میشل شدن (Becoming)
نویسنده:
میشل اوباما
موضوع: بیوگرافی
سال انتشار: ۲۰۱۸
کشور: آمریکا

کتاب شدن یا میشل (Becoming) که خاطرات میشل اوباما را دربردارد، «میشل شدن» نامیده شده و در روز ۱۳ نوامبر سال ۲۰۱۸ توسط انتشارات «پنگوئن رندوم هاوس» به ۲۴ زبان در کشورهای مختلف جهان منتشر شد از معدود کتاب‌هایی است که خوانندگان ماه‌ها منتظر انتشار ‌این کتاب بودند و گفته می‌شود مبلغ قرارداد چاپ کتاب‌های خاطرات «باراک و میشل اوباما» ۶۵ میلیون دلار برآورد می‌شود. این اثر در نخستین ماه انتشار به رکورد بیش از سه میلیون نسخه فروش رسید و عنوان پرفروش‌ترین کتاب سالِ آمریکا را نصیب خود کرد.

میشل شدن روایتی از زندگی خانم اوباما،‌ همسرِ اولین رئیس‌جمهورِ سیاه‌پوست آمریکا است. میشل اوباما در این کتاب با استفاده از شیوه‌ی روایت‌گونه خواننده را به دنیای خود دعوت می‌کند و شرحی از آنچه که سبب سازندگی شخصیتش بوده است بیان می‌دارد؛ از دوران کودکی، در منطقه‌ای فقیرنشین در شیکاگو تا زمانی که بانوی اول ایالات متحده آمریکا گردید. این کتاب سرگذشتِ زنی است که قدم‌به‌قدم با دشواری‌ها و موانع زندگی روبه‌رو می‌شود و با تلاش، صبوری، تدبیر و ایستادگی چشم به آینده‌ای روشن‌تر می‌دوزد و تسلیم بن‌بست‌های طبیعی، اجتماعی و نژادی نمی‌گردد.

این کتاب که اکنون توسط ناشرین مختلف در ایران نیز عرضه شده، اثری بسیار زیبا که نقاط قوت بسیاری دارد. در صورتی‌که به خواندن آثار بیوگرافی علاقه دارید این کتاب ویژه را به شما پیشنهاد می‌کنیم تا در اسرع وقت مطالعه نمایید. البته لازم است بدانید که قیمت این اثر در ایران کمی بالا است و اگر همچنان تمایل به تهیه این اثر دارید می‌توانید نسخه‌های دیجیتالی ارائه شده با مبالغ به مراتب پایین تر را تهیه نمایید. در ادامه این نوشته سعی کرده‌ایم نظرات مردم و منتقدین را از وب سایت‌های مختلف، کنار هم بیاوریم تا شما هم تصمیم بگیرید که این کتاب را بخوانید یا نه!!
بعد از مطالعه این کتاب در پایین همین صفحه می‌توانید نظرات و دیدگاه خود را با سایر کاربران و خوانندگان نیز در میان بگذارید.

کتابِ شدن، اثر میشل اوباما

در ادامه این مطلب برخی از بررسی و نقد کاربران در سایت‌های دیگر را آورده‌ایم. با ویوین همراه باشید:

Tamila پس از خواندن این کتاب اینگونه شرح می‌دهد: خیلی وقت بود منتظر کتاب میشل اوباما بودم. سه سال شیکاگو زندگی کردم و میدونم دختر سیاه پوستی که از قسمت جنوبی شیکاگو به کاخ سفید و بانوی اول آمریکا شدن رسیده خیلی حرف برای گفتن داره. دقیقا همانی بود که انتظارش را داشتم. قوی، ساده و در دسترس. یک نفر باید خیلی با خودش به صلح رسیده باشه و خیلی به توانایی‌های ذاتی‌اش مطمئن باشه که اینقدر بی پرده و انسانی بنویسه. همیشه فکر می‌کردم خواندن زندگی استیو جابز بهترین بایوگرافی زندگیم خواهد بود که میشل اوباما نظرم را عوض کرد.
مشکلی که من با بیشتر کتاب‌های بایوگرافی که توسط خود شخص نوشته میشه یا خودش داستانش را روایت میکنه اینه که طرف از خودش یک انسان بی خطا میسازه و جدای از بقیه . امسال زندگینامه زیاد خواندم چه از نویسنده ایرانی به زبان انگلیسی یا افراد خارجی. ولی دیدن اینکه نویسنده با خواننده اش صادق نیست و کتاب نوشته که خودش را اثبات کنه من را اذیت میکرد. کتاب هیلاری کلینتون پیام‌اش این بود. هر چه کردند دیگران کردند و من بی تقصیرم. به ملالا احترام عجیبی قائل هستم ولی کتابش خلاصه این بود که من و خانواده‌ام بی‌خطا‌ترین نسل دوران خودمان هستیم. کتاب استیو جابز را دوست دارم چون بعضی جاها آنقدر از دستش عصبانی می‌شدم که کتاب را می‌بستم و چند ساعت بعد به سراغش می‌رفتم. در آخر عاشق شخصیت استیو جابز نشدم ولی احساس کردم استیو جابز را شناختم و این را هم فهمیدم که چقدر این آدم یکی از ما بوده با همه خطاها و موفقیت‌ها.
کتاب میشل اوباما از ترس‌ها و اضطراب‌هاش میگه‌، از اینکه با همسرش مشکل داشته و به مشاور رفتند. از مشکل ناباروری گفته. از مشکلات زندگی شخصی‌اش با صداقت حرف زده و آنقدر اعتماد خواننده را جلب کرده که در کمال سادگی به قدرت این زن هم پی میبریم. خلاصه اینکه خوشحالم سال دوهزار و هجده را با این کتاب تمام کردم.

Tamila

اعظم حیدری کتاب شدن میشل اوباما را به سه بخش تقسیم کرده و می‌گوید: من شدن، ما شدن و بیشتر شدن. قسمت اول دوران کودکی میشل در شیکاگوست تا پرینستون، قسمت دوم دوران کار وکالتش در شیکاگو و آشنایی با باراک تا رئیس‌جمهور شدن باراک، قسمت سوم دوران ریاست‌جمهوری.
بهترین قسمت کتاب برای من قسمت اول است. توصیفات میشل از زندگی خودش و خانواده پرجمعیت پدربزرگ و مادربزرگ‌هاش من را با دنیای جدیدی آشنا کرد. دنیای کسانی که اجداد نه خیلی دورشان برده بودند مثل جد پدربزرگ میشل، خودشان برای پیدا کردن کار یا درس خواندن با تبعیض واضح سیستماتیک روبرو بودند مثل پدربزرگ میشل، و آن‌ها که با سیستم راه آمده‌اند و سعی می‌کنند نسل بعدی را آماده ورود به این سیستم کنند مثل پدر و مادر میشل و در نهایت نسل میشل که همه آرزوهای نسل قبلی را بردوش دارند و در عین حال با همین تبعیض که حالا شاید کمی مخفی‌تر شده روبرو هستند. تبعیضی که باعث می‌شود هم‌اتاقی سفیدپوست میشل در پرینستون در همان چند هفته اول شروع سال اتاقش را عوض کند، چون مادرش از هم‌اتاقی بودن دخترش با یک سیاه‌پوست وحشت داشته. البته میشل در آن زمان نمی‌دونسته دلیل عوض شدن هم‌اتاقی را و سال‌ها بعد وقتی آن هم‌اتاقی با روزنامه‌ها مصاحبه می‌کند می‌فهمد.
قسمت دوم کتاب در مورد کار و رابطه میشل بعد از پرینستونه. آشنایی با باراک در دفتر وکالتی وقتی که باراک برای کارآموزی میاد، و بعد رابطه از راه دورشان وقتی باراک در هاروارد درس می‌خوانده. رابطه با باراک باعث می شود میشل بیشتر به خودش و هدفش در زندگی فکر کنه و از کار وکالت به یک کار دولتی برود و بعد یک پروژه غیرانتفاعی. درنهایت بعد از ازدواجش با باراک و وقتی برای بچه‌دار شدن مشکل داشتند یک کار دانشگاهی قبول می‌کند تا بتواند با استفاده از بیمه دانشگاه آی وی اف کند. این قسمت کتاب که در مورد مشکلات بارداری و از دست دادن جنین صحبت می‌کند یکی از بهترین قسمت‌های ‌کتاب است، موضوعاتی را که خیلی رایجه ولی خیلی کم بهش پرداخته می‌شود را مطرح می‌کند. در نهایت هر دو کودکشان با آی‌وی‌اف به دنیا می‌آیند. آمدن بچه‌ها مثل خیلی رابطه‌های دیگر باعث می‌شه رابطه‌شون دچار مشکل شود و در‌ نهایت به مشاوره زوج روی می‌آورند. این یکی دیگر از قسمت های جالب کتاب است، میزان باری که میشل در زندگی برعهده می‌گیرد تا باراک بتواند در کارش به عنوان سناتور جلو بره و بعدها به عنوان کاندیدای ریاست‌جمهوری و نقش تعریف‌نشده همسر کاندیدا در تمام این‌ها.
قسمت سوم کتاب کمتر از قسمت‌های اول برای من گیرایی داشت. یک قسمت زیادی از این بخش توضیح بحران‌های مختلفی که گریبان میشل را گرفته در طول این دوران از نگاه میشل: بغل کردن ملکه انگلیس، بیرون رفتن با باراک در نیویورک یا جریان شناسنامه که ترامپ راه انداخت. این قسمت کتاب برای من عمق قسمت‌های قبلی را نداشت شاید چون با وجود همه تلاش میشل هنوز نقش میشل به همسر کسی بودن تقلیل پیدا می‌کنه در مقابل تلاشش برای بهتر شدن در قسمت اول و یا رشد و بلوغ فکری در قسمت دوم. یک قسمت جالب توجهی که بهش اشاره می‌کنه این که از زمان ورود به کاخ سفید سه نفر مسول آراسته‌کردنش می‌شوند: یکی برای لباس، یکی مو، و یکی آرایش. این که در مراسم مشترک باید زودتر از باراک بیدار شه تا به این کارها برسه درحالی که باراک مهم‌ترین سوالش اینه که با کت یا بدون کت؟ با کراوات یا بدون کراوات. و از آن مهم‌تر این که تقریبا تمام زنانی که در معرض عموم ظاهر می‌شوند به نوعی این سه نفر را برای آماده شدن دارند. انتظاری که جامعه در آراسته بودن از زنان داره در مقابل انتظارش از مردان. یکی از قسمت‌های آخری که بهش اشاره می‌کند موضوع خشونت با سلاح گرم در آمریکاست و خیلی تاثیر‌گذاره. نمی‌دونم چرا به نظرم آمد خیلی روی این قسمت وقت گذاشته شده و حدس خیلی بدون دلیل من این که اگر روزی بخواهد کاندید ریاست‌جمهوری شود، که خودش تا به حال به شدت نفی کرده، احتمالن این‌موضوع یکی از موضوعات کمپینش خواهد بود.
من خواندن کتاب را توصیه می‌کنم، نثر خوبی دارد، با بخشی از تاریخچه زندگی روزمره سیاهان آمریکا آشنا می‌شوید، و از همه مهم‌تر برای من آن بیان چالش‌های زندگی یک زن است برای برابری حتی در رابطه‌ای که هر دو طرف عمیقن به این موضوع باور دارند.

اعظم حیدری

فاطمه ‌می‌گوید: برای من که همیشه سرکار بوده، دوران‌نقاهت بعد از عملم، جزو معدود زمان‌های خالی زندگیمه، خب منم کوتاهی نکردم و رفتم هفت هشت تا کتاب خریدم، چند تا پروژه برای خودم تعریف کردم و… کتاب #becomingmichelleobama جزو کتابایی بود که گرفتم. با ترجمه با نام “شدن” که به نظرم این انتخاب نام حق مطلب را راجع به کتاب بیان نمی‌‌کرد.
داستان زندگی میشل اوباما به شدت جالبه. سرشار از پیچیدگی. از یه طرف تو خانواده معمولی بزرگ شده و از طرفی به شدت تشویق شده که درجا نزنه و رشد کنه. به هاروارد رفته و با پشتکار خیلی زیاد در بهترین دانشگاه‌ها درس خونده و از طرفی خیلی سریع حرفه وکالت رو چون بهش علاقه نداشته رها می‌کنه. تب موفقیت بسیار شدیدی داره ولی دوست داره زندگی خانوادگی رو به‌شکل روتین خود حفظ کند. از طرفی از سیاست دلزده‌اس و از طرفی در بالاترین سطح سیاسی کشورش قرار گرفته.
من وقتی این کتاب رو گرفتم، تصور داشتم که ببشتر راجع به زندگی در کاخ سفید، یا کمپین‌های شدید تبلیغاتی انتخابی، یا اوباما می‌فهمم. ولی می‌تونم راجع به هیچ کدوم اطلاعات بیشتری به‌دست نیاوردم.
خب همیشه برام سوال بود چطور کسی در آمریکا از هیچ به چنین قدرتی می‌تونه برسه، و این سوال حتی الان در من بیشتر هم شده، کنجکاوتر شدم.
به‌نظرم #میشل_اوباما به شدت سیاستمدارانه، فقط لایه‌هایی سطحی از زندگیش رو بهمون نشان داده و البته این لایه‌ها را زیبا به تصویر کشیده، جوری که در حین مطالعه حس نکردم چرا وارد عمق داستان زندگیش نمی‌شم.
ولی بعد از این که‌کتاب رو زمین گذاشتم و زمان برای باز شدن داستان توی ذهنم به خودم دادم، فهمیدم داستان ساده‌ای رو شنیدم از زنی که داستان‌هایی به مراتب عمیق‌تر دارد.

فاطمه

بهار با اشتیاق زیادی از کتاب شرح می‌دهد: به دلایل مختلف هیچ وقت علاقه‌ای به خوندن کتابهای شرح زندگی نویسنده (ترجمه بهتری از اتوبیوگرافی به ذهنم نرسید) نداشتم. ولی الان با اطمینان میتونم بگم گوش کردن زندگی‌نامه میشل اوباما به قلم خودش و با صدای خودش جزو تاثیرگذار ترین اتفاقای چند سال اخیرم بود. شرح حال اولین زن سیاه‌پوستی که بانوی اول امریکا شد. کسی که پتانسیل ستاره شدن رو داشت (و داره) ولی به دید خیلی‌ها سایه اوباما شد. فارغ‌التحصیل حقوق دانشگاه هاروارد که کارنامه درخشان فعالیتهاش قبل از اوباما تحت تاثیر معروفیت همسرش قرار گرفت. تا جایی که در دوران کمپین اوباما روزنامه ها موفقیتاشو مدیون معروفیت همسرش دونستن. کسی که علاقه ای به سیاست نداشت (میشه سرزنشش کرد؟!)، خیلی هم موافق وارد سیاست شدن اوباما نبود، اما شونه به شونش تو کمپیناش شرکت کرد.
کتاب به سه قسمت تقسیم میشه. قسمت اول مربوط به زندگیش قبل از آشنایی با اوباما هست. قسمت دوم و سوم اشنایی با اوباما قبل و بعد از ریاست جمهوری رو شامل میشن. هر قسمت جذابیتهای خودشو داشت ولی جذاب ترین قسمتش برای من قسمت اولش بود. داستان تلاش بی‌وقفه یه دختر سیاهپوست برای بالا رفتن از پله های موفقیت. روایت زندگی سیاهپوستان در شیکاگوی دهه ۷۰ و ۸۰. چالش‌های اقلیت بودن و خیلی نکات دیگه که به نظر من به شیوه هنرمندانه‌ای نگارش شده بود.
در کل به دید من کتاب روایت بی ‌غل و غشیه از دغدغه های زن بودن/مادر بودن/همسر بودن/سیاهپوست (اقلیت)بودن/ سیاستمدار بودن و خیلی دغدغه‌های دیگه.
کتابی که با اینکه آخرشو میدونستم ولی بازم خیلی جاهاش هیجانزده شدم.

بهار

مریم کتاب را در دو نیمه توضیح میدهد: نیمه‌ی اول کتاب که مربوط به ماجراهای قبل ریاست جمهوری باراک اوباما است به مراتب جذاب‌تر از نیمه‌ی دوم است. نیمه‌ی اول داستان زندگی زنی از طبقه متوسط که جز گروه‌های اقلیت است را می‌خوانیم که دغدغه‌ها و تلاش‌هایش برای من مخاطب معنی دارد؛ زنی که تنها با تلاش شخصیش زندگی را جلو می‌برد و پیشرفت می ‌کند. نیمه‌ی دوم که مرتبط به دوره کاخ سفید است جزییات خسته‌کننده و بی‌اهمیت زیادی دارد که خواندن قسمت دوم رو کمی سخت‌تر کرد. از طرفی مدل زندگی کاخ‌سفید به نوعی مدل زندگی میشل اوباما را تغییر داد و دیگر با زندگی پرکشش زنی که با پشتکار هم‌رده همسرش بود خبری نیست و‌کمی در سایه قرار گرفت. دستاوردهایی که در دوره قبل ورود به کاخ سفید دارد به مراتب چشم گیرتر و جذاب‌تر از دوران بعد کاخ سفید به نظر می‌رسد. در کل اطلاعات تاریخی خاصی ارایه نشده و بیشتر متمرکز به زندگی شخصی و روند رشد نویسنده است.

مریم

رها نقدش را با این جمله شروع می‌کند: یه زمانی هست که دیگران از تو خوششون نمیاد و قبولت ندارن، این مشکل تو نیست. اما یه زمانی هست که تو به خودت ایمان نداری و نمیخوای بپذیری که مورد قبول بعضی ها هستی، این یکی قطعا مشکل توئه. چیزی که در تمام طول کتاب آزارم می داد این مسئله بود که احساس می کردی نویسنده دائما در تلاش برای پذیرفته شدن از طرف دیگران، به مسائل جزئی و پیش پا افتاده ای چنگ می زنه که واقعا هیچ لزومی هم به بیانشون نبود. ضمن اینکه من اصلا از این همه برچسب سیاه و سفیدی که تو کتاب به شکل های مختلف استفاده شده بود خوشم نیومد. قرار بود این کتاب یه جورایی ضد نژاد پرستی باشه دیگه،همم!؟ پس چرا همش حس میکردی که نویسنده بیشتر سعی داره نژاد خودش رو برجسته تر و بی گناه تر از چیزی که واقعا هست نشون بده!؟
حقیقتش من رفتار هیچ نژادی رو تایید و تکذیب نمی کنم، اما وقتی خود تو هم یه برچسب سیاه و سفید دستت میگیری و به این و اون برچسب می زنی، پس قراره فرق تو با بقیه چی باشه!؟ اصلا اگر قراره اون وسط دری به دست تو باز بشه و رابطه ی دوستانه ای شکل بگیره قطعا این قضیه که بیای شخصیت های کتابت رو قبل از هر چیز به عنوان سیاه پوست و سفید پوست به خواننده معرفی کنی، کمکی به حل مشکل که نمیکنه هیچ، بلکه بیشتر باعث این برداشت اشتباه از تو میشه که نویسنده ی این کتاب انسان نژاد پرستیه که اتفاقا دل خوشی هم از سایر نژادها نداره
واقعیت اینه که وقتی یه دایره ی امن می سازی و خودت رو مابین آدم هایی از نژاد خودت محصور میکنی نمی تونی انتظار داشته باشی که روابط جدیدی شکل بگیره و نژاد دیگه ای این شانس رو داشته باشه که از نزدیک با تو ارتباط برقرار کنه و متوجه این مساله بشه که به همون اندازه که خودش حق زندگی کردن داره، دیگران هم سوای رنگ پوست و نژادشون چنین حقی رو دارا هستن. پس بیا و قبول کن که همون قدری که دیگران گناهکار هستن تو هم بی تقصیر نیستی
یادمون باشه که شاید همه ی ما آدم ها از نقطه نظر خودمون قربانی یا بی گناه باشیم، اما فقط زمانی می تونیم در مورد خودمون قضاوت درست و واقع بینانه ای داشته باشیم که ببینیم از دیدگاه و نظر دیگران چطور به نظر می رسیم و چه جایگاهی رو در زندگی اشغال کردیم. اینکه قربانی بودن قطعا ساده ترین کار دنیاست و خیلی راحته که همه ی تقصیرات رو گردن دیگران بندازیم و هر وقت اوضاع بر وفق مرادمون نبود و مشکلات بهمون فشار اورد یه شونه بالا بندازیم و به بهونه ی قربانی بودن از زیر بار تمام مسئولیت ها شونه خالی کنیم.
در کل این کتاب رو فقط به اونایی توصیه میکنم که پول و وقت و حوصله ی زیادی دارن، ضمن اینکه اگر ۲۰۰ صفحه ی اول کتاب رو هم نخونیدن چیزی رو از دست ندادین. برای من که فقط صد صفحه ی آخر کتاب لطف و جذابیت خاصی داشت و مابقی فقط معمولی بود …فقط معمولی

رها

پرستو شرح می‌دهد که لذت خواندن کتاب زیر درخت نارنج شروع شد…
لذتی وصف ناشدنی که مرا برد به دل زندگی یک زن سیاه پوست از محله ای فقیر نشین در شیکاگو.
زنی که از هیچ شروع کرد … با تمام تحقیر ها ، محدودیت ها و تبعیض ها جنگید . آهسته آهسته موفق شد و در نهایت روزی روی پله های کاخ سفید به عنوان بانوی اول امریکا در کنار اوباما ایستاد…
[شدن ] روایت فوق العاده ای از واقعیت های پنهان زندگی میشل رابینسون اوباما و همسرش باراک اوباما است…. وقتی این کتاب را خواندم از جزییات زندگی میشل حیرت زده شدم ، از تلاشی که برای اثبات خودش به عنوان یک زن سیاهپوست کرده است…
از روابط دوستانه اش ، عاشق شدنش…
تغییر شغل ، ازدواج ، سقط جنین ، بارداری از لقاح مصنوعی ،مادری کردن برای ساشا و مالیا ، برنده شدن همسرش در انتخابات امریکا ، زندگی متفاوتش در کاخ سفید و در نهایت سپردن اتاقش در آنجا پس از هشت سال به ملانیا ترامپ !
سرتاسر کتاب پر است از تجربه های دلنشین و انسانی ِ زنی که در عینِ معمولی بودن بسیار الهام بخش و قدرتمند است .
برای من کتاب به دو بخش تقسیم میشود!
قبل از عاشق شدن میشل و حضور باراک در
زندگی اش و پس از آن…
در حین خواندن داستان بارها غافلگیر شدم چرا که مثلا هرگز فکر نمیکردم باراک اوباما مردی که صورت جدی و متفکرش را در تلویزیون دیده بودم روزی در یکی از رستوران های مرکز شهر حلقه ی ازدواجی را در بشقاب کیک پنهان کرده و جلوی معشوقه اش زانو زده است…
کتاب ؛ داستانی واقعی از شکست ، امید ، سیاست ، عشق ، خانواده و تلاش است.
تلاش دو انسان برای ساختن دنیایی بهتر .
حتی اگر از سیاست خوشتان نمی اید ، یا اسم میشل اوباما برایتان محو و گنگ است ، [ شدن ] را بخوانید ، روایت زندگی او که پس از ۴۳ ریاست جمهوری با همسرش باراک حسین اوباما {نخستین رئیس‌جمهورِ رنگین‌پوست و آفریقایی‌تبارِ آمریکا } وارد کاخ سفید میشود ، قطعا داستان جذابی برایتان خواهد بود ….

پرستو

نظرات مردم در مورد کتاب شدن اثر میشل اوباما

«»
?
«یک کتاب فوق العاده است و خوندن این کتاب رو به تمام خانم هایی که سعی می کنند هم پیشرفت کنند هم کارکنند هم مادر و همسری فوق العاده باشند حتما توصیه می کنم»
صنم اکبری (فیدیبو)
?
«من امشب تمومش کردم خیلی کتاب طولانی و خسته کننده ایه»
کاربر فیدیبو
?
«بسیار تاثیرگذار… ارزش هزینه کردن داره…حتی ارزش خرید نسخه چاپی ش…شاید بشه گفت شالوده ای از تمام درسهایی که در کتابهای رشد شخصی و موفقیت گفته میشه اما بسیار واقعی و رمانگونه…باچاشنی عشق و سیاست…پیشنهادمیکنم بخونید وحتی کتاب رو داشته باشید.قول میدم زندگی با سطرهای این کتاب به یکی از زیباترین تجربیاتتون تبدیل بشه»
کاربر فیدیبو
?
«موضوع این کتاب سیاست نیست، اگر چه تجارب سیاسی هم در اون دخیله. باعث خجالته که برخی افراد بخاطر دیدگاه سیاسیشون این کتاب رو رد میکنن، اون هم وقتی کتاب در مورد زندگی یک زن هست. در مورد سیاه پوستی که در جنوب شیکاگو در فقر رشد کرده. در مورد ازدواج کردن و تنش‌هایی که برای حفظ این ازدواج مواجه شده. در مورد مادربودن. در مورد وارد شدن به یک موقعیت خطرناک و فوق‌العاده.»
امیلی (گودریدز)
?
«من دو فصلشو خوندم… خیلی اقرار شده نوشته شده.. اینکه یه خانواده خیلی فوق العاده داره و یا چهارسالگی یه تصمیم بزرگ گرفته یکم واقعی به نظر نمیرسه… من که علاقه ای برای خوندن ادامه کتاب ندارم»
ساناز طهماسبی (فیدیبو)
?
«فوووق االعاده کتاب خسته کننده و معمولی ای بود. هیچ پختگی و ظرافتی در نوشته ها دیده نمی شد.به علاوه ی اینکه مطلب سرگرم کننده و آموزنده ای هم به اون صورت در کتاب نبود.»
کاربر فیدیبو
?
«کتاب شدن اثر میشل اوباما، یک بینش صادقانه و شگفت‌انگیزی در مورد تصمیم گیری‌ها، چالش‌ها و رخدادهای زندگیش داره. واقعا برای خودش و همسرش احترام قائلم. طرز فکر و رفتارش رو در طول زندگی از کودکی تا زمانی که وکیل شد و از همسر شدن تا مادر شدن و در نهایت تبدیل به بانوی اول شدن خیلی فوق‌العاده نشون داد.»
پیتر (گودریدز)
?
«به نظر این کتاب بیشتر برای جمع آوری رای ریاست جمهوری دوره بعد نوشته شده و هدف جمع آوری رای سیاه پوستان و قشر کم درآمده.»
هادی نوری
?
«این کتاب مخصوص تمام کسانیه که می خواهند به درک درستی از “تسلیم نشدن” و “موفقیت” برسند»
کاربر انتشارات جنگل
?
«آدمی نیستم که بتونم راحت گریه کنم. شاید با یه آهنگی که در مورد جدایی باشه اشکم در بیاد، یا با داستانی که به سرانجام نرسه، یا بخاطر مردن یکی از شخصیت‌های یه فیلم. هیچ وقت درک نکرده بودم که چرا بعضی ها به خاطر چیزهای شاد اشکشون در میاد. اما اینجا باید بگم که یکدلی و مهربونی میشل اوباما همه چیز رو برای من تغییر داد. این کتاب اشک من رو در آورد.»
امیلی (گودریدز)
?
««میشل شدن» تبدیل شدن میشل اوباما را از جوانی همیشه پیشرو به یکی از نیرومندترین چهره‌های سیاسی دوران اخیر نشان می‌دهد. این جالب‌ترین کتاب جهان نیست اما بسیار بیش از آنچه انتظار می‌رود، جالب و هیجان‌انگیز است.»
Soudabeh.qaisari ?️ ‏(توییتر)
?
««میشل اوباما» در کتاب زندگی‌نامه‌اش (#شدن) نوشته الیزابت دوم ملکه بریتانیا در یکی از اولین مهمانی‌هایی که همدیگر رو دیدند بهش گفته: «چقدر قد شما بلنده» ملکه: ۱۶۳ سانتیمتر میشل: ۱۸۰ سانتیمتر»
Retro (توییتر)
?
««میشل اوباما» در کتاب زندگی‌نامه‌اش (#شدن) نوشته الیزابت دوم ملکه بریتانیا در یکی از اولین مهمانی‌هایی که همدیگر رو دیدند بهش گفته: «چقدر قد شما بلنده» ملکه: ۱۶۳ سانتیمتر میشل: ۱۸۰ سانتیمتر»
Retro (توییتر)
?
««میشل اوباما» در کتاب زندگی‌نامه‌اش (#شدن) اشاره میکنه که در بخشی از زندگی مشترکش با «باراک اوباما» مشکلاتی وجود داشته که با رفتن نزد مشاور ( counselor ) توانستند بر مشکلات غلبه کنند. تقریبا چندین سال قبل از رییس‌‌جمهور شدن اوباما.»
Retro (توییتر)
?
««میشل اوباما» در جایی از کتاب زندگی‌نامه‌اش (#شدن) به «کریستوفر هیچینز»ِ فقید، منتقد و روزنامه‌نگارِ آتئیست حمله کرده و از اینکه هنگام کمپین انتخاباتی «باراک اوباما» در سال ۲۰۰۸ پایان‌نامه دانشجویی «میشل» رو نقد منفی کرده بود، اون رو کوته فکر توصیف کرده. »
Retro (توییتر)
?
«حدود ۱۰۰ صفحه کتاب ” #شدن ” نوشته #میشل_اوباما را خوانده ام ، نکته اصلی نویسنده در دوران نوجوانی و تحصیل در دانشگاه پرینستون ، بحث نژادی و تعارضات میان اقلیت سیاه با اکثریت سفید در #امریکا حتی در چنین دانشگاه معتبری است؛ آن هم نه در زمان های بسیار گذشته که تا همین ۴۰ سال پیش»
امیرعلی ابوالفتح ‏(توییتر)
?
«توصیف‌های «میشل اوباما» در زندگی‌نامه‌اش (#شدن) از «باراک اوباما» در زمانی که هنوز دوست دختر و دوست پسر بودن خیلی جالبه در جایی میگه: «باراک» مثل پادزهر ِ آرام بخشی بود که نگرانی‌‌های من رو جذب می‌کرد. (دفع می‌کرد)»
Retro (توییتر)
?
«زندگینامه «میشل اوباما» (#شدن) رو شروع کردم و فعلاً فوق‌العاده است. کتاب صوتی انگلیسیش هم با صدای خودش تهیه شده و خودش کتاب رو میخونه و روایت می‌کنه. »
Retro (توییتر)
?
«کتاب شدن میشل اوباما را می خوانم. دو روز است درگیرشم و ناجور جذبم کروه»
zrad213 (توییتر)
?
«میشل اوباما می‌گه دخترام رو سر ساعت شام می‌دادم می‌خوابوندم و یک دقیقه اضافه منتظر باباشون نمی‌موندیم. وظیفه باباشون بود که به اینا برسه. چرا؟ چون میخواسته به دختراش یاد بده که زندگی با اومدن مرد به خونه شروع نمی‌شه. »
Thisisme (توییتر)
?
«به عنوان یک نویسنده،صرف نظر از اینکه نویسنده چه کسی بود،نحوه ی نوشتن و روایت داستان رو خیلی پسندیدم.با اینکه معمولا زندگی نامه ها می تونه کسل کننده باشه،ولی این کتاب اینطوری نبود،به همین دلیل ۴ ستاره دادم. در مورد خود نویسنده اما،راستش یکم انتظاراتم بیشتر بود.انتظار کارای بزرگتری رو داشتم شاید .اما به هر حال تا وقتی خودمون جای کسی نبودیم بهتره قضاوت نکنیم.در کل کتاب خواندنی ای بود.»
پریا شاهین (گودریدز)
?
«اصلا راضی کننده نبود . با تبلیغاتی که برای این کتاب شده توقع داشتم از اون کتابهایی باشه که میشه از خط به خطش لذت برد ولی این طور نبود . نویسنده دوران کودکیشو خیلی مفصل و طولانی نوشته و در تمام طول کتاب سعی داره از رنگ پوستش حس ترحم در خواننده ایجاد کنه. یه کتاب معمولی که فقط صد صفحه آخرشو دوست داشتم.»
مهسا (گودریدز)
?
«به نظرم پیش از این همه تصاویری که از میشل اوباما در ذهنم بود چیزی شبیه تبلیغات لوس تلویزیونی بود ولی حالا نظرم خیلی عوض شده است»
زهره عواطفی حافظ (گودریدز)
?
«بالاخره تمام شد..بعد از خواندن رویا های پدرم باراک اوباما این کتاب همراه اون تکمیل کننده خوبی بود..کمی حجم زیاد و دوران کودکی کسل کننده است توی این کتاب..در کل اما جالب بود..مشاهده زندگی و افکار افرادی که تنها در تلوزیون میبینیم…»
احسان شکرایی
?