این ها صحنه هایی هستند که در آنها از گرافیک رایانه ای استفاده شد، ولی بعید میدونم متوجه اش شده باشید.
مقدمه: تصاویر ساخته شده توسط رایانه (Computer Generated Imagery) یا به اختصار CGI، در دهه های اخیر به یکی از اجزای لاینفک هالیوود تبدیل شده است. فیلم هایی مثل “ترمیناتور ۲: روز داوری” (Terminator 2: Judgment Day) و “پارک ژوراسیک” (Jurassic Park) مثال هایی از اولین فیلم هایی هستند که در آنها از CGI استفاده شد و نتیجه مطلوبی هم حاصل شد.
اما در کمال تعجب، از CGI فقط برای زنده کردن خزندگان غول پیکر منقرض شده یا نشان دادن پرواز ابرقهرمانان استفاده نمیشه. معمولا از این ابزار برای جلوه های بسیار ظریفی استفاده میشود که اکثر بینندگان قادر به تشخیص آنها نیستند. خوشبختانه یا متاسفانه، این ها فیلم هایی هستند که در آنها از CGI استفاده شد بدون اینکه بینندگان متوجه آن شوند.
۱۰- مرگ «براندون لی» سازندگان فیلم “کلاغ” را مجبور به استفاده از CGI کرد
«کلاغ» (The Crow) از آن دسته قهرمانانی است که به مارول یا دیسی تعلق نداره. کلاغ شخصیتی است که توسط خالقش خلق شد تا بتواند با غم از دست دادن نامزدش به دست یک راننده مست کنار بیاد. تا به حال چندین شخصیت در جلد کلاغ فرو رفته اند ولی کلاغ اصلی مرد جوانی بود به نام «اریک دریون» (Eric Draven) که روزی ماشین شان خراب میشود و به همراه دوست دخترش مورد حمله وحشیانه گروهی از اراذل و اوباش قرار میگیرند. اریک با گلوله ای به سرش فلج میشود ولی دوست دخرش مورد تجاوز جنسی و ضرب و شتم قرار میگیرد (خودش را هم مجبور میکنند این صحنه را تماشا کند) سپس هر دو به خاطر خونریزی شدید جان میدهند. ولی یک کلاغ اریک را زنده میکند و بدین ترتیب ماموریت میابد تا قاتلین خودش و دوست دخترش را پیدا کرده و ازشون انتقام بگیره (یک کلاغ هم به عنوان راهنما با او همراه شد). کلاغ شخصیتی است که میتواند آینده را ببیند و به نوعی شکست ناپذیر است و هیچ گلوله ای بهش اثر نمیکنه.
سال ۱۹۹۴ فیلم بسیار خوب و معروفی از این شخصیت ساخته شد و پسر «بروس لی» فقید که «براندون لی» نام داشت، نقش اصلی آن را بازی میکرد. اما متاسفانه سر صحنه فیلمبرداری همین فیلم کشته شد. در واقع در سکانسی که اریک دریون قرار بود گلوله بخوره، به خاطر سهل انگاری عوامل فیلم در اسلحه ای که قرار بود به براندون شلیک شود، به جای گلوله مشقی، گلوله واقعی به او شلیک شد. بعد از اینکه براندون روی زمین افتاد و بلند نشد، همه فکر میکردند که در نقشش فرو رفته یا داره شوخی میکنه. ولی بعد از مدتی که از قضیه خبردار شدند او را به بیمارستان بردند اما او درهمان جا در گذشت. مرگ براندون لی یک واقعه تلخ و غم انگیز بود، ولی مسئله اینجا بود که هنوز بعضی از صحنه های اصلی کلاغ باقی مونده بود که باید بدون براندون کامل میشدند. بنابراین سازندگان فیلم چاره ای نداشتند جز اینکه از بدلکار براندون برای صحنه های باقی مانده استفاده کنند و بعد، صورت اون رو به صورت دیجیتالی با صورت براندون تعویض کنند. در یکی از صحنه های مهم فیلم که اریک دریون از مرگ بازگشته و وارد آپارتمان قدیمی اش میشود، در بیشتر شات ها بدل براندون را میبینم که این نقش را بازی میکنه و صورتش هم مبهم و نا واضحه. در انتهای صحنه هم وقتی که اریک از درون سایه ها بیرون میاد و یک صاعقه صورت اون رو با ظاهر نمادین کلاغ نشون میده، در واقعیت ما صورت براندون رو میبینیم که روی بدن بدلکارش قرار گرفته است.
۹- «جسیکا آلبا» واقعا برهنه نبود
فیلم “ماشتی” (Machete) محصول سال ۲۰۱۰ فیلمی اکشن بود که داستانش درباره یک مهاجر مکزیکی غیر قانونی بود که مهارت زیادی در استفاده از چاقو و دیگر سلاح ها داشت. به هر حال در یکی صحنه های معروف این فیلم که در آن «جسیکا آلبا» (Jessica Alba) زیر دوش حمام قرار دارد، به نظر میرسد که او برهنه است. اما بینندگان بعدا خیلی تعجب کردند وقتی فهمیدند که در این صحنه جسیکا آلبا اصلا برهنه نبود و همه چیز فقط یک حقه دیجیتالی بود. در حقیقت جسیکا لباس پوشیده بود اما بعد از فیلمبرداری، تیم جلوه های ویژه لباس ها را حذف کردند و یک پوست جدید را بر روی آن رنگ آمیزی کردند.
۸- «وزلی اسنایپس» از سر لجبازی حاضر نبود چشمانش را باز کند!
“بلید” از آن دسته فیلم هایی بود که بار دیگر نام آثار کمیک بوکی را در آستانه قرن بیست و یکم بر سر زبان ها انداخت. “بلید ۲” هم اثری خوش ساخت و دیدنی از کارگردانی مستعد به نام «گییرمو دل تورو» از کار درآمد. از این رو، امیدهای فراوانی وجود داشت تا قسمت سوم هم اثری شایسته باشد ولی اینطور نشد. بخش عمده شکست “بلید: تثلیث” (Blade: Trinity) را باید گردن کارگردانش یعنی آقای «دیوید اس. گویر» انداخت. او که کاملا به عنوان یک فیلمنامه نویس شناخته میشود و فیلمنامه آثاری همچون “مرد پولادین” را نوشته و با «نولان» در سه گانه بتمن همکاری کرده، ناگهان توسط استودیو استخدام شد تا فیلم را کارگردانی کند ولی آنچنان گندی زد که بعید است تا پایان عمر هوس کارگردانی به سرش بزند! “بلید: تثلیث” چیزی نیست جز ملغمه ای از صحنه های اکشن بی سر و ته. اما «وزلی اسنایپس» بازیگر نقش بلید پس از اکران فیلم از استودیوی سازنده یعنی نیولاین شکایت و ادعا کرد در روند ساخت فیلم دخالت میکرده (به ویژه در فرآیند انتخاب بازیگران). او همچنین ادعا کرد استودیو از مدت زمان حضور او در فیلم کم کرده تا بدین ترتیب زمینه برای حضور بیشتر بازیگران دیگر مثل رایان رینولدز و جسیکا بیل فراهم شود!
همچنین گفته میشه که تولید فیلم “بلید: تثلیث” خیلی پر دردسر بود. شایعات زیادی هم منتشر شدند مبنی بر اینکه وزلی اسنایپس به شدت با کارگردان این فیلم به مشکل خورده بود در حدی که کار اون ها به درگیری فیزیکی کشیده شد! ظاهرا این مسئله در یکی از صحنه های پایانی این فیلم به اوج رسیده بود. در این صحنه که بلید در یک سرد خانه بیدار میشود و فرار میکند، تنها کاری که اسنایپس باید میکرد، باز کردن چشمانش بود اما او حاضر به انجام این کار نشد! بنابراین لجبازی عجیب اسنایپس سازندگان را مجبور کرد که در مرحله بعد از فیلمبرداری به کمک CGI، اقدامات لازم را برای اصلاح این صحنه انجام دهند. این واقعیت که در این صحنه از CGI استفاده شده واقعا شوکه کننده است.
۷- در فیلم “قوی سیاه” خیلی بیشتر از چیزی که تصور میکنید از CGI استفاده شد
فیلم “قوی سیاه” (Black Swan) فیلمی در ژانر وحشت روانشناختی محصول سال ۲۰۱۰ بود (وحشت روانشناختی ژانری است که تمرکز ویژه ای بر اوضاع ذهنی، عاطفی و روانی دارد تا مخاطب خود را بترساند یا ناآرام کند). این فیلم به دوره ای از زندگی یک بالرین میپرداخت که تحت فشار های شدید بیرونی و درونی بود. در این فیلم از CGI استفاده زیادی شد اما چون اکثرا جلوه های ظریفی بودند، کمتر کسی متوجه آنها شد. مثلا گاهی اوقات نیاز بود که سر «ناتالی پورتمن« (که بازیگر نقش اصلی فیلم بود) روی بدن یک بالرین واقعی قرار بگیرد. در برخی صحنه ها هم شخصیت او دچار جوش و کهیر شده بود که همه به صورت دیجیتالی ساخته شدند. حتی گاهی اوقات به وسیله CGI دست ها و انگشتان ناتالی پورتمن تا حدی کشیده میشدند تا نشان دهنده تغییرات روحی نگران کننده این شخصیت باشند. بیشتر طرفداران، صحنه پایانی فیلم و استفاده از CGI در این صحنه را به خاطر دارند اما کمتر کسی به استفاده ای از که از این تکنولوژی در اوایل فیلم شد، توجه میکند.
۶- »توبی مگوایر» به اندازه کافی لاغر نبود
“مرد عنکبوتی” فیلمی بود که ژانر ابرقهرمانی را به محبوبیت فعلی آن رساند. این فیلم رکورد های فروش را شکست و از بازیگران گمنام ولی با استعدادش، ابرستاره ساخت ولی از همه مهمتر اینکه به هالیوود و تهیه کنندگان آن ثابت کرد که اگر پروژه های کمیک بوکی خود را به دست کارگردان توانایی بدهند که از کودکی با کمیک بزرگ شده و ذات آنها را درک می کند، آن وقت هرگز ضرر نخواهند کرد. با توجه به اینکه جلوه های ویژه یکی از اجزای جدایی ناپذیر فیلم های کمیک بوکی هستند، جای تعجب نیست که فیلم “مرد عنکبوتی” هم بسیار از CGI بهره برده باشد. اما نکته اینجاست که بیشتر این صحنه ها به راحتی قابل تشخیص هستند اما یک صحنه هوشمندانه در اوایل فیلم وجود دارد که هیچکس متوجه آن نشد. بعد از اینکه پیتر توسط عنکبوت رادیو اکتیو گزیده میشود، حالش بد شده و به اتاقش میرود. در آنجا پیتر لباسش را در می آورد و ما بدن لاغر نحیف پیتر را میبینیم. بعد از اینکه پیتر از خواب بیدار میشود دوباره جلوی آینه میرود و در کمال تعجب میفهمد که بدنش کاملا تنومند و هیکلی شده است. آن نسخه لاغر در واقع توبی مگوایر نبود، بلکه سازندگان سر توبی را بر روی بدن یک شخص دیگر قرار داده بودند، ولی آن نسخه عضلانی تر بدن خود توبی بود.
۵- در فیلم “زودیاک” شهر سان فرانسیسکوی دهه ۷۰ بازآفرینی شد
“زودیاک” (Zodiac) فیلمی معمایی بود که توسط «دیوید فینچر» کارگردانی شد. دیوید فینچر بیشتر به عنوان کارگردانی کمال گرا شناخته میشود. این فیلم در دهه ۷۰ میلادی و در شهر سان فرانسیسکو جریان داشت. طبیعتا هم لازم بود که حال و هوای این دوران در این فیلم تداعی شود. اگرچه این کار با طراحی صحنه متناسب با آن دوره یا پیدا کردن مکان های مناسب امکان پذیر بود، اما دیوید فینچر اصرار داشت که محیط فیلمبرداری توسط رایانه تغییر کند تا فضای دهه ۷۰ بازسازی شود. نتیجه این کار بسیار خوب و خیره کننده بود. بسیاری از صحنه های فیلم با کمک تکنولوژی پرده سبز خلق شدند (پرده سبز وسیله ای است که از آن برای قرار دادن چند تصویر و یا فیلم بر روی هم استفاده میشود). مثلا در یکی از سکانس ها که بازیگران در یک خیابان طولانی حرکت میکنند، تمام محیط اطراف آنها توسط گرافیک رایانه ای خلق شده است.
۴- نیاز بود «جانی دپ» در فیلم “سایه های تاریک” ترسناک تر به نظر برسد
«تیم برتون» کارگردان فیلم “سایه های سیاه” (Dark Shadows) بود. نقش اصلی این فیلم را همکار همیشگی برتون، یعنی جانی دپ بازی میکرد. جانی دپ در این فیلم نقش یک خون آشام باستانی به نام «بارناباس کالینز» (Barnabas Collins) را بازی میکرد. جانی دپ معمولا نقش های غیر معمولی را بازی میکنه (به خصوص موقع کار با تیم برتون). به خاطر بازی جانی دپ در نقش برجسته و معروف کاپیتان «جک اسپارو» (Jack Sparrow) مخاطبان به استعداد بازیگری او ایمان دارند، اما در فیلم سایه های سیاه، نقشی که او بازی میکرد باید خیلی مخوف و غیر انسانی می بود. بنابراین بازی جانی دپ یک چیزی کم داشت، در نتیجه سازندگان اقدامی زیرکانه انجام دادند و با کمک CGI، تمام پلک زدن های جانی دپ در طول فیلمبرداری را پاک کردند تا ترسناک تر به نظر بیاد! علاوه بر اون، تک تک انعکاس های جانی دپ روی آینه ها و شیشه ها، حذف شدند تا بیشتر شبیه خون آشام ها بشه.
۳- «هیو جکمن« برای بازی در نقش لوگان پیر زیادی خوشتیپ بود
آخرین نقش آفرینی هیو جکمن در نقش شخصیت محبوب ولورین، در فیلم فوق العاده “لوگان” (Logan) رقم خورد. این فیلم پایانی عالی برای آرک طولانی این شخصیت بود که از سال ۲۰۰۰ شروع شده بود. در فیلم لوگان با آینده ای تاریک سر و کار داریم که در آن اکثر جهش یافته ها مرده اند و لوگان هم با ضعیف شدن قدرت زود درمانی اش پیر شده است. با اینکه تقریبا دو دهه از اولین نقش آفرینی هیو جکمن در نقش ولورین گذشته بود، او باز هم انقدر جوان و خوشتیپ بود که نمیتونست طرفداران رو به عنوان نسخه پیر و شکسته لوگان راضی کنه. این مشکل با ترکیبی از گریم و CGI ظریف حل شد و نتیجه آن انقدر درخشان بود که به راحتی بینندگان را فریب داد.
۲- لباس سفر در زمان انتقام جویان کاملا با گرافیک رایانه ای خلق شد
هیچکس از شنیدن اینکه بسیاری از لباس های فیلم “انتقام جویان: پایان بازی” با CGI ساخته شده اند، تعجب نمیکنه، چون این ابزار استفاده گسترده ای در دنیای سینمایی مارول برای ساخت لباس ها داشته است. اما این بدان معنا نیست که این لباس ها کاملا دیجیتالی ایجاد شده اند. معمولا بخشی از این لباس ها واقعی هستند و توسط بازیگران پوشیده میشوند و بعدا توسط رایانه، جزئیاتی به آن افزوده میشود. اما در پایان بازی، لباس سفید رنگی که همه تیم آن را برای سفر در زمان پوشیدند و “لباس کوانتوم” لقب گرفت، تماما دیجیتالی ساخته شده بود و هیچ بخش واقعی نداشت.
۱- قضیه عجیب سگ «جان ویک»
“جان ویک” فیلمی بود که نام «کیانو ریوز» را بر سر زبان ها انداخت و باعث شد که زندگی حرفه ای اش را دوباره شروع کند. این فیلم ترکیب خوبی بود از روش های قدیمی فیلمسازی و ترفند های مدرن. اما این وسط یک استفاده خیلی عجیب و منحصر به فرد از CGI هم وجود داشت. در یکی از صحنه های مربوط به آشنایی جان ویک با سگ جدیدش، سازندگان میخواستند چیزی مربوط به سگ رو در صحنه قرار بدهند که گلاب به روتون نمیشه بگم چی بود! سگ هم مقاومت میکرد و اصلا چیزی که سازندگان میخواستند رو بهشون نمیداد! در نتیجه سازندگان هم مجبور شدند اون رو به صورت دیجیتالی خلق کنند! نکته جالب تر اینکه این کار ۵ هزار دلار برای سازندگان آب خورد!! واقعا این استفاده از CGI خیلی عجیب و دور از انتظار بود.