میشل شدن (Becoming)
نویسنده: میشل اوباما
موضوع: بیوگرافی
سال انتشار: ۲۰۱۸
کشور: آمریکا
کتاب شدن یا میشل (Becoming) که خاطرات میشل اوباما را دربردارد، «میشل شدن» نامیده شده و در روز ۱۳ نوامبر سال ۲۰۱۸ توسط انتشارات «پنگوئن رندوم هاوس» به ۲۴ زبان در کشورهای مختلف جهان منتشر شد از معدود کتابهایی است که خوانندگان ماهها منتظر انتشار این کتاب بودند و گفته میشود مبلغ قرارداد چاپ کتابهای خاطرات «باراک و میشل اوباما» ۶۵ میلیون دلار برآورد میشود. این اثر در نخستین ماه انتشار به رکورد بیش از سه میلیون نسخه فروش رسید و عنوان پرفروشترین کتاب سالِ آمریکا را نصیب خود کرد.
میشل شدن روایتی از زندگی خانم اوباما، همسرِ اولین رئیسجمهورِ سیاهپوست آمریکا است. میشل اوباما در این کتاب با استفاده از شیوهی روایتگونه خواننده را به دنیای خود دعوت میکند و شرحی از آنچه که سبب سازندگی شخصیتش بوده است بیان میدارد؛ از دوران کودکی، در منطقهای فقیرنشین در شیکاگو تا زمانی که بانوی اول ایالات متحده آمریکا گردید. این کتاب سرگذشتِ زنی است که قدمبهقدم با دشواریها و موانع زندگی روبهرو میشود و با تلاش، صبوری، تدبیر و ایستادگی چشم به آیندهای روشنتر میدوزد و تسلیم بنبستهای طبیعی، اجتماعی و نژادی نمیگردد.
این کتاب که اکنون توسط ناشرین مختلف در ایران نیز عرضه شده، اثری بسیار زیبا که نقاط قوت بسیاری دارد. در صورتیکه به خواندن آثار بیوگرافی علاقه دارید این کتاب ویژه را به شما پیشنهاد میکنیم تا در اسرع وقت مطالعه نمایید. البته لازم است بدانید که قیمت این اثر در ایران کمی بالا است و اگر همچنان تمایل به تهیه این اثر دارید میتوانید نسخههای دیجیتالی ارائه شده با مبالغ به مراتب پایین تر را تهیه نمایید. در ادامه این نوشته سعی کردهایم نظرات مردم و منتقدین را از وب سایتهای مختلف، کنار هم بیاوریم تا شما هم تصمیم بگیرید که این کتاب را بخوانید یا نه!!
بعد از مطالعه این کتاب در پایین همین صفحه میتوانید نظرات و دیدگاه خود را با سایر کاربران و خوانندگان نیز در میان بگذارید.
کتابِ شدن، اثر میشل اوباما
در ادامه این مطلب برخی از بررسی و نقد کاربران در سایتهای دیگر را آوردهایم. با ویوین همراه باشید:
Tamila پس از خواندن این کتاب اینگونه شرح میدهد: خیلی وقت بود منتظر کتاب میشل اوباما بودم. سه سال شیکاگو زندگی کردم و میدونم دختر سیاه پوستی که از قسمت جنوبی شیکاگو به کاخ سفید و بانوی اول آمریکا شدن رسیده خیلی حرف برای گفتن داره. دقیقا همانی بود که انتظارش را داشتم. قوی، ساده و در دسترس. یک نفر باید خیلی با خودش به صلح رسیده باشه و خیلی به تواناییهای ذاتیاش مطمئن باشه که اینقدر بی پرده و انسانی بنویسه. همیشه فکر میکردم خواندن زندگی استیو جابز بهترین بایوگرافی زندگیم خواهد بود که میشل اوباما نظرم را عوض کرد.
Tamila
مشکلی که من با بیشتر کتابهای بایوگرافی که توسط خود شخص نوشته میشه یا خودش داستانش را روایت میکنه اینه که طرف از خودش یک انسان بی خطا میسازه و جدای از بقیه . امسال زندگینامه زیاد خواندم چه از نویسنده ایرانی به زبان انگلیسی یا افراد خارجی. ولی دیدن اینکه نویسنده با خواننده اش صادق نیست و کتاب نوشته که خودش را اثبات کنه من را اذیت میکرد. کتاب هیلاری کلینتون پیاماش این بود. هر چه کردند دیگران کردند و من بی تقصیرم. به ملالا احترام عجیبی قائل هستم ولی کتابش خلاصه این بود که من و خانوادهام بیخطاترین نسل دوران خودمان هستیم. کتاب استیو جابز را دوست دارم چون بعضی جاها آنقدر از دستش عصبانی میشدم که کتاب را میبستم و چند ساعت بعد به سراغش میرفتم. در آخر عاشق شخصیت استیو جابز نشدم ولی احساس کردم استیو جابز را شناختم و این را هم فهمیدم که چقدر این آدم یکی از ما بوده با همه خطاها و موفقیتها.
کتاب میشل اوباما از ترسها و اضطرابهاش میگه، از اینکه با همسرش مشکل داشته و به مشاور رفتند. از مشکل ناباروری گفته. از مشکلات زندگی شخصیاش با صداقت حرف زده و آنقدر اعتماد خواننده را جلب کرده که در کمال سادگی به قدرت این زن هم پی میبریم. خلاصه اینکه خوشحالم سال دوهزار و هجده را با این کتاب تمام کردم.
اعظم حیدری کتاب شدن میشل اوباما را به سه بخش تقسیم کرده و میگوید: من شدن، ما شدن و بیشتر شدن. قسمت اول دوران کودکی میشل در شیکاگوست تا پرینستون، قسمت دوم دوران کار وکالتش در شیکاگو و آشنایی با باراک تا رئیسجمهور شدن باراک، قسمت سوم دوران ریاستجمهوری.
اعظم حیدری
بهترین قسمت کتاب برای من قسمت اول است. توصیفات میشل از زندگی خودش و خانواده پرجمعیت پدربزرگ و مادربزرگهاش من را با دنیای جدیدی آشنا کرد. دنیای کسانی که اجداد نه خیلی دورشان برده بودند مثل جد پدربزرگ میشل، خودشان برای پیدا کردن کار یا درس خواندن با تبعیض واضح سیستماتیک روبرو بودند مثل پدربزرگ میشل، و آنها که با سیستم راه آمدهاند و سعی میکنند نسل بعدی را آماده ورود به این سیستم کنند مثل پدر و مادر میشل و در نهایت نسل میشل که همه آرزوهای نسل قبلی را بردوش دارند و در عین حال با همین تبعیض که حالا شاید کمی مخفیتر شده روبرو هستند. تبعیضی که باعث میشود هماتاقی سفیدپوست میشل در پرینستون در همان چند هفته اول شروع سال اتاقش را عوض کند، چون مادرش از هماتاقی بودن دخترش با یک سیاهپوست وحشت داشته. البته میشل در آن زمان نمیدونسته دلیل عوض شدن هماتاقی را و سالها بعد وقتی آن هماتاقی با روزنامهها مصاحبه میکند میفهمد.
قسمت دوم کتاب در مورد کار و رابطه میشل بعد از پرینستونه. آشنایی با باراک در دفتر وکالتی وقتی که باراک برای کارآموزی میاد، و بعد رابطه از راه دورشان وقتی باراک در هاروارد درس میخوانده. رابطه با باراک باعث می شود میشل بیشتر به خودش و هدفش در زندگی فکر کنه و از کار وکالت به یک کار دولتی برود و بعد یک پروژه غیرانتفاعی. درنهایت بعد از ازدواجش با باراک و وقتی برای بچهدار شدن مشکل داشتند یک کار دانشگاهی قبول میکند تا بتواند با استفاده از بیمه دانشگاه آی وی اف کند. این قسمت کتاب که در مورد مشکلات بارداری و از دست دادن جنین صحبت میکند یکی از بهترین قسمتهای کتاب است، موضوعاتی را که خیلی رایجه ولی خیلی کم بهش پرداخته میشود را مطرح میکند. در نهایت هر دو کودکشان با آیویاف به دنیا میآیند. آمدن بچهها مثل خیلی رابطههای دیگر باعث میشه رابطهشون دچار مشکل شود و در نهایت به مشاوره زوج روی میآورند. این یکی دیگر از قسمت های جالب کتاب است، میزان باری که میشل در زندگی برعهده میگیرد تا باراک بتواند در کارش به عنوان سناتور جلو بره و بعدها به عنوان کاندیدای ریاستجمهوری و نقش تعریفنشده همسر کاندیدا در تمام اینها.
قسمت سوم کتاب کمتر از قسمتهای اول برای من گیرایی داشت. یک قسمت زیادی از این بخش توضیح بحرانهای مختلفی که گریبان میشل را گرفته در طول این دوران از نگاه میشل: بغل کردن ملکه انگلیس، بیرون رفتن با باراک در نیویورک یا جریان شناسنامه که ترامپ راه انداخت. این قسمت کتاب برای من عمق قسمتهای قبلی را نداشت شاید چون با وجود همه تلاش میشل هنوز نقش میشل به همسر کسی بودن تقلیل پیدا میکنه در مقابل تلاشش برای بهتر شدن در قسمت اول و یا رشد و بلوغ فکری در قسمت دوم. یک قسمت جالب توجهی که بهش اشاره میکنه این که از زمان ورود به کاخ سفید سه نفر مسول آراستهکردنش میشوند: یکی برای لباس، یکی مو، و یکی آرایش. این که در مراسم مشترک باید زودتر از باراک بیدار شه تا به این کارها برسه درحالی که باراک مهمترین سوالش اینه که با کت یا بدون کت؟ با کراوات یا بدون کراوات. و از آن مهمتر این که تقریبا تمام زنانی که در معرض عموم ظاهر میشوند به نوعی این سه نفر را برای آماده شدن دارند. انتظاری که جامعه در آراسته بودن از زنان داره در مقابل انتظارش از مردان. یکی از قسمتهای آخری که بهش اشاره میکند موضوع خشونت با سلاح گرم در آمریکاست و خیلی تاثیرگذاره. نمیدونم چرا به نظرم آمد خیلی روی این قسمت وقت گذاشته شده و حدس خیلی بدون دلیل من این که اگر روزی بخواهد کاندید ریاستجمهوری شود، که خودش تا به حال به شدت نفی کرده، احتمالن اینموضوع یکی از موضوعات کمپینش خواهد بود.
من خواندن کتاب را توصیه میکنم، نثر خوبی دارد، با بخشی از تاریخچه زندگی روزمره سیاهان آمریکا آشنا میشوید، و از همه مهمتر برای من آن بیان چالشهای زندگی یک زن است برای برابری حتی در رابطهای که هر دو طرف عمیقن به این موضوع باور دارند.
فاطمه میگوید: برای من که همیشه سرکار بوده، دوراننقاهت بعد از عملم، جزو معدود زمانهای خالی زندگیمه، خب منم کوتاهی نکردم و رفتم هفت هشت تا کتاب خریدم، چند تا پروژه برای خودم تعریف کردم و… کتاب #becomingmichelleobama جزو کتابایی بود که گرفتم. با ترجمه با نام “شدن” که به نظرم این انتخاب نام حق مطلب را راجع به کتاب بیان نمیکرد.
فاطمه
داستان زندگی میشل اوباما به شدت جالبه. سرشار از پیچیدگی. از یه طرف تو خانواده معمولی بزرگ شده و از طرفی به شدت تشویق شده که درجا نزنه و رشد کنه. به هاروارد رفته و با پشتکار خیلی زیاد در بهترین دانشگاهها درس خونده و از طرفی خیلی سریع حرفه وکالت رو چون بهش علاقه نداشته رها میکنه. تب موفقیت بسیار شدیدی داره ولی دوست داره زندگی خانوادگی رو بهشکل روتین خود حفظ کند. از طرفی از سیاست دلزدهاس و از طرفی در بالاترین سطح سیاسی کشورش قرار گرفته.
من وقتی این کتاب رو گرفتم، تصور داشتم که ببشتر راجع به زندگی در کاخ سفید، یا کمپینهای شدید تبلیغاتی انتخابی، یا اوباما میفهمم. ولی میتونم راجع به هیچ کدوم اطلاعات بیشتری بهدست نیاوردم.
خب همیشه برام سوال بود چطور کسی در آمریکا از هیچ به چنین قدرتی میتونه برسه، و این سوال حتی الان در من بیشتر هم شده، کنجکاوتر شدم.
بهنظرم #میشل_اوباما به شدت سیاستمدارانه، فقط لایههایی سطحی از زندگیش رو بهمون نشان داده و البته این لایهها را زیبا به تصویر کشیده، جوری که در حین مطالعه حس نکردم چرا وارد عمق داستان زندگیش نمیشم.
ولی بعد از این کهکتاب رو زمین گذاشتم و زمان برای باز شدن داستان توی ذهنم به خودم دادم، فهمیدم داستان سادهای رو شنیدم از زنی که داستانهایی به مراتب عمیقتر دارد.
بهار با اشتیاق زیادی از کتاب شرح میدهد: به دلایل مختلف هیچ وقت علاقهای به خوندن کتابهای شرح زندگی نویسنده (ترجمه بهتری از اتوبیوگرافی به ذهنم نرسید) نداشتم. ولی الان با اطمینان میتونم بگم گوش کردن زندگینامه میشل اوباما به قلم خودش و با صدای خودش جزو تاثیرگذار ترین اتفاقای چند سال اخیرم بود. شرح حال اولین زن سیاهپوستی که بانوی اول امریکا شد. کسی که پتانسیل ستاره شدن رو داشت (و داره) ولی به دید خیلیها سایه اوباما شد. فارغالتحصیل حقوق دانشگاه هاروارد که کارنامه درخشان فعالیتهاش قبل از اوباما تحت تاثیر معروفیت همسرش قرار گرفت. تا جایی که در دوران کمپین اوباما روزنامه ها موفقیتاشو مدیون معروفیت همسرش دونستن. کسی که علاقه ای به سیاست نداشت (میشه سرزنشش کرد؟!)، خیلی هم موافق وارد سیاست شدن اوباما نبود، اما شونه به شونش تو کمپیناش شرکت کرد.
بهار
کتاب به سه قسمت تقسیم میشه. قسمت اول مربوط به زندگیش قبل از آشنایی با اوباما هست. قسمت دوم و سوم اشنایی با اوباما قبل و بعد از ریاست جمهوری رو شامل میشن. هر قسمت جذابیتهای خودشو داشت ولی جذاب ترین قسمتش برای من قسمت اولش بود. داستان تلاش بیوقفه یه دختر سیاهپوست برای بالا رفتن از پله های موفقیت. روایت زندگی سیاهپوستان در شیکاگوی دهه ۷۰ و ۸۰. چالشهای اقلیت بودن و خیلی نکات دیگه که به نظر من به شیوه هنرمندانهای نگارش شده بود.
در کل به دید من کتاب روایت بی غل و غشیه از دغدغه های زن بودن/مادر بودن/همسر بودن/سیاهپوست (اقلیت)بودن/ سیاستمدار بودن و خیلی دغدغههای دیگه.
کتابی که با اینکه آخرشو میدونستم ولی بازم خیلی جاهاش هیجانزده شدم.
مریم کتاب را در دو نیمه توضیح میدهد: نیمهی اول کتاب که مربوط به ماجراهای قبل ریاست جمهوری باراک اوباما است به مراتب جذابتر از نیمهی دوم است. نیمهی اول داستان زندگی زنی از طبقه متوسط که جز گروههای اقلیت است را میخوانیم که دغدغهها و تلاشهایش برای من مخاطب معنی دارد؛ زنی که تنها با تلاش شخصیش زندگی را جلو میبرد و پیشرفت می کند. نیمهی دوم که مرتبط به دوره کاخ سفید است جزییات خستهکننده و بیاهمیت زیادی دارد که خواندن قسمت دوم رو کمی سختتر کرد. از طرفی مدل زندگی کاخسفید به نوعی مدل زندگی میشل اوباما را تغییر داد و دیگر با زندگی پرکشش زنی که با پشتکار همرده همسرش بود خبری نیست وکمی در سایه قرار گرفت. دستاوردهایی که در دوره قبل ورود به کاخ سفید دارد به مراتب چشم گیرتر و جذابتر از دوران بعد کاخ سفید به نظر میرسد. در کل اطلاعات تاریخی خاصی ارایه نشده و بیشتر متمرکز به زندگی شخصی و روند رشد نویسنده است.
مریم
رها نقدش را با این جمله شروع میکند: یه زمانی هست که دیگران از تو خوششون نمیاد و قبولت ندارن، این مشکل تو نیست. اما یه زمانی هست که تو به خودت ایمان نداری و نمیخوای بپذیری که مورد قبول بعضی ها هستی، این یکی قطعا مشکل توئه. چیزی که در تمام طول کتاب آزارم می داد این مسئله بود که احساس می کردی نویسنده دائما در تلاش برای پذیرفته شدن از طرف دیگران، به مسائل جزئی و پیش پا افتاده ای چنگ می زنه که واقعا هیچ لزومی هم به بیانشون نبود. ضمن اینکه من اصلا از این همه برچسب سیاه و سفیدی که تو کتاب به شکل های مختلف استفاده شده بود خوشم نیومد. قرار بود این کتاب یه جورایی ضد نژاد پرستی باشه دیگه،همم!؟ پس چرا همش حس میکردی که نویسنده بیشتر سعی داره نژاد خودش رو برجسته تر و بی گناه تر از چیزی که واقعا هست نشون بده!؟
رها
حقیقتش من رفتار هیچ نژادی رو تایید و تکذیب نمی کنم، اما وقتی خود تو هم یه برچسب سیاه و سفید دستت میگیری و به این و اون برچسب می زنی، پس قراره فرق تو با بقیه چی باشه!؟ اصلا اگر قراره اون وسط دری به دست تو باز بشه و رابطه ی دوستانه ای شکل بگیره قطعا این قضیه که بیای شخصیت های کتابت رو قبل از هر چیز به عنوان سیاه پوست و سفید پوست به خواننده معرفی کنی، کمکی به حل مشکل که نمیکنه هیچ، بلکه بیشتر باعث این برداشت اشتباه از تو میشه که نویسنده ی این کتاب انسان نژاد پرستیه که اتفاقا دل خوشی هم از سایر نژادها نداره
واقعیت اینه که وقتی یه دایره ی امن می سازی و خودت رو مابین آدم هایی از نژاد خودت محصور میکنی نمی تونی انتظار داشته باشی که روابط جدیدی شکل بگیره و نژاد دیگه ای این شانس رو داشته باشه که از نزدیک با تو ارتباط برقرار کنه و متوجه این مساله بشه که به همون اندازه که خودش حق زندگی کردن داره، دیگران هم سوای رنگ پوست و نژادشون چنین حقی رو دارا هستن. پس بیا و قبول کن که همون قدری که دیگران گناهکار هستن تو هم بی تقصیر نیستی
یادمون باشه که شاید همه ی ما آدم ها از نقطه نظر خودمون قربانی یا بی گناه باشیم، اما فقط زمانی می تونیم در مورد خودمون قضاوت درست و واقع بینانه ای داشته باشیم که ببینیم از دیدگاه و نظر دیگران چطور به نظر می رسیم و چه جایگاهی رو در زندگی اشغال کردیم. اینکه قربانی بودن قطعا ساده ترین کار دنیاست و خیلی راحته که همه ی تقصیرات رو گردن دیگران بندازیم و هر وقت اوضاع بر وفق مرادمون نبود و مشکلات بهمون فشار اورد یه شونه بالا بندازیم و به بهونه ی قربانی بودن از زیر بار تمام مسئولیت ها شونه خالی کنیم.
در کل این کتاب رو فقط به اونایی توصیه میکنم که پول و وقت و حوصله ی زیادی دارن، ضمن اینکه اگر ۲۰۰ صفحه ی اول کتاب رو هم نخونیدن چیزی رو از دست ندادین. برای من که فقط صد صفحه ی آخر کتاب لطف و جذابیت خاصی داشت و مابقی فقط معمولی بود …فقط معمولی
پرستو شرح میدهد که لذت خواندن کتاب زیر درخت نارنج شروع شد…
پرستو
لذتی وصف ناشدنی که مرا برد به دل زندگی یک زن سیاه پوست از محله ای فقیر نشین در شیکاگو.
زنی که از هیچ شروع کرد … با تمام تحقیر ها ، محدودیت ها و تبعیض ها جنگید . آهسته آهسته موفق شد و در نهایت روزی روی پله های کاخ سفید به عنوان بانوی اول امریکا در کنار اوباما ایستاد…
[شدن ] روایت فوق العاده ای از واقعیت های پنهان زندگی میشل رابینسون اوباما و همسرش باراک اوباما است…. وقتی این کتاب را خواندم از جزییات زندگی میشل حیرت زده شدم ، از تلاشی که برای اثبات خودش به عنوان یک زن سیاهپوست کرده است…
از روابط دوستانه اش ، عاشق شدنش…
تغییر شغل ، ازدواج ، سقط جنین ، بارداری از لقاح مصنوعی ،مادری کردن برای ساشا و مالیا ، برنده شدن همسرش در انتخابات امریکا ، زندگی متفاوتش در کاخ سفید و در نهایت سپردن اتاقش در آنجا پس از هشت سال به ملانیا ترامپ !
سرتاسر کتاب پر است از تجربه های دلنشین و انسانی ِ زنی که در عینِ معمولی بودن بسیار الهام بخش و قدرتمند است .
برای من کتاب به دو بخش تقسیم میشود!
قبل از عاشق شدن میشل و حضور باراک در
زندگی اش و پس از آن…
در حین خواندن داستان بارها غافلگیر شدم چرا که مثلا هرگز فکر نمیکردم باراک اوباما مردی که صورت جدی و متفکرش را در تلویزیون دیده بودم روزی در یکی از رستوران های مرکز شهر حلقه ی ازدواجی را در بشقاب کیک پنهان کرده و جلوی معشوقه اش زانو زده است…
کتاب ؛ داستانی واقعی از شکست ، امید ، سیاست ، عشق ، خانواده و تلاش است.
تلاش دو انسان برای ساختن دنیایی بهتر .
حتی اگر از سیاست خوشتان نمی اید ، یا اسم میشل اوباما برایتان محو و گنگ است ، [ شدن ] را بخوانید ، روایت زندگی او که پس از ۴۳ ریاست جمهوری با همسرش باراک حسین اوباما {نخستین رئیسجمهورِ رنگینپوست و آفریقاییتبارِ آمریکا } وارد کاخ سفید میشود ، قطعا داستان جذابی برایتان خواهد بود ….
نظرات مردم در مورد کتاب شدن اثر میشل اوباما