فیلم The Ice Road یا «جاده یخی» ساخته جاناتان هنزلی یک اکشن جاده‌ای و زمستانی به رهبری ستاره‌ای چون لیام نیسون است که ما را به یاد فیلم‌های درجه ب هالیوودی چون «Hard Rain» محصول سال ۱۹۹۸ آمریکا می‌اندازد. خلاصه داستان این فیلم بسیار ساده است؛ پس از یک حادثه در معدن، یک راننده کامیون جاده یخی (لیام نیسون) تیمی را برای نجات معدنچیان گرفتار در کشور کانادا، به طور انحصاری برای Netflix، هدایت می‌کند. این فیلم بعد از ترسیم ایده داستانی‌اش که پیرامون نبرد انسان با طبیعت و زمان است به سرعت در یک قصه تا حدودی آشنا در مورد شر و طمع انسان قرار می‌گیرد که ناامیدکننده است. در ادامه با نقد فیلم The Ice Road همراه ویجیاتو باشید.

شاید گفتن این جمله کلیشه‌ای باشد اما من بازهم آن را تکرار می‌کنم که شخص لیام نیسون حکم «چارلز برانسون» نسل ما را دارد. نیسون از سال ۲۰۰۸ و بعد از اکران موفقیت آمیز فیلم «Taken» بدون توجه به محتوای فیلمنامه‌های پیشنهادی، یک سری از فیلم‌های درجه ب با بودجه پایین و متوسط را رهبری می‌کند که کارایی بسیاری متوسطی دارند. بنابراین ما در طی ۱۳ سال اخیر انتظار داشته‌ایم که هر شش ماه تقریباً یک اکشن لیام نیسونی را شاهد باشیم. این آثار اکشن که با برچسب لیام نیسون به بازار جهانی ارائه می‌شوند، فیلم‌های هنری نیستند، اما معمولاً همین آثار گهگاهی بسیار سرگرم‌کننده هستند. برای مثال «Non-Stop» که سال ۲۰۱۴ نمایش داده شد یکی از این موارد است.

حالا فیلم جاده یخی یا The Ice Road نیز یکی دیگر از همان آثار لیام نیسون است که با وجود فقدان محتوا و مشکلات خاص خودش، می‌توان یکبار با دیدن آن سرگرم شد. در ظاهر این فیلم اثری اکشن پیرامون کامیون‌ها و رانندگان آن است؛ اما تنها تجربه‌ای که شخص من با کامیون‌ها داشته‌ام ترس از آن‌ها بوده؛ زیرا تصویر ذهنی اکثر ما از چنین ماشین‌های سنگینی این است که آن‌ها در بزرگراه‌ها به صورت ناگهانی تغییر مسیر می‌دهندکه این به خودی خود وحشتناک است. بنابراین این واقعیت که فیلم جدید «جاده یخی» توانست درک من را از جنبه‌های مختلف فنی که برای رانندگی در یک دکل بزرگ لازم است بالا ببرد و البته در لحظاتی من را هیجان زده کند، به تنهایی یک موفقیت مهم است.

نقد فیلم The Ice Road

لیام نیسون در جاده یخی نقش شخصیتی به نام مایک را بازی می‌کند که یک راننده کامیون خسته با صدایی همیشه خشن است. او سرپرستی برادر مکانیک خود گورتی (مارکوس توماس) را نیز بر عهده دارد که یک کهنه سرباز مبتلا به آفازی (اختلال در بیان یا درک زبان به‌دنبال آسیب مغزی) است. اندک چیزی که ما به عنوان بیننده پیرامون آنها درک می‌کنیم این است که آن‌ها همیشه با همدیگر سفر می‌کنند. اما پس از فرو ریختن معدن الماس در شمال کانادا، ۲۷ معدنچی تنها با ۳۰ ساعت اکسیژن در داخل معدن به دام می‌افتند، و حالا مایک و گورتی نیز در تیم نجات قرار دارند. مسئولیت تیم نجات که شامل سه کامیون است، حمل قطعات اساسی تجهیزات حفاری نجات به محل حادثه است. تنها راه رسیدن به موقع به آنجا رانندگی در جاده‌های یخی خطرناک و همیشه مرگبار است.

بنابراین دو شخصیت مرکزی اثر در حد و اندازه این فیلم و این داستان پویایی خوبی دارند، هرچند در قامت یک شخصیت دارای خصوصیات کامل قرار نمی‌گیرند که برای چنین اثری طبیعی است. به طور کلی مقدمه چینی ابتدایی جاده یخی به قدری هیجان دارد که بیننده را پای اثر بنشاند، و از طرف دیگر گروه بازیگران به وضوح خوب انتخاب شده‌اند که این نیز گزینه مناسبی برای یک فیلم اکشن است. همچنین لازم به ذکر است که توجه به جزییات بهترین قسمت فیلم است. برای مثال ما به عنوان بیننده در مورد جابجایی وزن، چگونگی محاسبه دقیق سرعت و اهمیت نظارت دقیق بر یخ و جاده یخی، چیز‌های خوبی یاد می‌گیریم.

نقد فیلم The Ice Road

در فیلم The Ice Road به کارگردانی جاناتان هنزلی فیلمبرداری کار رویکردی کاملاً تکان دهنده و ظریف دارد. ما صرفاً با کامیونداران در کابین می‌نشینیم و می‌فهمیم که برای انجام چنین وظیفه پرتنش و هیجان انگیزی چه کاری لازم است. اما مشکل بزرگ فیلم آن است که فیلمنامه کار به شدت دم دستی و ساده نگارش شده است. در واقع این فیلمنامه هرگز به شخصیت‌ها چیزی جالب برای گفتگو یا ایجاد غافلگیری بزرگ برای بیننده نمی‌دهد. جاناتان هنزلی پیش از این فیلم‌های اکشن جذابی را نوشته است که شامل «جان‌سخت ۳» و «The Saint» می‌شود. اما او به عنوان کارگردان کارنامه مناسبی ندارد، در واقع اولین او یعنی «The Punisher» هنوز هم بهترین کاری است که تا به امروز ساخته است.

هنزلی به عنوان کارگردان در اکثر صحنه‌های اکشن تکیه سنگینی به جلوه‌های ویژه کامپیوتری کرده که به واسطه بودجه نه چندان زیاد فیلم، این صحنه‌ها خیلی چشم نواز از کار در نیامده است. همچنین وجود یک شرور انسانی نیز به جریانات فیلم کمک شایانی نکرده، شاید این شرور به نیسون این فرصت را می‌دهد تا چند تیراندازی و مشت زدن از خود بیرون بکشد، اما در مجموع این شرور لازم نبوده، زیرا خطر ذوب شدن یخ و بلایای پیرامون کامیون به راحتی می‌توانست این فیلم را به یک اثر فاجعه‌ای عالی تبدیل کند.

نقد فیلم The Ice Road

با این حال، صحنه‌های اکشن که ممکن است جذابیت بیشتری در فیلمنامه داشته باشند، همگی احساس سادگی در اجرا را به مخاطب می‌دهد، تدوین نیز همیشه کمی کند است، زاویه دوربین‌ها خوب است اما آنها نیز انرژی زیادی به کار اضافه نمی‌کنند. موسیقی «جاده یخی» نیز بی روح و بیش از حد آشنا است؛ و ما شاید در فیلمی مانند این به دنبال بهترین گفتگوی تاریخ سینما نباشیم، اما دشوار است که از خطوط نامناسب دیالوگی چنین اثری به راحتی عبور کرد. در مجموع اگر موردی وجود داشته باشد که جدیدترین فیلم نیسون را به جای یک فاجعه کامل به عنوان یک اثر پاپ کورنی فراموش شدنی به بینندگان معرفی کند، آن خود نیسون است. زیرا او به عنوان معمول در پیشبرد موفقیت آمیز چنین داستانی قابل اعتماد است.

نیسون چه زمانی که به عنوان یک انسان سرسخت به صورت دشمنانش مشت می‌زند و چه زمانی که احساست خود را بروز می‌دهد یک بازیگر عالی است. بنابراین در فیلم The Ice Road او حداقل باید به سه نفر مشت بزند که نیسون این کار به خوبی انجام می‌دهد و وقتی مجبور می‌شود مثل یک صحنه غم انگیز در انتهای فیلم، دراماتیک شود، بازهم این صحنه فقط به دلیل ریزه کاری‌های برجسته بازیگری او است که زنده می‌شود. در مجموع اجراهای لیام نیسون در قامت نقش‌های اکشن با بازی او در لیست شیندلر که نامزد اسکار شده است فاصله زیادی دارند، اما آنچه شما باید در مورد نیسون تحسین کنید این است که او هر بار که به یک فیلم متعهد می‌شود، تمام توانش را برای اجرای درست آن به کار می‌گیرد.

نقد فیلم The Ice Road

در نتیجه باید گفت: جاده یخی احساس یک فیلم اکشن را دارد که در دهه ۱۹۹۰ تولید شده و با چند صحنه حادثه‌ای و هیجان انگیز بهانه‌ای برای خوردن پاپ کورن در جمع خانواده را به مخاطبان ارائه می‌دهد. به نظر من تماشای فیلم «The Ice Road» برای طرفداران فیلم‌های اکشن نیسون یک ساعت خوب است، اما بگذارید این را بپذیریم که بهترین فیلم‌های ژانری او مدتها است که پشت سرش قرار دارند و آخرین فیلم‌های او به راحتی از ذهن هر بیننده‌ای پاک می‌شوند.

منبع