شوالیه ماه یکی از جدیدترین نمایش‌های مارول در دیزنی پلاس است و اولین نمایشی است که به طور کامل بر روی قهرمان جدیدی تمرکز دارد که قبلاً در MCU دیده نشده بود. برای طرفداران معمولی که اطلاعات زیادی در مورد منبع اصلی ندارند، این فرصتی بود تا در مورد کمیک‌های بسیاری که مارول در طول سال‌ها ساخته است، بیشتر کاوش کنند. برای کسانی که قبلاً از آن مطلع بودند، این فرصتی بود تا در نهایت قهرمان را در عمل ببینند. و برای هر دو، این یک نمایش سرگرم کننده بود که در میان خدایان اساطیر مصر سواری وحشیانه می کرد.

در حال حاضر، تنها کاری که می‌توانیم انجام دهیم این است که به فصل دوم امیدوار باشیم، زیرا مارول هنوز تایید یا تکذیب نکرده است که آیا آنها قصد دارند سریال را ادامه دهند، به خصوص پس از موفقیت آن. با این حال، داستان به پایان رسید. اگر از نمایش بیرون آمده اید و می خواهید درباره شخصیت ها بیشتر بدانید، یا اگر هنوز کاملاً مطمئن نیستید که چه کسانی بودند و چگونه آنها به هم مرتبط بودند، این راهنما به رفع هرگونه سردرگمی که ممکن است داشته باشید کمک می کند.

شوالیه ماه

Moon Knight یک نام مستعار ابرقهرمانی است، بسیار شبیه به نام های Captain America یا Iron Man. اما، هنگام معرفی او خیلی راحت‌تر است که او را شوالیه ماه بنامیم، زیرا هر لحظه ممکن است یکی از سه مرد زیر کت و شلوار باشد، و همه آنها توسط یک بازیگر، اسکار آیزاک، بازی می‌شوند. مارک اسپکتور، شوالیه ماه اصلی، دوران کودکی پر دردسری داشت. پس از مرگ تصادفی برادرش، رابطه او با مادرش بد شد و برای کمک به او در کنار آمدن، فرد جدیدی در سر او ظاهر شد – استیون گرانت. ببینید، مارک اسپکتور در واقع دارای اختلال هویت تجزیه ای است. مارک به خوبی از حضور استیون آگاه است، اما در ابتدای نمایش، استیون فقط در ابتدا فکر می‌کند که مشکلات عجیبی در راه رفتن در خواب دارد. او نمی داند که شخص دیگری در سرش وجود دارد.

مارک در حال مرگ بود که با خدای مصری Khonshu معامله کرد تا آواتار او باشد و با شیطان مبارزه کند. با این حال، زمانی که استیون به طور ناگهانی شروع به در دست گرفتن کنترل می‌کند و برای خود در لندن زندگی می‌کند، این کار دشواری است. او به زودی در مورد مارک باخبر می شود، اما با توطئه ای برای آزادی یک خدای قدیمی مصری او در نقطه دیگری از جهان از خواب بیدار می شود و از افرادی که فعالانه در تلاش برای کشتن او هستند در حالی که صداهایی در سر او با او صحبت می کنند فرار می کند.

او و مارک از آن نقطه به بعد شروع به داد و ستد می کنند، استیون سعی می کند صدای عقل باشد و مارک از هر دوی آنها محافظت می کند. آنها در ابتدا یکدیگر را دوست ندارند اما در طول فیلم به هم نزدیک می شوند و یاد می گیرند که چگونه به عنوان یک تیم با هم کار کنند.

کانشو

Khonshu یکی از دو شخصیت موجود در این لیست است که مارول آن را خلق نکرده است، اما گردانندگان Moon Knight صرفاً طرح خود را برای او انتخاب کرده و به او شخصیتی متناسب با علاقه و داستان خود داده اند. در اساطیر مصر، Khonshu خدای ماه است، که گذر زمان را نشان می دهد که ماه در سراسر آسمان شب سفر می کند. کانشوبا صدای F. Murray Abraham، مانند یک مومیایی بانداژ می پوشد، با این تفاوت که او گردن ندارد و سرش، جمجمه یک پرنده غول پیکر، به سادگی بالای بدنش شناور است. او همچنین همیشه یک عصا دارد که در بالای آن یک هلال ماه قرار دارد.

زمانی که مارک قرار بود در خارج از معبدش بمیرد، کانشو او را با وعده‌های شفای او جذب کرد و به او اجازه داد تا انتقام خود را در صورت موافقت با تبدیل شدن به آواتار کانشو بگیرد و عدالت را به جهانی که کانشو به او گفته بود برود، بیاورد. او موافقت کرد، زیرا نمی‌خواست بمیرد، و این او را به مشکلاتی که در زمان پخش سریال در آن است، سوق داد. به نظر می رسد کانشو واقعاً به مارک و استیون اهمیت نمی دهد، فقط به این فکر می کند که آنها را وادار به انجام خواسته های او کند، که تقریباً او را به خودی خود تبدیل به یک شرور می کند. و حتی وقتی با او قرارداد می‌بندند که آواتار او نباشد، او فقط آنها را فریب می‌دهد، زیرا در پایان مشخص می‌شود که جیک لاکلی هنوز هم دستورات Khonshu را انجام می‌دهد.

آرتور هارو

آرتور هارو با بازی اتان هاوک، شخصیت شرور واقعی داستان است. برخی حتی ممکن است او را وحشتناک ترین شرور MCU تا کنون بدانند. هارو قبل از مارک و استیون آواتار کانشو بود. او ایمان خود را به کانشو از دست داد، با این حال، زمانی که همیشه کار دیگری برای انجام دادن وجود داشت و آزادی او ظاهراً هرگز در چشم نبود، و هنگامی که آنها از هم جدا شدند، خود را وقف خدای دیگری کرد: آمیت. فرقه ای در اطراف او رشد کرد، زیرا آنها خود را وقف بازگرداندن امیت کردند، و قضاوت او را در غیاب او بر روی ارواح تمام وقت در حالی که آنها به دنبال آرامگاه او می گشتند تا او را از زندان رها کنند.
هارو در ابتدا سعی می کند استیون را جذب کند، پس از اینکه استیون اولین شخصیتی است که او را ملاقات می کند و سعی می کند اسکرابی را که مارک دزدیده بود به او پس دهد. هارو می تواند بگوید زمانی که استیون از نظر فیزیکی نمی تواند اسکراب را پس بدهد، مشکلی برای او وجود دارد، و این موضوع تنها زمانی تایید می شود که او به دنبال استیون به لندن رفته و عملاً او را می رباید. او آماده و مایل به انجام هر کاری برای رسیدن به خواسته‌اش است، از جمله احضار شغال‌ها برای مبارزه با استیون و مارک، انجام کارهای کثیف خود، دروغ گفتن به خدایان دیگر در مورد قصدش برای بازگرداندن آمیت، و حتی شلیک به استیون و مارک سر راهش قرار گرفتن.

لیلا الفاولی

لیلا الفاولی با بازی می کالااوی اولین بار از طریق تلفنی که در آپارتمان استیون متعلق به مارک پنهان شده بود به ما معرفی شد. پس از آن تماس، او به نجات استیون می آید و خود را درگیر نجات دنیا از دست آمیت می کند. این که او مارک را در وهله اول می شناسد چیزی است که همه چیز را جالب می کند. زمانی که مارک معامله خود را با Khonshu انجام داد، او در گروهی از مزدوران بود که به سایت حفاری حمله کردند. او علیه قتل کارگران صحبت کرد، بنابراین او را به همراه دیگران، که یکی از آنها پدر لیلا بود، رها کردند. زمانی که مارک برای گفتن این خبر به پیش او رفت، او را ملاقات کرد و از آنجا عاشق یکدیگر شدند و با یکدیگر ازدواج کردند.

با این حال، مارک همیشه رازدار بود و دیگر نمی‌توانست با این درد که می‌دانست برای نجات پدرش تلاش بیشتری می‌کرد، کنار بیاید. به علاوه، او درباره استیون به او چیزی نگفته بود، و حالا بیشتر و بیشتر ظاهر می شد. وقتی دوباره او را ملاقات کرد او را در جستجوی آمیت تنها نمی گذارد و اجازه نمی دهد این بار از او فرار کند. او دلیلی است که مارک و استیون در پایان موفق می شوند از قرارداد بی پایان با Khonshu خارج شوند و او حتی خودش تبدیل به یک آواتار موقت می شود تا به مارک و استیون کمک کند و جهان را نجات دهد

آمیت

امیت، خدای دیگر مصری، بلعنده مردگان است. آمیت با صدای صبا مبارک به زندگی پس از مرگ مصر گره خورده است. اگرچه به نظر می رسد که او یک تمساح در نمایش است، آمیت واقعی فقط یک سر تمساح داشت، در حالی که نیمه جلویش یک شیر و نیمه پشتی او یک اسب آبی بود. او در تالار داوری نشسته بود و منتظر بود تا ارواح دلهای خود را بر روی ترازو قضاوت بگذارند تا با پر حقیقت سنجیده شوند. اگر کفه ترازو متعادل بود، روح به کشتزار نی که بهشت ​​آخرت بود می رفت. با این حال، اگر آنها تعادل را برقرار نمی کردند، آمیت قلب را می بلعد، روح را از بین می برد و اجازه نمی داد ادامه دهند.

در «شوالیه ماه»، آمیت نقش مشابهی داشت، اما او بیش از حد تشنه قدرت شد، می‌خواست روح‌ها را قبل از رسیدن به او قضاوت کند، همه کسانی را که روی زمین هستند که به هر دلیلی ترازوشان تعادل نداشت، چه برای کاری که قبلاً انجام داده‌اند، ببلعد. یا برای اقدامی که در آینده انجام می دادند. او می بیند که هارو ترازوی متعادلی ندارد، اما چون آواتار خودش حبس قبلی او را به همراه داشت، و از فداکاری او خوشش می آید، همچنان او را می پذیرد و سعی می کند قبل از اینکه توسط مارک، استیون، لیلا و کانشو متوقف شود، تمام دنیا را قضاوت کند.