“خب… فیلم درباره چیست؟”

فیلم به سادگی در مورد همه چیز، همه جا، به یکباره است. ادعایی جسورانه، در عین حال کاملاً مناسب برای این اثر هنری. من شک دارم که فیلم های دیگری در سال ۲۰۲۲ وجود داشته باشند که بتوانند این فیلم را به عنوان فیلم مورد علاقه من در سال انتخاب کنند، اما از آنجایی که هنوز باید نیمه دیگر سال را پشت سر بگذاریم، باید ببینیم که چگونه پیش می رود.

همه چیز، همه جا همه به یکبار (۲۰۲۲) داستانی درباره ایولین وانگ، یک زن چینی آمریکایی است که در تلاش برای یافتن تعادل و آرامش در زندگی پرتلاطم خود است. پدرش دائماً با او مخالفت می کند، شوهرش درخواست طلاق می دهد، و دخترش دائماً او را ناامید می کند زیرا برای او سخت است که تمایلات جنسی خود را بپذیرد. برای تکمیل همه چیز، یک روز او خود را فقط نسخه دیگری از Evelyn می‌بیند که در چندجهانی در حال فروپاشی وجود دارد که توسط نیروی تاریکی به نام Jobu Tupaki ایجاد شده است – نسخه خراب دخترش از جهان آلفا. البته، او تنها کسی است که می تواند آن را با توجه به نسخه آلفا یونیورس همسر شادش، ویموند، نجات دهد.

بعداً متوجه شدم که دنیلز واقعاً می‌خواست جکی چان این نقش را بازی کند، اما نتوانستند او را جذب کنند، بنابراین فیلمنامه را به‌ میشل تغییر دادند. صادقانه بگویم، نمی‌توانستم شخص دیگری را تصور کنم که این نقش را بازی کند، زیرا او واقعاً هزار درصد برای اجرای خود گذاشته است و کل فیلم فقط زمین بازی اوست تا با احساسات متفاوت بازی کند. خود تریلر یک فیلم اکشن بسیار سرگرم کننده در مورد واقعیت چندجهانی را نشان می دهد، بنابراین من از همان ابتدا بسیار علاقه مند بودم.

فکر می‌کنم فیلم‌های خاصی وجود دارند که به شکلی کاملاً متمایز روی شما تأثیر می‌گذارند، انواع فیلم‌هایی که باعث می‌شوند بخواهید در یک زمین چمن دراز بکشید و فقط به زندگی خود فکر کنید. در زمینی از پیش درآمدها و دنباله‌های بی‌هدف، پرهزینه، و اسپین‌آف‌های سینمای امروزی، همه چیز، همه جا و به یکباره، واحه‌ای با طراوت از اصالت و بازیگوشی است.

حداکثر گرایی و پارادوکس انتخاب

این فیلم با چندجهانی بازی می کند که در برنامه های تلویزیونی و فیلم های اخیر محبوب بوده است. البته، بزرگ و فوق العاده است زیرا محدودیتی در تنظیمات و ایده های ممکن برای کشف وجود ندارد. به عنوان مثال، جهانی که در آن تکامل انسان به طور متفاوتی متفاوت است و مردم هات داگ را به عنوان انگشتان خود دارند. ماکسیمالیسم زیبایی شناسی افراط است که می تواند به عنوان «بیشتر بیشتر است» خلاصه شود و این مفهوم را به چالش بکشد که بهتر است بدون افراط زندگی کنیم.

در ادبیات پست مدرنیسم، رمان‌هایی مانند The Crying Lot of 49 اثر توماس پینچون و کودکان نیمه‌شب اثر سلمان رشدی خود را محدود به داستانی نمی‌کنند که در یک مکان و زمان اتفاق می‌افتد، هر دو صدها سال را در بر می‌گیرند (هرچند فلاش‌بک‌ها و فلش‌فورواردها)، در صدها موقعیت اتفاق می افتد و زندگی صدها شخصیت را بررسی می کند که با پیچیدگی داستانی که در یک جهان چندگانه تنظیم می شود قابل مقایسه است.

به نظر می رسد حداکثر گرایی به عنوان یک اصل عمیق تر به جامعه مدرن نفوذ می کند زیرا دنیای به هم پیوسته ما اطلاعات زیادی را در اختیار ما قرار می دهد و امکانات بی پایانی را که می توانیم فقط در نوک انگشتان خود داشته باشیم به ارمغان می آورد. ماهیت فراواقعی دنیای آنلاین آن را بیش از پیش تقویت می کند زیرا اکنون این توهم وجود دارد که بزرگی میانگین به ظاهر قابل دستیابی جدید است و متوسط ​​بودن استاندارد جدید شکست است.

ناگفته نماند دیدگاه بدبینانه نسبت به آینده که ایده زندگی بیش از حد از طریق دیدن، بودن و تجربه چیزهای بیشتر را بیشتر توسعه می دهد، بهتر است زیرا ما از قبل در آخرالزمان زندگی می کنیم. ما در دنیایی زندگی می کنیم که در آن آزادیم که بخواهیم، ​​با این حال فشار برای اینکه چیزی که می خواهیم باشیم دقیقاً همان چیزی است که ما را به زنجیر بسته است، زیرا می خواهیم خیلی زیاد باشیم.

درست همانطور که ایولین معتقد است که در بدترین نسخه زندگی خود زندگی می کند، که با دیدن مجموعه ای از پتانسیل های زندگی نشده در هر جهان تأیید می شود – او می توانست یک هنرپیشه رزمی باشد (که میراث خود میشل یوه را مسخره می کند) یک خواننده اپرا چینی، یک سرآشپز تپانیاکی تحسین شده، و خیلی چیزهای دیگر، ما نیز مستعد این هستیم، و از اینکه چگونه زندگی ما می‌تواند متفاوت از هر تصمیمی باشد که گرفته‌ایم، غمگین شویم.

“هر طرد شدن، هر ناامیدی، شما را به اینجا رسانده است. اجازه ندهید چیزی شما را از آن منحرف کند.»

آلفا ویموند

مسئله این است که «بدترین نسخه» اولین تنها کسی است که می‌تواند شرور چندجهانی – جوبو توپاکی – را با تمام شکست‌هایش شکست دهد. هر یک از این شکست ها او را به جهان دیگری متصل می کرد، جایی که نسخه متفاوتی از او موفق شد. ایولین پس از یادگیری جهش وجهی، این قدرت را دارد که به مهارت‌های متعددی که نسخه‌های دیگر از خود به دست آورده‌اند، دست یابد. این ایده را به چالش می کشد که بدترین نسخه از خودمان حتی وجود دارد، زیرا معلوم می شود، در این دنیای پر هرج و مرج، شکست های شما می تواند بزرگترین سلاح شما باشد.

با این حال، همانطور که ما آن زندگی ها را فدا کردیم و به جای آن زندگی را انتخاب کردیم، مهم است که توجه داشته باشیم که نسخه های دیگری از ما این زندگی را فدا کرده اند تا زندگی خود را زندگی کنند. در دنیایی پر از امکانات قابل دسترس – و دست نیافتنی، ظاهراً انتخاب فعالانه و درک قدرت انتخابی ما به تنهایی یک ابرقدرت است. هر انتخابی با توشه ای از پشیمانی همراه است، با این حال این انتخاب خودمان است که بگذاریم ما را سنگین کند – یا به سادگی بگذاریم باشد.

مقابله با ترومای نسلی

آه. ترومای نسلی. فیلم‌های محبوب اخیر دیزنی مانند Turning Red (2022) و Encanto (2021) این موضوع را برای مخاطبان عمومی بسیار آشنا کرده‌اند. در همه چیز، همه جا به یکباره، آسیب های نسلی که در خانواده مهاجران آسیایی نسل اول یافت می شود به یکی از نقاط اصلی تبدیل می شود. پدرش وقتی تصمیم گرفت با ویموند ازدواج کند و به ایالات متحده برود، اولین را رد کرد. سال ها عدم تایید او را به وسواس نشان داده است و در عین حال همان فشار را بر دخترش که در حال حاضر با افسردگی دست و پنجه نرم می کند، وارد می کند.

همه چیز، همه جا به یکباره شبیه ازدواج بین دو فیلم دیگر A24 در این جنبه است. این همان زمینه پویایی خانواده مهاجر آسیایی را که در فیلم خداحافظی (۲۰۱۹) بررسی شده است، بررسی می‌کند، در مورد چگونگی برخورد فرهنگ‌های غربی و شرقی در نسل‌های مختلف خانواده. پویایی مادر و دختر بین ایولین و جوی شبیه به آنچه ماریون و لیدی برد در لیدی برد (۲۰۱۷) دارند، است، البته با تفاوت هایی در این زمینه که باعث درگیری آنها شده است. با این حال، جالب است که چگونه حتی وقتی همه چیز، همه جا همه و همه آن را در یک ترکیب سورئال علمی-تخیلی، کمدی-اکشن-درام می‌پیچد، می‌تواند این رابطه را درست مانند دو درام دیگر به شکلی واقع گرایانه ارائه دهد.

یکی از چیزهایی که در مورد اینکه چگونه همه چیز، همه جا همه به یکباره دوست دارم این است که چگونه به اِوِلین اجازه می دهد با درک عشق بی قید و شرط او نسبت به دخترش، با این مسئله با پدرش برخورد کند. در آن لحظه، اولین متوجه می‌شود که نمی‌خواهد کاری را که پدرش با او انجام داده است تکرار کند، زیرا می‌داند که دخترش را همان‌طور که هست – یک آدم آشفته – دوست دارد. پذیرش دخترش به معنای پذیرفتن خودش است، حتی بدون تایید پدرش.

نسل انتهایی کودکانی که از آسیب های نسلی رنج می برند داستان های زیادی برای گفتن دارند. با این حال، نسل ساندویچی والدین مهاجر که پدر و مادر خود را تایید نمی کنند و مشکلاتی در ارتباط با فرزندان خود دارند، داستان های زیادی برای گفتن دارند.

نیهیلیسم خوش بینانه: مبارزه با مهربانی

در این فیلم دو نماد متضاد وجود دارد. همه چیز نان شیرینی ساخته شده توسط Jobu Tupaki است که نه تنها شامل تمام مواد شیرینی سنتی مانند کنجد و دانه های خشخاش، بلکه به معنای واقعی کلمه همه چیزهای موجود است. شکلی از یک حلقه سیاه با مرکز سفید دارد که از زمانی که روی خود فرو ریخته است، همه چیز را که در راه است می مکد. در همین حال، Waymond دائماً به همه چیز نگاه می کند تا آن را کمی سرگرم کننده تر کند، که یک دایره سفید با مرکز سیاه به عنوان مردمک است. هر دو متضاد مستقیم و همچنین همتای نماد یین یانگ هستند.

“من به دنبال تو نبودم تا بتوانم تو را بکشم. من فقط به دنبال کسی بودم که بتواند آنچه را که من می‌بینم ببیند، آنچه را که من احساس می‌کنم احساس کند.» – جوبو توپاکی

جوبو توپاکی با آرزوی فرار از تله‌های زندگی همزمان با واقعیت‌های مختلف، باگل همه چیز را خلق کرد. کاملاً واضح است که جوی از افسردگی رنج می‌برد، زیرا فهمیده است که زندگی اساساً بی‌معنا است – اما همچنین به این دلیل که مادرش هرگز واقعاً احساس او را درک نمی‌کند. جوی زندگی را در نیهیلیسم مطلق می بیند، و این نماد باگل سیاه چاله است که وسیله ای برای نابودی برای پایان دادن به زندگی خودش است.

ایولین با ناامیدی همه چیز را از بین می‌برد – نمادی از انکار او از جنبه احمقانه و سرگرم‌کننده زندگی. چشم‌های گوگولی نشان‌دهنده نهیلیسم خوش‌بینانه است، باوری که فقدان معنا و هدف زندگی را نیز تصدیق می‌کند، اما به جای اینکه آن را افسرده‌کننده بداند، نیهیلیسم خوش‌بینانه فقدان هدف را رهایی بخش می‌داند و جهان را به زمین بازی ما تبدیل می‌کند که در آن آزادیم. معنی دادن کائنات به ما اهمیت نمی دهد، اما این ما را به بخش مراقبت از جهان تبدیل می کند.

همانطور که اولین متوجه شد که مهربانی ساده شوهر احمقش با دادن کلوچه به حسابرس مالیاتی بی‌رحمشان در واقع به آنها کمک می‌کند فرصتی دوباره پیدا کنند، او متوجه شد که راه دیگری برای مبارزه وجود دارد. در دنیای دیگری که با ویموند ازدواج نکرد و در عوض بازیگر هنرهای رزمی شد، ویموند توضیح می‌دهد که راه مبارزه او در طول زندگی، دیدن چیزهای خوب و مهربانی است.

مهربانی، در ابتدا به عنوان نوعی ضعف تلقی می‌شود، زیرا اولین مدام تاکید می‌کند که شوهرش بدون او درمانده خواهد شد، معلوم می‌شود که سلاح مخفی برای شکست جوبو توپاکی و ترمیم روابط او است – حتی با خانم دیر، حسابرس مالیاتی آنها که احساس می‌کند. مثل دشمن او

تنها چیزی که می دانم این است که باید مهربان باشیم. لطفا مهربان باشید. به خصوص که ما نمی دانیم چه خبر است.» – ویموند

ویموند معتقد است که حتی اگر ندانیم چه اتفاقی در حال رخ دادن است، یا معنای پشت همه آن را ندانیم، مهربانی با دنیا و خودمان ضرری ندارد. خوش بگذرانیم و به قیافه بی اهمیتی خود بخندیم.

عاشق عادی بودن

ما تمایل داریم کارهای روزمره ساده و خسته کننده را به عنوان خسته کننده و بی روح کنار بگذاریم. جدا از رابطه‌اش با خانواده‌اش، اولین برای لذت بردن از زندگی روزمره‌اش تلاش می‌کند و در عوض شیوه‌ای جذاب‌تر از زندگی به‌عنوان بازیگر، خواننده، سرآشپز یا هر چیز دیگری را که فکر می‌کند رمانتیک می‌کند. برعکس، به نظر می‌رسد که ویموند احمق از زندگی‌اش لذت می‌برد و در کارهای روزانه‌اش با دوستی با مشتریان و چشم‌های غوغا در همه جا سرگرم می‌شود.

در دنیایی که ویموند و اولین با هم ازدواج نکردند و خودشان تا حدودی موفق شدند، ویموند فریاد زد که با تمام این‌ها که ارزشش را دارد، ترجیح می‌دهد با او باشد و کارهای پیش پاافتاده را در جهان دیگری انجام دهد. سخنان او باعث می شود که اولین زیبایی های زندگی معمولی و شوهر معمولی خود را ببیند – زندگی به همان اندازه هیجان انگیز است اگر او آن را به همین شکل بسازد.

اخیراً با شخصی آشنا شدم که به من آموخت از زندگی و همه چیزهای عادی آن لذت ببرم. راستش را بخواهید، درست مثل اولین، من هم چندان مشتاق حماقت دائمی او نبودم، زیرا من یکی از آن عوضی های خونسردی هستم که خانم دیرره گفته است. با این حال، از آن زمان فهمیدم که این چیزی است که برای زنده ماندن به آن نیاز دارم. بازیگوشی او، روشی که تقریباً در همه چیز طنز پیدا می کند، مهربانی غیر ضروری (اکنون می دانیم که استراتژیک و ضروری است) – می دانم که او این را خواهد خواند و به مسخره من ادامه خواهد داد، اما اوه خوب.