود و در حوزه تلویزیون هم دنبال شد. او به همین منظور با همکاری کنراد هال (فیلم‌بردار مشهور فرانسوی-آمریکایی)‌ شرکتی تبلیغاتی تاسیس کرد و آن را وکسلر-هال نامید. طی دو دهه اخیر وکسلر بیشتر روی فیلم‌برداری و بعضا کارگردانی آثار مستند متمرکز شد. بعضی از این آثار حتی پس از مرگ او در سال ۲۰۱۵ منتشر شدند.

۲۷- گوردون ویلیس (Gordon Willis)

گوردون ویلیس
  • ملیت: ایالات متحده آمریکا
  • کارگردان‌های برجسته همکار: فرانسیس فورد کوپولا، وودی آلن، آلن جی پاکولا
  • آثار برجسته: پدرخوانده، آنی هال، همه مردان رئیس‌جمهور

گوردون ویلیس به نوعی درون هالیوود به دنیا آمد. پدرش یک چهره‌پرداز بود و علایق ویلیس همواره در زمینه سینما تمرکز داشت. او ابتدا قصد داشت بازیگر شود و به همین دلیل به عنوان بازیگر تئاتر مشغول به کار شد. حرفه بازیگری او را به پشت صحنه تئاتر هدایت کرد و به تدریج نکات بسیاری درباره نورپردازی آموخت.

دانش نورپردازی او را به درکی وسیع از سینما و ساختار زیبایی‌شناختی تصویر رساند. ردپای این درک را می‌توان در بسیاری از آثار دهه ۱۹۷۰ و فیلم‌های کارگردان‌های بزرگی چون فرانسیس فورد کوپولا، وودی آلن و آلن جی پاکولا دید. در واقع نقطه مشترک آثار همه این کارگردان‌ها حضور گوردون ویلیس در آن‌ها است.

کارنامه ویلیس سرشار از آثار برجسته است؛ از سه‌گانه «پدرخوانده» (The Godfather) تولیدشده طی سال‌های ۱۹۷۲، ۱۹۷۴ و ۱۹۹۰ گرفته تا «همه مردان رییس جمهور» (All the President’s Men) که سال ۱۹۷۶ اکران شد. با وجود همکاری این فیلم‌بردار بزرگ با کارگردان‌های مطرح مختلف اما وودی آلن همکار نسبتا پایدارتر او بود. این همکاری سال ۱۹۷۷ با فیلم سینمایی «آنی هال» (Annie Hall) آغاز شد. از این نقطه تا سال ۱۹۸۵ این دو هر سال یک فیلم جدید تولید کردند. در میان این آثار تقریبا با تعدادی از بهترین فیلم‌های آلن مواجه می‌شویم: «منهتن» (Manhattan)، «زلیگ» (Zelig) و «رز ارغوانی قاهره» (The Purple Rose of Cairo). آلن همیشه اشاره می‌کرد که از گوردون ویلیس بسیار آموخته است و معتقد بود این فیلم‌بردار یک هنرمند واقعی است. حتی نگاهی کوتاه و سرسری به کارنامه ویلیس این ادعای وودی آلن را تایید می‌کند.

۲۸- فردی یانگ (Freddie Young)

فردی یانگ
  • ملیت: بریتانیا
  • کارگردان‌های برجسته همکار: دیوید لین
  • آثار برجسته: لورنس عربستان، دکتر ژیواگو، دختر رایان

فعالیت‌های حرفه‌ای فردی یانگ به عنوان فیلم‌بردار طی سال‌های پایانی دهه ۱۹۲۰ آغاز شد و تا دهه ۱۹۸۰ هم ادامه یافت. طی این شش دهه او روی بیش از ۱۰۰ فیلم کار کرد و به شهرتی جهانی دست یافت.

شاخص‌ترین آثار این فیلم‌بردار از طریق همکاری با دیوید لین رقم خوردند؛ «لورنس عربستان» (Lawrence of Arabia)، «دکتر ژیواگو» (Doctor Zhivago) و «دختر رایان» (Ryan’s Daughter) که هر سه هم برای این فیلم‌بردار جایزه اسکار در پی داشتند. «لرد جیم» (Lord Jim‎) به کارگردانی ریچارد بروکس و «نیکلاس و الکساندرا» (Nicholas and Alexandra) ساخته فرانکلین جی شافنر از جمله دیگر آثار شاخص یانگ است که باید مورد توجه قرار بگیرند.

فردی اولین فیلم‌بردار بریتانیایی بود که آثارش را با لنزهای سینمااسکوپ (مجموعه‌ای از لنزهای آنامورفیک برای تصویربرداری فیلم‌های پرده‌عریض که طی دهه‌های ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ محبوب بودند) تولید کرد. این فیلم‌بردار هم یکی از همان ۱۰ نفری است که توسط انجمن فیلم‌برداران بین‌المللی به عنوان تاثیرگذارترین‌های تاریخ سینما انتخاب شدند و البته یکی دیگر از فیلم‌بردارانی که عمر درازی داشته‌اند و دهه‌ها به حرکت رو به جلوی سینما یاری رساندند.

۲۹- وادیم یوسف (Vadim Yusov)

وادیم یوسف
  • ملیت: روسیه
  • کارگردان‌های برجسته همکار: آندری تارکوفسکی، سرگئی باندارچوک
  • آثار برجسته: کودکی ایوان، آندری روبلف، سولاریس

آثار وادیم یوسف فیلم‌بردار روس را احتمالا باید در میان شاعرانه‌ترین فیلم‌های جهان قرار داد. او مدیر فیلم‌برداری سه فیلم بلند مشهور از میان تاثیرگذارترین آثار تارکوفسکی بوده و گفته می‌شود تاثیر بسیار عمیقی بر سبک این هنرمند برجسته داشته است.

همکاری یوسف و تارکوفسکی هنگامی آغاز شد که این فیلم‌بردار ۳۰ ساله بود. تارکوفسکی ۲۹ ساله هنوز دانشجوی سینما بود و برای ساخت فیلمی جهت ارایه به دانشگاه و اتمام تحصیلش با این فیلم‌بردار ارتباط گرفت.

این دو طی سال‌های بعد در سه فیلم «کودکی ایوان» (Ivan’s Childhood)، « آندری روبلوف» (Andrei Rublev) و «سولاریس» (Solaris) به همکاری پرداختند. آن‌ها عموما چندین روز را صرف آماده شدن برای یک برداشت بلند می‌کردند که اغلب هم تنها یک بار گرفته می‌شد.

تارکوفسکی و یوسف مدتی بعد در مسائل مربوط به سبک هنری به اختلاف رسیدند و از هم جدا شدند. در این دوره یوسف همکاری پرثمر جدیدی را با کارگردان و بازیگر مطرح روس سرگئی باندارچوک آغاز کرد. باندارچوک پیش از آغاز این همکاری فیلم سینمایی «جنگ و صلح» (War and Peace) را کارگردانی کرده بود و مشخص بود که سبکی حماسی و کاملا عینی دارد که تفاوت‌هایی روشن با جهان ذهنی عمیق آثار تارکوفسکی داشت. یوسف زمانی گفته بود باندارچوک و تارکوفسکی دو جهان کاملا جدا از هم داشتند و در واقع حرفه او به عنوان فیلم‌بردار همین بود که بتواند به این جهان‌های کاملا متفاوت وارد شود.

از جمله مهم‌ترین آثاری که در دوره همکاری یوسف و باندارچوک ساخته شدند می‌توان به دو فیلم «آن‌ها برای کشورشان جنگیدند» (They Fought for Their Country) و «بوریس گودونوف» (Boris Godunov) اشاره کرد.

۳۰- ویلموش ژیگموند (Vilmos Zsigmond)

ویلموش ژیگموند
  • ملیت: مجارستان، ایالات متحده آمریکا
  • کارگردان‌های برجسته همکار: رابرت آلتمن، استیون اسپیلبرگ، مایکل چیمینو
  • آثار برجسته: شکارچی گوزن، برخورد نزدیک از نوع سوم، مک‌کیب و خانم میلر

ویلموش ژیگموند یکی دیگر از اسامی فهرست برترین فیلم‌برداران تاریخ سینما از طرف انجمن فیلم‌برداران بین‌المللی در کارنامه خود حضور در بیش از ۱۰۰ فیلم را به ثبت رسانده است.

هنگامی که انقلاب مجارستان سال ۱۹۵۶ به وقوع پیوست ویلموش و دوستش لازلو کوواچ (یکی دیگر از فیلم‌بردارهای بزرگ مجارستان) از این واقعه تاریخی فیلم‌برداری کردند و سپس به سوی اتریش متواری شدند. بخشی از این تصاویر بعدا در مستند «بدون نیاز به زیرنویس» (No Subtitles Necessary) مورد استفاده قرار گرفتند. این داستان از دوران جوانی ویلموش نشان می‌دهد که برای این فیلم‌بردار، تولید اثری معنی‌دار و وفادار به حقیقت تا چه اندازه مهم بود.

ویلموش اوایل دهه ۱۹۶۰ درست پیش از آغاز موج نوی سینمای این کشور وارد ایالات متحده آمریکا شد و طی سال‌های بعد به یکی از چهره‌های سینمایی بسیار مهم این موج سینمایی تبدیل شد. تعدادی از فیلم‌های برجسته‌ای که او در آن‌ها به فعالیت پرداخت «شوگرلند اکسپرس» (The Sugarland Express)، «برخورد نزدیک از نوع سوم» (Close Encounters of the Third Kind)، «شکارچی گوزن» (The Deer Hunter) و «انفجار» (Blow Out) بودند.

او تا سال‌های پایانی زندگی‌اش بسیار پویا بود و به مسیر حرفه‌ای خود ادامه داد. از سال ۲۰۰۰ به بعد این فیلم‌بردار همکاری با وودی آلن را آغاز کرد و در فیلم‌های «ملیندا و ملیندا» (Melinda and Melinda)، «رویای کاساندرا» (Cassandra’s Dream‎) و «تو یک غریبه بلند قد سیاهپوش را ملاقات خواهی کرد» (You Will Meet a Tall Dark Stranger) به عنوان فیلم‌بردار حضور یافت.

منبع